درنگی بر صحبتهای هفتههای اخیر سعید جلیلی در میان اقشار مختلف جامعه
تقاطع انتخاب ها
انتخاب سیاسی انتخاب امتدادهاست. نظم پیشین جهانی امتداد انتخابی بود که با امساک جهان اسلام از انتخاب به آنها تحمیل شد. امروز روندها ما را دوباره به تقاطع انتخاب ها کشاندهاند؛ بزنگاهی که باید فعالانه دست به انتخاب جسورانه زد و پای پیامد آن ایستاد و برای امتداد آن آماده بود. انتخاب بدون حرکت انتخاب نکردن است. صرف انتخاب و حرکت هم به مقصد نمیرسد مگر آن که امتداد درست را شناخت و برای پیمودن آن مهیا بود. این همان خطی است که سعید جلیلی در این روزها از آن سخن میگوید و از جماران و مدرسه البرز و پالایشگاه نفتوگاز و جمع عشایر تا نشست فناوری و اجتماع اهل سنت و جهاد دانشگاهی و یادبود دیالمه و صنایع کشتیسازی آن را امتداد میدهد. این گزارش از منطق سعید جلیلی در طرح انتخاب امتداد سخن میگوید و از نخی که نشستهای وی را به هم میدوزد پرده برمیدارد تا روشن کند آسیب سیاسی این سالهای انتخاباتها چگونه وظیفه سیاسی را بریدهبریده کرده است و چگونه باید به راز نیروی پرتوان عزم انقلاب اسلامی برگشت که خط آن تا امروز امتداد یافته و جور همه کمکاریها را کشیده تا از آنجا به تبیین شرایط امروز ما نسبت به تحولات جهانی بپردازد و روشن کند به چه باید چشم دوخت، چه باید مهیا کرد و برای چه باید آماده شد.
امتحان انتخاب امتداد
هر انتخاب سیاسی انتخاب بین دو امتداد است. هر انتخاب سیاسی انتخاب بین
دو «راه» است که از آن پس تازه باید رفت و پیمود. هر انتخابی امتدادی دارد که معلوم نیست به مقصد برسد اما انتخاب نکردن حتماً به مقصد نمیرسد. نه امساک از انتخاب ما را به مقصد میرساند، نه هر انتخابی راه به مقصد دارد. برای همین باید امتداد انتخابها را هم درست شناخت، هم درست برگزید، هم درست پیمود.
انتخاب سیاسی انتخاب بین دو سیم بمب ساعتی نیست که برید و تمام شود: یا میبریم یا میمیریم! این همان نگاه غلطی است که با شکستها نومیدی میدمد و با پیروزیها دلخوشانه ملت را بیرون از صحنه به گوشهای مینهد. فرهنگ زرد سیاسی خوش دارد وظیفه سیاسی را چهار سال در پستو کند و یک دم آن را بیرون بکشد و هیجانی بدمد و دوباره انبار کند؛ میپسندند مردم فقط دم انتخابات باشند و هیجانی شوند انتخابی کنند و بروند.
انتخاب سیاسی بهمثابه انتخاب جاده است که فرهنگ زرد سیاسی، خوش دارد آن را با افتتاح جاده جا بزند؛ انگار روبان آن را میخواهیم ببریم و بریدیم و تمام شد؟ نه! انتخاب جاده ابتدای راهی است که تازه باید پیمود و پا به جاده زد و دل به خطرات و ابهام و چالشها و امتحانهای بعدی «امتداد» این راه داد. در این امتداد و در برابر این جاده، حیرت در انتخاب، همان عدمانتخاب است. انتخاب نشستن بهجای پیمودن، همان عدمانتخاب است.
