عوامل «ناکجا آباد» از تجربه همکاری در این کنسرت نمایش گفتهاند
موسیقی و نمایش میزبان یکدیگرند
کنسرت- نمایش «ناکجا آباد» این روزها با آهنگسازی پیمان خازنی و کارگردانی سپیده صباغ روی صحنه رفته است. کنسرت- نمایشی که با متن محمود توسلیان و خوانندگی میثم اکبری روایتگر قصهای از ادبیات عامیانه است و داستان عاشقانهای از عشق ملک سلیم به دختر شاه پریان را با موسیقی روایت میکند. با پیمان خازنی ، سپیده صباغ و ملینا فرجی در خصوص اجرای این اثر گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید؛
خود محورها، میهمانان صحنهاند
پیمان خازنی، آهنگساز و نوازنده کنسرت- نمایش «ناکجا آباد» در رابطه با قالب اصلی این اثر به «ایران» گفت: در «ناکجا آباد»، موسیقی و نمایش میزبان یکدیگرند. اصولاً در همنشینی هنرها چیزی تحت عنوان میزبانی و میهمانی نداریم و این مرزبندیها گاهاً از غرور کاذب ما نشأت میگیرد. فراموش نکنیم هنر تاج سر آفرینش است. وقتی از رفتار غیر فرمال و تجربهگری در «ناکجا آباد» سخن به میان میآوریم، در تلاشیم تا مخاطب را به مینیمالی از جنس فرهنگ نزدیک کنیم. در چنین رویکردی بهتر است مخاطب را آزاد بگذاریم تا خودش تصمیمگیری کند که اکنون در نمایش نشسته است یا در کنسرت. تکلیف کار، در کنسرت نمایشی که سال گذشته آهنگسازی کردم و «چشم جادو» از دل آهنگسازیهایم متولد شد، در پوستر مشخص بود و به درستی از عبارت کنسرت نمایش استفاده شد و حرمت اولویت واژگان به درستی حفظ شد ولی «ناکجا آباد» ماجرایی متفاوت است. «ناکجا آباد» یک مدیوم فرهنگی است.
او در پاسخ به این سؤال که چقدر آثار ترکیبی در حوزه هنر را دنبال میکند، توضیح داد: «فرمی که بازیگران بخوانند و خوانندگان بازی کنند«اپرت» نام دارد؛ فرمی که هزاران بار در طول تاریخ اجرا شده است. چند روز پیش با لوریس چکناواریان بزرگ گپ میزدم و ایشان از اثری به نام «سیمرغ» برای من گفتند که۶۰ سال پیش چنین تجربهای را با موسیقی، ساز ایرانی، صحنه نمایش و بازی، اجرا کردهاند. اینکه فکر کنیم ما اولین و آخرین نفر هستیم که چنین کاری را انجام میدهیم، اشتباه است. محمد رحمانیان و پری صابری هم از جمله هنرمندانی هستند که در نمونههای هنری صحنههای موسیقی و نمایش در ژانر خودشان خاص و تأثیرگذار بودهاند؛ فراموش نکنیم تأثیرگذار بودن در هنر امر دشواری است.»
خازنی فقط آهنگساز کنسرت- نمایش «ناکجا آباد» نیست، او به نوعی گردآورنده کل گروه است و مدیریت پروژه با اوست. او درباره اینکه هنرمندان روی صحنه چطور انتخاب شدند، گفت: «آشنایی من با دوست عزیزم میثم اکبری و زهره فیروزی مربوط به سالها قبل است و در این سالها بارها به تجربهگری در کنار هم پرداختهایم، طوری که یک تیم هدفدار شدهایم. وقتی از کارگروهی صحبت میکنیم یعنی از هرگونه رفتار شخصی پرهیز داریم و اینگونه میتوان سالها در کنار هم زیست هنری داشت. خود محورها، میهمانان صحنهاند و همیشه تنها میمانند. کار گروهی موجب پیشرفت میشود، چون همهچیز را همگان میدانند.»
