قصههای قدیمی همدان در خدمت توریسم فرهنگی
گردشگری قصه
نیلوفر منصوری
خبرنگار
اسطورهها گاهی رخت جشن میپوشند و در میادین پایکوبی میکنند، گاهی هم در میان مردم، با پوشیدن رخت جنگ، دلیریها و جنگاوریهای خود را روایت میکنند و رازهای ناگفتهای از تاریخ و فرهنگ میگشایند.
به گفته حسین زندی، فعال حوزه میراث فرهنگی، گردشگر امروزی، فقط به دنبال تاریخ واقعی نیست؛ در بیشتر مواقع کنجکاو است که بداند داستان یک اتفاق، رویداد و جاذبه چه چیزی بوده است.
او با اشاره به پیشینه قصهگویی در ایران میگوید: تمدنهای کهن هر یک دارای هزاران افسانه و اسطوره هستند. انسان ایرانی با قصه زاده میشود. لالاییها و قصههای مادران که از زمان زاده شدن در گوش کودک ایرانی میپیچید، قصهها و افسانههایی که پدربزرگها شبهای طولانی زمستان پای کرسیها روایت میکردند، متلها و حکایتهایی که در مجالس گوناگون روایت میشد و آموزههایی که در قالب حکایت از زبان بزرگانی چون فردوسی، سعدی و جامی و بزرگان ادب این سرزمین در دفترها جای میگرفت، نشان میدهد، مردم این سرزمین از دیرباز با قصهگویی همساز و دمساز بودهاند.
قصهگویی در خدمت گردشگری
زندی بر این باور است که برای رشد گردشگری باید از همه ظرفیتها بهره برد. او به «ایران» میگوید: امروز گونهای از گردشگری وجود دارد که به قصه متکی است. یعنی «گردشگری روایتمحور» و گردشگر امروزی تنها به دنبال اطلاعات علمی نیست، بلکه در کنار اطلاعات واقعی و تاریخی، دوست دارد قصههای یک جاذبه را نیز بشنود. حتی اطلاعات علمی و تاریخی اگر در قالب قصه بیان شود، اقبال بیشتری به آن میشود. در واقع قصه در خدمت گردشگری قرار میگیرد تا آثار تاریخی، طبیعی و جاذبههای گردشگری بهتر معرفی شوند.
این فعال میراث فرهنگی اهل همدان میگوید: اما همه آنچه در دل این قصه بیان میشود، واقعی نیست این روایتها از فرهنگ عامه سرچشمه میگیرد، هرچند یک موضوع کلی واقعی در آن وجود دارد اما گاهی اسطوره و افسانه است گاهی آغشته به خرافات است و گاهی از یک واقعیت سرچشمه گرفته که مردم به آن پر و بال دادهاند.
داستان سرداب گنبد علویان
او به برخی از قصههای جاذبههای شهر همدان اشاره کرده و میگوید: بهطور مثال مردم همدان در قدیم بر این باور بودند که از سرداب گنبد علویان به کربلا راه زیرزمینی وجود دارد. این موضوع در واقعیت تقریباً غیرممکن است اما از کجا سرچشمه گرفته؟ وقتی به شواهد تاریخی مراجعه میکنیم، متوجه میشویم که این گنبد مربوط به خاندان علوی است که روزگاری حاکم همدان بودند و با علویان سوریه و ترکیه هم خانواده بودند و خود را منسوب به حضرت علی (ع) میدانستند. آنها علاوه بر اتکا به مذهب رسمی، باورهای باطنی داشتند و از سردابها یا زیرزمینها به عنوان خانقاه و نیایشگاه استفاده میکردند و از این سرداب نیز مسیری زیرزمینی به طول چند صد متر به باغ شخصی ایجاد کرده بودند که شواهد آن هنوز موجود است و مواقع خطر از این طریق فرار میکردند. اما مردم عامه این مسیر را راه کربلا میدانستند. وقتی این موضوع تاریخی در کنار باور عامیانه به صورت قصه بیان میشود مخاطب و گردشگر در ذهن خود تصویرسازی میکند، با شخصیتها همزادپنداری میکند و دوست دارد بیشتر بداند چون اطلاعات و دادهها برای آنها ملموستر است یا قصهها و افسانههای جذابی که درباره برج قربان همدان وجود دارد، وقتی مسافر اینها را میشنود خود را شریک قصه میپندارد و دوست دارد بیشتر بشنود.
