آنچه باید در سه ماه آینده انتظار آن را در خاورمیانه کشید
آمیزهای از التهاب و تردید
چارلز. ا. کوپچان
استاد رشته روابط بینالملل در دانشگاه جورج تاون
مارک لئونارد
مدیر بخش سیاست خارجی در «شورای اروپا»
مترجم: وصال روحانی
فزونتر از چهار ماه بعد از شروع طوفان الاقصی، بمباران بیرحمانه نوار غزه توسط ارتش رژیم صهیونیستی همچنان ادامه دارد و اکثر جمعیت 2.2 میلیون نفری غزه از مکان زندگی خود رانده شدهاند. اضافه بر این با گسترش حملات هوایی امریکا به عراق و سوریه خطر درگیر شدن حجم عظیمتری از منطقه در این جنگ دائماً بیشتر میشود ولی رویکردهای فاشیستی حاکم بر کابینه اسرائیل این احتمال را که نسلکشی بیشرمانه جاری در باریکه غزه بزودی پایان یابد، به حداقل رسانده است.
«واسطه»های جهانی شامل قطر کوشیدهاند یک آتشبس 6 هفتهای را بین دوسو برقرار کنند که طی آن حماس تمام اسرای اسرائیل را آزاد کند و در ازای آن همه اسرای فلسطینی را پس بگیرد؛ طرحی که البته رژیم صهیونیستی آن را نپذیرفت. اما اکنون بحث بر سر اینکه آیا هر گونه آتشبسی مقدمهای بر پایان کلی جنگ است (چیزی که حماس میخواهد) یا فقط یک توقف موقتی بر آن (آنچه رژیم صهیونیستی میطلبد) اجرای چنین آتشبسی را در معرض تردید قرار داده است. اسرائیل از آنرو از آتشبسی طولانی ابا دارد که میداند در صورت تحقق آن کاری بس دشوار برای ازسرگیری وسیع آن خواهد داشت.
تبعات مختلف یک آتشبس احتمالی
یک آتشبس تازه و احتمالی طبعاً به جبهه شمالی سرزمینهای اشغالی هم تسری خواهد یافت؛ آنجا که رژیم جعلی تلآویو در تمامی این چند ماه و بویژه در یک ماه اخیر به تبادل آتش وسیع با رزمندههای جنبش حزبالله لبنان مشغول است. اگر آتشبس اجرا شود، بخشی از مردم مقیم سرزمینهای اشغالی که از ترس موشکهای شلیک شده از جنوب لبنان مناطق مرزی را ترک گفتهاند، امکان بازگشت به خانههای خالی مانده و البته غصبی خود را خواهند یافت. با این طرز نگرش «آموس هوکشتاین» فرستاده ویژه امریکا نیز این بخت را خواهد یافت که بحثهای ناتمام در ارتباط با مرزهای نامشخص اسرائیل و لبنان را به سامان برساند و یک خط تفکیک روشن را بین دو سو دایر سازد. اگر چنین نشود، یک جنگ گستردهتر و فراتر از موشک انداختنهای هر از چند گاه بین رژیم صهیونیستی و جنبش حزبالله لبنان که یک بازوی نظامی بسیار کارآزموده دارد، محتملتر و غیرقابل اجتنابتر خواهد شد.
