نقدی بر اهمیت توجه به ساکنان در ساخت پروژه های مسکونی

زیست درهم نوساز نشین ها

حمیده امینی‌فرد
گزارش نویس


پروژه نواب تهران با آن ساختمان‌های رو به آسمان یکدست، زمانی برای خودش یکی از بزرگترین پروژه‌های اسم و رسم‌دار نوسازی تهران لقب گرفته بود. آن زمان خیلی‌ها که چشم‌شان به دیدن ساختمان‌های افقی کوتاه قامت عادت کرده بود، به خیال‌شان همین که چند سازه شبیه بهم در کنار هم ردیف عمودی رشد کند، یعنی شهرشان مدرن و امروزی شده است. «نواب»، اما بیشتر از آنکه یک پروژه شهری با تغییرات در کالبد و فیزیک و معماری باشد، یک پروژه با رویکرد اجتماعی بود که چون دیدگاه ساکنانش را لحاظ نکرده بود، با معضلات اجتماعی بسیاری هم مواجه شد. حتی در یک پژوهش علمی هم که بعد از آن انجام گرفت، مشخص شد پروژه‌ای که اساساً قرار بوده با نوسازی، ساکنانش را راضی کند، حالا هیچ کدام از ساکنانش دیگر در آن محله ساکن نیستند! یا در نمونه‌ای دیگر در یک طرح توسعه‌ای در مشهد، بدون آن که ابعاد اجتماعی اجرای طرح و دیدگاه ساکنان بررسی شود، ساکنان که توان مالی حفظ کیفیت زندگی قبلی خود را نداشتند، بعد از فروش ملکی که در طرح  توسعه‌ای افتاده بود از یک محدوده مرکزی به حاشیه‌های شهر پرتاب شدند و وقتی که از آنها پرسیده شد چرا به این قسمت نقل مکان کرده‌اید، آنها صراحتاً اعلام کردند که نمی‌توانستند با آن پولی که بابت فروش خانه‌هایشان گرفته بودند، جای بهتری را برای زندگی پیدا کنند و البته نکته مهم‌تر اینکه، وضع زندگی آنها تحت تأثیر مکان زندگی جدید قرار گرفته بود. رفت و آمد با همسایگانی که از طبقه اجتماعی و اقتصادی آنها فاصله زیادی داشتند و تلاش برای عجین شدن در اجتماعی که نه صرفاً در ظاهر که در باطن هم با آنها تفاوت داشت و نتیجه آنکه طی چند سال، اغلب ساکنان منزوی و گوشه‌گیر شدند! یا در همین حوالی تهران، در محله‌ای که ساکنانش با مغازه‌های محلی خو گرفته بودند، چند سال قبل به یکباره سر و کله یک مرکز تجاری بزرگ پیدا شد و همه آنچه آنها در طول این سال‌ها برای همزیستی و پیوستگی ساکنان محله، هزینه کرده بودند، خرج دلمشغولی‌ها و نگرانی‌هایی شد که برج نوظهور برایشان به ارمغان آورده بود. از غیرهم محله‌ای‌هایی که با ترافیک‌های سنگین و پارک کردن‌های نابه‌جا، زندگی راحت گذشته را برایشان سخت کرده بودند تا آن تازه واردهایی که به هوای گران شدن ملک همجوار مرکز تجاری، تمام معادلات ساخت و ساز منصفانه را در منطقه برهم زدند. و البته کار تا آنجا پیش رفت که برخی از اهالی، به اجبار به منطقه دیگری مهاجرت کردند و آنها که ماندند هم، همچنان دل خوشی از تبعات توسعه نداشتند...