نرفتن به مقصد نمیرسد اما هر رفتنی هم به مقصد نمیرسد. باید رفت اما برای آنکه پیش رفت باید «درست» را انتخاب کرد. انتخاب درست امتداد گزینهها را درست میبیند؛ از غلط میپرهیزد، درست را میپذیرد، برای ابهامها مهیا میشود. اینجاست که مسأله، فقط انتخاب و پیمودن نیست، مسأله اصلی انتخاب درستتر است: انتخاب خیر، یعنی اختیار. اختیار در امتحانِ انتخابِ امتدادها حکمت اصلی حضور انسان در دار تزاحمهاست که سعادت و شقاوت ملتها ناگزیر از دل آن میگذرد و نمیتوان از مسئولیت آن شانه خالی کرد.
اختیار؛ هنر ملت ایران
اختیار یعنی پذیرفتن درست، یعنی پذیرش خیر. حیوانات نیز برحسب طبیعت و غریزه خود انتخاب دارند؛ «اختیار» از همینرو فضیلت فطری انسانی است چراکه انسان فراتر از طبیعت، «خیر» را میفهمد و میپذیرد، وگرنه انتخاب شر یا انتخاب غریزه یا انتخاب برحسب طبیعت که اقتضای طبیعی است و هنری ندارد.
امتحان اختیار با انتخاب بریده نمیشود، بلکه امتداد آن به امتحانهای بعدی کشیده میشود. با هر اختیار، مسیری جدید از امتحانهای جدید گشوده میشود؛ با اختیار، امتحان پایان نمیپذیرد بلکه وادی امتحانهای جدید باز میشود. این حکمتِ حضور انسان در این دنیای امتحان و دار بلاست: لیبلوکم ایکم احسن. امتحانی است تا پایبندی ما در امتداد عهد سنجیده شود: کدامیک، «ولقد عهدنا الی ءادم من قبل فنسی و لم نجد له عزما» یا «الذین یوفون بعهدالله و لا ینقضون المیثاق» مثل «ابراهیم الذی وفی».
هنر ملت ایران فقط انتخاب نبود، بلکه انتخابِ درست بود؛ پذیرشِ خیر بود. انقلاب اسلامی انتخاب بزرگ ملت ایران بود که فضیلت «اختیار» را که فصل فطری انسان است در درخشانترین وجه خود به اعلا درجه انسانیت رساند و از امام خود نشان افتخار گرفت که به پیشگاه خدا گواهی داد این ملت برتر از مردم زمان پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) در تاریخ درخشید. انفجار نور همین اختیار یعنی انتخاب خیر بود. پذیرش خیر با انتخاب انقلاب اسلامی بزرگترین فضیلت مردم ایران بود. پدیدهای یکتا در تاریخ تحولات سیاسی بشر به نمایش گذاشت از ملتی که با انتخاب خود نیامد تا یک رأی دهد و کنار بنشیند، بلکه تازه آمادهتر شد تا با مال و جان و بذل فرزندان خود پای امتداد انتخاب خود بایستد. مردم ایران آگاهانه بهترین را فهمیدند و با درک امتداد و پیامدهایش با تمام وجود آن را پذیرفتند.
ملت ایران هم امتداد روند استکبار و استبداد را دید، هم از امتداد انتخاب بزرگ خود آگاه بود؛ اصلاً همان بینش به امتداد تصمیمهای جهانی بود که او را مصممتر به سمت این انتخاب بزرگ سوق داد، اصلاً همین بینش به پیامدهای انتخاب بزرگ بود که او را برای امتحانهای سخت بعدی در این راه آماده کرد تا شانه، زیر بار مسئولیت دهد و در برابر جنگ و تحریم و ترور سر خم نکند و با وسوسهها و هیاهوها پا شل نکند تا به مقصد برسد. این همان معنی مقاومت است: مقاومت مردم ایران پیش از تجاوز شروع شد! برخلاف ادبیات رایج سیاسی بشر دنیازده که منفعلانه تازه با شروع تجاوز یاد مقاومت میافتد، ملت ایران با انتخاب بزرگ خود میدانست پا به چه مسیری مینهد و اینگونه با آگاهی به دشواریهای این راه از همان ابتدا مهیای پیمودن هر ناملایمتی شد. اینگونه، ملت ایران مقاومت را از همان بدو انقلاب با عزم بر انتخاب بنا نهاد.
