کابوس هفتادوپنج ساله
نگاهی به آثار نمایشی ساخته شده درباره فلسطین
مازیار معاونی
منتقد سینما
از سال 1948 میلادی که با تصویب سازمان ملل، کشور جعلی اسرائیل در مجامع جهانی رسمیت پیدا کرد تا همین زمان کنونی که هفتادوپنج سال از تأسیس آن گذشته موضوع غصب یک سرزمین و آوارگی ساکنان بیپناه آن دستمایه ساخت آثار ادبی و هنری بسیاری بوده است. کشورهای عربی بویژه همجوار فلسطین اشغالی که از همان بدو تأسیس کشور شوم اسرائیل از نزدیک و با گوشت و خون جنایات صهیونیستها و فلاکت تحمیل شده به صاحبان اصلی این سرزمین را لمس کرده بودند از نخستین پرچمداران خلق آثار هنری بخصوص آثار نمایشی با موضوع اشغال و جنایت بودند. در چند دهه آغازین اشغال فلسطین که رژیم گذشته زمام امور در کشور را در اختیار داشت بنا به روابط حسنه با رژیم اشغالگر طبیعی بود که خالقان آثار نمایشی سهم چندانی در مبارزه با اسرائیل نداشته باشند ولی با وقوع انقلاب و تغییر صدوهشتاد درجهای سیاست خارجی کشور، مقوله ضدیت با اسرائیل و دفاع از فلسطین به عنوان یکی از مهمترین استراتژیهای سیاست خارجی کشور مطرح و از خلق آثار نمایشی مرتبط با این مقوله از یکسو و نمایش آثار خارجی (غالباً عربی) همسو با این سیاست از طرف دیگر بشدت حمایت شد.
اولین آثار نمایشی از جنایات اسرائیل
بینندگان قدیمیتر تلویزیون مطمئناً به خاطر دارند که در همان سالهای آغازین دهه شصت خورشیدی تلویزیون ایران در اولین گامهای تقابل رسانهای با اشغال فلسطین، پخش فیلم لبنانی «کفر قاسم» به کارگردانی برهان علویه را در دستور کار خود قرار داد. این فیلم که از شناخته شدهترین آثار سینمایی مرتبط با موضوع فلسطین محسوب میشود در سال 1975 میلادی یعنی چهار سال پیش از پیروزی انقلاب ساخته شده بود ولی دوبله و پخش آن تا اوایل دهه آغازین انقلاب به تعویق افتاد. در این فیلم یکی از جنایات ضدبشری رژیم اشغالگر در کشتار 49 زن و مرد کشاورز فلسطینی که تنها گناهشان کار در مزرعه و بیخبری از تغییر ساعت عبور و مرور بود به تصویر کشیده شده بود. تا پیش از پخش این فیلم، مخاطبان تلویزیون و سینمای ایران تنها در اخبار و بر اساس آثار مکتوب خلق شده با جنایات نظامیان اسرائیل آشنایی داشتند ولی با این فیلم و در واقع با قدرت اثرگذاری مقوله نمایش بود که عمق جنایت روستای کفرقاسم را به عنوان نمونهای از جنایات صهیونیستهای غاصب و آدمکش لمس کردند.
سریال سوری «عزالدین قسام» که در سال 1362 از طریق آنتن شبکه اول سیما روی آنتن میرفت یکی دیگر از آثار تلویزیونی با مضمون مبارزه رزمندگان فلسطینی با اشغالگران اسرائیلی است؛ سریالی که همین چند هفته پیش و به دنبال حمله هفتم اکتبر و آغاز تقابل خونین دو سوی درگیری، بار دیگر از طریق شبکه نمایش پخش شد و اگر چه به لحاظ خلاقیتهای هنری و فنی نمایش حرف چندانی برای گفتن ندارد اما به واسطه قرار گرفتن در رسته اولینها همچنان جایگاه ویژه خود را حفظ کرده است. در این مجموعه به شرح زندگی و مبارزات ضداستعماری و ضدصهیونیستی شیخ عزالدین قسام در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم (پیش از تأسیس اسرائیل) مقارن با دوره زمانی قیومیت بریتانیا و شروع تحرکات صهیونیستی برای غصب تدریجی سرزمین فلسطین پرداخته شده است.
آثار سینمای ایران با محوریت فلسطین
اما ساخت آثار داخلی با محوریت فلسطین از فیلم سینمایی «بازمانده» ساخته درخشان زندهیاد سیفالله داد آغاز شد. این سینماگر از دست رفته برای ساخت این فیلم به درستی از لوکیشن کشور سوریه و بازیگران عربزبان استفاده کرد تا اتمسفر خلق شده با واقعیت عینی تاریخی قرابتی مثالزدنی داشته باشد. در این فیلم که فیلمنامه آن با اقتباس از داستانی نوشته «غسان کنفانی» نویسنده و روزنامهنگار ترور شده به دست موساد (سرویس امنیت خارجی اسرائیل) نوشته شده است، یکی از حساسترین مقاطع تاریخ هفتادوپنج ساله حاکمیت شوم اسرائیل یعنی همان سال 1948 که این رژیم با به دست آوردن استقلال خود برای تسلط بر شهر بزرگ حیفا از طریق ارعاب، ترور و کشتار دستهجمعی تلاش میکرد، روایت شده است. فیلمنامه خوب و به دقت دراماتیزه شده فیلم، مخاطب را در تمام طول مدت 144 دقیقهای اثر متصل و مرتبط نگاه میدارد و تصویری شفاف و ملموس از فاجعه غصب و آواره شدن مردم فلسطین از دریچه روایت زندگی یک پزشک فلسطینی و بستگان نزدیک او ارائه میدهد. «بازمانده» بیتردید یکی از آثار ماندگار در حوزه سینمای ضدصهیونیستی و از بهترین آنها تا زمان نگارش این یادداشت است که صرفنظر از موضوع فلسطین و جنایات اسرائیل، حتی از منظر دراماتیک برای یک بیننده غیرمسلمان بیطرف در این تقابل هم تجربه تماشای یک اثر نمایشی دلنشین و اثرگذار را به جای میگذارد.
