صفحات
شماره هشت هزار و چهارصد و سی - ۱۵ فروردین ۱۴۰۳
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و چهارصد و سی - ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ - صفحه ۶

نگاهی به وجوه نظامی و امنیتی عملیات طوفان الاقصی در شش ماهگی جنگ غزه، در گفت‌و‌گو با فتح‌الله کلانتری

گنبد کاغذی، ارتش پوشالی

امیر فرشباف 
خبرنگار

بنیامین نتانیاهو در حالی در روزهای اخیر بر طبل جنگ زمینی در رفح می‌کوبد که عملیات «طوفان‌الاقصی» در روز هفتم اکتبر سال 2023 فرصت یک ارزیابی جدی و بنیادی درباره توانمندی‌ها و راهبردهای نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی را فارغ از تصویرسازی‌های رسانه‌ای فراهم کرد. عبور نیروهای مقاومت اسلامی فلسطین از لایه‌های متعدد پدافندی، کور کردن سامانه‌های راداری، اسارت صدها صهیونیست ازجمله مقامات ارشد نظامی این رژیم و مدیریت میدان جنگ پس از ورود زمینی ارتش صهیونیستی به غزه مهم‌ترین ضربات تاریخی و راهبردی مقاومت بر پیکره اقتدار امنیتی و نظامی رژیم اشغالگر بودند که به تعبیر مقام معظم رهبری یک ضربه غیرقابل ترمیم بود. اکنون نیز شرایط ارتش این رژیم در رفح نیز در همان مسیر قرار دارد. در گفت‌و‌گوی پیش رو با دکتر فتح‌الله کلانتری، عضو هیأت‌علمی دانشگاه دفاع ملی، سعی می‌شود مباحثی مانند ماهیت جنگ شهری و ناکامی ارتش صهیونیستی در مدیریت سرنوشت جنگ، نقش شیوه‌های نامتقارن رزمی حماس در نبرد، نسبت جغرافیای نظامی و سیاسی در محیط غزه، جایگاه حفاظت اطلاعات در این جنگ و شباهت‌ها و تفاوت‌های این جنگ با نبردهای پیشین بررسی شوند.
 
از ابتدای جنگ غزه مشخص بود، رژیم صهیونیستی در مدیریت جنگ شهری آن هم در موقعیت غزه ناتوان است. با این حال، به نظر شما چرا اسرائیل مجبور به ورود به جنگ شهری شد؟
جنگ شهری خطرناک‌ترین جنگ برای ارتش‌های کلاسیک و منظم است و ارتش‌های باتجربه تلاش می‌کنند که از ورود به جنگ شهری پرهیز کنند؛ چراکه در این نبردها مشخص نیست که دشمن در کجا مستقر است و اساساً جبهه دشمن، سمت دشمن، مسیر تک و محل تجمع دشمن مشخص نیست، بنابراین ارتش‌ها تلاش می‌کنند از ورود به جنگ شهری پرهیز کنند. اما در پاسخ به اینکه چرا ارتش صهیونیستی وارد نبرد شهری شد، سه دلیل عمده می‌توان ذکر کرد:
نخست اینکه ارتش اسرائیل به دنبال آزادی اسرای صهیونیستی بود و مجبور شد درنهایت وارد جنگ شهری شود. دلیل دوم اینکه پس از طوفان‌الاقصی، حیثیت ارتش اسرائیل برباد رفته بود و به تعبیر مقام معظم رهبری، این ضربه غیرقابل ترمیم بود و برای اعاده بخشی از حیثیت برباد رفته‌اش ناگزیر از حمله زمینی و ورود به جنگ شهری بود تا بتواند متقابلاً از رزمندگان حماس اسیر بگیرد که در این موضوع نیز ناکام ماند. دلیل سوم این است که اسرائیل اساساً به دنبال کشف تونل‌های زیرزمینی حماس بود و یکی از دلایل بمباران بیمارستان‌ها نیز این توهم بود که تونل‌های حماس زیر این بیمارستان‌ها قرار دارند؛ درحالی که در هیچ کدام از موارد نتوانستند شواهد قطعی و پذیرفتنی ارائه دهند. لذا در هر سه مورد اسرائیلی‌ها ناکام ماندند و آتش‌بس اول و نحوه تبادل اسرا نشان داد که دست برتر با مقاومت بود.
 
