خلوتی برای راز و نیاز با خدا در شب های قدر
شب های زنده بخشایش
یوسف حیدری
خبرنگار
میگویند وقتی در جوانی اهل توبه باشی خدا همیشه هوای دلت را دارد. همین که در این سن و سال با همه وجود قرآن به سر میگیری و از خدا طلب بخشش میکنی یعنی راه درست را پیدا کردهای.
محمدرضا آستین پیراهنش را بالا میزند تا وضو بگیرد. در اولین شب قدر با دوستانش مثل هر سال به حسینیه مکتبالقرآن آمده تا ساعتی با خدا خلوت کند. او هم مثل خیلی از جوانانی که به حسینیه آمدهاند متولد دهه 80 است.
همانهایی که به نسل زد یا نسل نت معروف شدهاند؛ نسلی که از همان ابتدای کودکی وقتی چشمان خود را روی دنیا گشودند، پیشرفت اینترنت و سایر ابزارهای هوشمند دنیا را دیدند و به همین خاطر به آنها نسل نت میگویند. جوانانی که حرفها و احساساتشان را بدون پرده و آزادانه میگویند.
انگار زبان و دلشان یکی است. عقربههای ساعت، 10 شب را نشان میدهد و فضای حسینیه کمکم پر میشود.
سخنران بعد از گفتن فضیلتهای شب قدر و اینکه چرا این شب برای همه مهم است، دعای جوشنکبیر را قرائت میکند.
وقتی به سبْحانک یا لا اله الا انْت الْغوْث الْغوْث خلّصْنا من النّار یا رب میرسد، دستها به سوی آسمان بلند شده و این بند از دعا با صدای بلند همخوانی میشود. سینا سرش را به ستون حسینیه تکیه داده و با صدای بلند دعای جوشنکبیر میخواند. میگوید شب قدر برای او اهمیت زیادی دارد و انگار خدا سرنوشت او را در همین شب رقم میزند. میگوید:«20 سال دارم و دانشجو هستم. حضور در شبهای قدر را مدیون پدرم هستم. همیشه از بچگی این شبها به مسجد و حسینیه میآمدیم و از همان زمان عاشق شب قدر شدم.
این شب برای من با همه شبها فرق میکند و همین که خدا قرآن را در این شب بر پیامبر نازل کرده نشان از اهمیت زیاد شب قدر دارد. این شبها هر جا باشم خودم را به این حسینیه میرسانم.
دوستانم را بعد از یک سال اینجا ملاقات میکنم و کنار هم دعای جوشنکبیر میخوانیم و از خدا طلب استغفار میکنیم. همه ما در زندگی لغزشهایی داشتیم و این شبها بهترین فرصت است تا بعد از حلالیت گرفتن و جبران اشتباه از خدا طلب عفو کنیم. وقتی او را به هزار اسم جلاله قسم میدهیم حتماً او هم ما را میبخشد.»
نوای بِکَ یا الله که بلند میشود همه قرآن به سر میگیرند و برای چند لحظه صدای گریه و زمزمه، فضای حسینیه را پر میکند. سخنران حسینیه چند دقیقهای سکوت میکند تا هر کسی در خلوت خودش با خدا راز و نیاز کند و حرف دلش را بزند. میگوید وقتی قرآن به سر میگیرید یعنی خدا را به کلام خودش قسم میدهید.
اینجا تا چشم کار میکند جوانان و نوجوانان دهه 70 و 80 میبینی که کنار هم دو زانو نشستهاند و قرآن به سر گرفتهاند. این شبها اگر به امامزادهها، مساجد و حسینیهها سر بزنید خیلی از آنها را میبینید. این را خادم حسینیه میگوید و مشغول آماده کردن وسایل پذیرایی میشود. مجتبی سالهاست خادم حسینیه است و خاطرات زیادی از شبهای قدر دارد. او میگوید:«اینکه در قرآن آمده شب قدر از هزاران شب برتر است واقعیتی است که باید به چشم ببینی.
این شبها کسانی را میبینم که قرآن به سر گرفته و با همه وجود اشک میریزند که باور نمیکنید! دختر جوانی که شاید از نظر من و شما حجاب مناسبی ندارد ولی شب قدر چادر به سر کرده و در گوشه همین حسینیه با صدای بلند گریه میکند. این یعنی ذات این دختر پاک و دلش با قرآن است. کسی او را به حسینیه دعوت نکرده و به اجبار هم نیامده است. این کار خداست که او تا سحر بیدار میماند و قرآن به سر میگیرد. سالهاست با همین جوانان دهه 70 و 80 نشست و برخاست دارم و با همه وجودم میگویم که ما بهترین جوانان دنیا را داریم، جوانانی که دلشان با قرآن است.»