در بزنگاه روندها
اکنون جهان در بزنگاه تقاطع مسیرها و ادغام امتدادهاست. از ویژگیهای این بزنگاه همین است که امتدادهای چند روند به هم رسیدهاند.
پس از بزنگاه جنگ جهانی اول و دوم انتخابهایی شد که امتداد آن را تا امروز میتوان دید. تحولات مختلف، از جمله انقلاب اسلامی و مقاومت اسلامی در چهل سال و بیست سال اخیر، در کنار تحولات جهانی در آسیا و اروپا، روندهایی را کلید زدند که دیگر در امتداد آن تصمیم نبود. اکنون این روندها به هم رسیدهاند و امتداد انتخاب جنگ جهانی دوم را بریدهاند. بدین ترتیب نه فقط مردم ایران بلکه همه نیروهای سیاسی جهان بر سر چهار راه متقاطع انتخاب افتادهاند. اکنون در سطح جهانی و برای تاریخ در آزمون انتخاب قرار داریم؛ اما انتخاب سیاسی نه انتخاب فیلم سینمایی! انتخاب در وظیفه سیاسی یعنی تصمیم برای پیمودن مسیر؛ نه تصمیم برای تماشای فیلم!
نظم جهانی خودبهخودی نیست که به تماشا بنشینیم تا ببینیم کی رؤیاها روی پرده میآیند یا کابوسها غافلگیرانه آوار میشوند، نه! نظم جهانی با انتخاب فعالانه بازیگران آن معماری میشود، با انتخابی که خود تازه آغاز یک امتداد است. اگر در این بزنگاه بخواهیم از زیر امتحان انتخاب در برویم، دیگران برای ما تصمیم خواهند گرفت و باید تا سالها به انتخاب آنها تن بدهیم، چنانکه پس از جنگ اول و دوم جهانی پیش چشمان غفلتزده جهان اسلام پایههای نظم پیشین پیریزی شد. هم باید امتداد انتخابهایی را دید که دیگران به آن چشم دوختهاند، هم بدون عدول از اصول باید امتداد راهی را در نظر داشت که برگزیدهایم. با انتخاب نادرست یا با حیرتزدگی در انتخاب، جا میمانیم و دیگران خواهند تاخت.
امام خمینی(ره) در منشور روحانیت فرمودند: «حوزهها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکسالعمل مناسب باشند. چه بسا شیوههای رایج اداره امور مردم در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام از هماکنون باید برای این موضوع فکری کنند.» (امام خمینی(ره)؛ 3 اسفند 1367)
این پیشبینی شگفت تاریخی و این آماده باش را امام سیوپنج سال پیش هشدار داد که بزودی تحولات اساسی در امر سیاست و اداره امور مردم رخ خواهد داد و از هماکنون باید به آن اندیشید! ما حتی اگر همین امروز دست بجنبانیم باز سه دهه تأخیر داریم! امروز در آستانه این تحول قرار داریم. تلاقی چند روند این بزنگاه را تعیین کننده کرده است.
روندهای فناورانه، زندگیها و حکومتها را تغییر خواهند داد چرا که مفاهیم نرمی را که پشتیبان نظم جهانی و سبک زندگی کنونی هستند تغییر میدهند. اگر تا دیروز روندهای فناورانه چهره سازکارها را سادهتر یا سریعتر میکردند، امروز جهشها و جهتهای توسعه فناوریها نه فقط چهره امور را، که مفاهیم بنیادی زیربنای امور را هدف گرفتهاند و باید آماده بود تا چه بسا شیوههای زندگی و اداره را زیرورو کنند. برای نمونه، روندهای فناورانه ملتها را فراتر از مرزها به هم پیوند داده است و کسانی را در مصدر «حکم» نشانده که فراتر از ساختارهای سرزمینی برای خود «طاعت» میخرند و مردمان به همپیوسته با کمک فناوریهای ارتباطی فراتر از مرزها قدرتهای نرم و سخت نوینی برای اثرگذاری سیاسی خواهند ساخت.
