چرا رادیو دوباره طرفدار پیدا کرده است؟
در ستایش گوش کردن
مریم طالشی
خبرنگار
اولین مواجههاش با رادیو به شبهای ده سالگی برمیگردد که رادیوی کوچک را توی تاریکی به گوشش میچسباند تا قصه شب گوش کند. عاشق آن تیتراژ برنامه بود و صدای آشنایی که با آن لحن بخصوص میگفت: «قصه شب». بعدش باید منتظر داستانی میشد که تمام روز را در انتظار شنیدن آن گذرانده بود. داستانها معمولاً چندقسمتی بودند و به ندرت میشد که تکقسمتی باشند. قصه شب اصولاً مال بچهها نبود و برای همین هم ساعت 10 شب پخش میشد که بچهها قاعدتاً باید خواب باشند. او اما پنهان از چشم همه بیدار میماند و آن رادیوی کوچک را همچون شیئی گرانبها نزد خود نگه میداشت تا محبوب شبهای خود را از دست ندهد. قصهها او را به دنیایی دیگر میبردند. خصوصاً قصه «پرنده آبی» موریس مترلینگ که محبوبترین داستانش بود و چقدر خوشحال شد که یکبار دیگر بنا به درخواستها پخش شد و او دوباره به آن گوش سپرد و به خیال فرو رفت. پرنده آبی به نظرش اصلاً مال بچهها بود و او چقدر دلش میخواست بقیه بچهها هم داستان تیلتیل و میتیل و آن کلاه جادویی را بشنوند.
سالها از آن روزهای کودکی میگذرد و او همچنان عاشق رادیوست. علاقه به گوش کردن همیشه با او باقی مانده و این روزها که انواع پادکستها دل هر سلیقهای را به دست میآورند، برایش روزهای خوبی است.
پادکست که اسم فارسیاش را «وب آوا» گذاشتهاند در واقع همان برنامه رادیویی است که دسترسی به آن از طریق اینترنت امکانپذیر است و از اینرو نیازی به دستگاه رادیو به شیوه قدیم ندارد. حدود 20 سالی میشود که پادکستها در سراسر دنیا محبوبیت یافتهاند اما در ایران ابتدای دهه 90 را میتوان زمان ظهور پادکست دانست.
گرچه آمار مشخصی از تعداد دنبالکنندگان و علاقهمندان پادکست در ایران وجود ندارد اما به نظر میرسد جوانان قشر تحصیلکرده بیشترین طرفداران آن باشند. اما چه چیزی سبب میشود آدم در زمانهای که انواع و اقسام شبکههای اجتماعی و ابزار سرگرمی دیجیتال وجود دارد، سراغ ابتداییترین وسیله ارتباط جمعی یعنی رادیو برود؟ به عبارتی حوصله گوش کردن به رادیو در این روزگار از کجا میآید؟
احمد از جمله طرفداران سرسخت برنامههای رادیویی است. او روزی چند قسمت پادکست گوش میکند و اینکار را معمولاً مواقعی انجام میدهد که در راه رسیدن به محل کار یا برگشتن از آنجاست: «قبل از اینکه سراغ پادکست بروم و اصولاً پیش از آن که پادکستی در ایران ساخته شود هم، من عاشق رادیو بودم و تمام مدت رادیوی ماشینم روشن بود. الان هم گاهی رادیو گوش میکنم اما خوبی پادکست این است که میتوانم هر زمان که بخواهم پادکست مورد علاقهام را با موضوع دلخواه انتخاب کنم. در واقع این حق انتخاب باتوجه به فرصت محدود آدمها در این روزها خیلی اهمیت دارد. به این معنی که لازم نیست سر ساعت مشخص دنبال برنامه مورد نظرتان باشید. درست مثل همین فرق فیلم و سریال دیدن از تلویزیون و شبکه نمایش خانگی است که دومی امکان این را به شما میدهد که هر زمان که خودتان میخواهید برای تماشای برنامه موردنظر وقت بگذارید. الان برای من اینجوری است که وقتی از خانه حرکت میکنم یک اپیزود پادکست گوش میکنم و موقع برگشت هم یک اپیزود دیگر. با توجه به مسیر طولانی منزل تا محل کار که خارج از تهران است، این کار کمکم میکند که چندان خسته نشوم و از طرفی سرگرمی و علاقهمندی من است. وقتی در خانه هم هستم دلم میخواهد گوش کنم اما معمولاً فرصتی پیش نمیآید پس این فرصت موجود را غنیمت میشمرم و با عشق و علاقه ساعتی را به گوش کردن میگذرانم.»