تفاوت‌ها و شباهت‌های این جنگ با نبردهای پیش از این در چیست؟ خصوصاً با توجه به تجربه جنگ ٣٣ روزه در سال ٢٠٠۶ و جنگ ۵١ روزه سال ٢٠١۴.
درباره شباهت‌ها و تفاوت‌های این جنگ با جنگ‌های قبلی باید گفت که این جنگ تمایزهای بسیاری با نبردهای گذشته داشت که به برخی از آنها اشاره می‌کنم. اولین وجه تمایز این بود که این جنگ از تونل‌ها آغاز شد، این به معنای این نیست که قبلاً حماس از تونل‌ها استفاده نمی‌کرد، مثلاً در جنگ 51 روزه هم حماس از تونل‌ها استفاده می‌کرد؛ اما نه به این صورت کنونی که ما شاهد یک ساختار پیچیده، درهم تنیده و شبکه‌ای بودیم که باوجود گذشت چند ماه از جنگ، ارتش صهیونیستی نتوانسته پی به ماهیت و مکان این تونل‌ها ببرد. دومین وجه تفاوت این جنگ در غافلگیری 100درصدی و رعایت کامل حفاظت اطلاعات بود؛ در جنگ‌های پیشین نیز این اصول رعایت می‌شدند اما نه به این شکل. ارتش رژیم صهیونیستی طوری غافلگیر شد که وقتی رزمندگان حماس وارد غلاف غزه شدند، شهرک‌نشینان گمان می‌کردند، آنها سربازان خود رژیم هستند که وارد شهرک‌ها شده‌اند. تفاوت دیگر در بحث توان سایبری مقاومت است؛ در این نبرد رزمندگان حماس تمام سیستم‌های راداری و سیستم شنود رژیم صهیونیستی را هک کردند و آنها را از کار انداختند.
شایان ذکر است، رژیم صهیونیستی دارای 6 لایه پدافندی است که اولین لایه آن یک دیواره بتنی به طول حدوداً 75 کیلومتر و 50 متر است. رژیم صهیونیستی هیچ وقت فکر نمی‌کرد که رزمندگان حماس بتوانند از این دیواره عبور کنند؛ درحالی که رزمندگان مقاومت به‌راحتی توانستند حفره‌هایی را در این دیواره ایجاد کنند و از طریق همین حفره‌ها به شهرک‌های غلاف غزه وارد شدند و آن حماسه را آفریدند که به‌راحتی توانستند تعداد زیادی از نظامیان و حتی فرماندهان و مقامات بلندپایه رژیم را اسیر کنند. این اسارت خفت‌بار در هیچ جنگی مسبوق به سابقه نبوده و تا کنون در طول تاریخ تشکیل رژیم جعلی سابقه نداشته که نیروهای فلسطینی بتوانند از فرماندهان راهبردی ارتش صهیونیستی این‌گونه اسیر بگیرند.دومین لایه پدافندی رژیم صهیونیستی دوربین‌های مداربسته و دوربین‌های مادون‌قرمز است که طبق ادعای خودشان، پرواز پرندگان نیز  از دید این دوربین‌ها پنهان نمی‌ماند که این لایه دوم هم توسط نیروهای حماس از کار افتاد. لایه سوم، خاکریزها هستند که توسط نظامیان صهیونیست دیدبانی می‌شوند. لایه چهارم، سیم‌های خاردار هستند که از این لایه سوم و چهارم نیز به‌راحتی عبور کردند، لایه پنجم نیز سیستم پدافندی گنبدآهنین است که این جنگ ثابت کرد سامانه گنبد آهنین چیزی فراتر از گنبد کاغذی نیست و این گنبد نیز هک شد و موشک‌های مقاومت از این سامانه بارها عبور کردند. هدف اصلی استقرار گنبد آهنین، ممانعت از ورود و اصابت راکت‌های جبهه مقاومت به اراضی اشغالی است که در طوفان‌الاقصی این اتفاق نیفتاد. لایه دفاعی ششم و آخر رژیم صهیونیستی، سامانه «فلاخن داوود» است که هدف از ایجاد آن جلوگیری از ورود موشک‌های بالستیک و برد‌بلند جبهه مقاومت است که مشاهده شد آن نیز هک شد و از همان روزهای ابتدایی عملیات تا کنون، موشک‌های حزب‌الله لبنان و مقاومت عراق بارها به اهدافی در اراضی اشغالی اصابت کردند.
بنابراین، کور کردن دید راداری و بصری نظامیان صهیونیست یکی از وجوه تمایز این عملیات با سلسله عملیات قبل است که در این سطح، بی‌سابقه بوده که رزمندگان حماس بتوانند در سامانه‌های پدافندی رژیم صهیونیستی تا این سطوح نفوذ کنند.تفاوت مهم دیگر اینکه در این عملیات از کوادکوپتر استفاده شد که سابقه نداشت و قبلاً بیشتر از پهپاد استفاده می‌شد. اما اگر بخواهیم به شباهت‌های این عملیات با عملیات قبلی اشاره کنیم، استفاده از سامانه‌های دوش پرتاب، پهپاد و موشک‌های کوتاه برد وجه مشترک طوفان الاقصی با موارد پیشین به لحاظ تجهیزات و ادوات بود.
اما نکته‌ای که حائز اهمیت است این است که تفاوت‌های این عملیات پیروزی را رقم زد و شگفتی‌هایی که حماس رو کرد، منجر به این فتح بزرگ شد؛ اساساً می‌توان گفت شگفتی‌سازها هستند که سرنوشت‌سازند. معمولاً در ارتش‌ها تمرکز روی عده و عُده است و همیشه فکر می‌کنند که تانک و توپ سرنوشت را مشخص می‌کند، اما این در جنگ‌های سنتی اثرگذار است؛ درحالی که در جنگ‌های غیرکلاسیک امروزی آنچه که سرنوشت جنگ را تغییر می‌دهد، جمع توانمندی‌ها و شگفتی‌سازهاست و رزمندگان حماس هم از توانمندی‌ها و هم از شگفتی‌سازها طوری استفاده کردند که کاملاً باعث غافلگیری ارتش رژیم صهیونیستی شد. به یک تعبیر می‌توان گفت این عملیات طوفان‌الاقصی نوعی سونامی هم بود؛ چراکه در سونامی هم زلزله هست، هم باد، هم سیل و این سونامی هم حیثیت نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی را بر باد داد و به تعبیر رهبر معظم انقلاب رژیم را ضربه‌فنی کرد.
 