هنر نجیب نیازی به پروپاگاندا ندارد
او با اشاره به اینکه هنر نجیب نیازی به پروپاگاندا ندارد، عنوان کرد: «تفکر ما در این کار گروهی، ضد سلبریتیواری است. البته هنرمندان ما گمنام نیستند. اعتبار و سرشناس بودن، اولویت ماست. آهنگ «چشم جادوگر» که به تازگی منتشر کردهایم، موجب دیده شدن کار ما شده است. ساختههای امروزی کمتر با ضرباهنگ جامعه همسویی دارد، ما این شانس را داریم که ناخودآگاه با ضرباهنگ جامعه همسو شدهایم. هنرمند شدن سهل است ولی در صورتی که هنرمند متولد شده باشیم. یادمان باشد اگر هنرمان واقعی باشد، بدون تلاش ما، مخاطب به صحنه جذب خواهد شد. کافی است با کلکسیون رنگارنگی از ملودی و خوانندگان و بازیگران جذاب به روی صحنه بیایم، این خودش بهترین بستر برای جذب مخاطب است. البته به نظرم خیلی نباید بر جذب مخاطب معطوف شد، آب، جوی خود را پیدا میکند. پس باز هم عرض میکنم که هنر نجیب نیازی به پروپاگاندا ندارد.»
آهنگساز «ناکجا آباد» در پاسخ به این سؤال که چرا از طراحی صدا آن هم به شیوه نامتعارف (آکوستیک-لایو) استفاده کرده است، توضیح داد: «اصولاً به پخش صدای ضبط شده در اجرای زنده علاقهای ندارم و صوت زنده را در صحنه زنده ترجیح میدهم. این امر در ایران کمی عجیب به نظر میآید ولی در غرب امری عادی است. طراحی این صداها بر اساس متریال استیل توسط آستیاژ ضیایی است که پیشتر در زمینه صدا و شهر فعال بوده است.»
بخشی از وجود هر انسان، موسیقی است
سپیده صباغ، کارگردان و بازیگر کنسرت- نمایش «ناکجا آباد» نیز در رابطه با ایده اولیه طراحی صحنه این کنسرت نمایش به «ایران» گفت: «اصولاً برای کارگردانی، طراحی لباس و طراحی صحنه خیلی از خود متن کمک میگیرم. در واقع با تحلیل متن جواب سؤالهایم را پیدا میکنم. در طراحی صحنه این کار هم تلاش کردم تا همین رویه را در پیش بگیرم. به طور مثال سفر شخصیت اصلی قصه برای من تداعیگر سفر قهرمان است. پس به اسطورهها و نمادها رجوع کردم. عنصری مثل آب را در متن پیدا کردم و کارکرد معناییاش را جستوجو کرده و دراماتیزهاش کردم و به شکل مینیمال در طراحی صحنه به کار بردم.»
او در پاسخ به این سؤال که تعامل بین بازیگران و نوازندگان چطور در این کار پیش رفته است، توضیح داد: « پیش از این با جناب خازنی آهنگساز کار کرده و با تعدادی از عزیزان خواننده و نوازنده سابقه همکاری داشتم و در نتیجه شناخت نسبتاً خوبی هم از روحیات و خلقیات هم داشتیم اما در مجموع از آن جایی که موسیقی و تئاتر دو وادی متفاوت از هم هستند، بزرگترین چالش من در کارگردانی این کار تعامل با آدمهایی از وادی موسیقی بود که البته با همکاری و همراهی صمیمانهشان توانستیم به زبانی مشترک برسیم.»
صباغ در ادامه در خصوص مسیری که با «ناکجا آباد» برایش بهعنوان کارگردان آغاز شده، گفت: «به طور کلی فکر میکنم زندگی ترکیبی از اتفاقهایی است که میافتد و تصمیماتی که ما میگیریم. این پروژه هم از این قاعده مستثنی نیست. فکر میکنم میشود اسم جرقه شکلگیری ایده را اتفاق و اسم مسیری که در پیش گرفتهشده را تصمیم ارادی گذاشت. نکته مهم برای من تجربه کردن راههای جدید و ناشناخته است. البته ناگفته نماند که مسیر حرفهای من بهعنوان بازیگر و کارگردان تئاتر همچنان به قوت خود باقی است.»
