۱۰ برش از سواد رسانه برای انتخابات ۱۴۰۲
محمد لسانی
کارشناس سواد رسانه
در این نوشتار قصد داریم به مهمترین برشهای موضوعی از زاویه سواد رسانه به انتخابات اخیر بپردازیم.گفتنی است تعداد و نوع برشها بنا بر زاویه نگاه (P.O.V) هر فرد متفاوت است.
درس اول
اهمیت زیست موازی: با توجه به اینکه انسان امروزی علاوه بر زیست واقعی و فیزیکال خود در یک زیست مجازی (VIRTUAL) نیز قرار گرفته است، حضور نامزدهای انتخابات در فضای زیست موازی (دوگانه) دارای اهمیت میباشد به نحوی که شاهد هستیم بسیاری از منتخبان انتخابات اخیر، دارای صفحات فعال در فضای مجازی بودهاند.
درس دوم
فقدان برندهای معتبر :جبهه تحریم انتخابات، از طریق برندهای رسانهای همچنین برندهای انسانی اقدام به تولید و تکثیر پیام میکند. این هویتسازی، بر پایه سالها و حتی دههها فعالیت به اعتماد عمومی منجر شده است اما متأسفانه در تولیدات رسانهای اخیر از برندهای نوظهور یا به کارگیری مجریان به عنوان برندهای انسانی استفاده شد. انتظار میرود نظام رسانهای ما در تجربه چهار دهه گذشته، توانسته باشد به نشانهای برجسته در پمپاژ و مصرف پیام برسد. از سوی دیگر برندهای انسانی و تخصصی بر اساس مدل محبوبیت-محوریت، در حوزههای مختلف از اقتصاد تا سیاست و فرهنگ به کنشگری اجتماعی و رسانهای بپردازند اما توفیق چندانی حاصل نشده است.
درس سوم
پیوستگی میدان به رسانه : بهرغم آنکه بسیاری از افراد در سالهای اخیر از طریق کارزارهای رسانهای به دنبال ایجاد میدان جدید یا تغییر میدان و بسیاری از افراد برای رسانه نقش شبکهساز و میدانساز قائل بودند، انتخابات ۱۴۰۲ نشان داد، اگر کف میدان آماده کنش رسانهای نباشد و محرک و مقوم پیامهای رسانهای نباشد، جدا افتادگی و واگرایی بین پیامهای رسانهای با مخاطبان ایجاد میشود. فضای سرد میدانی و محیطی و عدم انتخاباتی شدن فضا در گفتوگوها، کسبوکارها و زندگی روزمره مردم باعث پس زدن و جداافتادگی تولیدات رسانهای از مخاطبان میشود.
درس چهارم
اهمیت بستر ارتباطی: وبلاگ، سکوی تولید و پمپاژ محتوای سیاسی در انتخابات ۸۴ بود. توئیتر در انتخابات ۸۸ و بهخصوص پساانتخابات، گوی سبقت را از سایرین ربود. تلگرام در انتخابات ۹۲ فعالیت ویژهای داشت. همین جایگاه به صورت خاص برای اینستاگرام در سال ۹۶ و 1400 وجود داشت.
اما در انتخابات ۱۴۰۲ با توجه به اثرگذاری در بدنه رأی باید پلتفرم ایتا را به عنوان سکوی اصلی ارتباطی و تبلیغی برای نامزدها و نهایتاً منتخبین به شمار آورد. اینکه ایتا به یک شبکه گفتمانی تبدیل و بستر جهش سیاسی یک شبکه خاص شود باید به عنوان یک اتفاق قابل مطالعه در انتخابات اخیر دانست.
درس پنجم
شخصی شدن مصرف رسانهای و کانالیزه شدن جامعه: آنچه مشخص است افراد بر اساس علائق، احساسات و پیشینه خود، دست به انتخاب رسانهها میزنند و همین مسأله باعث شده است بر خلاف گذشته که عموم افراد مخاطب یک یا چند رسانه مشخص بودند، امروز فرایند شخصیسازی رسانهای به حدی گسترش یافته که کلونی(اجتماع)های مختلف متشکل از مخاطبان رسانه ایجاد شده و این اجتماعات، صرفاً به پیامبر و پیامرسان خود گوش میسپارند و به آنها توجه میکنند. همین مسأله و مصرف چندپاره باعث دوپارگی و حتی چندپارگی مخاطبان شده و احساسات هر کلونی بسته به محتوای مورد علاقه خود شکل گرفته و تیزتر و تندتر میشود. مثلاً کلونی انقلابیها شرکت در انتخابات را واجب و مسأله اول کشور میداند، اما کلونی خاکستری با انتقاد همراه با رویگردانی یا سکوت با انتخابات مواجه میشود.
درس ششم
لزوم پیوستنگاری از رسانه ملی به رسانه اجتماعی: در انتخابات اخیر شاهد بودیم محتوای گستردهای از برشهای تولیدات تلویزیونی برای اثبات ناکارآمدی نظام یا نقد نظام یا اعتبارزدایی نظام حاکم در فضای مجازی دست به دست میشد.
گرچه نیت و هدف تولیدکنندگان تلویزیونی به هیچ عنوان زیر سؤال بردن مشروعیت نظام یا کارکرد آن نبوده، اما مصرف رسانهای در اثبات این خط بوده است. لذا نیاز است تولیدات تلویزیونی و ملی با حلقههای از پیش طراحی شده کاربران و رسانههای اجتماعی پیوند برقرار کرده و دوسویگی شبهه/ پاسخ - انتقاد/ راهکار را فراهم کند.
درس هفتم
اهمیت یافتـــــن انگارههای تثبیتشده (قبلی) در مقابل انگــــــــــــــــارهسازی
(جدید) :
بسیاری از نمایندگان علاقه داشتند در انتخابات، با تولید محتوا و وعدههای جدید، بدنه رأی خود را افزایش دهند و کنش رسانهای انتخاباتی داشته باشند، اما انتخابات اخیر نشان داد که انگارههای پیشین و تثبیتشده از افراد اهمیت بیشتری در مقایسه با انگارههای جدید دارند.بر این اساس باید توجه داشت، امروز در فضای مجازی، رد پای دیجیتال افراد وجود دارد و مؤلفههای اصلی شخصیتی و گفتمانی افراد، قابل جستوجو و ردگیری است. بر این اساس بیش و پیش از آنکه بخواهند وعده دهند و هویت خود را بسازند، مخاطبان به قدرتی رسیدهاند که مچ افراد را بنا بر وزن شخصی و رویکرد قبلی آنها باز کنند.
درس هشتم
اهمیت روایت، استعاره و تمثیل: تعامل و ارتباط بر پایه زبان بنا شده است و حتی رسانههای مجازی اعم از توئیتر و اینستاگرام (تولیدات متنی و تولیدات رادیویی) همگی از زبان بهره میگیرند که این مسأله اهمیت روایت و روایتسازی را دوچندان میکند.
از آغاز انتخابات، گزارههای استعاری و تمثیلی همچون پدرخوانده، کیفکش و... به صورت جسته و گریخته به کار میرفت، اما شبهای پایانی تبلیغات به ناگاه استعاره چنار و پاجوش باعث یک جبههبندی سیاسی شد و نشان داد که صورتبندیهای زبانی و روایی میتواند به ایجاد بلوکهای سیاسی و گفتمانی بینجامد.
درس نهم
اهمیت قلاب و دستگیره اتصال به افکار عمومی: هریک از نامزدهای منتخب اگرچه در حوزههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ورود داشتهاند اما عموماً با یک دست فرمان حساب شده در موضوعات مهم برای افکار عمومی ورود کردهاند. این مسأله را میتوان پیدا کردن دستگیره و قلاب موضوعی و فکری دانست. به طور مثال دست گذاشتن روی «قانون شفافیت» برای نقد مجلس گذشته یا دست گذاشتن روی ویژهخواری و پاک بودن اطرافیان نامزدها، برای نقد برخی نامزدها نشان میدهد، باید قلاب و دستگیره را بهخوبی شناخت و بهدرستی در آن ورود کرد.
درس دهم
تداوم اثر تبلیغات محیطی: گرچه سهولت و دسترسی آسان به فضای مجازی، افراد را ترغیب میکند که از تبلیغات هزینهبر و سخت محیطی اجتناب کنند اما در انتخابات اخیر شاهد بودیم نفر اول انتخابات خبرگان تهران به صورت وسیع بر تبلیغات محیطی متمرکز بود، چنانکه در اصول ارتباطات روی رسانههای محیطی همچون بیلبوردها، استندها، تراکتها و بروشورها برای قسمتی از مخاطبان – نسل ایکس و بالاتر – تأکید میشود. قسمتی از این تبلیغات میدانی از سوی ستادهای نامزدها با برگزاری برنامهها و میتینگهای انتخاباتی یا گفتوگوهای انتخاباتی در میادین و چهارراههاست.
نتیجه گیری
رویدادهای مهم جریانساز که سرانجام بخش عظیمی از مردم و حتی کشور را تحت تأثیر قرار میدهد، باید مورد مطالعه و اندیشهورزی قرار گیرد. این نوشتار با تأکید بر اینکه در چهار بخش رسانه ملی، رسانههای دولتی، رسانههای خصوصی و انسانرسانهها باید بازطراحی و بازآرایش صورت گیرد به بازخوانی تجربههای سواد رسانه پرداخته و تأکید میکند، دانش و تجربه رسانهای را باید به کار گرفت وگرنه چرخه اعتبارزدایی و مخاطبپرانی از سوی نظام رسانهای افزایش مییابد.