حمایت رسانه ای پهلوی از صهیونیست ها در جنگ 6 روزه
در دو شماره پیش از این سلسله گزارشها ابتدا به بررسی عملکرد ساواک در محدودسازی مردم مسلمان ایران در حمایت از جهان اسلام در جنگ ششروزه پرداختیم و نوشتیم که تا چه اندازه، حتی مراجعتقلید در طول جنگ و پس از آن تحت فشار و کنترل بودند و رژیم حتی یک استفتای ساده از مرجعیتتقلید را بر نمیتابید و فرد والامقامی چون آیتالله میلانی را تهدید به بازداشت و بازجویی میکرد و از او میخواست اسامی استفتاکنندهها را تحویل ساواک دهد. همچنین به بررسی عملکرد مجله «فردوسی» در طول جنگ ششروزه و دفاع این مجله از اسرائیل در برابر مسلمانان پرداختیم و در این شماره میکوشیم به عملکرد روزنامه «اطلاعات» که با دهها مقاله و گزارش در دفاع از منافع نامشروع رژیم صهیونیستی از خود ساکنین سرزمینهای اشغالی جلو زده بود بپردازیم. روزنامه اطلاعات از پیش از جنگ تا پایان آن دهها مقاله و گزارش به نفع اسرائیل و علیه اعراب و بخصوص جمالعبدالناصر منتشر کرده و عامل اصلی جنگ را اعراب خواند و نه اسرائیل.
سیدروحالله امینآبادی
پژوهشگر تاریخ معاصر ایران
این جنبش آزادیبخش نیست!!
«جعفر مدنی» عضو تحریریه روزنامه «اطلاعات» در شماره ۲۵ اردیبهشت ۱۳۴۶ مینویسد: سازمان آزادی فلسطین که روزی امید اعراب برای بازپس گرفتن فلسطین بود، امروز به تنها چیزی که شباهت ندارد یک جنبش آزادیبخش است.
حمله به اتحاد جهان اسلام در برابر رژیم صهیونیستی!
روزنامه «اطلاعات» در شماره همین روز به نقل از «اکونومیست» اختلافات مصر و سوریه را پر رنگ میکند و مینویسد: بدیهی است که جنگندههای مصری نمیتوانند از صنعا به سوریه کمک کنند و ناصر در نطق روز ماه مه اظهار داشت که وی دوبار پیشنهاد کرده که هواپیما و خلبان در اختیار مقامات سوریهای قرار دهد ولی سرلشکر سویدانی، رئیس ستاد سوریه اخیراً اعلام کرد که سوریه نه احتیاج دارد و نه برای یک پایگاه هوایی دیگر جای اضافی دارد. رژیم سوریه احتمالاً میترسد از وجود یک پایگاه مصری در خاک سوریه که تحت کنترل مصر باشد برای مقاصد سیاسی بهرهبرداری شود. ناصر نیز بدون شک از ترس بیبهره نیست علیرغم همه چیزهایی که دو کشور را به هم پیوند میدهد اعتماد چیز سادهای نیست.
اطلاعات در شماره ۲۶ اردیبهشت هم اختلافات مصر و عربستان را پر رنگ میکند و مینویسد:
«ملک فیصل سیاست ناصر را محکوم کرد» ملک فیصل، پادشاه عربستان سعودی، ضمن نطقی در برابر اعضای انستیتوی امور بینالمللی در لندن گفت: کشور ما اجازه نخواهد داد نیروی ثالثی جای انگلیس را در عدن و عربستان جنوبی بگیرد. وی که صریحاً به مصر و جمال عبدالناصر اشاره میکرد از او اسم نبرد ولی گفت: شما این نیروی ثالث را میشناسید و از نقشههای آن درباره عربستان جنوبی آگاه هستید.