کارگردان کنسرت- نمایش «ناکجا آباد» در پاسخ به این سؤال که چقدر به موسیقی علاقه دارد و چطور وارد این پروژه شده است، توضیح داد: «به اعتقاد من، موسیقی بخشی از وجود هر انسان است؛ یعنی هر کسی با هر طرز تفکر و هر سلیقهای حداقل یک شکل یا سبک از موسیقی را بهعنوان بخش جداییناپذیر وجود خود به همراه دارد.»
او افزود: «پیش از این سابقه آشنایی و همکاری با آقای خازنی را داشتهام و هر دو ما ذهنیت مشابه و نزدیکی در مورد ترکیب شکلهای مختلف هنری داریم. متنی از جانب ایشان پیشنهاد شد به قلم آقای توسلیان که به نظرم آمد جای کار دارد و سابقه تئاتریام حکم میکرد که عمق دراماتیک بیشتری به متن بدهم. در نتیجه با توجه به پتانسیل موجود در متن و با رجوع به الگوی سفر قهرمانی یونگ و اسطورهشناسی جوزف کمپل مشغول بازنویسی شدم و نتیجه شد آن چه که میبینید.»
این کارگردان تئاتر در رابطه با حضور فرشید مصدق، نورپرداز پیشکسوت در «ناکجا آباد» گفت: «من در دانشگاه افتخار شاگردی جناب مصدق را داشتم و چندین بار هم بهعنوان بازیگر تجربه همکاری با ایشان را داشتم. نکتهای که در تجربههای گذشتهام با جناب مصدق برای من بسیار دلنشین و دوستداشتنی بود، توانایی خلق و معناسازی ایشان با نور بود.»
او افزود: «پس از گفتوگوهایی که با هم داشتیم و معانی و مفاهیم مد نظرم را به ایشان منتقل کردم، طراحی نور را انجام دادند، تست زدیم و دقیقاً هر آنچه را که از فضاسازی و روایتگری و زیباییشناسی از نور میخواستم در مقابلم دیدم. در واقع برای من طراحی نور این کار هم مشابه مواردی است که پیشتر گفتم؛ ترکیبی از نورپردازی تئاتر و فضای نوری دینامیک کنسرت موسیقی.»
ادبیات، شیرازه فرهنگ یک ملت است
ملینا فرجی، نوازنده سنتور کنسرت-نمایش «ناکجا آباد» درباره ارتباط با ادبیات داستانی و شعر گفت: «ادبیات چهارچوب و شیرازه فرهنگ یک ملت است و ما به عنوان یک فعال هنری، همواره باید در قالب این چهارچوب فرهنگی عمل کنیم. من به عنوان یک موسیقیدان، اگر دانشی در زمینه شعر و داستان نداشته باشم، قاعدتاً قادر به انتقال هیچ مفهومی نخواهم بود. ریتم موسیقی و بدن ما هنگام نواختن از قواعد و احساسات ادبی سرچشمه میگیرد و برای انتقال مفهوم که هدف اصلی هنر است، کلام و محتوای ادبی، عنصری تأثیرگذار است.»
او همچنین در پاسخ به سؤالی با محور تألیف در این حوزه افزود: «برای هر شخص و هنرمندی که فعال حوزه هنری است، مؤلف بودن و تألیف کردن فرایند جذابی است و به تبع آن یک امر مسئولیتدار است چرا که وقتی ما از تألیف صحبت میکنیم در واقع یک برداشت شخصی از فرهنگ را به عنوان یک محصول و ایده جدید به جامعه ارائه میدهیم که خود دارای اثرات منفی و مثبت زیادی خواهد بود و این امری طبیعی است که اگر یک اثر خوب باشد، به باروری و رشد فرهنگی جامعه کمک شایانی خواهد کرد و برعکس، اگر یک اثر نامناسب باشد، در کوتاهمدت منجر به آسیبزدن به فرهنگ یک جامعه میشود. البته که فرهنگ هر جامعه عنصری بسیار قدرتمند است که به ندرت دچار خدشه و آسیب میشود و اگر قرار است یک اثر به یک فرهنگ آسیب وارد کند، آن آسیب لحظهای بوده و بیشتر لایههای خارجی آن به صورت ظاهری و برای کوتاهمدت آسیب خواهد دید. من معتقدم یک مؤلف باید شناخت کافی از محیط و مخاطب خود داشته باشد و بتواند به طور دقیق نقاط کشف نشده را شکار کرده و به مخاطب عرضه کند.»