سلفی با بابانوئل از مجیدیه تا میرزای شیرازی
رنگ کریسمس در محلات تهران
ترانه بنی یعقوب
گزارش نویس
کاجهای آذینبندی شده با گویهای بیضی، گرد صورتی و طلایی رنگ میدرخشند. برف سفید روی درختهای سبز خیرهکننده است. این اولین تصویری است که در خیابان مجیدیه تهران به چشمم میخورد. همه جا پر از رنگ و نشاط و سرزندگی است. توی هرفروشگاهی پا میگذاری آهنگ کریسمس مبارک پخش میشود. در گوشه و کنار یا عروسکهای بزرگ بابانوئل میبینی یا مردانی که لباس بابانوئل پوشیدهاند و کودکان با ذوق و شوق با آنها عکس میگیرند. ارمنیهای ایران روز ششم ژانویه را بهعنوان کریسمس (میلاد حضرت مسیح) جشن میگیرند، اما مسیحیان در بیشتر نقاط دنیا همان 25 دسامبر را جشن میگیرند.
در سمت دیگر خیابان هم بادکنکهای طلایی و قرمز آویزان کردهاند. زنی باعلاقه به ویترین مغازه چشم دوخته و با دوستش حرف میزند: «وای چقدر این موقع سال همه چیز قشنگ است آدم از دیدن این همه رنگ و زیبایی سیر نمیشود!»
کاج آذینبندی شده تقریباً در ویترین همه مغازهها دیده میشود. شکلاتفروشیها از دیگر مغازههای شلوغ هستند؛ آنجا میتوانی کلی شکلات و شیرینی با طرح بابانوئل ببینی. تقریباً هر کسی از این فروشگاهها بیرون میآید، دست پر است.
درخت کریسمس و تعطیلات سال نو
تعطیلاتشان فقط دو روز است. روز اول ژانویه که روز سال نو میلادی است و ششم ژانویه که عید مذهبی است؛ اما شورو حال عید تا روزها همراهشان است؛ به قول پیرزنی که در خیابان مجیدیه میبینم و مدام میخندد: «مگر میشود عید بیاید و آدم ذوق و شوق نداشته باشد، تازه ما دو تا عید داریم یکی الان و یکی هم عید نوروز.» تقریباً هر جمله زن با یک خنده کوتاه شروع و تمام میشود. حس و حالشان را میفهمم درست مثل روزهای عید نوروز همان حس تحول و خوشحالی که خیلی از ماها در وجودمان حس میکنیم.
این خانوم میگوید: «ایرانیها خیلی راحت کریسمس را پذیرفتهاند، عید و شادی برای همه است. خیلی از دوستانمان این روزها کریسمس را به ما تبریک میگویند یا میپرسند میشود ما را دعوت کنید، خیلیهایشان به دیدنمان میآیند.» جلوی مغازهای که بابانوئل ایستاده ولولهای بپاست؛ روی دوش بابانوئل یک کیسه پر از جورابهای رنگی رنگی و گویهای درخشان و شکلاتهای زیباست. هر کس میخواهد با او عکس بگیرد یکی از این کالاها را میخرد و بعد هم عکسش را میگیرد و میرود. این کار برای پسر جوان که اسمش آرمن است هم نوعی تفریح به حساب میآید و هم کسب درآمد است. آن سوتر بابانوئل دیگری ایستاده است که کنارش دستگاه کارتخوان گذاشته و هرکس میخواهد با او عکس بگیرد مبلغی میپردازد و کنارش میایستد. بی دردسرتر از اینها هم هست؛ عروسکهای بزرگ بابانوئلی که مقابل برخی مغازهها ایستادهاند و مردم با آن عکس میگیرند.
البته رهگذران ارمنی منطقه مجیدیه برایم میگویند که بیشتر ایرانیها 25دسامبر را به آنها تبریک میگویند، اما فرقی هم نمیکند: «ما با خوشحالی فقط تشکرمیکنیم. اگر کسی بپرسد برایش میگوییم ما کریسمس را روز ششم ژانویه جشن میگیریم. یک مسأله مذهبی است و مهم تبریک و شادی است.»
از چند نفرهم درباره فلسفه درخت کریسمس میپرسم، اینکه این رسم انگار مهمترین رسمشان است. درختهای سبز و گاهی سفید پوشیده از برف و اغلب مصنوعی. زنی که کلی شکلات خریده برایم میگوید: «درخت سمبل برکت است، تزئین درخت خیلی هم ربطی به مسیحیت ندارد و خیلی قدیمی است. اگر کسی متوفی داشته باشد به احترامش یک سال درخت نمیگذارد، این نوعی سنت است و نگذاشتن درخت خودش یک پیام دارد یعنی تا وارد خانهای شویم و ببینیم درخت ندارد، میفهمیم متوفی دارد.»