«جعفر مدنی» در ستون «تفسیر روز» شماره ۲۶ اردیبهشت ۱۳۴۶ روزنامه «اطلاعات» هدف ناصر از ضدیت با اسرئیل را تقویت خود در جهان عرب میشمارد و ادعای جنگ با اسرائیل را نقد میکند و می نویسد: آمادهباش نظامی که در مصر اعلام شده گامی است که نه به قصد جنگ با اسرائیل بلکه به خاطر بهرهبرداری از بحران مرزی سوریه و اسرائیل و تحکیم موقعیت اعتباری حکومت ناصر در دنیای عرب برداشته شده، معذلک بیآنکه قاهره کمترین تمایلی داشته باشد ممکن است این اقدام نظامی به برخورد دامنهداری با اسرائیل بینجامد.
نویسنده، سیاستهای اعراب را عامل اصلی تنش میشمارد و ادامه میدهد: باوجود همه اینها، طرفین اصلی مبارزه یعنی اسرائیل و سوریه، امروز نیز مانند روزها و هفتههای گذشته هر کدام بر سر سیاست خود که، عامل اصلی ایجاد بحران بوده، ایستادهاند. سوریه درخواست اوتانت، دبیر کل سازمان ملل را برای متوقف ساختن حملات کماندوهای عرب به مرزها و به داخل خاک اسرائیل رد کرد و رادیو دمشق اعلام داشت که «سوریه هرگز مرزهای خود را به روی جوانان فلسطینی که میخواهند کشور خود را آزاد کنند نخواهد بست و از این گذشته ما که نگهبان و ضامن امنیت اسرائیل نیستیم.» و رادیوی «صدای فلسطین» که در دمشق مستقر است میگوید ارتش اسرائیل و ناوگان ششم امریکا، هیچ کدام قادر به جلوگیری از فعالیت کماندوهای عرب در خاک اسرائیل نیستند و اسرائیل نیز مجدد اخطار کرده در صورت ادامه حملات چریکهای عرب از هیچ تلاشی برای سرنگون کردن رژیم بعثی دمشق خودداری نخواهد کرد. در این شرایط و در صورت ادامه فعالیت کماندوهای عرب بهنظر میرسد که مانور نظامی مصر کمتر میتواند بر اوضاع و احوال مرزهای اسرائیل و سوریه تأثیر بگذارد و مانع برخوردهای احتمالی شود. روزنامه اطلاعات در ۲۷ اردیبهشت نیز ذیل میان تیتر «اتهام و ضداتهام» اختلافات اردن و سوریه را پررنگ میکند و مینویسد: سوریه دولت اردن را متهم کرد که وقتی هواپیماهای اسرائیلی برای حمله به خاک این کشور از فراز اردن گذشتند ارتش اردن هیچگونه عکسالعملی نشان نداد و اردن متقابلاً دولت مصر را متهم کرد که باوجود قراردادی که با سوریه دارد در مقابل حمله اسرائیل ساکت نشسته است. اردن درعینحال که دشمن اسرائیل است با رژیمهای سوریه و مصر نیز مخالفت میکند. اردن عملیات تروریستهای عرب را در خاک اسرائیل تأیید نمیکند و معتقد است مادامی که اعراب برای یک جنگ عمومی با اسرائیل آمادگی ندارند نباید اسرائیل را تحریک کنند.
