صفحات
شماره هشت هزار و سیصد و بیست و هفت - ۲۲ آبان ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و سیصد و بیست و هفت - ۲۲ آبان ۱۴۰۲ - صفحه ۱۵

مطبوعات دوره پهلوی در خط مقدم حمایت از اسرائیل

در شماره پیشین روزنامه ایران به اسناد متعدد اشاره کردیم که در این اسناد ساواک بشدت نسبت به حمایت مردم مسلمان ایران و مرجعیت شیعه از جهان اسلام در جنگ شش روزه حساس بوده و نصیری رئیس ساواک در پاسخ به درخواست اجازه برای برگزاری مراسم یادبود شهدا تأکید کرده بود تنها در صورتی مجازید چنین مراسمی بگیرید که به جای اسرائیل اعراب را لعن و نفرین کنید! سیاست رسمی حکومت پهلوی که در اسناد ساواک ظهور و بروز داشت در روزنامه‌های آن روزها نیز پیگیری و اعمال می‌شد. حال که نظر و تلاش‌های ساواک را بازخوانی کردیم ضروری است که به ارائه گزارشی از محتوای مطبوعات قبل و بعد جنگ بپردازیم. قبل از مطبوعات بایستی نظر گروه‌های سیاسی و بخشی از مردم درباره سیاست حکومت در جنگ میان اعراب و اسرائیل را که در گزارش‌های متعدد ساواک ذکر آن رفته است مرور کنیم. مردم معتقد بودند روزنامه‌ها و حکومت در جنگ حامی اسرائیل هستند و این از محتوای مطبوعات و عملکرد حکومت برای مردم روشن بود. در «نظریه منبع» یک سند ساواک به تاریخ 16 خرداد 1346 آمده است: امروز در سازمان‌های دولتی و در بازار و خیابان اکثریت مردم اظهار نگرانی می‌کنند و علت نگرانی آنها این است که مبادا دستگاه حکومت ایران تحت تأثیر حکومت امریکایی‌ها و انگلیسی‌ها در جریان کشمکش بین اعراب و یهود و عدم حمایت شدید از مسلمان‌ها دچار اشتباه شوند و ماجرایی در داخل ایران مخصوصاً در مؤسسات نفت جنوب از طرف هواخواهان خمینی و مصدق به وجود آید. این سند در ادامه توصیه می‌کند: در ایران ضمن اینکه باید از حقوق یهودی‌های ایران دفاع کرد و نگذاشت آسیبی به آنها وارد شود، از نظر افکار عمومی، دولت مخصوصاً باید تظاهر به طرفداری از اسلام و مسلمان‌ها و اعراب نماید تا ماجراجویان نتوانند از احساسات افکار عمومی مردم علیه دستگاه حکومت ایران بهره‌برداری نمایند. باید اعمال عناصر بهایی در سازمان‌های تبلیغاتی و روزنامه‌ها دقیقاً مورد کنترل قرار گیرد. این سند می‌افزاید: عناصر کمونیست‌ها که در روزنامه‌های کیهان و اطلاعات راه پیدا کرده و جزو هیأت تحریریه آن شده‌اند، مخصوصاً ممکن است مطالبی علیه اعراب و به جانبداری از اسرائیل بنویسند تا موجب تحریک افکار عمومی مردم گردد. دولت باید ارتباط خود را با کلیه مراجع مذهبی سریعاً برقرار کند تا آنها بدانند افکار نظریات آنها مورد احترام دولت و دستگاه حکومت است. در بخش دیگری از این سند آمده است: مشورت با مقامات بزرگ مذهبی در تهران، قم و خراسان و احترام گذاشتن به افکار و نظریات آنها می‌تواند موجب تسکین افکار عناصر متعصب گردد و هرگونه بهانه‌جویی را از دست عناصر اخلالگر خارج سازد.(۱)