شیر سنگی و دختران همدانی
در گذشتههای دور، اعتقاد قدیمی وجود داشت که مالیدن شیره و روغن روی شیرسنگی، خوشیمن بوده و به ازدواج دختران دمبخت منجر میشود. زندی میگوید: این ماجرا، برای گردشگر امروزی جذابیت دارد و دوست دارد تاریخ و قصه این ماجرا را بشنود و بهتر آن را درک کند. روغن مالیدن روی شیر سنگی از یک آیین کهن مهری به نام «ساغرریزی» سرچشمه گرفته است. اما امروزه این آیین تغییر شکل داده و مادربزرگهای همدانی تصور میکنند اگر روغن، شیره یا عسلی نذر کنند و روی مجسمه شیر سنگی بمالند بخت دخترانشان باز میشود. اما وقتی هر دو موضوع؛ یعنی جنبه تاریخی و جنبه عامیانه به صورت قصه روایت میشود، گردشگر فراموش نمیکند. در واقع هم اطلاعات تاریخی مخاطب کاملتر میشود و هم با نگاه مردمشناسانه به پدیدهها مینگرد.
این فعال گردشگری میگوید: قصههای بسیاری در دل جاذبههای گردشگری و میراث فرهنگی کشور ما وجود دارد و چه بسا تعریف این قصهها و روایتها برای گردشگران به افزایش و گردش چرخ این صنعت منجر میشود. آنگونه که او میگوید: در واقع قصه، برای معرفی آثار تاریخی در خدمت گردشگری قرار میگیرد. این موضوع و شناخت دقیق از اسطورهها و بهرهمندی از فرهنگ عامه، یکی از مزایای صنعت گردشگری است که میتواند نقش مهمی در حفاظت از جاذبهها، سرزمینها، آداب و سنن باارزش داشته باشد.
پدربزرگ حافظ، همدانی بوده
این فعال گردشگری با بیان اینکه گردشگری روایتمحور یا جاذبههایی که دارای قصه هستند، طرفداران بیشتری دارد، میگوید: فعالان مدنی حدود دو سال روی این موضوع کار کردند تا اگر جایی میروند به جای اینکه فقط به بیان تاریخ آن جاذبه اکتفا کنند، داستانهای پنهان در دل آن را نیز که به نوعی، فولکلور، خرافات و واقعیات است، بیان کنند. او با اشاره به اینکه چرا به گنجنامه همدان، «گنجنامه» میگویند، ادامه میدهد: این موضوع قصه و روایتی دارد که گفته میشود در مسیر گنجنامه همدان، زر و سکه بوده است. همچنین در کتابهای داستانی از جمله «عشق و سلطنت» به این موضوع اشاره شده که کوه الوند کنونی، زادگاه کوروش بوده و او در میان میشان بزرگ شده است. همچنین براساس گفتهها و نوشتهها در کتب دیگر از جمله کتاب باستانی پاریزی، پدربزرگ حافظ شیرازی همدانی بوده است، بنابراین داستان رفتن پدربزرگ حافظ از تویسرکان همدان روایت میشود.
همدان امسال در هفدهمین نمایشگاه بینالمللی گردشگری تهران، با شعار «همدان، شهر قصهها» پا به نمایشگاه گذاشت و میهمانان و بازدیدکنندگان این نمایشگاه را با روایتهای ادبی، مشاهیر و تاریخی همدان آشنا کرد. این آدم ها، با رفتار و نگرش خود از جاذبهها، قصههای آن جاذبهها را روایت میکردند. به گفته زندی، گردشگری روایت محور، از دل جاذبههای تاریخی همدان بیرون آمده است و قصههایی دارد که مردم همدان درباره آن ساختهاند و میدانند.