نسبت جغرافیای نظامی غزه و از جمله رفح(زمین مسلح) با جغرافیای سیاسی (ژئوپلیتیک) آن را چطور ارزیابی می‌کنید؟ محیط نوار غزه چه تأثیری در شکل‌گیری سرنوشت جنگ دارد؟
درباره نسبت جغرافیای سیاسی و نظامی غزه باید خاطرنشان کرد که اولاً وحدت سیاسی بسیار عجیبی بین مقاومت اسلامی فلسطین و مردم این کشور ایجاد شد و هر دو متفق‌القول متحد شدند که در مقابل زیاده‌خواهی رژیم صهیونیستی بایستند تا بتوانند به اهداف مشروع خود برسند. وحدت بین مردم و حماس به قدری زیاد بود که باوجود فشار سنگین رژیم در بمباران وحشیانه و ناجوانمردانه مناطق مسکونی و مراکز امن بین‌المللی و صفوف دریافت کمک، باز هم مردم غزه حاضر به ترک وطن و قطع حمایت از مقاومت نیستند. این مقاومت اهل غزه بیانگر وحدت مردم و مقاومت است، بیانگر وحدت بین جغرافیا و سیاست است، بیانگر وحدت بین گردان‌های نظامی مقاومت و مردم فلسطین است که طی این فشار ممتد باقی مانده است. بنابراین یک همگرایی سیاسی و نظامی میان حماس و مردم فلسطین وجود دارد که این هماهنگی باعث ناکامی رژیم صهیونیستی در تکمیل حصر غزه و دستیابی به اهداف نظامی رژیم شد.
 