تلاقی روندهای سیاسی و فناورانه زیربنای روندهای اقتصادی را هم زیرورو میکند: برای نمونه، هوش مصنوعی توأم با اشتغال فرامرزی میتواند آثاری انقلابی بر مفهوم نیروی کار و اشتغال داشته باشد و نهتنها طیفی از مشاغل را کنار بزند، بلکه فراتر از تسلط دولتها و فراتر از مرزها اجازه دهد نیروهای جدید سیاسی فراملی بر نیروی خلاق سوار شوند، خلق ثروتها را به سمت خود بکشند و دست بگیرند. این را توأم با فناوریهای نامتمرکز در شبکههای مخابراتی ببینید که پیامدهای تحولات سیاسی انقلابی را به همه حوزههای فناوری اطلاعات میتواند تسری دهد و اینگونه تأثیری بنیانبرافکن بر مناسبات قدرتهای پیشین سیاسی و اقتصادی بگذارد و با پویاییهایی که حاکم میکند قطبهای جدید قدرت بیافریند که دیگر با تلقیهای رایج پیشین نتوان آن را تحلیل کرد. نمونهای از آن، تسری همین تحول توأم با روندهای سیاسی پیمانهای جدید ارزی است که نظام «متمرکز» تأمین مالی و تبادل ارزی را تهدید میکند.
روندهای سیاسی جور دیگر مفاهیم رایج پشتیبان نظم پیشین جهانی را به هم ریخته است و نشانههای سرکشی در برابر نظم سلطهگر از شرق آسیا تا اروپا و آفریقا و امریکای جنوبی از هر زمان دیگر آشکارتر است. نهتنها قدرتهای نو ظهور اقتصادی آقایی کدخدا را خدشهدار کردهاند، بلکه با حمله با زمین انحصاری فناوریهای پیشرفته خبر از بازآرایی موازنه قوا و شکلگیری شکلهای جدید قدرت میدهند. در کشاکش روندهای اقتصادی و فناورانه معطوف به سیاست، طوفانالاقصی در امتداد یک روند بلند سیاسی، هیبت و حیثیت نظم استکباری را فروریخت. طوفانی در امتداد روندی که با انقلاب اسلامی ایران سر گرفت با «نه» بزرگ خود به شرق و غرب، قرن ریزش کنگره مستکبران را کلید زد؛ روندی که مقاومت درخشان اسلامی در دو دهه اخیر در دفاع از حقوق فناوریهای پیشرفته تا حق استقلال سرزمینی، موازنه قوای سخت را گام به گام وارونه کرد و قدرت نرم خود را به پشتوانه سخت تحولات جهانی مبدل ساخت.
روندهای سیاسی متأثر از روندهای فناورانه دوباره خود بر روندهای فناورانه جهت خواهند داد تا این بار با هدفگذاریهای نو پی تسخیر فضا برای اهداف جدید مخابرات ماهوارهای بروند یا با غوص در جهان خردمقیاس پی جهش در پردازش اطلاعات باشند. روندهای فناورانه بنیادی با جهش در ظرفیت مخابره و توان محاسبه اطلاعات هیچ بعید نیست بزودی چهره مفاهیم پیشین را تغییر دهند. تحول در ظرفیت و امنیت تبادل اطلاعات توأم با پردازش پرحجم و رایانش پرسرعت، ناشی از تحول احتمالی در رایانش و مخابرات کوانتومی، نه تنها بر مفاهیم سنتی از جنگ و امنیت و رازداری اثر میگذارد، بلکه با اثرگذاری بنیانبرافکن بر امکان و قدرت انتقال و پردازش و جابهجایی پیام نه تنها قطبهای قدرت و اثرگذار سیاسی اجتماعی را جابهجا میکند بلکه حتی میتواند در مفاهیم بنیادی زیست و شناخت و حکومت تأثیری بنیادی بنهد.