خیالهای خوش و سادهانگارانه «جو بایدن»
یک آتشبس 6 هفتهای احتمالی به امریکا این موقعیت را هم میدهد که یکی از سازمانهای مردمی متعدد موجود در باریکه غزه را مأمور ساماندهی مجدد اوضاع آشفته این منطقه کند؛ اوضاعی که برخاسته از بمبارانهای کور و شبانهروزی غزه و همچنین بخشی از کرانه غربی توسط صهیونیستها طی 5 ماه اخیر است و به شهادت رسیدن بیش از 32 هزار فلسطینی را رقم زده که 70 درصدشان زنان و کودکان بیگناه بودهاند و فزونتر از 70 هزار مجروح را هم روی دست فلسطینیها گذاشته است. در صورت تحقق چنان آتشبسی امریکا و شرکای غربیاش یک اتحادیه مؤتلفه عربی و متشکل از ملیتهای مختلف خواهند داشت که امنیت را در منطقه از نو برقرار سازد. امریکا در آرزوهای موهوم و دور و درازش حتی به تحقق طرح قدیمی و بارها شکست خورده خود مبنی بر تشکیل یک منطقه دو دولتی بین اسرائیل و فلسطین هم فکر میکند. چیزی که سبب شود دولت نامشروع اسرائیل در همسایگی یک دولت فراگیر و تازهتأسیس فلسطینی به حیات غیرقانونی خود ادامه دهد که البته تمام شواهد و نشانههای قبلی، دال بر تحقق نیافتن چنین رویداد سادهانگارانه و خامی است. جو بایدن که این روزها بیشتر درگیر مبارزات انتخاباتی دوره جدید ریاست جمهوری این کشور و نگران به قدرت رسیدن مجدد و احتمالی دونالد ترامپ است تا بهآنجا خوشخیال است که میپندارد پس از همه فعل و انفعالهای اخیر در خاورمیانه میتواند یک ائتلاف جدید عربی را بر منطقه حاکم سازد که متشکل از نیروهای محافظهکار و دولتهای عافیتطلب و یار و همراه واشنگتن باشد. بایدن تصور میکند از طریق چنین نیروی مؤتلفهای میتوان با دولتهای بزرگ شرقگرایی که تشنجهای ضدغربی را در منطقه مدیریت و تشدید میکنند، دوئل و آنها را مغلوب کرد. سرآمد این کشورها، روسیه و چین و شماری از همراهان و حامیان شاخص فلسطین شامل قطر، سوریه و یمن هستند.
چیزی مثل پیروزی صوری امریکا
در خاک عراق
شرایط نامطمئن فعلی و آنچه توصیف شد، نشان میدهد، هرچه طی سه ماه آینده در خاورمیانه روی میدهد، با غافلگیریها و شگفتیهای متعددی همراه خواهد بود و تنها چیزی که حتمی نشان میدهد، این است که التهاب، تردید و ناامنی تا اطلاع ثانوی و البته به دلیل تشدید دائمی سبعیت بهکار گرفته شده توسط رژیم تلآویو و امریکا حامی درجه اول آن، از منطقه رخت برنخواهد بست. اگر تلآویو به این نتیجه برسد که جنگ غزه را تا زمانی کش خواهد داد که بتواند مدعی نوعی پیروزی در آن بشود، نه تنها به یک توفیق حقیقی نخواهد رسید بلکه به نقطهای خواهد رسید که امریکا بیش از دو دهه پیش بعد از پیروزی ادعاییاش در خاک عراق تجربه کرده بود. در آن زمان ارتش امریکا بعد از تصرف بخشهایی نهچندان بزرگ از خاک عراق نه تنها انبوه بمبهای کشتارجمعی را که ادعا میکرد صدام تولید و انبار کرده است، کشف نکرد بلکه نتوانست تروریسم حاکم بر منطقه را هم که توسط القاعده در این کشور ساماندهی و اجرایی میشد، مهار کند و در نتیجه پس از چند سال فرسودگی و دادن قربانیان بیشمار نظامی دست از پا درازتر خاک عراق را ترک کرد و این سناریو را البته چند سال بعد در خاک افغانستان هم تجربه کرد.
