نفس این شهر را پالایشگاه و سایت زباله گرفته است

باقر شهر؛ گاهی قرمز گاهی بنفش

 یوسف حیدری
خبرنگار


شاخص آلودگی هوا برایشان در دو رنگ خلاصه می‌شود؛ قرمز و بنفش. این یعنی باقرشهر هوای سالم ندارد. سال‌هاست در همسایگی پالایشگاه زندگی می‌کنند اما سهم شان از این حوزه انرژی فقط دود و آلودگی است. اهالی شهر می‌گویند وقتی به چیزی عادت کنی با همه چیز آن کنار می‌آیی. اینجا آلودگی هوا و بوی نامطبوع بخش جدا نشدنی زندگی مردم شده و سرفه‌های پیوسته، تکراری‌ترین صدایی است که از هرخانه‌ای به گوش می‌رسد. هفته گذشته وقتی شاخص آلودگی هوا فراتر از 258 رفت بازهم نام باقرشهر در جنوب تهران بر سر زبان‌ها افتاد؛ همان جایی که رکورددار آلوده‌ترین شهر استان و کشور است. اهالی این شهر 80 هزار نفری می‌گویند در بیمارستان فیروز آبادی به دنیا می‌آییم و در بهشت زهرا هم از دنیا می‌رویم.
 «رنگ شهر ما همیشه خاکستری است و روزهای هوای پاک به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد.»
راننده مینی بوس خط مترو شاهد به باقرشهر با صدای خش دار اسم هر محله را بلند می‌گوید تا مسافرها جا نمانند. هر چند دقیقه یک بار سرفه می‌کند و از آیینه به مسافرها نگاهی می‌اندازد. روی خیلی از صندلی‌ها اتباع افغانستانی نشسته‌اند و هر چند دقیقه یک بار از ماشین پیاده می‌شوند. از خیابان 45 متری شرقی دودکش‌های پالایشگاه معلوم می‌شود. راننده آنها را نشان می‌دهد و می‌گوید:«هرچه می‌کشیم از همین پالایشگاه است. خیلی از مردم باقرشهر بیماری تنفسی دارند. امروز هوا کمی‌بهتر است چون دیشب باران آمد اما اگر هفته قبل اینجا می‌آمدی نفس کشیدن برایت سخت می‌شد. من هم ناراحتی ریوی دارم ولی مجبورم در هر شرایط آب و هوایی با این ماشین کار کنم. غروب انواع بوهای مشمئز کننده در هوا پخش می‌شود. از بوی سوختن زباله تا بوی گاز و گوگرد و دی اکسید کربن. آرادکوه که محل دفن زباله‌هاست چند کیلومتر پایین‌تر است و پالایشگاه هم که دیوار به دیوار باقرشهر شبانه‌روز کار می‌کند. کارخانه سیمان هم که خودش بخشی از آلودگی هوای منطقه است. همه اینها را در کنار عبور کامیون‌های حمل زباله و نفتکش‌های بزرگ قرار بده آن وقت خودت را جای مردم این شهر بگذار و ببین می‌توانی یک روز هم اینجا زندگی کنی؟ مردم این شهر از طبقات خیلی پایین هستند و بیش از 60 درصد اهالی هم از اتباع افغانستان‌اند. این را من که هر روز با این مینی بوس از مترو مسافر می‌زنم بهتر از بقیه می‌دانم. اینجا دو جاده ترانزیتی دارد که محل عبور تریلی‌های حمل زباله و حمل بار به کارخانه‌های صنعتی است و دود همه این ماشین‌ها هم به حلق ساکنان باقر شهر می‌رود. بعضی روزها آن قدر آلودگی زیاد می‌شود که من حتی تا چند متری جلوی ماشین را نمی‌توانم ببینم.»
از میدان شهید فاتحی وارد خیابان 24 متری می‌شوم و از کنار مصلای اصلی شهر به انتهای خیابان و دیوار کنار پالایشگاه می‌رسم. دو مدرسه متوسطه نورالهدی کمی‌ با فاصله از دیوار پالایشگاه قرار دارند و بچه‌ها چند نفر چند نفر از حیاط بیرون می‌آیند. کمی‌آن طرف‌تر زنگ دبستان دخترانه که انتهای یکی از کوچه‌ها است به صدا در می‌آید و بچه‌ها از حیاط بیرون می‌دوند. مرد میوه فرش وانتش را کنار دیوار مدرسه پارک کرده و مشغول خالی کردن جعبه‌های موز است. هر چند دقیقه یک بار می‌ایستد و بعد از چند سرفه بلند نفسی تازه می‌کند و جعبه‌ای را داخل ماشین می‌گذارد. خبری از مشتری نیست و او برای ترغیب مردم فریاد می‌زند «موز بخور ریه‌هات پاک بشه.» آقا معلم پالتوی خاکستری رنگ‌ را در دست گرفته و از پیاده رو وارد خیابان می‌شود. می‌گوید:« داستان هوای باقرشهر با همه جای تهران فرق می‌کند. اصلاً اینجا هوا ندارد و خیلی از بچه‌ها سرکلاس سرفه می‌کنند. این دو مدرسه 15 سال قبل اینجا ساخته شد و عجیب است که چرا باید مدرسه کنار پالایشگاه باشد! این پالایشگاه در کنار کامیون‌هایی که از این جاده عبور می‌کنند سهم بسیار زیادی در آلودگی هوای باقر شهردارند. از طرفی به دلیل نزدیکی بهشت زهرا روزهای پنجشنبه و جمعه سیل خودروها به این منطقه روانه می‌شود و بالطبع سهم خودروها در آلودگی هوای این منطقه بیشتر