حال به امتداد این روندها بنگرید. مسأله فقط برشمردن تهدیدها و فرصتها نیست، بلکه درک مبناهای جدیدی است که نوع جدیدی از مناسبات را، نوع جدیدی از تهدیدها و فرصتها را خلق خواهد کرد.
و اکنون، امتحان
در این بزنگاه، قدرتهای هوشیار با درک مناسبات شرایط بزنگاهی، دوباره مثل جنگ جهانی اول و دوم پی این افتادهاند تا دوباره از میان خرابههای نظم پیشین، نظم دلخواه خود را به چهره جهان تحمیل کنند. یک بار پس از جنگ جهانی دوم، قدرتها برتری فناورانه خود را بلافاصله انحصاری کردند تا با حفظ فاصله برتری خود را تثبیت کنند. اکنون نیز کانونهای سیاسی قدرت دوره افتادهاند تا با انحصار و تدبیر و تنظیم ارکان فناورانه دوران جدید قدرت، چهره جدیدی از استکبار و استضعاف بیافرینند، جایگاه حکم خود را تثبیت کنند و دیگران را به پذیرش فاصله وادارند تا مناسبات جدیدی از پیوندهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و سرزمینی را شکل دهند.
از تهدیدها نباید هراسید، در تحلیل آنها نیز نباید ماند و درماند. بلکه برعکس، ما اتفاقاً در موقعیت ترس از تهدید نیستیم، ما اتفاقاً در موقعیت فرصت بیسابقهایم. ما در آستانه جهشیم و باید جسورانه چند گام جلوتر را دید و دانست اتفاقاً این ما هستیم که میتوانیم ناگاه با جهشی نمایان در فناوریهای جهشآفرین و در تدبیر فرصتها، عقبماندگیهای تاریخی را جبران کنیم. جهش و جبران عقبماندگی با حلواحلوا کردن نمیشود، با رؤیاپردازی و سستی نمیشود، لازمه آن درک اولویتها و تندادن به الزامات آن است. عیب بزرگ گام اول انقلاب به تعبیر رهبر انقلاب ظرفیتهای استفادهنشده طبیعی و انسانی بود. کسی که آن اولویتها و این عیب بزرگ را درک کند، میفهمد امروز وقت از دست دادن فرصتها نیست.
آن سیاس غربی به درستی دریافته بود که این تحولات فناورانه، کانت و دکارت خودش را میخواهد تا از درک و جهتدهی آن بر مفاهیم بنیادی از شناخت تا زیست تا حکومت جا نماند. بله، فهم این زمانه، دیالمهها و مطهریها و مصباحهای خود را میخواهد؛ امروز وقت عدول از اصول نیست تا همین طور به استبعاد و تبعید فکر ملاصدراها و خمینیهای آن خیره ماند. در حالی که مبناهای جدید از چپ و راست مبناهای پیشین پشتیبان مفاهیم رایج جهان را هدف گرفتهاند، حالا وقت ماست که تلقی خود را از اختیار و عدالت و سعادت، با بهرهگیری از هنر و مهندسی و تدبیر به روندهای فرهنگی، فناورانه و اجتماعی بدمیم و نبض زمان را خود ما به دست بگیریم.
