جلسه نقد و بررسی کتاب «جنگ پنهان» از تازههای انتشارات «ایران» برگزار شد
شرح شکست امریکاییها در افغانستان
جلسه نقد و بررسی کتاب «جنگ پنهان» در حالی با شرکت جمعی از سفرا، دیپلماتها و کارشناسان سیاسی برگزار شد که در آن درباره وجوه مختلفی از چرایی حضور امریکاییها در افغانستان صحبت شد؛ حضوری بیستساله که به شکست نیروهای متجاوز در دستیابی به اهدافی انجامید که مدعی برقراریشان بودند و در نهایت پرده از چهره دروغینی کشید که سعی در القای آن به مردم منطقه و جهانیان داشتند. کتاب «جنگ پنهان» یکی از مهمترین آثار «کریگ وایت لاک» است که با ترجمهای از «ثریا عبدخدایی» و به همت انتشارات «ایران» به تازگی در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
مریم شهبازی
خبرنگار
شهدای زیادی تقدیم مقاومت شد تا فلسطین برقرار بماند
«جنگ پنهان» یکی از کتابهایی است که به تازگی از سوی انتشارات «ایران» منتشر شده و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. حسن کاظمی قمی، نماینده ویژه ایران در امور افغانستان نخستین سخنران این مراسم بود؛ این دیپلمات با اشاره به تحولات این روزهای منطقه و اتفاقاتی که عملیات طوفان الاقصی سبب شده، گفت: «عملیات طوفان الاقصی سرمنشاء تحول بزرگی شد که نهتنها در فلسطین، بلکه در منطقه شاهد هستیم؛ به تعبیری میتوان آن را مصداقی از غلبه خون بر شمشیر دانست. این اتفاق دو بازیگر اصلی داشت که صحنه نبرد میان حق و باطل را شکل دادند. در نتیجهاش مردم مظلوم غزه، شهدایی را تقدیم کردند که نتایج بزرگی را رقم خواهد زد. هر اتفاقی که بعد از آتشبس رخ بدهد این نتایج تغییر نخواهد کرد. مردم غزه اینبار برای حفظ موجودیت خود در مقابل رژیم اسرائیل ایستادند. در این بین رژیم کودککش با وجود برخورداری از قدرتهای بزرگ استکباری مجبور شد که تن به آتشبس بدهد.»
به گفته سفیر ایران در کابل، مردم غزه نهتنها سرزمین خود را ترک نکردند بلکه رژیم اشغالگر نیز در نهایت ناچار به گفتوگو با حماسی شد که قصد نابودیاش را کرده بود. او تصریح کرد: «شهدای زیادی تقدیم این مقاومت شد تا فلسطین برقرار بماند. امروز همه آمارها علیه اسرائیل است، هرچند که از ابتدا هم در پیروزی فلسطینیها تردیدی وجود نداشت. از سوی دیگر طی این نبرد، شاهد شکلگیری مقاومتی در منطقه بودیم که به جهان برای شناخت از اسرائیل کمک کرده و همه ملتها به دفاع از فلسطین برخاستند.»
بر اساس نکاتی که در معرفی این کتاب منتشر شده، کتاب «جنگ پنهان» نوشته «کریگ وایت لاک» خبرنگار محقق واشنگتنپست است. او از سال 2001 بهعنوان خبرنگار خارجی، گزارشگر پنتاگون و کارشناس امنیت ملی، اخبار جنگ جهانی علیه تروریسم را برای واشنگتنپست پوشش داده که در این رابطه موفق به کسب جوایز بینالمللی متعددی نیز شده است. او از بیش از 60 کشور گزارش تهیه کرده و سه بار نامزد جایزه پولیتزر شده و نکته جالب توجه اینکه «جنگ پنهان» یکی از مهمترین آثار وی به شمار میآید.