نگاهی عمیق‌تر به انواع و اقسام پروژه‌هایی که در ظاهر، عنوان «عمرانی» یا «فنی» را یدک می‌کشند، اما آثار منفی‌شان، گریبانگیر شهروندانی می‌شود که بار اصلی ماجرا بر دوش آنهاست، نشان می‌دهد که ما آنچنان که باید پیوست‌های اجتماعی در کنار پروژه‌های توسعه‌ای و فنی را جدی نگرفته‌ایم. این در شرایطی است که این روزها نه تنها ساکنان که محیط زیست محله نیز در اولویت اجرای پروژه‌های ساخت و ساز قرار گرفته است تا جایی که برخی از نقشه‌ها حتی برای حفظ جان یک درخت تغییر می‌کند و شما گاه با نماهای غیرمعمول ساختمان‌هایی مواجه می‌شوید که ناگهان یک درخت با پیچ و تاب خاصی از لا‌به‌لای دیوارها بالا رفته است! توجه به زیست اجتماعی حالا به نام «اتاف» در کنار پروژه‌های تأثیرگذار مطرح می‌شود. «اتاف» یا همان ارزیابی تأثیر اجتماعی و فرهنگی پروژه باید به نکاتی دقت کند که بعدها ممکن است ساکنان را در یک محله درگیر کند. اگرچه نام پروژه‌های تأثیرگذار به نام «اتاف» گره خورده، اما گاهی جاگیری یک مخزن زباله هم داد شهروندان را درمی‌آورد. این را برخی از شهروندانی اذعان می‌کنند که این روزها حجم زباله‌ها و زباله‌گردها، آرامش و آسایش‌شان را برهم زده است. حالا شما تصور کنید پروژه‌های بزرگ و تأثیرگذار که در قالب‌های متنوع و در عناوین مختلف مطرح می‌‌شود، تاچه اندازه می‌تواند زندگی روزمره ساکنان آن محله را تحت تأثیر قرار دهد. بویژه ساکنانی که از نظر مالی استطاعت کافی برای انتخاب مکان زندگی خود را ندارند و به اجبار باید با عواقب طرح‌ها و برنامه‌ها روبه‌رو شوند. این درحالی است که می‌توان با در نظر گرفتن آینده ساکنان، زیست مطلوب اجتماعی آنان را نیز بعد از اجرای پروژه‌ها تضمین کرد. اتاف در واقع تأثیر فرهنگی، تأثیرات زیست محیطی و مخاطره‌آمیز بودن یک پروژه را ارزیابی می‌‌کند و با پیش‌بینی مسائلی که ممکن است بعد از ساخت دردسرساز شود، پیمانکاران را در اجرای بهتر پروژه‌ها همراهی می‌‌کند. درحال حاضر اتاف (ارزیابی تأثیر اجتماعی و فرهنگی) برای پروژه‌هایی که تأثیر بالایی دارند، یک الزام است. این الزام به مصوبه سال 86 مصوب شورای شهر برمی‌گردد. بنابراین طرح‌های مختلفی که در حوزه مسکن اجرا می‌‌شود باید ابتدا جامعه هدفی را در نظر بگیرد که بعدها می‌‌خواهند در این ساختمان‌ها اسکان پیدا کنند. آقای رحمتی، یکی از ساکنان فعلی منطقه 22 تهران که سال‌ها پیش به این منطقه آمده است، دقیقاً به همین موضوع اشاره می‌‌کند. او می‌‌گوید:« ما حتی نمی‌دانیم واحد کناری‌مان کیست. هر خانواده‌ای از یک جای تهران آمده. ما از نظر فرهنگی و اقتصادی با هم خیلی فرق می‌‌کنیم، بعضی‌ها اصلاً فرهنگ آپارتمان‌نشینی ندارند، مدام سر و صدا ایجاد می‌‌کنند، همان وقت که اینجا ارزان بوده، خریده‌اند، بعد یک عده وقتی گران شد، آمدند اینجا، خب شما ببینید چقدر فرق است؟ یک همسایه از حاشیه تهران آمده، آن دیگری از مرکز شهر...»
بارزدایی یا بارگذاری!؟