می‌شود. هربار شاخص آلودگی بالا می‌رود تعداد بیماران تنفسی بیشتر می‌شود. از طرف دیگر شرایط تعطیلی مدارس باقر شهر با همه جای تهران یکی است. یعنی اگر مدارس تهران تعطیل شوند اینجا هم تعطیل می‌شود. درحالی که شاخص آلودگی هوای باقر شهر در خیلی از ایام سال ناسالم و خیلی ناسالم است. چند سال قبل تصمیم گرفتند اینجا بیمارستان بسازند و حتی گودبرداری هم کردند اما منصرف شدند، چون موقعیت جغرافیایی اینجا برای احداث بیمارستان مناسب نیست. هیچ کجای دنیا نزدیک پالایشگاه بیمارستان نمی‌سازند. مردم هم به این شرایط عادت کرده‌اند و اعتراضشان هم به جایی نمی‌رسد. از آن طرف چند سالی است به دلیل شرایط اقتصادی و بالا رفتن کرایه‌ها مهاجرت معکوس به این منطقه زیاد شده است.»
صدای سرفه‌های زن از پشت پنجره مغازه بخوبی شنیده می‌شود. زن لوازم آرایشی و بهداشتی را در قفسه‌ها مرتب می‌کند و نگاهی به ساعت‌ می‌اندازد. با صدای گرفته جواب مشتری را می‌دهد و می‌گوید: دو هفته است مریض هستم و خوب نمی‌شوم. نفسم بالا نمی‌آید و بعضی از روزها وقتی از خانه به مغازه می‌آیم مجبور می‌شوم چند بار در مسیر بایستم تا نفسم بالا بیاید. آن قدر دود و بوی نامطبوع زیاد است که شب‌ها نمی‌توانیم پنجره راباز کنیم. بوی سوختن زباله در کنار بوی دود پالایشگاه و کارخانه سیمان و فاضلابی که در جوی آب روان می‌شود نفس‌ همه مردم را به شماره انداخته. اگر سری به دو درمانگاه باقرشهر بزنید خودتان همه چیز را متوجه می‌شوید. بعضی روزها آن قدر مه دود پایین می‌آید که احساس می‌کنید در میان دود قدم می‌زنید. واقعاً بچه‌های ما گناه دارند. چند بار به شهرداری اعتراض کردیم اما می‌گویند دست ما نیست. مدرسه‌ها هم که تعطیل می‌شود کار و کاسبی ما کساد می‌شود. روز مادر به دلیل آلودگی شدید هوا خیلی از مردم ترجیح دادند درخانه بمانند و من هیچ فروشی نداشتم.من نگران بچه‌هایم هستم که در همین هوای آلوده در کوچه و خیابان بازی می‌کنند و همین جا مدرسه می‌روند.»
چراغ کافه در گوشه میدان اصلی خاموش و روشن می‌شود. صاحب کافه مشغول درست کردن قهوه برای مشتری می‌شود و باصدای بلند طوری که همه بشنوند می‌گوید:«اگر باران دیشب نبود الان به جای کافه باید می‌رفتیم درمانگاه.» اهل کهریزک است و صبح زود اینجا می‌آید. می‌گوید:«آلودگی همه جای تهران تقریباً یک اندازه است اما اینجا به خاطر کارخانجات و پالایشگاه و جاده ترانزیتی کمی‌بیشتراست. هر بار کامیون‌های حمل زباله از اینجا رد می‌شوند تا چند ساعت رد بوی زباله باقی می‌ماند. اعتراض هم فایده‌ای ندارد. مگر می‌شود پالایشگاه به این بزرگی را جابه‌جا کنند. خرداد دو سال قبل که پالایشگاه آتش گرفت آسمان باقرشهر تا چند روز سیاه بود.»
تابلوی مطب دکتر نصریان ابتدای کوچه نصب شده و خیلی از اهالی این پزشک را می‌شناسند. می‌گویند مطبش از 20 سال قبل همین جاست و به خیلی از بیماران بی‌بضاعت کمک می‌کند. زن کنار دختر و پسر خردسالش دستورات دکتر را می‌شنود. سرفه‌های دو کودک تمامی ندارد و مادر نگران چشم به دهان دکتر دوخته است. بعد از رفتن آنها دکتر می‌گوید: «روزهایی که شاخص آلودگی هوای باقر شهر بالا می‌رود تعداد بیمارانی که مبتلا به آسم هستند یا ناراحتی قلبی دارند بیشتر می‌شود. همین دو کودک افغان که ویزیت کردم دو هفته است سرفه‌های مزمن دارند. مادرشان می‌گوید بی‌دلیل سرفه می‌کنند. دلیل آن آلودگی هوا است. البته معتقدم علت اصلی آلودگی هوای این منطقه پالایشگاه نیست. سال‌هاست ساکن باقرشهر هستم و بوی پالایشگاه را بخوبی می‌فهمم چون بوی زننده‌ای دارد. معمولاً جهت باد از غرب به شرق است و پالایشگاه در بخش شرقی شهر قرار گرفته. معمولاً وارونگی هوا در این منطقه بیشتر است و با وزش باد آلودگی و بوی نامطبوع در آسمان شهر پخش می‌شود.»
مرد میوه فروش جعبه موزها را روی هم می‌چیند و نگاهی به ساعتش می‌اندازد و می‌گوید: «فردا هویج و شلغم می‌آورم. شنیده‌ام برای پاکسازی بدن از آلودگی هوا خیلی خوب است. حداقل با این چیزها خودمان را سرپا نگه داریم.»

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و هشتاد و چهار
 - شماره هشت هزار و سیصد و هشتاد و چهار - ۳۰ دی ۱۴۰۲