کاظمی قمی در بخش دیگری از سخنانش تصریح کرد: «سال 2001، لشکرکشی امریکا به افغانستان به بهانه مبارزه جهانی علیه تروریسم صورت گرفت. آنان مدعی شده بودند که میخواهند تروریسم را به عنوان خطری جهانی از بین ببرند؛ مسأله هستهای ایران را نیز در همین راستا مطرح کردند و درباره آن نیز گفتند که تهدیدی علیه صلح جهانی است. با همین نگاه امریکاییها سال 2003 به عراق رفتند، سال 2006 بعد از آنکه علائم شکستشان خود را نشان داد، عملیات خود را متوجه لبنان کردند. 2008 و 2010 بحث فلسطین بود و سال 2011 هم بیداری اسلامی را شاهد بودیم. سال 2014 مسأله داعش و سال بعد هم مسأله تجاوز به یمن اتفاق افتاد. در همه این سالها بحث تحریمها علیه ایران هم به شکلی جدی مورد توجهشان بود. این موارد تنها بخشی از چیزی است که در منطقه شاهد بودیم. با این حال حضور و لشکرکشی امریکا به دو کشور پررنگتر بود؛ افغانستان و عراق.»
به گفته این دیپلمات سیاسی، امریکا با آنکه در همه این لشکرکشیها شکست خورد، اما خسارت زیادی را هم به ملت خود و هم به مردم منطقه ما و به کشورهای نامبرده وارد کرد و در نهایت نیز ناچار به ترک افغانستان شد. کاظم قمی ادامه داد: «با آنکه امروز شاهد حضور نظامی مستقیم امریکا در منطقه نیستیم اما دست از شیطنتهای خود علیه کشورها و مردم منطقه برنداشته؛ نمونهاش تلاشی است که در تقویت داعش برای افزایش نگرانی کشورهای منطقه به خرج داد. در این کتاب مسائل مهمی در پاسخ به چرایی این آمده که به چه دلیل، امریکا در لشکرکشی خود به افغانستان موفق نشد! به عقیده من کتاب «جنگ پنهان» را از جهت اسنادی که در آن آمده، میتوان به دو بخش تقسیم کرد؛ یکی اسناد محرمانهای که خود امریکاییها و متحدان آنها منتشر کردهاند و دیگری روایتهای شفاهی نظامیها و مسئولانی است که در برهه یادشده در افغانستان حضور داشته و تحولات را به سبب دیدههای خود روایت کردهاند. امریکاییها بهجز منافع خود به منافع هیچ کشور دیگری اهمیت نمیدهند، حتی جایی که بحث متحدان آنان در میان باشد هم باز ارجحیت را با خودشان میدانند. نکته دیگری که سبب ناکامی امریکاییها شد را هم میتوان در بیتوجهیشان به هنجارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جوامعی همچون افغانستان دانست. آنها اهمیتی برای اینکه عرف و عادات و رسوم جامعه افغانستانی چیست، قائل نبودند. آنها بیشتر دنبال این هستند که جوامع را شبیه خود کنند و این اقدامی است که به بهانه متمدن کردن جوامع انجام داده و میدهند.»
آنطور که این دیپلمات در گفتههای خود تأکید دارد، نهتنها امریکاییها، بلکه اسرائیلیها هم در حال تلاش برای تغییر فرهنگ جوامع در حوزههای مدنی و فرهنگی هستند، در این زمینه پولهای زیادی هم خرج میکنند و توجه ویژهای نیز به لایههای مختلف اجتماعی دارند. کاظمی قمی در همین رابطه به موضعگیری مردم افغانستان نیز اشاره کرده و گفت: «این مسأله آنقدر برای مردم افغانستان مهم بود که حتی معترضان فعلی افغانستان؛ آنهایی که طالبان را قبول ندارند نیز معتقد هستند که حداقل طالبان دربرابر تلاش امریکاییها برای تغییر فرهنگ جامعهشان ایستاده است. همانطور که در تحلیلهای مندرج در این کتاب هم آمده، امریکاییها هرکجا که رفتهاند، به آن کشور اجازه برپایی یک دولت، ارتش و حتی پلیس قوی هم ندادهاند. آنان همواره به دنبال افزایش و برقراری سیطره خود هستند و همین است که افغانستان را هم ضعیف نگه داشتهاند. موارد مختلفی از این گفته در کتاب هم آمده که بیان آن شاید قدری با گفتههای من متفاوت باشد. با این حال واضح است که آنان با تلاش برای تغییر سبک لباس پوشیدن و تلاش برای تغییر فرهنگ ملتها به دنبال تحقیرشان هستند.»
کاظمی قمی با تکیه بر تجربه سالها حضور خود در افغانستان و عراق از تنفر ریشهداری میگوید که مردم این کشورها به امریکاییها دارند. او ادامه داد: «امریکاییها به هیچکسی وفادار نیستند، همانطور که در این کتاب هم آمده، حتی وفادارترین افراد به خود را هم در صورتی که منافعشان ایجاب کند، نادیده میگیرند. از سوی دیگر آنان اطلاعات درستی از کشوری که به آن وارد شده بودند هم نداشتند. در مستنداتی که در کتاب «جنگ پنهان» آمده، میبینیم که مسئولان امریکایی در بیان واقعیتها به کنگره و سنا هم صداقت به خرج نمیدهند. نکته دیگر آنکه برداشت فرماندهان حاضر در افغانستان، در موقعیتهای مختلف نیز متفاوت بوده و میبینیم که در برداشتهای اولیه نیز بارها دچار خطا شدهاند. این فرماندهان گاه، طوری عمل کردهاند که از یک نیروی آماتور هم انتظار نمیرود. آنان با این ادعا آمدند که آمدهایم با تروریستها بجنگیم اما در نهایت به هیچ نتیجهای دست پیدا نکردند. انتشار این کتاب را کاری باارزش میدانم، هرچند که معتقدم در کتاب جنگ پنهان در نهایت بخش کوچکی از واقعیتی آمده که به بیان خودشان میخوانید؛ آن هم به استناد افراد حاضر در افغانستان.»
کاری خواندنی در معرفی چهره واقعی امریکاییها
محمدرضا بهرامی، نیز ابتدای سخنان خود را به بیان نکاتی درباره وضعیت اینروزهای غزه اختصاص داد. او ضمن تأکید بر آنکه مؤسسه فرهنگی-مطبوعاتی ایران با انتشار کتاب «جنگ پنهان»، کار ارزشمندی در راستای معرفی چهره واقعی امریکا به مخاطبان انجام داده، گفت: «به عقیده من یکی از مهمترین نتایج طوفان الاقصی را میتوان رد ادعای مظلومیت رژیم اسرائیل دانست. آنان حتی نتوانستند دیگران را درگیر جنگ خود کنند. با این حال تفکر مقاومت قوام پیدا کرد و بر همین اساس نیز در درگیری میان مردم غزه با اسرائیلیها شاهد ورود بازیگران غیردولتی به ماجرا بودیم که اثرات زیادی را هم به دنبال داشت. این تحولات نشاندهنده اهمیت و نقش بازیگران غیردولتی است. همانطور که در این کتاب هم آمده، با آنکه دلیل حمله امریکا به افغانستان به ظاهر مواردی همچون حادثه یازده سپتامبر بود اما این لشکرکشی سبب فعال شدن ماده پنج ناتو شد تا در نتیجهاش امریکاییها دیگر برای حمله به هیچ کشوری نیازمند کسب مجوز از کنگره نباشند و به بهانه حفظ امنیت و منافع ملی خود دست به هر کاری بزنند.»
بهرامی با تأکید بر آنکه درباره کتاب «جنگ پنهان» از چند جهت میتوان صحبت کرد، افزود: «در مستندات مندرج در این کتاب که بخش عمدهاش مبتنی بر تاریخ شفاهی است، همه مصاحبهشوندهها بیآنکه فکر کنند روزی گفتههای آنان به شکل کتاب درآمده و منتشر میشود، به سؤالات پاسخ گفتهاند. اینها عمدتاً افرادی بودهاند که در درگیریها حضور داشته و اطلاعات قابل استنادی هم ارائه کردهاند که همین موارد کتاب مذکور را به اثر مهمی تبدیل میکند. درخصوص این کتاب، واشنگتنپست موفق به کسب 200 صفحه از مستندات تاریخ شفاهی شده که تازه هشتاد و پنج درصد اسامی نیز سانسور شدهاند! با این حال معتقد هستم که این کتاب، بخشی از واقعیت جنگ بیستساله امریکاییها در افغانستان را شامل میشود.
محتوای کتاب به شکلی کاملاً توصیفی است که وارد بحث ریشهیابی و تحلیل مسائل نمیشود؛ به نوعی میتوان آن را شرحی از وقایع مذکور دانست.»
این سیاستمدار و دیپلمات با تأکید بر اینکه طی بیست سال حضور امریکا در افغانستان حدود هفتصدوهفتادوپنج هزار نفر نیروی نظامی به شکل چرخشی وارد این کشور میشوند و بیش از هشتادوپنج میلیارد دلار هم طی این دو دهه هزینه نیروهای نظامی میشود، گفت:«اینجا بحث کشوری درمیان است که بودجه سالانهاش در بهترین حالت به هشت میلیارد دلار هم نمیرسد. با وجود صرف چنین هزینهای اینها هنوز هم برق و آب آشامیدنی درستی ندارند. امریکاییها از ورود به افغانستان طی زمان زیادی به هیچکدام از اهداف خود دست نیافتند و در آخر وقتی هم دیدند به اهداف اولیهشان دست پیدا نکردهاند برنامههای خود را بر اساس پیروزیهای انگشتشمارشان تغییر دادند. با این حال حتی در همان شرایط هم میبینیم که مشاور امنیت ملیشان میگوید که «ما به مرحلهای رسیدهایم که به جای تروریسم، آزادی و دموکراسی را به افغانستان بدهیم.» اما امریکاییها حتی یک برنامه منسجم برای تحقق ادعاهای اینچنینی ندارند و از سوی دیگر هدفگذاریشان تفاوت زیادی با واقعیت افغانستان و اقدامات آنان دارد. امریکاییها از سر اجبار وارد حوزه ملتسازی میشوند آنهم در شرایطی که نه نظریه درستی دارند و نه حتی تئوری صحیحی! و روند بازسازی در افغانستان متناسب با نیاز جامعه نبود و البته واقعیت این است که فقط دنبال کارهای نمایشی و ویترینسازی بودند.»
به گفته بهرامی، امریکاییها در امور داخلی افغانستان نیز دخالت بسیاری کردند که نتایج آنها حاکی از شکست است از جمله میتوان به اقدامات آنان برای مبارزه با مواد مخدر اشاره کرد که در کتاب «جنگ پنهان» نکاتی به تفصیل دربارهاش درج شده است. او تصریح کرد:«نکته دیگر آنکه امریکاییها برای بعد از جنگ ویتنام به هیچ جنگ نامتقارن دیگری ورود نکرده و اصلاً برای آن آموزش ندیده بودند؛ اتفاقی که در افغانستان آنان را با ناکامیهای زیادی روبهرو کرد. این مسأله تا آنجا پیش رفت که به ناچار شکست را قبول کرده و ناگزیر به تعامل با طالبان شدند. در مقدمه خود کتاب نیز اینطور آمده است که امریکا در افغانستان شکست خورد. این اعترافی است که در مستندات هم بارها به آن اشارههای مستقیم شده است.
در این کتاب به بیان خود امریکاییها، درباره فروپاشی امپراطوری دروغینی که آنان از خود ساخته بودند مطالب متعددی به میان آمده است. با مطالعه جنگ پنهان، مخاطبان متوجه میشوند که سیاست امریکاییها نیز مانند تجارتشان است و هر جا ببینند منافعشان تأمین نمیشود اهداف خود را تغییر میدهند. در پایان تأکید دارم که حمله امریکا به افغانستان بابت سیاستهایی است که در منطقه دنبال میکند.»
امریکاییها به افراد خودشان هم وفادار نبودند
محسن پاکآیین، رئیس اسبق ستاد افغانستان در وزارت امور خارجه با تشکر از مؤسسه فرهنگی-مطبوعاتی ایران بابت توجه به انتشار آثاری در حوزه تاریخ شفاهی گفت:«اینکه انتشارات «ایران» طی یک سال اخیر توجه ویژهای برای انتشار تاریخ شفاهی مبتنی بر خاطرات نشان داده اتفاق بسیار مهم و خوشحالکنندهای است.
حرکت خوبی در این زمینه آغاز شده است که به نوعی میتوان تلاشهای برخی دیگر از ناشران را هم در خصوص آن دید. کتاب جنگ پنهان، تازهترین اثر انتشاراتی «ایران» هم از جمله این آثار محسوب میشود. اگر قرار به صحبت کوتاهی درباره این کتاب باشد باید به گفته کارشناسان سیاسی و البته مطالب مندرج در این کتاب توجه کرد که همگی معتقدند امریکاییها، افغانستان را در حالی که شکست خورده بودند ترک کردند. با وجود این هنوز هم برخی از ساکنان افغانستان و البته مردم منطقه تحتتأثیر تبلیغات و دروغهای امریکاییها این مسأله را باور نکردهاند. این نگاه نیز بیانگر قدرت رسانهای و نرم امریکاییهاست.»