در جنگ غزه، برخی روی نقش میدان تأکید دارند و برخی بر مذاکره با عوامل تعیین‌کننده مانند دولت‌های ذی‌نفع. به نظر شما در این نبرد، آیا این میدان است که می‌تواند سرنوشت سیاسی جنگ را متحول کند یا مذاکرات پشت پرده دولت‌ها و گروه‌های ذی‌نفع؟
میدان و مذاکره دو بال و ابزار اصلی یک نظام سیاسی هستند اما آنچه که تعیین کننده است، اولاً قدرت میدانی است زیرا مذاکره مستند به قدرت میدان است. به تعبیر دیگر، مذاکره شرط لازم پیروزی است اما شرط کافی نیست و بدون پشتوانه میدان به اهدافش نمی‌رسد. به اعتقاد من آنچه که سرنوشت جنگ را تعیین می‌کند، اول میدان است و بعد مذاکره؛ هرچند در عمل این دو بال قابل تفکیک نیستند اما اگر بخواهیم اولویت قائل شویم، عقیده دارم که بال اصلی میدان است و بال دوم، مذاکره. بنابراین آنچه رژیم صهیونیستی را مجبور به مذاکره می‌کند، قدرت میدانی مقاومت است که متکی به پشتیبانی و مقاومت همزمان مردم و گردان‌های نظامی است. امروز نقطه قوت حماس در این است که مردم همپا و همسو با رزمندگان، مقاومت می‌کنند. امروز قدرت میدانی حماس همان نرم‌افزار مقاومت است که این توان باعث شده نیروی چانه‌زنی‌اش بالا برود.
 
شیوه‌های رزمی مقاومت تا چه حد نسبت به گذشته متنوع شده و دامنه اثربخشی و قدرت این تنوع تا کجا بسط یافته است؟
شیوه‌های رزمی مقاومت به قدری متنوع شده که منجر به ایجاد نوعی سرگردانی در رژیم صهیونیستی، خصوصاً در روزهای ابتدایی جنگ شد. ارتش رژیم در 10 روز نخست جنگ، کاملاً کیش و مات شد و مبهوت مانده بود که نیروهای حماس چگونه توانسته‌اند از لایه‌های پدافندی عبور کنند! عملیات طوفان‌الاقصی به قدری اثر بخش بود که دامنه تأثیر آن کل جبهه مقاومت را در بر گرفته است و امروز جبهه مقاومت یکپارچه به خود می‌بالد که فرزندی همچون حماس دارد که موفق شده ارتش تا دندان مسلح رژیم منحوس صهیونیستی که به تعبیر خودشان چهارمین ارتش قدرتمند جهان است را به زانو در بیاورد. البته به اعتقاد من، قدرت ارتش صهیونیستی صد درصد پوشالی و توخالی است و همان‌طور که «گنبد آهنین»شان، گنبد کاغذی است، ارتش ایشان هم یک ارتش پوشالی است که تاب و تحمل سونامی‌هایی مانند طوفان‌الاقصی را نداشت.

جستجو
آرشیو تاریخی