قصه و قصهگویی
قصه و قصهگویی از قدمت بالایی در کشور ما برخوردار است. آنقدر زیاد که سابقه آن در ادبیات و داستانهایمان هویداست. چنانچه روزگاری پدرها، پدربزرگها و مادربزرگهایمان را به خود مشغول میکرد و شبنشینیهای خانوادگی و فامیلی را برگزار میکردند. اما امروزه، در این زمینه به جایی رسیدهایم که نه تنها از جمع اقوام و خانواده خبری نیست، بلکه اگر جمعی هم باشد، کمتر کسی روایتی برای صحبت دارد. تنها موردی که ما را از دنیای پررمز و راز قصه دور کرده و شاید موجب فراموشی قصهگویی شده، نفوذ گسترده تکنولوژی در زندگی ماست که در مراودات اجتماعی ما نیز تأثیر منفی گذاشته است.
این فعال گردشگری با بیان اینکه وجود جاذبههای قوی و غنی فولکلور در استان بیانگر ضرورت پرداختن به قصه و قصهگویی است، میگوید: داشتن میراثی غنی از ادیبان، شاعران، مشاهیر و همچنین آموزهها و آداب و رسوم کهن در این سرزمین با توجه به گستردگی باورهای مختلف اجتماعی بستری بسیار مهم برای معرفی بهتر استان از طریق قصهگویی است. او میگوید: اگر قصه را دستمایه تمهای گردشگری قرار دهیم میتوانیم خروجی گستردهای برای آن تعریف کنیم.
روایت هایی از مشاهیر
او ادامه میدهد: این روایتها از دل مردم بیرون میآید. وقتی این داستانها و قصهها، روایت میشوند هم موضوع هویتبخشی برای مردم شهر مطرح میشود و هم اینکه جذابیت دارد و مردم هم دنبال جذابیت هستند.
زندی میگوید: وجود داستانها، قصه و قصهپردازیهای این جاذبهها، مسیری روبهروی ما باز کرد که به گردشگری روایتمحور منجر شد. در این زمینه با همکاری شهرداری و حمایتهای آن، تورهایی با موضوع روایتمحوری و تجربهگرایی برگزار میکنیم.
او میافزاید: البته تجربههای دیگری هم در زمینه قصه داشتیم. شعار سال گذشته، «همدان، شهر دوستدار کودک» بود. امسال نیز تأکیدمان روی «همدان، شهر قصهها» متمرکز است. زندی با بیان اینکه این شهر، به واقع داستان و قصههای بسیاری دارد، میگوید: در تورهای گردشگری، این ماجراها مثل قصه تعریف میشود. فراموش نکنیم که امروز مهمترین داستاننویسهای حوزه کودک همدانی هستند. امروز محمدرضا یوسفی، اسدالله شعبانی، عزتالله الوندی، مصطفی رحماندوست، بکتاشی و... همدانی هستند که هر کدام از آنها حرفهایی برای گفتن دارند. امروزه این ظرفیتها به کمک مردم، فرهنگ و گردشگری آمده است و ما باید از این ظرفیتها به درستی استفاده کنیم.
این فعال گردشگری با اشاره به اینکه گردشگری روایت محور، دارای تم خاص خود است، میگوید: هر یک از شخصیتها و مشاهیر همدان با شکل و شمایل خود حاضر هستند و هم در مراکز شهری و هم در تورهای گردشگری روایتهای خود را ارائه میکنند. مثل خواجه رشید، باباطاهر، بوعلی سینا و دیارکو اردشیر دوم که هر کدام داستان و قصهای دارند و همین موضوع باعث معرفی همدان و جذب گردشگر شده است.