اما سوریه علناً طرفدار عملیات چریکی و «جنگهای آزادیبخش» علیه اسرائیل است. اردن از همکاری با سازمان آزادیبخش فلسطین خودداری میکند و حاضر نیست این سازمان را در خاک خود بپذیرد اما رهبران سوریه نهفقط چریکها و کماندوهای عرب را تشویق میکنند بلکه در دمشق و سایر شهرهای سوریه، کارگران را مسلح کردند و از تودههای عرب در سایر کشورها نیز خواستهاند که برای شرکت در جنگ آزادیبخش علیه اسرائیل به سوریه بروند. با آنکه مصر و دولت شوروی هیچکدام با «تندرویهای سوریه» موافق نیستند این کشور به سیاست خود ادامه میدهد.جعفر مدنی در شماره ۲۸ اردیبهشت «اطلاعات» اقدامات اعراب و چریکهای فلسطینی را با لفظ خرابکاری خوانده و مینویسد: در این شکستها و ناکامیهای اقتصادی، اسرائیلیها فعالیتهای خرابکارانه چریکهای عرب و تشدید جنگ سیاسی اعراب را بر ضد خود مؤثر میدانند و بهخصوص قابلیت انفجار مرزهای اسرائیل و سوریه و افزایش احتمال وقوع برخورد بین اعراب و اسرائیل و بیثباتی سیاسی و اقتصادی ناشی از آن در مهاجرت یهودیان کشورهای خارجی که اسرائیل به جذب آنها سخت نیازمند است، تأثیر فراوان داشته، بیجهت نیست که اسرائیل اینبار خواستار پایاندادن به عملیات خرابکاری و قطع برنامه جنگهای چریکی شده است.
«اطلاعات» در شماره ۳۱ اردیبهشت به جای مصر، سوریه را مورد حمله قرار داده و مینویسد: میتوان گفت که درحال حاضر سوریه تنها مشعلدار جنگ مقدس علیه اسرائیل است. علت این پافشاری برای آغاز جنگ آن است که سوریه مانند مصر مزه دو شکست بزرگ را یکی در سال ١٩٤٨ و دیگری در سال ١٩٥٦ نچشیده. زیرا در این دو جنگ عملاً سوریهایها وارد عملیات نظامی نشدند، به اینترتیب درباره قدرت ارتش خود دچار خیالات واهی شدهاند. از طرف دیگر کشور سوریه پیوسته در خطر کودتا قرار دارد و مشکلات داخلی آن روزبهروز افزایش مییابد.
از ماه فوریه سال گذشته که حزب بعث ترقیخواه در این کشور رویکار آمده اوضاع بشدت در داخل سوریه رو بهوخامت گذاشته است. از اینرو رهبران بعثی میخواهند با پیشکشیدن مسأله آزادی فلسطین افکار مردم آن کشور را از مشکلات داخلی به جای دیگر معطوف دارند و به اینترتیب بتوانند چند روزی بیشتر به حکومت خود ادامه دهند.
ناصر تاکنون برای آرام کردن سوریهایها به اقدامات متعددی دستزده است. وی روز چهارم نوامبر گذشته با رهبران بعثی یک قرارداد کمک متقابل امضا کرد. ظاهراً شوروی در فراهم کردن مقدمات امضای این قرارداد سهم بسزایی داشته، گفته میشود به موجب یکی از مواد این قرارداد سوریه متعهد شده در برابر اسرائیل روش ملایمی در پیش گیرد. هدف ناصر این بود که با برقراری آرامش در مرزهای اسرائیل بتواند به وضع متزلزل خود در یمن سر و صورتی بدهد ولی اکنون معلوم میشود که سوریهایها نهتنها به توصیههای ناصر توجهی نکردهاند بلکه با مسلح کردن گروههای مخصوص خرابکاری به فعالیتهای دامنهداری در خاک اسرائیل دست زدهاند.
این گروهها با منفجر ساختن پلها و مینگذاری راهها و جادهها، اسرائیل را به فکر یک حمله انتقامجویانه انداختهاند و ظاهراً نیروهای اسرائیل میخواهند در آینده و در فرصت مناسب به یک لشکرکشی نظیر لشکرکشی صحرای سینا در خاک سوریه دست بزنند. سوریهایها میگویند که در حمله کماندوهای عرب به خاک اسرائیل دخالت ندارند و میخواهند کشورهای عربی را بیشتر علیه اسرائیل تحریک کنند.در قرارداد همکاری متقابل سوریه و مصر گفته شده که در صورت تهاجم اسرائیل به خاک سوریه بیدرنگ بین رهبران دو کشور مذاکراتی صورت گیرد و ترتیب صحبت از مداخله بیقید و شرط نیروهای مصری به میان نیامده است.