این «حماس» محبوب و پایانناپذیر
اسرائیل هدف اصلیاش از ادامه جنگ نابرابر و بیرحمانهای که در غزه به راه انداخته را، نابودی سازمان حماس اعلام کرده است. سازمانی که با همیاری جنبش جهاد اسلامی عملیات موسوم به «طوفانالاقصی» را از تاریخ 7 اکتبر (15 مهر) آغاز و در یک موج خیرهکننده تهاجمی سرزمینهای اشغالی شامل تلآویو را از زمین و دریا و هوا مورد تهاجم موشکی خود قرار داد و بزرگترین شوک حیات 75 ساله اسرائیل را به این حاکمیت از درون پوسیده وارد کرد. «کابینه جنگ» تلآویو درحالی صحبت از ریشهکن کردن حماس میکند که حتی احزاب داخلی این رژیم و بویژه مخالفان بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رادیکال اسرائیل معترف هستند نابودی حماس غیرممکن است و حتی اگر بعد از برقراری آتشبس در منطقه و شروع عملیات بازسازی فیزیکی غزه نیروهای این سازمان از مقابل چشمها دور شوند، در خفا از نو سازماندهی خواهند شد و بعد از چند ماه سکوت و سکون مصلحتی با دستورالعملهای تازهای وارد جغرافیای سیاسی جدید منطقه خواهند شد. مانیفستی که عمدهترین بخش آن شروع مجدد حملات ایذایی به اسرائیل و کوبیدن مکرر و هر از چند گاه مواضع حساس آنها در سرزمینهای اشغالی خواهد بود. در واقع آنچه هرگز رخ نخواهد داد، محو شدن حماس از ریشه و بنیان است؛ زیرا این سازمان که بازوی اصلی نظامیاش گردانهای توانای عزالدین قسام است، در قلوب فلسطینیها جایگاهی عمیق دارد و اینک به بارزترین نماد ایستادگی مقابل روند پوشالی و فرایند خشونتبار و اشغالگر صهیونیسم تبدیل شده است و مردم فلسصطین حاضرند هرگونه کمکی را به آنها ارزانی دارند و تا اطلاع ثانوی به عنوان مأمن مطمئنی برای دور ماندن آنها از مقابل چشمهای نیروهای متخاصم غربی عمل کنند.
ورشکستگی اسرائیل قطعی است
به این ترتیب طی هفتهها و ماههای پیشرو یکی از این دو سناریوی متفاوت در منطقه شکل خواهد گرفت:
1- جنگ بین اسرائیل و فلسطین ادامه خواهد یافت و هیچ آتشبس پایداری بین رژیم صهیونیستی و حماس برقرار نخواهد شد و بر اثر این پروسه خاورمیانه پیوسته ناامنتر شده و پای کشورهای بیشتری به جنگ جاری کشیده خواهد شد و التهاب بخش عظیمتری از خاورمیانه را درخواهد نوردید.
2- آتشبس موقت و حداقل شش هفتهای دایر خواهد شد و روشهای نژادپرستانه و رادیکالی حاکم بر رژیم تلآویو تعدیل شده و نتانیاهو حذف خواهد شد و غرب خواهد کوشید یک دولت جدید فلسطینی را شکل دهد که قادر به برقراری یک حکومت خودگردان مقتدرتر از گذشته برای امورات داخلی خویش باشد. با این اوصاف میتوان برنامه بازسازی فیزیکی و سیاسی غزه را که پروسهای زمانبر است، آغاز کرد و امریکا به خیال خود خواهد توانست روند متوقف مانده و مضر عادیسازی روابط اسرائیل با برخی دولتهای عربی وابسته و میانهرو منطقه را دوباره به جریان اندازد و خطرات و ناامنیهای فعلی رایج در منطقه را کاهش بدهد.
هر یک از این دو حالت روی دهد، این مسأله قطعی خواهد بود که دولت ورشکسته اسرائیل بهرههای بسیار کمتر و نازلتری را نسبت به آنچه در شروع عملیات ددمنشانهاش در غزه و کرانه باختری در سر میپروراند، به دست خواهد آورد و از هر سو و حتی از جانب حامیان درجه اول خود طرد خواهد شد.
❊ منبع: Project Syndicate