اکنون این ماییم که با پیشدستی در فناوریهای جهشآفرین باید جایگاه خود را در اثرگذاری جهانی تثبیت کنیم. اکنون ما با شتاب در فناوریهایی زیربنایی که زیرساختهای جابهجایی کالا، پیام، انرژی و خدمات را زیرورو میکنند، با درک اولویتها و تصمیم نقطهزن، باید از روند تحولات پیش بیفتیم. نکته آنجاست که امروز که موانع سخت جنگ و ترور و تحریم را بیاثر کرده و دشمن را به اعتراف شکست فاحش وادار کردیم، از هر نظر، چه سرمایه انسانی چه شرایط جهانی چه ظرفیتهای سخت، شرایط برای ما مهیاتر از هر زمان است. اکنون این ماییم که بهجای سرگرمشدن به انبوهی از کارهای بیاولویت، باید اولویتهای نقطهزن را درک کنیم و با انتخابهایی جسورانه شانه زیر بار مسئولیت دهیم و برای پیمودن این مسیر ناهموار ولی پرافتخار مهیا شویم تا نهتنها عقبماندگیهای مزمن را جبران کنیم، بلکه مزه جهش را و مزه تحقق وعدههای الهی را بچشیم.
اکنون زمان اتلاف فرصتها نیست؛ گاز ونفتی که از عرق جبین و کد یمین کارگران به دست میآید مفت مفت در حجمی همتراز صادرات از زیر سنجش میگریزد و پرت میشود. روستاها و عشایر در پیوند با شبکه ترابری و فرآوری آماده جهش در تولیدند. امروز روز وحدت بر سر ارزشهای مشترکی است که ملت ما و همه ملل را حول تعالی و پیشرفت همافزا میکند. سرمایه عظیم انسانی آماده جهشآفرینی در فناوریهای نقطهزن است. شرایط جهانی از هر زمانی برای شکلدادن ارتباطات نه بر مبنای سازش با استکبار که بر مبنای همافزایی در مقاومت برای پیشرفت است. اقتصاد دریا که خود به تنهایی برای اداره یک مملکت کافی است تنها یکی از فرصتهای معطل مملکت است که کنار معادن و نفت و گاز و صادرات خدمات پیشرفته و گردشگری و ترابری و جنگلها معطل روزمرگیهاست.
تعلل و تردید در جهش، بزرگترین خیانت به این فرصت عظیم تاریخی است. آنچه سعید جلیلی در این روزها از جماران و مدرسه البرز و پالایشگاه نفتوگاز و جمع عشایر تا نشست فناوری و اجتماع اهل سنت و جهاد دانشگاهی و یادبود دیالمه و صنایع کشتیسازی پی آن است و در جلسات حکمت سیاسی اسلام در قرآن دنبال میکند، توجه دادن به اولویتهایی است که این دوران بزنگاهی میطلبد تا دوباره نیروهای سیاسی را با پیمودن مستمر امتدادی فرابخواند که با انتخاب بزرگ ملت ایران در انقلاب اسلامی سر گرفت و امروز به یک بزنگاه تاریخی و امتحان سرنوشتساز خود رسیده است که لازم دارد با آگاهی به امتدادها، با اختیار به این راه زد و شانه زیر بار مسئولیت داد و آن را به سرانجام رساند.
برش
جمعبندی، بشارت و هشدار
اهمیت امتداد در وظیفه دینی فقط به اختیار و پذیرش خیر نیست؛ پیروی و در پی امتداد رفتن نیز به همان اندازه مهم است. اختیار که یعنی همان «انتخاب درست»، مصداق کلمه طیبه است: «الیه یصعد الکلم الطیب». اما باید با عمل صالح آن را به بالاترین درجات امتداد داد: «والعمل الصالح یرفعه». در آن صورت، حیات طیبه یک رؤیا نخواهد بود، بلکه وعده الهی است در همین دنیا و به آرمان شهر زندگی گوارا میتوان رسید و مزه آن را چشید. اما حیات طیبه تعارف نیست و این سنت الهی لازمهای دارد؛ نه فقط ایمان، بلکه عمل صالح توأم با ایمان لازم است تا زندگی به جامعه دمیده شود. «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة». فقط ایمان کافی نیست، عمل صالح میخواهد؛ انتخاب درست، امتداد نیز میخواهد.