ولی حالا برای چه ناصر سربازان خود را به مرزهای اسرائیل فرستاده؟ حقیقت این است که رئیسجمهور مصر میداند اسرائیل به این زودیها به حمله تلافیجویانه علیه سوریه دست نخواهد زد. ناصر تصور میکند میتواند با استفاده از این فرصت نیروهای زرهپوش و تانکهای خود را به حرکت درآورده و قدرت نظامی خود را به رخ مردم مصر بکشد.
کمک پهلوی به اسرائیل، تکذیب و تأیید!
در حالی که روزنامههای جهان عرب از فروش نفت ایران به اسرائیل خبرهایی منتشر میکردند روزنامه اطلاعات در شماره سه خرداد این اتهام را تکذیب کرده و مینویسد: امروز مقامات رسمی ایران در باب نطق اخیر عبدالناصر که روز دوم خردادماه از رادیو «صوتالعرب» پخش شد، اعلام کردهاند درحالی که عبدالناصر با تعقیب سیاست تحریک و خرابکاری و برادرکشی، ملت رنج دیده مصر را به افلاس کشانیده و در یمن با شکستهای پیدرپی روبهرو شده، بهمنظور انحراف افکارعمومی عرب به شیوه همیشگی خود در مقام قلب حقایق برآمده و ادعا کرده که دولتهای ایران و سعودی و اردن عضو پیمان اسلامی هستند و دولت ایران به اسرائیل نفت میفروشد، درحالی که نه چنان پیمانی وجود دارد و نه دولت ایران یا شرکت ملی نفت ایران به اسرائیل نفت میفروشند.
مقامات مطلع اظهارنظر کردهاند این اولینبار نیست که عبدالناصر برای تحریک افکارعمومی موضوع فروش نفت را توسط ایران پیش کشیده و هر بار دولت ایران این تبلیغات مسموم را تکذیب کرده است. محافل مطلع در تهران اعلام میکنند که اظهارات کذب عبدالناصر به هیچوجه در محافل سیاسی ایجاد شگفتی نکرده زیرا رئیسجمهور مصر به کرات به روش مسخ حقایق و جعل اخبار متوسل شده است.
بعد از چند روز و با انتشار اخبار و مستندات جدی از فروش نفت ایران به اسرائیل، روزنامه اطلاعات در شماره ۱۱ خردادماه ۱۳۴۶ و در سرمقالهای به روابط ایران و اعراب در منازعه پیش آمده پرداخته و تلویحات فروش نفت ایران به اسرائیل را میپذیرد و مینویسد: در همین شرایط کنونی خاورمیانه، با آنکه کشور ما از ابتدا سیاست قدیمی خود را در خصوص مسأله فلسطین دنبال کرده و هر فرصتی را برای اظهار همدردی با اعراب و جانبداری از حقوق عرب مغتنم شمرده است، میبینیم چطور موذیانه کوشش میکنند میان مردم ایران و ملل عرب سوءتفاهم به وجود آورند، از جمله بلندگوهای حکومت قاهره این موضوع را دستاویز قرار دادهاند که گویا ایران به اسرائیل نفت میفروشد.
