روایتی از ۲۳ سال جانبخشی به بیماران نیازمند عضو
یکی بود که هنوز هم هست
یوسف حیدری
خبرنگار
عسل و الناز با تشویق حضار روی سن میروند تا از روزهایی بگویند که زندگیشان به مویی بند بود. روزهایی که چشم به در میدوختند تا شاید دستی برای نجات جان آنها دراز شود. روزهایی که پدر و مادر در راهروهای بیمارستان آهسته اشک میریختند و دست به دعا برمیداشتند. عسل 9 سال دارد و الناز 13 سال. از وقتی که ضربان قلب کوچکشان نامنظم شد تا روزی که خانوادههایی با ایثار اعضای بدن عزیزشان زندگی دوبارهای به آنها بخشیدند همه را به خوبی در یاد دارند. تصویر بالگردی که در محوطه بیمارستان شهید رجایی به زمین نشست تا قلب اهدایی از اهواز را به عسل پیوند بزنند مثل یک فیلم سینمایی مقابل چشمانشان است.
حالا آنها با قلبهایی که تا همین چند ماه قبل در سینه دیگری میتپید، زندگی دوبارهای را شروع کردهاند؛ زندگیای که با اهدای عضو از یک بیمار مرگ مغزی شکل گرفت و حالا خود آنها و خانوادههایشان که رنج چشم انتظاری برای دریافت قلب را چشیدهاند، داوطلب اهدای عضو شدهاند.
نخستین نشست اهدای عضو و رسانه فرصتی بود تا اهالی رسانه در کنار پزشکان و متخصصان بخش اهدای عضو از این کار بزرگ و بخشش زندگی دوباره به 70 هزار بیمار بگویند. عسل و الناز دو نفر از همین بیمارانی هستند که چند ماه قبل با مرگ دست و پنجه نرم میکردند اما با قلب اهدا شده زندگی دوبارهای را آغاز کردند.
شنیدن حرفهای این دو کودک انگیزه پر کردن فرم داوطلبی اهدای عضو را برای کسانی که در این نشست حضور داشتند، چند برابر میکند. با ثبتنام هر کدام از داوطلبان اهدای عضو بارقه امید در دل کسانی که سالهاست در انجمن اهدای عضو ایرانیان برای فرهنگسازی در این زمینه تلاش میکنند، روشن میشود. دکتر امید قبادی نایب رئیس انجمن اهدای عضو ایرانیان برای دست اندرکاران رسانه و کسانی که در عرصه سفیران اهدای عضو فعالیت میکنند از مرگ مغزی و راهی که از سال 1368 با فتوای امام خمینی(ره) در زمینه اهدای عضو شروع شد و به امروز رسید میگوید: «31 اردیبهشت 1368 با فتوای تاریخی حضرت امام(ره) پیوند اعضا از بیماران مرگ مغزی از نظر شرعی مجاز شناخته شد. نکته مهم اینکه این فتوا دو هفته قبل از رحلت امام(ره) بود و به نوعی تاریخیترین فتوای نظام سلامت کشور به حساب میآید.
به همین دلیل این روز در تقویم به نام روز ملی اهدای عضو ثبت شد. با وجود دریافت فتوای مجاز بودن پیوند عضو در سال ۱۳۶۸، باز هم ۱۱ سال طول کشید تا اهدای عضو به شکل قانون در سال ۱۳۷۹ در مجلس مصوب شد و دو سال هم زمان برد تا آییننامه اجرایی هیأت دولت آماده شود. بدین ترتیب عملاً به صورت رسمی از سال ۱۳۸۱ تشکیل واحد اهدای عضو در دانشگاههای علوم پزشکی ابلاغ شد. البته پس از سال ۱۳۷۰ تیم پیوند کارهای اولیه را شروع کردند و اولین پیوند کلیه از فرد مرگ مغزی در سال ۱۳۷۰ انجام شد و به ترتیب در سال ۱۳۷۲ اولین پیوند کبد و قلب، در سال ۱۳۷۹ اولین پیوند ریه و در سال ۱۳۸۵ اولین پیوند لوزالمعده در کشور انجام شد.اما از زمانی که فرایند جانبخشی را شروع کردیم با چند مانع مواجه شدیم.
اول اینکه بخشی از جامعه فقهی و شرعی این کار را درست نمیدانستند تا اینکه امام(ره) فتوا دادند و رهبر معظم انقلاب نیز سال 1370 این موضع را تأیید کردند، دوم اینکه مردم این کار را خوب نمیدانستند چون فکر میکردند عزیزشان زنده است. حتی جامعه پرشکی و نظام سلامت این کار را عملی لوکس تلقی میکردند و بسیاری به این عمل جانبخشی آگاهی نداشتند. زمانی که کار را شروع کردیم، شاخص اهدای عضو در ایران سالانه به ازای هر یک میلیون نفر، 2 دهم بود. امروز که 23 سال از شروع جانبخشی گذشته، شاخص اهدای عضو به 14 درصد رسیده است.