ارمنیهای ساکن ایران شب سال نو را یا در کنار خانواده جشن میگیرند یا در انجمنهایی که در سراسر کشور دارند، البته جشنهای کلیسایی هم هست، ساعت 12 شب اول ژانویه تنها شبی است که ناقوسهای کلیسا که بشارتدهنده سال نو هستند نواخته و مراسم ویژه سال نو برگزار میشود. مثل اغلب مسیحیان دنیا، مسیحیهای ایران هم جشن کریسمس را اغلب خانوادگی و جشن سال نو یعنی اول ژانویه را بیشتر در میان جمع میگذرانند.
اما دوبارعید داشتن ارمنیهای ساکن ایران هم داستان خودش را دارد. مردی که همراه پسرش برای خرید سال نو آمده میگوید: «ما خیلی خوششانسیم که دو روز عید داریم دو روز تعطیلی اینجوری داریم و دو هفته کامل هم برای عیدنوروز تعطیلیم. هم آب و هوا آن موقع بهتر است و هم کل کشور تعطیل است. ما متولد این کشوریم و عید نوروز هم درست به اندازه این عید برایمان مهم است.»
غذاهای سال نو، دیدوبازدید، بابانوئل
جلوی هر مغازهای در خیابان مجیدیه تهران که بابانوئل ایستاده شلوغتر از سایر فروشگاههاست. مردم شوق و ذوق عجیبی به بابانوئل دارند و تقریباً بزرگترها هم به اندازه بچهها از اینکه با او عکس بگیرند ذوق دارند اما چرا برای آنها آنقدر بابانوئل مهم است؟ آنچه آنها در زبان ارمنی «دزمرپاپی» می نامند.
زنی که همین حالا با بچهاش از بابانوئل حسابی عکس گرفتهاند، میگوید دلیل ذوق بچهها که معلوم است؛ بابانوئل به خاطرهدیههایش شخصیت محبوب بچههاست و من هم هنوز یاد بچگی و هدیههایم میافتم. بابانوئل برای ما یک جور نماد خوشی و شادی است و دیدنش ذوق توی دل آدم مینشاند.
مردی برایم میگوید: «پسر 15 سالهام حتی در این سن هم نمیخواهد قبول کند بابانوئل وجود ندارد.» مرد معتقد است بابانوئل نمادی است از کسانی که درگذشتهها بالباسهای مبدل به خانه نیازمندان کمک میرساندهاند.
جالب است بدانید در شب کریسمس ارمنیهای ساکن ایران بیشترغذاهای غیرگوشتی میخورند، کوکوسبزی، ماهی، برنج و آش هم از غذاهای مرسوم شب کریسمس است. البته شیرینی پیروک، نان گاتا و قهوه هم حتماً زینتبخش سفرههاست.غذاها برای ارمنیهای ایران خیلی ایرانیزه شده. البته آنها تأکید میکنند که چنان میز را پر ازغذا و شیرینی میکنند که دیگر جایی باقی نمیماند چون این شبی است که باید خانه پر از نعمت و برکت باشد.
یکی از ساکنان قدیمی محله مجیدیه میگوید: «سابقه جشن کریسمس در ایران حتی از اروپا هم قدیمیتر است.» او دعوتم میکند به مغازهاش که یک لباسفروشی کوچک است سری بزنم وحال و هوای عید را از نزدیک توی مغازه کوچکش ببینم. روی کانترهای مغازهاش کاجهای کوچک و بزرگ و بابانوئلهای عروسکی به چشم میخورد. یک گوشه هم شیرینیهای ارمنی و روسی مثل گاتا، نازک، پیروک و تافیهای مغزدار گذاشته. بوی قهوه که در حال آماده شدن است همه جا را پر کرده، دو صندلی هم گوشه مغازه مخصوص پذیرایی از مشتریهای این روزهاست.
اگر این روزها دوست دارید حال و هوای عید را تجربه کنید و جایی پر از رنگ و نور و شادی ببینید، محلههای ارمنینشین تهران پر از کاجهای سبز و گویهای درخشان رنگ و وارنگ کاملاً سرحالتان میآورد.
بــــرش
درخت سمبل برکت است، تزئین درخت خیلی هم ربطی به مسیحیت ندارد و خیلی قدیمی است اگر کسی متوفی داشته باشد به احترامش یک سال درخت نمیگذارد، این نوعی سنت است و نگذاشتن درخت خودش یک پیام دارد یعنی تا وارد خانهای شویم و ببینیم درخت ندارد، میفهمیم متوفی دارد