البته کسی نیست که نداند هدف ناصر از این افترا چیست، معهذا لازم است یکبار برای همیشه ذهن هر کس که در این زمینه دچار تردید است روشن شود و همه بدانند ایران مستقیماً با اسرائیل هیچگونه معامله نفتی نداشته است و ندارد، البته در قراردادهای نفتی کشورهای عربی با کمپانیهای نفتی قید شده است که آنها حق ندارند نفت کشورهای عربی را به اسرائیل بفروشند و در قرارداد نفتی ما با کنسرسیوم چنین نکتهای تصریح نشده است. بنابراین احتمال دارد مقداری از نفتی که اسرائیل از کمپانیهای نفتی میخرد، نفت ایران باشد اما نمیتواند حتی روی چلیک نفتی که به اسرائیل میرود انگشت بگذارد و بگوید این نفت ایران است یا به عکس، بتواند ثابت کند این نفت از کشورهایی که قرارداد دارند نفتشان به اسرائیل نرود، نیست. برای آنکه هر آدم منطقی میداند کنسرسیوم نفت ایران شرکتی است از همان کمپانیهایی که رأساً یا مشترکاً استخراج و توزیع نفت را در کشورهای خاورمیانه مباشرت میکنند. آنها نفت را از کشورهای خاورمیانه به اروپا میبرند و در پالایشگاههای اروپا تصفیه و سپس به بازارهای جهان از جمله اسرائیل صادر میکنند. اگر نفتی که از ایران یا از کشورهای دیگر استخراج میشود هر کدام جداگانه و در مخزنی علیحده تصفیه و بشکهبندی میشد و کنترلی در کار بود که هر یک لیتر نفت از کجا میآید و به کجا میرود، این ادعا شاید به یک صورتی قابل توجیه بود که نفت ایران به اسرائیل میرود و نفت سایر کشورهای خاورمیانه به اسرائیل نمیرود، اما حکومت مصر به ما جواب بدهد چه تضمینی وجود دارد که مصرف نفت اسرائیل از نفت ایران تأمین میشود و نفت سایر کشورهای خاورمیانه با این نفت مخلوط نیست؟! اگر راهی برای کنترل وجود دارد که بتوان چنین امری را تضمین کرد، آن راه را به ما هم نشان بدهید تا مانع شویم و نگذاریم کنسرسیوم، نفت ایران را به اسرائیل حمل کند.
همچنین در سرمقاله شماره ۱۳ خردادماه ۱۳۴۶ یعنی دو روز پیش از آغاز جنگ 6 روزه نوشته میشود این تنها نفت ما نیست که به اسرائیل میرود! در این یادداشت میخوانیم: «موضوعی که این گروه خوارج در زمان ما پیراهن عثمان کرده و بر سر علم افراشتهاند، مسأله صدور نفت ایران است به اسرائیل. دو نمونه از نغمههای تازه را در این زمینه به نظر خوانندگان عزیز رساندیم و هیچکس نمیتواند ثابت کند فقط نفت ایران است که از خاورمیانه به اسرائیل میرود و نفت از سایر کشورهای نفتخیز این منطقه به اسرائیل نمیرود و همانطور که رسماً اعلام شد، هیچ نوع معاملهای در زمینه نفت بین دولت ایران و شرکت ملی نفت ایران در موضوع فروش نفت با اسرائیل صورت نگرفته است و اگر فرضاً کمپانیهای عضو کنسرسیوم، نفت به اسرائیل میفروشند اینها همان کمپانیهایی هستند که در سایر کشورهای نفتخیز خاورمیانه نیز امر استخراج، اکتشاف و فروش نفت را در اختیار دارند و نفت آن کشورها را نیز مثل نفت ایران به پالایشگاههای اروپا میبرند، تصفیه میکنند و به بازارهای جهان میفرستند. پس حتى یک قطره نفت هم که از پالایشگاهها بیرون میآید معلوم نیست نفت ایران است یا نفت عراق، کویت و.... بنابراین اینکه دولت ایران به اسرائیل نفت میفروشد دروغ و تهمت است و خود آنها که این حرف را میزنند بهتر میدانند هدفشان از این تهمت چیست.»
بعد از شروع جنگ روزنامه اطلاعات از سویی به صورت خفیف مواضع اعراب را تأیید و از سوی دیگر قدرت برتر و غلبه اسرائیل را در جنگ به صورت لحظه به لحظه گزارش میکند.