چهار سال پس از «بازمانده» عبدالرضا نوابصفوی فیلم دیگری با عنوان «هفت سنگ» را با موضوع فلسطین روانه پرده سینماهای ایران کرد. در این فیلم بر خلاف «بازمانده» یک واقعیت عینی تاریخی دستمایه کار نبود و موضوع بر محور تمایل یک جوان اسرائیلی برای دیدار با رهبر جنبش انتفاضه فلسطین و شناسایی و تحت تعقیب قرار گرفتنش توسط موساد استوار شده بود.
به دنبال این دو اثر سینمایی بخصوص «بازمانده» که نسخه عربی آن میان مخاطبین کشورهای عربزبان مسلمان هم طرفدار داشت، ساخت آثاری با محوریت مضمونی فلسطین با گستردگی بیشتری دنبال شد. علی درخشی سریال «چشمان آبی زهرا» را در سال 1381 برای شبکه جهانی سحر ساخت که از آنتن شبکه دوم سیما هم پخش شد؛ سریالی که قربانی شدن یک دختر چشمآبی فلسطینی برای پیوند عضو به یک نوجوان ناقصالخلقه اسرائیلی را که فرزند یک مقام بلندپایه این کشور بود روایت میکرد. داستانی که به نظر میرسید نه بر اساس یک رخداد واقعی بلکه با هدف تأکید بر قساوت صهیونیستها به تصویر کشیده شده باشد.
عاشقانههای ضدصهیونیست
مجموعه نوروزی «وفا» که بر خلاف اکثریت آثار نوروزی دهههای هفتاد و هشتاد در ژانر جنایی و مبتنی بر مایههای سیاسی ساخته شده بود، سریال قابل تأمل و باکیفیتی بود که محمدحسین لطیفی برای پخش در نوروز 1385 از آنتن شبکه سوم سیما کارگردانی کرد. در این مجموعه، حکایت عشق یک پسر ایرانی-یهودی به نام ژوبین و یک دختر دورگه ایرانی-لبنانی به نام وفا روایت میشد و از روزنه این رابطه عاشقانه به تلاش سازمان موساد برای نفوذ به حزبالله لبنان و حذف یکی از رزمندگان ارشد این سازمان نگاه شده بود.مجموعه درخشان «مدار صفر درجه» ساخته حسن فتحی، درام عاشقانه دیگری بود که در آن سالهای منتهی به جنگ جهانی دوم و دوران 6 ساله وقوع این جنگ روایت میشد. سالهای حساس نزدیک به سال 1948 میلادی که لابی جهانی صهیونیسم با سوءاستفاده از واقعه هولوکاست (قتلعام یهودیان اروپا توسط نازیها)، در تمام نقاط دنیا به دنبال تشویق یهودیان برای مهاجرت به اسرائیل و خاموش کردن صداهای مخالف شکلگیری کشور جعلی اسرائیل بود، بازه زمانی وقوع رخدادهای این مجموعه بود. در این سریال آدمکشی صهیونیستها و تاراج ثروتهای ملی کشور با حمایت متفقینی که ایران در اشغال آنها بود و نژادپرستی افراطی آنها که در قالب تلاش برای بر هم زدن رابطه عاشقانه حبیب پارسا و سارا آستروک به تصویر کشیده شده بود، بنمایههای اصلی اثر بودند.
دیگر آثار نمایشی مرتبط با اشغال سرزمین فلسطین
فیلم «شکارچی شنبه» ساخته پرویز شیخطادی و فیلم «روباه» به کارگردانی بهروز افخمی شاخصترین آثار سینمایی ضداسرائیلی دهه گذشته بودند. در «شکارچی شنبه» که علی نصیریان نقشآفرینی قابل اعتنایی در نقش اصلی آن داشت، فیلم چگونگی القای ذهنیت نژادپرستانه و استحاله ذهنی کودکان یهودی تا تبدیل شدن به صهیونیستهای خونخوار به تصویر کشیده شده بود و در ساخته افخمی، بازهم همچون سریال «چشمان آبی زهرا» مقوله قربانی شدن انسانهای عادی و بیارتباط با مقوله سیاست برای دستیابی به اهداف سیاسی صهیونیستها (ترور دانشمندان هستهای ایران)، درونمایه اثر را تشکیل میداد.
فهرست آثار نمایشی مرتبط با اشغال سرزمین فلسطین به نمونههای برشمرده شده ختم نمیشود و با صرفنظر از آثاری که به لحاظ کیفی و اثرگذاری در اندازه آثاری که ذکرشان رفت نیستند، میتوان بحث را با این پیشبینی به پایان برد که به دنبال تقابل شدید نیروهای فلسطینی و ارتش اسرائیل در چهل روز گذشته، ظرفیت دراماتیک قابل توجهی در اختیار سازندگان آثار نمایشی قرار گرفته است که مطمئناً ساخت آثاری مرتبط با این تقابل خونین را به دنبال خواهد داشت.