برای پریسا، دختر جوان و دانشجو گوش دادن یک نوع تمرین است. او میگوید: «من اصولاً آدم بیحوصلهای هستم و همچنین خیلی عجولم. بیشتر وقتها صبر نمیکنم تا طرف مقابلم حرفش تمام شود، یا توی حرفش میپرم و یا دلم میخواهد زودتر صحبتش تمام شود. این ایراد را خودم میدانم و خصوصاً پدر و مادرم به خاطر آن همیشه به من تذکر دادهاند. وقتی میدیدم یکی دو نفر از دوستانم در زمان بیکاری بین کلاسها دارند پادکست گوش میکنند، خیلی متعجب میشدم و با خودم میگفتم چه حوصلهای دارند و مگر میشود آدم یک ساعت یکجا بنشیند و چیزی گوش کند. یکی از آنها پیشنهاد کرد که امتحان کنم و من خندیدم و گفتم حتی 5 دقیقهاش را حوصلهام نمیآید. خلاصه که امتحان کردم و بار اول همانطور که پیشبینی کرده بودم نهایتاً 7، 8 دقیقه گوش دادم اما بدم هم نیامد و به موضوع علاقهمند شدم. دفعه بعد باز هم سراغ همان اپیزود رفتم و کمی دیگر گوش دادم و هر بار مدت زمانی که برای گوش دادن صرف میکردم بیشتر شد. خودم وقتی اولین بار یک اپیزود را بهطور کامل گوش دادم از خودم متعجب شدم. از طرفی برای منی که همیشه آنقدر بیحوصله بودم، این کار جالب و جدید بود و احساس خوبی نسبت به خودم به من میداد. در نهایت آنقدر به این کار ادامه دادم که کم کم مثل همان دوستانم شدم که روزی از کارشان تعجب میکردم. جالب است بگویم که این کار روی رفتارم هم تأثیر گذاشته و در مجموع آدم باحوصلهتری شدهام. دیگر مثل قبل آنقدر توی حرف دیگران نمیپرم و یکجورهایی برایم تمرین گوش دادن شده است.»
مهدی از ایرانیان خارج از کشور نیز از جمله هواداران رادیو است. برای او گوش دادن روزانه به برنامههای مورد علاقهاش، حس بودن در وطن را القا میکند و از طرف دیگر، اطلاعات جالب و مفیدی از آنها میگیرد.
او میگوید: «خیلی از ایرانیهایی که میشناسم علاقه زیادی به گوش کردن پادکستهای فارسی دارند. من وقتی در ایران بودم برای تقویت زبانم پادکست انگلیسی گوش میکردم اما حالا فقط پادکست فارسی گوش میدهم چون به این شکل حس میکنم یک همزبان کنارم نشسته و دارد برایم صحبت میکند. فکر میکنم برای خیلیهای دیگر مثل من نیز همینطور باشد. گاهی ممکناست روزهای متمادی پیش نیاید که مثلاً در محل کار و مراودات روزمره آدم با کسی اینقدر به زبان فارسی صحبت کند و به خاطر همین پادکست گوش کردن برای کسانی همچون من جذاب است. از طرفی من چون خودم به پادکستهای تاریخی و علمی علاقه دارم، اطلاعات زیادی در رابطه با این موضوعات به دست میآورم و این برایم خیلی سودمند است. خصوصاً در مورد پادکستهای علمی اینطور است که موضوعات مختلف با زبان ساده و روایتگونهای عنوان میشوند و آدم کاملاً آنرا میفهمد و درک میکند و از طرفی حوصلهاش هم سر نمیرود. اصولاً هرچیزی که به این شکل بازگو میشود برای شنونده جذاب است. مثل همان که میگویند هر چیزی را که به بچهها میخواهید یاد دهید، در قالب داستان بگویید.»
در رابطه با برنامههای رادیویی ممکن است همه اول سراغ تعریف و تمجید از مهارت گوینده بروند اما نقش شنونده را هم نباید نادیده گرفت. در واقع هنر گوش دادن چیز کمی نیست و حتی اگر حرفهایترین گویندهها هم برنامه اجرا کنند، شنونده باید عاشق گوش کردن باشد.
بــــرش
پادکست که اسم فارسیاش را «وب آوا» گذاشتهاند در واقع همان برنامه رادیویی است که دسترسی به آن از طریق اینترنت امکانپذیر است و از اینرو نیازی به دستگاه رادیو به شیوه قدیم ندارد. گرچه آمار مشخصی از تعداد دنبالکنندگان و علاقهمندان پادکست در ایران وجود ندارد اما به نظر میرسد جوانان قشر تحصیلکرده بیشترین طرفداران آن باشند.