پایان جنگ و تصفیه حساب با ناصر در روزنامه اطلاعات
روزنامه اطلاعات ۲۰ خردادماه ۱۳۴۶ و با پایان یافتن جنگ به پوشش ویژه استعفای ناصر و پس گرفتن این استعفا با انتشار مقالات و گزارشهای زیاد علیه ناصر و سیاست او در یک ماه پیش از جنگ و در طول جنگ پرداخت. یادداشتی که تیتر آن در صفحه اول آمده بود:«فاجعهای در عالم اسلام که خودخواهی مسبب آن بود» بخشهایی از این مقاله مهم را در ادامه بخوانیم:
به دنبال شکست نظامی، رفتهرفته آثار شکست روحی میان ملل عرب ظاهر میشود اما نه فقط ملتهایی که نیروی نظامی آنها داخل جنگ بود، بلکه همه ملل مسلمان از عرب و غیر عرب بار سنگین این شکست را بر شانه خود احساس میکنند.
چطور ممکن است قوایی که زیر پرچم اسلام گرد آمده بود شکست بخورد و مردم مسلمان در اقصی نقاط عالم رنج و خفت شکست را حس نکنند ولو آنکه سر مویی هم در جنگ دخالت نداشته یا حتی با نفس جنگ نیز موافق نبوده باشند.
اگر چه ملت ایران از ابتدا موافق با این سلسله حوادث نبود؛ نه جنگ را استقبال کرد و نه این کشتار و خونریزی و خرابی را میتوانست تحمل کند. لکن میان جامعه مسلمین بودهاند کسانی که هیچگاه نمیخواستهاند این مسأله به صورت آبرومندانه و عادلانهای فیصله پیدا کند، برای آنکه هر وقت دلشان خواست، از احساسات ملل عرب در موضوع فلسطین به نفع مقاصد سیاسی و خصوصی خود بهرهبرداری کنند که جمال عبدالناصر سرآمد آنهاست.
نزدیک به دوازده سال میشود که جمال عبدالناصر اولاً احساسات ملل عرب را در این مورد بازیچه قرار داده و در این مدت خود را پرچمدار نهضت آزادی فلسطین نشان داده و زمام احساسات ملل عرب را به این بهانه در اختیار گرفته است تا دول ذینفع، مخصوصاً امریکا را مجبور کند به عناوین مختلف به او باج بدهند، ثانیاً عواطف مردم را در کشورهای عربی به نفع خود برانگیزد و به افکار آنها حکومت کند و ثالثاً هر کس را که به او گفت بالای چشمت ابرو است به دوستی و همدستی با اسرائیل متهم سازد.
در این یازده سال عبدالناصر نان شب را از گلوی مردم مصر بریده و به بهای اسلحه داده است، به عنوان اینکه ما برای جنگ با اسرائیل مجهز میشویم. در حالی که این سلاح برای کوبیدن ملل عرب و تهدید ملتهای مسلمان به کار میرفت ولی مردم مصر خیال میکردند اگر متحمل چنان تحمیلاتی میشوند لااقل یک ارتش قدرتمند دارند که میتواند از مرزهای مملکتشان دفاع کند یا در موقع ضرورت برای احقاق حق مسلمانان و به جای نشاندن دشمنان مؤثر باشد.
این وضع ادامه داشت تا چندی پیش که ناصر احساس کرد در دنیای عرب و میان مردم مصر موقعیت خود را از دست داده است. ناصر وقتی چنین دید، مصمم شد یکبار دیگر از عنوان اسرائیل استفاده کند، هم برای تهدید امریکا و اینکه امریکا را به تجدیدنظر در تصمیم خود وا دارد، هم برای متشکل ساختن و همراه کردن اعراب با خودش.