فضای شهر آکنده از نوای دعا و قرآن است. ترافیک و ازدحام در نیمههای شب برای کسی عجیب نیست و همه خودشان را به مصلی امام خمینی(ره) میرسانند. خیابانهای اطراف جای خالی برای پارک ماشین نیست و خیلیها چند خیابان آن طرفتر ماشین را پارک میکنند و با زیرانداز، قرآن و کتاب دعا راهی مصلی میشوند. خانوادهها کنار هم در محوطه روبهروی شبستان مینشینند و منتظر شروع مراسم شده و بچهها هم مشغول بازی میشوند. زوج جوانی زیراندازی را روی چمن محوطه مصلی پهن میکنند و چشم به مانیتور بزرگی که مراسم داخل شبستان را پخش میکند میدوزند. مریم و علیرضا یک سالی است که زندگی مشترکشان را آغاز کردهاند. شب 19 ماه مبارک رمضان اولین شب قدری است که کنار هم قرآن به سر میگیرند. علیرضا از اهمیت شب قدر گفته و یک رباعی از ابوسعید ابوالخیر زمزمه میکند و میگوید:«باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ، گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ، این درگهِ ما درگهِ نومیدی نیست، صدبار اگر توبه شکستی باز آ. خداوند آنقدر مهربان است که توبه بندهاش را میپذیرد. به نظر من هیچ شبی بهتر از شب قدر برای توبه کردن وجود ندارد.»
جمعیت در خیابانهای منتهی به مصلی هر لحظه بیشتر میشود. مرد دست کودکش را گرفته و از در اصلی وارد محوطه مصلی میشوند. افسران راهنمایی و رانندگی با هدایت خودروها به پارکینگ و خیابانهای اطراف تلاش میکنند بار ترافیکی را کم کنند. یکی از افسران راهنمایی و رانندگی با احترام به خانوادهها از آنها میخواهد او را هم دعا کنند و میگوید: «خیلی دوست داشتم الان کنار بقیه مردم داخل صحن اصلی قرآن به سر میگرفتم و دعا میخواندم اما باید شرایط رفتوآمد کسانی را که برای مراسم شب قدر به اینجا میآیند تسهیل کنم، برای همین از مردم میخواهم مرا دعا کنند. باور کنید دعای این مردم در این شبها برای خدمتگزارانی که مشغول انجام وظیفه هستند مستجاب میشود.»
چند متر دورتر از شبستان اصلی مصلی، مردی پشت فرمان آمبولانس اورژانس کتاب دعا را باز کرده و همنوا با مداح مراسم زمزمه میکند. چند سالی است به عنوان تکنیسین اورژانس خدمت میکند و امشب هم برای امدادرسانی به بیماران احتمالی یا کسانی که ممکن است دچار حادثه شوند به مصلی اعزام شده است. به اعتقاد او بهترین مأموریت در این شبها رفتن به مکانهایی است که مراسم شب قدر برگزار میشود و میگوید:«شبهای قدر تیمهای مختلف اورژانس و آتشنشانی در اطراف حسینیهها یا امامزادهها مستقر میشوند تا اگر کسی نیاز به خدمات اورژانس پیدا کرد بلافاصله به او کمک کنیم. هر سال شب قدر بهترین مأموریت استقرار در مکانهایی مثل مصلی یا حسینیهها و امامزادههای شهر است. سال گذشته محل مأموریت ما امامزاده پنجتن در منطقه لویزان بود.
وقتی مراسم شب قدر شروع شد خادم امامزاده به ما اعلام کرد مرد سالمندی دچار حمله قلبی شده است که بلافاصله خودمان را به بالین او رساندیم و بعد از احیا با آمبولانس به بیمارستان بردیم و خوشبختانه چند روز بعد هم با بهبودی کامل مرخص شد. لحظهای که او را منتقل می کردیم چند نفر از زوار امامزاده از ما تشکر میکردند و میگفتند به نیابت از شما قرآن به سر میگیریم و دعا میکنیم. آن شب احساس کردم بهترین شب قدر زندگیام رقم خورده است.
بــــرش
اینکه در قرآن آمده شب قدر از هزاران شب برتر است واقعیتی است که باید به چشم ببینی. این شبها کسانی را میبینم که قرآن به سر گرفته و با همه وجود اشک میریزند که باور نمیکنید! دختر جوانی که شاید از نظر من و شما حجاب مناسبی ندارد ولی شب قدر چادر به سر کرده و در گوشه همین حسینیه با صدای بلند گریه میکند. این یعنی ذات این دختر پاک و دلش با قرآن است