این دیپلمات و نویسنده با تأکید بر اینکه انتشار کتاب «جنگ پنهان» به واسطه مستنداتی که در آن آمده است شکست امریکا را برای مردم منطقه باورپذیرتر میکند که آن را میتوان از حسنهای این کتاب دانست، ادامه داد:«جالب است که انتشار اسناد مندرج در کتاب جنگ پنهان و مصاحبههایی که در آن آمده از سوی فردی انجام شده که خبرنگار واشنگتنپست و مورد اعتماد پنتاگون بوده است. این اسناد مدرکی برای اثبات شکست امریکاییها از حضور در افغانستان است و این را میتوان از جمله ویژگیهای مثبت آن دانست. نکته جالب توجه دیگری که در این کتاب مشهود است، دروغهایی است که طی این بیست سال به 3 رئیسجمهور خودشان درباره واقعیت این لشکرکشی گفتهاند. اینها هنوز هم دنبال دستاوردسازی هستند و این کتاب و آثار مشابه آن نیز به مثابه افشاکننده دروغهای مذکور به شمار میآیند. نکته مهم دیگری که هم در کتاب جنگ پنهان دربارهاش میخوانید و هم در اعترافات فرماندهان نظامی امریکایی دیده میشود، بیاطلاعی آنان از فرهنگ افغانستان است. اینها حتی درباره مبنای کلی فکری کشوری که به آنجا رفتند نیز هیچ تحقیقی نکرده بودند و بر این اساس کوچکترین تحلیلی هم از آن نداشتند. شاید جالب باشد به نقل قولی از رامسفلد اشاره کنم که گفته بود:«هیچ دیدگاهی درباره اینکه آدمهای بد کدامند نداریم!» خب این عمق بیاطلاعیشان را نشان میدهد. در این کتاب به خوبی بیان شده که ادعای امریکاییها در حمله به افغانستان دروغی بیش نبوده است، چیزی که بیشک فریبی بزرگ محسوب میشود.»
به گفته پاکآیین، نکته دیگری که درباره آن به تفصیل در کتاب آمده، عدم حمایت از افرادی است که خود امریکاییها روی کار آورده بودند. او میگوید:«امریکاییها به افراد خودشان هم وفادار نبودند. آنان حامد کرزای که یک فرد سکولار غربگرا بود را که البته کاری هم با مذهب نداشت در ابتدا حمایت کرده اما در نیمه راه رهایش کردند. همین سبب شد کرزای میان منافع مردم و امریکاییها مردد شده و در نهایت کمکم از امریکاییها دور شود. مواردی از این دست دلایلی هستند در چرایی انزجاری که امروز نسبت به امریکاییها وجود دارد. دلایل ظاهری ورود امریکا به افغانستان دروغی بیش نیست چراکه آنان به دنبال برنامههای دیگری از جمله ایجاد مشکل برای ایران و روسیه و از طرفی چین بودند. جنگ پنهان کتاب بسیار خوبی است که پیشنهاد من به مدیران روزنامه ایران این است که آن را به شکل پاورقی در روزنامه منتشر کنند تا افراد بیشتری به مطالب آن دسترسی یابند.» گفتنی است در پایان این مراسم نقد و بررسی، بعد از سخنان کوتاهی که محسن روحیصفت، دیپلمات سابق و کارشناس سیاسی حوزه شبه قاره در تأیید گفتههای سخنرانان حاضر در این نشست گفت، از کتاب
«جنگ پنهان» نیز رونمایی شد.
برش
کتاب «جنگ پنهان» نوشته «کریگ وایت لاک» خبرنگار محقق واشنگتنپست است. او از سال 2001 بهعنوان خبرنگار خارجی، گزارشگر پنتاگون و کارشناس امنیت ملی، اخبار جنگ جهانی علیه تروریسم را برای واشنگتنپست پوشش داده که در این رابطه موفق به کسب جوایز بینالمللی متعددی نیز شده است. او از بیش از 60 کشور گزارش تهیه کرده و سه بار نامزد جایزهٔ پولیتزر شده و نکته جالب توجه این که « جنگ پنهان» یکی از مهمترین آثار وی به شمار میآید.