اکنون زمینهای منطقه عربی خاورمیانه پوشیده از نعش انسانهایی است که جان خود را فدای آرمان خویش کردهاند و کنار این اجساد، ویرانههای جنگ و بقایای یک ارتش درهم شکسته به صورت آهنپاره به چشم میخورد؛ سرزمینهایی که 10 روز پیش به مسلمانان تعلق داشت، حالا زیر پای ارتش اسرائیل قرار دارد.
مرزهای سرزمینهای اسلامی درهم شکسته و قوای تدافعی چند کشور مسلمان نابود شده است. اینها تابلوی مجسمی است از یک فاجعه؛ فاجعهای که آفریده دروغ و بیلیاقتی یک دیکتاتور پوشالی است.
عبدالناصر دنیای عرب را فریفت و جوانان مسلمان را به خاک و خون کشانید و جراحتی بر قلب اسلام وارد ساخت که هرگز التیام نخواهد یافت. هیچ دشمنی نمیتوانست چنین ضربتی به پیکر اسلام بزند که این مرد خودخواه و پرادعا به اسلام وارد کرده است.
در ادامه این سرمقاله آمده بود:
مردهشوی ببرد آن جنگیدنش و این تسلیم شدن و آخرالامر استعفا کردن و به خانه رفتنش. آیا مردم حق ندارند تصور کنند این مرد را یازده سال نگه داشته و پرورانیده بودند برای آنکه چنین آبرویی از جامعه مسلمانان ببرد و بعد به خانهاش برگردد؟
حالا مردم جهان میفهمند که ملت ایران این مرد بدنهاد را که حاصل یازده سال زمامداری او چیزی جز تفرقه انداختن بین مسلمانان و کشتن آنها و آتش سوزاندن در سرزمینها نبوده است چه خوب شناخته بودند.
باید پرسید کسی را که این همه جنایت و چنین خیانت عظیمی به نامش ثبت شده باید مفت و مسلم رها کرد و اجازه داد گورش را به خانهاش گم کند؟ عادت ما ایرانیان نیست که چوب به مرده بزنیم اما داغی که جمال عبدالناصر در آخرین روزهای حکومتش بر دل ما و مسلمانان و همه آزادمردان جهان گذارد هرگز قابل گذشت نیست.
خوشحالی از جنگ در جهان اسلام و سودی که نصیب هتلها در تهران میشود!
درباره صفحه نخست ۱۸ خردادماه نکتهای هست که باید به آن پرداخت و آن خوشحالی بسیار مدیران اطلاعات از جنگ و ناامنی در خاورمیانه و امنیت در ایران است. بهعنوان نمونه در تصویر پیشرو که مربوط به روزنامه اطلاعات ۱۸ خردادماه ۱۳۴۶ است، این خبر دیده میشود.
بــــرش
تهران، امنترین پایتخت خاورمیانه
هتلهای تهران جا ندارد
هر روز ۲۰ پرواز بر پروازهای فرودگاه مهرآباد افزوده شده است. پایتخت ایران به صورت پلی میان شرق و غرب درآمده و با شروع جنگ بین کشورهای عربی و اسرائیل و بسته شدن چند فرودگاه بزرگ بینالمللی مانند بیروت، قاهره و دمشق روی هواپیماهای بازرگانی و مسافری، فرودگاه مهرآباد فعالیت بیسابقهای یافته و به طور مرتب روزانه بین 15 الی ۲۰ پرواز فوقالعاده و خارج از برنامه عادی از این فرودگاه صورت میگیرد و تهران برای سیاحان و مسافران خارجی به صورت آرامترین و امنترین پایتختهای خاورمیانه درآمده است.
حمایت پهلوی از اسرائیل در جنگ 6 روزه، مردم منطقه را بشدت عصبانی کرده و در برخی از کشورها حملاتی به مراکز مرتبط با ایران صورت گرفت. بهعنوان نمونه روزنامه اطلاعات در شماره ۲۳ خردادماه ۱۳۴۶ نوشت: