گشتی در خیابان‌های خوشمزه تهران

بفرمایید بمب

ترانه بنی‌یعقوب
خبرنگار

«بدجوری دلم ساندویچ بمب می‌خواهد.» این دیگر بین فست‌فود خورهای حرفه‌ای یک اصطلاح معروف است.می دانند باید به کدام خیابان یا به قول خودشان پاتوق یا خیابان شکم بروند تا بهترین بمب تهران را امتحان کنند.این روزها هم در هرمحله‌ای یکی از این پاتوق‌ها پیدا می‌شود؛ خیابان‌هایی پررونق در شب و روز که پر از این غذاها هستند. البته فست فودها دیگر مثل سابق نیست که جایی برویم و یک ساندویچ و پیتزا بخوریم.الان کلی مغازه فست فود دیگر داریم از هات داگ‌های مخصوص تا سیب زمینی‌های مخصوص با سس‌های ویژه. نمی‌دانم شما هم از آن فست فود خورهای حرفه‌ای یا همان بمب خورها هستید یا نه؟ بهتر است با هم به یکی از خیابان‌های پاتوق معروف برویم تا ببینیم دقیقاً در آنها چه می‌گذرد.
سرتاسر خیابان پر از ماشین است و مقابل هر فست فود فروشی هم صف نسبتاً طولانی. پسرک مسئول یکی از بمب فروشی‌های معروف این محله است. یک نان باگت بزرگ را از وسط به دو نیم می‌کند بعد کلی کره را توی نان خالی می‌کند. بعد یک لایه پیاز و جعفری روی آن می‌ریزد. بعدش نوبت سیب زمینی پوره شده با کلی شیر و خامه است.حالا یک همبرگر گنده را توی نان باگت می‌چپاند.آنقدر گنده هست که واقعاً با زور و فشار داخل نان باگت جایش می‌کند.مقدار زیادی پنیر پیتزا روی همبرگر می‌ریزد. تازه اینها همه قسمت‌های عادی ساخت این بمب است و ماجرا حالا حالاها ادامه دارد. چند ورق ژامبون به محتویات این بمب اضافه می‌شود یعنی یک جور دقیقی دور همبرگر و پنیر و پوره را می‌پوشاند.مدیون هستید اگر فکر کنید کار ساخت این بمب تمام شده. حالا تازه باید مخلفاتی مثل گوجه و خیار شور و سس را اضافه کند و سس هم نه یک مدل که دو سه مدل به آن اضافه می‌کند.بعد هم دوباره کره آب شده به مخلفات اضافه می‌شود.معلوم نیست پسرک این فرمول را چطور ساخته؟ با خودم که فکر می‌کنم می‌توانست چیز برگر باشد اما نه هیچ چیزبرگری تویش پوره سیب زمینی و کره و خامه ندارد.اوه تازه یادم رفت این یکی پر از ژامبون هم هست. حالا لابد می‌گویید مصرف کنندگان این غذا چه کسانی هستند و چطور این غذای سنگین را هضم و درک می‌کنند؟ بهتر است از خودشان بپرسیم.
 چند جوان که با لذت به این بمب‌ها گاز می‌زنند از طعم و مزه‌اش تعریف می‌کنند، گلوله گلوله پنیر پیتزا را روی ساندویچ یکی از آنها می‌بینم که البته با لذت می‌خوردشان: «اتفاقاً حسابی خوشمزه است، آنقدر که از خوردنش سیر نمی‌شوم. حالا بمب‌های دیگر هم دارد، ساندویچ ژامبون بمبش هم محشر است.من هرجای تهران باشم خودم را هفته‌ای یک بار به اینجا می‌رسانم و بمب می‌زنم.» با خودم فکر می‌کنم این یکی هم کلی ژامبون داشت اما نه مقصود از «بمب ژامبون» چیز دیگری است؛ مخلوط بزرگ و گلوله‌ای از انواع ژامبون‌ها با پنیر و کلی چیپس.
 اما مصرف این همه مواد ناسالم برای بدن ضرری ندارد؟ این ساندویچ‌ها بشدت پرکالری به نظر می‌رسند.دختر جوان در پاسخ می‌گوید: «ای‌بابا ما هر روز داریم هوای آلوده تنفس می‌کنیم دیگه هفته‌ای یک بار از اینها خوردن که مشکلی ندارد.» حرف‌های دختر هنوز تمام نشده که همه با هم می‌خندند. یکی‌شان می‌گوید: «واقعاً تو هفته‌ای یک بار از اینها می‌خوری؟ بگذار راستش را بگویم ما گروهی هفته‌ای دو سه بار از اینها یا سیب زمینی یا دیگر فست فودها می‌خوریم.» اشاره‌اش به سیب زمینی فروشی آن سوی خیابان است، مغازه‌ای بزرگ که فقط سیب زمینی سرخ کرده با انواع سس و البته بال و کتف سوخاری می‌فروشد؛سیب زمینی‌های پرنمک که تو یک پاکت بزرگ سرو می‌شود و رو و کنارش پر از سس است. سس را با توجه به ذائقه‌ات انتخاب می‌کنی.یکی از بچه‌های گروه بمب خور اما با لحن جدی می‌گوید: «مصرف زیادی هر چیزی البته سم است.» و باز همه با هم زیر خنده می‌زنند: «البته اینکه ما می‌خوریم خود سم است.»و باز با لذت به ساندویچش گاز می‌زند. حالا با وجود اینکه خیلی‌ها می‌دانند این غذاها مضر است پس چرا باز هم آنقدر پر طرفدارند؟ یعنی خوشمزگی شان دلیل کافی برای مصرف شان هـــسـت؟
«ساندویچ هرچه پر و پیمان‌تر و گنده‌تر، بهتر.» این را صاحب یکی از فست فودهای بمب این خیابان می‌گوید که خودش حسابی بمب‌هایش معروف است. او هم یک نان باگت بدبخت را باز می‌کند و آنچه در توان دارد داخلش می‌گذارد. فیله مرغ، برگر، کراکف پنیری، ژامبون و پنیر و قارچ به مقدار زیاد. ساندویچ سر آخر یک توده عظیم و پهن می‌شود و سازنده‌اش با افتخار سطحش را پس از برشی به همه نشان می‌دهد. تصور گاز زدن به چنین غولی هم برایم سخت است.اما او به ساخت چنین غولی مفتخر است و البته صف مقابل مغازه‌اش هم بی‌تقصیر نیست.
 آنهایی که به این ساندویچ گاز می‌زنند، اما به نظر می‌رسد چندان مشکلی ندارند اما برخی از پایین آمدن کیفیتش گلایه دارند.«بس که قیمت‌ها گران شده از حجم کار کم نکرده‌اند اما از کیفیت زده‌اند؛ یعنی مثلاً به جای سوسیس و کالباس با کیفیت تا می‌توانند انواع بی‌کیفیتش را اضافه کرده‌اند تا حجم غول و بمب کم نشود و برندش از دست نرود اما کیفیت دیگر مثل سابق نیست.»، «درست است که ساندویچ‌های اینجا خیلی خوشمزه است اما به نظرم مثل قبل سالم نیست، گاهی آدم روی شکمش سنگین می‌شود.» به حجم ساندویچ نگاهی می‌اندازم، یعنی ممکن است با خوردن آن معده کسی سنگین نشود؟
رستوران‌های سنتی هم البته از مد غول و بمب عقب نیفتاده‌اند و مثل قبل نیست که یک غذای ساده سفارش دهید و آن را با خیال راحت بخورید مثلاً ممکن است کباب کوبیده سفارش دهید اما چند لایه چربی و جوجه هم لابه لایش پیدا کنید یا لای برنج تان هم با تخم مرغ و دیگر مواد پر شده باشد. جوری که از خودتان می‌پرسید این دیگر چه چلوکبابی بود؟ نمونه‌اش همین چند روز پیش درشبکه‌های مجازی وایرال شد؛ صاحب رستورانی که آنقدر مواد غذایی از بادمجان و گوجه قاطی کباب کوبیده‌اش کرد که سرآخر چیزی از غذای اصلی باقی نماند.
البته شاید هدف از تولید کردن چنین غذاهایی که رنگ و مزه‌های مختلف دارند بیشتر تحت تأثیر قرار دادن مشتری‌اش باشد، اینکه شما یک چیز  بزرگ و خوش آب و رنگ و جدید می‌بینید و ذهنتان هم برای خوردنشان آماده می‌شود.می‌گویید حالا که این همه پاتوق جورواجور و خوش آب و رنگ که اطرافم هست پس چرا یک بار یکی شان را امتحان نکنم. یک بار امتحان کردن و خوردن آن همه فست فود و پنیر در فضایی که همه دارند به آن غول‌ها گاز می‌زنند شاید اعتیادآور باشد.اما بدانید خوردن زیاد هر چیز سم است این یادتان بماند.

 

بــــرش

پسرک مسئول یکی از بمب فروشی های معروف این محله است. یک نان باگت بزرگ را از وسط به دو نیم می کند بعد کلی کره را توی نان خالی می کند. بعد یک لایه پیاز و جعفری روی آن می‌ریزد. بعدش نوبت سیب زمینی پوره شده با کلی شیر و خامه است.حالا یک همبرگر گنده را توی نان باگت می‌چپاند.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و هشتاد
 - شماره هشت هزار و سیصد و هشتاد - ۲۵ دی ۱۴۰۲