کارشناسان اجتماعی هشدار می‌‌دهند، وقتی به آثار اجتماعی و فرهنگی ناشی از طراحی و ساخت پروژه‌های حوزه مسکن توجه نشود، میزان آسیب‌های اجتماعی افزایش می‌‌یابد. محمد منان رئیسی، کارشناس حوزه شهری و مدرس دانشگاه معتقد است: «طرح‌های مرتبط با حوزه مسکن چون یک پروژه تأثیرگذار محسوب می‌‌شود، حتماً باید پیوست اجتماعی-فرهنگی داشته باشد که معلوم شود چه آسیب‌هایی با انبوه‌سازی یا بارگذاری بیش از حد جمعیت در آینده رخ می‌دهد.»
 او به «ایران» می‌‌گوید: «الان در بسیاری از پروژه‌ها غیر از حوزه مسکن این پیوست‌ها تهیه می‌‌شود. در واقع اتاف می‌‌گوید اگر قرار است پروژه‌ای ساخته شود، باید آسیب‌های فرهنگی و اجتماعی آن نیز در نظر گرفته شود. الان ظرفیت جمعیت‌پذیری تهران تکمیل شده است و نباید بارگذاری جدید انجام بشود. وقتی تراکم از یک حدی بیشتر شود، معضلات اجتماعی نیز مثل ترافیک، آلودگی زیست محیطی، سرقت، اعتیاد و تکدی‌گری هم بیشتر می‌شود.»
این مدرس دانشگاه با طرح این سؤال که آیا شهر تهران ظرفیت بارگذاری اضافه را دارد یا نه ؟ توضیح می‌‌دهد: «طرح جامعه می‌‌گوید، ندارد! الان تعدادی از مناطق تهران از نظر فشار زیست محیطی در وضعیت قرمز قرار دارند. بنابراین ما باید به سراغ بارزدایی برویم نه بارگذاری. چراکه وقتی ظرفیت تکمیل شد، برای بارگذاری باید تراکم مازاد بدهید یا اینکه تغییر کاربری انجام شود. مثلاً از پهنه فضای سبز به مسکونی تغییر کاربری دهند. حتی اگر بافت فرسوده را هم مبنای عرضه مسکن قرار دهیم، باید بدانیم که تراکم متوسط بافت فرسوده از شهر تهران بالاتر است. تراکم جمعیت 150 نفر در هکتار است، اما در بافت فرسوده 400 نفر در هکتار است، با این توصیف هرعاملی که باعث افزایش بارگذاری شود، پدافند غیرعامل را تضعیف می‌‌کند. براین اساس می‌‌توان با ارائه ابزارهای تشویقی، میزان تراکم در بافت را کاهش داد.»
او ادامه می‌‌دهد: «جالب اینکه ما در یک پروژه پژوهشی که تعدادی را به صورت تصادفی گزینش کردیم و پرسیدیم که اگر بخواهیم زیست متفاوت را خارج از تهران فراهم کنیم، چقدر رضایت دارید که از تهران خارج شوید. یک سوم با قطعیت اعلام کردند که از تهران می‌‌روند. این یک آمار قابل اعتماد است که به صورت علمی به‌دست آمده است. ما هرچقدر بیشتر به سمت شهرسازی عمودی برویم و بیشتر تراکم بفروشیم، یعنی تعداد طبقات بالاتر برود، میزان جرایم هم بیشتر می‌‌شود. خب هزینه جرم‌زدایی زیاد است. متأسفانه شهرسازی متراکم و عمودی به آسیب‌های اجتماعی در شهرها دامن می‌‌زند.»
کالبد بر فراکالبد تأثیر می‌‌گذارد. این همان نکته کلیدی است که بسیاری از شهرسازان و معماران ما در حین اجرای پروژه‌های مسکونی فراموش می‌‌کنند. درحالی که هر طرحی بدون در نظر گرفتن جامعه  ساکن حتی اگر در کالبد موفقیت‌آمیز باشد، ممکن است با عدم رضایت و همراه نبودن ساکنان مواجه شود.

 

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و چهل و نه
 - شماره هشت هزار و سیصد و چهل و نه - ۱۸ آذر ۱۴۰۲