طی این سالها توانستیم 70 هزار بیمار نیازمند عضو را با رضایت 10 هزار خانواده که اعضای بدن فرزند یا همسرشان را که مرگ مغزی شده بود به زندگی دوباره برگردانیم. همچنین آمار رضایت برای اهدای عضو از 6 درصد به 70 درصد رسیده است. امروز با افتخار در زمینه اهدای عضو در آسیا اول هستیم و در دنیا در جایگاه سیام قرار داریم. تحقیقات علمی نشان میدهند علم پزشکی در زمینه اهدای عضو و نجات جان بیماران 20 درصد نقش دارد، ساختارها هم 30 درصد ولی فرهنگ 50 درصد نقش دارد و این یعنی رسانهها و افرادی که در زمینه فرهنگسازی نقش دارند جایگاه مهمی در این زمینه پیدا میکنند.
دکتر قبادی از دلایل سیر صعودی اهدای عضو در ایران هم گفت و ادامه داد: «اینکه چرا امروز در آسیادر جایگاه اول قرار داریم به این دلیل است که نوع دوستی و ایثار در فرهنگ مردم ایران جایگاه ویژهای دارد و مردم عاشقانه و داوطلبانه اعضای بدن عزیزشان را به بیماران نیازمند اهدا میکنند، اما هنوز با برخی از مشکلات نیز مواجه هستیم. در کشور 85 میلیون نفری ما سالانه 16 تا 20 هزار نفر در تصادفات جادهای فوت میکنند.
در این میان 3 هزار نفر که مرگ مغزی میشوند قابلیت اهدای اعضای بدن آنها وجود دارد اما متأسفانه فقط خانواده هزار نفر از آنها رضایت میدهند که اعضای بدن عزیز از دست رفتهشان اهدا شود.
سال گذشته 7 هزار و 200 عضو قابل پیوند بهدلیل رضایت ندادن خانواده بیمار مرگ مغزی زیر خاک رفت. همچنین 25 هزار نفر در لیست انتظار پیوند اعضا قرار دارند و هر 2 تا 3 ساعت یک نفر در لیست انتظار بهدلیل نرسیدن عضو میمیرد، یعنی روزانه 7 تا 10 نفر جان خودشان را از دست میدهند. اگر از سه هزار بیمار مرگ مغزی اعضای بدن دو هزار نفر آنها اهدا شود دیگر هیچ بیمار نیازمند عضو در لیست انتظار نخواهیم داشت. تنها راه برای اینکه بیماران بیشتری که در این لیست قراردارند به زندگی برگردند، این است که مردم کشور ما این باور در وجودشان نهادینه شود که مرگ مغزی مساوی است با مرگ.
در کنار آن باید تعداد افرادی که کارت داوطلبی اهدای عضو میگیرند نیز بیشتر شود. در این میان اصحاب رسانه و بزرگان این عرصه میتوانند کارهای بزرگی کنند. بزرگان عرصه رسانه و هنر میتوانند در این زمینه فرهنگسازی کنند تا اگر کسی فرزند یا عضوی از خانوادهاش مرگ مغزی میشود بدون هیچ دغدغهای اعضای بدن او را اهدا کند. امروز 32 هزار سفیر اهدای عضو داریم که در این زمینه فعالیت میکنند. اگر تعداد افرادی که کارت داوطلبی اهدای عضو میگیرند بیشتر شود، زمانی که دچار مرگ مغزی شوند با توجه به فرهنگسازیهایی که در این زمینه انجام گرفته، خانواده راحتتر با مقوله مرگ مغزی کنار میآیند و اعضای بدن او را اهدا میکنند.
در ادامه این نشست، دکترکتایون نجفیزاده فوق تخصص ریه و مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایرانیان با اشاره به فرهنگ ایثار در بین مردم ایران گفت: سه سال رئیس اداره پیوند و بیماریهای خاص وزارت بهداشت بودم. همه دغدغه ما این بود که دستگاه دیالیز کم داریم. 2800 دستگاه دیالیز در کشور نیاز داشتیم اما 80 دستگاه به ما میدادند که در کشور توزیع کنیم.
چطور باید این تعداد کم را بین بیمارستانهای کشور تقسیم میکردیم. این درحالی بود که سالانه 6 هزار عضو سالم زیر خاک میرود که بسیاری از آنها افراد جوانی هستند که بهدلیل مرگ مغزی از دنیا میروند و خانواده حاضر نمیشود اعضای بدن او را اهدا کند. اگر این اعضا اهدا شوند دیگر نیازی به دستگاه دیالیز نداریم. دیگر نیاز نیست که یک بیمار کلیوی سه روز در هفته رنج و سختی را تحمل کند تا در بیمارستان دیالیز شود و زندگی با کیفیتی هم نداشته باشد اما با پیوند کلیه میتواند یک زندگی عادی داشته باشد. اعضای بدن بیماران مرگ مغزی ما سالم هستند در حالی که در برخی از کشورهای خارجی بهدلیل کمبود اعضا حاضر میشوند کبد یا کلیههای بیماری را که مبتلا به HIV است هم به فرد دیگری پیوند بزنند. همه ما در این زمینه مسئولیت داریم و باید قبول کنیم که اهدای عضو یکی از بالاترین جلوههای فرهنگ ایثار است.