سیدروح‌الله امین‌آبادی
پژوهشگر تاریخ معاصر ایران

سیاست دوگانه حکومت ایران!
در یک سند ساواک به تاریخ 21 خرداد 1346 آمده است: ناصر قایی که یکی از کارگران کارخانه صنایع پشم اصفهان است، روز گذشته مطالب زیر را در کافه کارخانه در حضور شش، هفت نفر اظهار نموده است: «دولت ایران با سیاستی که در پیش گرفته ضمن اینکه خود را طرفدار اعراب قلمداد می‌کند از پشت به آنان خنجر می‌زند و با ایجاد سر و صدا و تبلیغات از ملل عرب حمایت می‌کند.» نامبرده افزوده است ایران روابط بازرگانی خود را با اسرائیل روز به روز توسعه داده و بدین وسیله عملاً به اسرائیل کمک می‌کند.(۲)
دولت مانع تظاهرات مذهبی مردم ایران علیه اسرائیل
یک سند دیگر ساواک به تاریخ 25 خرداد 1346 تصریح دارد: روز یکشنبه سیداحمد امامی جهت آشنایی با سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد مجلسی به صرف ناهار در منزل خود واقع در بخش 3 ترتیب داده و از عده‌ای از روحانیون طرفدار خمینی دعوت نموده است، در این جلسه صحبت از جنگ اعراب و اسرائیل به میان آمده و آقای صهری و هاشمی‌نژاد در مورد آن صحبت کرده و از روش دولت ایران انتقاد نموده‌اند. صهری گفته دولت ایران شرط مسلمانی را به عمل نیاورد.
هاشمی‌نژاد گفته اعراب واقعاً شهامت به خرج دادند ولی دو، سه نفر از سران ارتش آنان دلاوری لازم را نشان نداده‌اند. صهری گفته یهودیان مرتباً در اماکن خود اجتماع کرده و برای پیروزی یهودیان دعا می‌کنند. خوب است ما هم در یکی از مساجد اجتماع نماییم و پشتیبانی خود را از مسلمین اعلام کنیم.
هاشمی‌نژاد گفت دستگاه‌های انتظامی نمی‌گذارند مسلمانان احساسات خود را نشان دهند. در تهران می‌خواستند در مساجد اجتماع کنند نیروهای انتظامی آنان را متفرق کرده‌اند.
سخنران سپس افزوده علمای نجف از جمله آقایان شیرازی تلگرافاتی برای شاه ایران و نخست‌وزیر مخابره کرده‌اند لکن دولت آنها را افشا نمی‌کند.
سیدجواد ابطحی گفت از سازمان امنیت روی روحانیون فشار می‌آورند که حتی در مجالس روضه نیز به مسلمین دعا نکنند. آن وقت چگونه اجازه می‌دهند که مسلمانان احساسات خود را نسبت به پشتیبانی از اعراب نشان دهند؟(۳)
باید از سیاست امریکا در حمایت از اسرائیل حمایت کنیم!
یک سند دیگر ساواک به تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۴۶ تصریح دارد: ابراهیم هاشمی کاندیدای نمایندگی حزب مردم از تهران می‌گفت بعد از جنگ بین اسرائیل و اعراب و مبارزه‌ای که بین دولت امریکا و حکومت مصر درگرفت کفه ترازوی طرفداران امریکا را در ایران سنگین‌تر نمود برای اینکه امریکایی‌ها تا مدتی قبل در مبارزه و کشمکش بین ایران و مصر جانب مصری‌ها را می‌گرفتند  اکنون که امریکا با دشمن مشترک ایران یعنی مصر در حال مبارزه است طبعاً در ایران باید سیاست امریکا مورد حمایت و تأیید بیشتری قرار گیرد و روی این اصل به حزب ایران نوین که به طرفداری از سیاست امریکا مشهور شده امکان داده شده است آزادی بیشتری در جریان انتخابات به‌دست آورد و حزب مردم که به حزب ضدامریکایی مشهور شده طبعاً در اثر پیدایش این وضع جدید بین‌المللی دچار شکست خواهد شد.(۴)
در ادامه محتوای مجله فردوسی و روزنامه اطلاعات بازخوانی شده است که آنها را مرور می‌کنیم.
خط مقدم حمایت از صهیونیست‌ها!
مجله فردوسی به صورت ویژه‌ای در جنگ شش روزه در خط مقدم حمایت از اسرائیل بود به صورتی که حتی حکومت و ساواک این حجم از حمایت از اسرائیل و حمله به اعراب را نمی‌توانست تحمل کند.
مجله فردوسی در شماره ۲۳ خرداد ۱۳۴۶ به قلم فرامرز برزگر می‌نویسد: یادداشت‌های امریکا و شوروی و اظهارات سران این دو کشور، نشان می‌دهد که علی رغم موج جنگ و هیجان که بالا می‌رود دُول خاورمیانه عربی نباید تا سر حد یک جنگ خونین و نابودکننده با اسرائیل پیش بروند بویژه که اسرائیل نه تنها به متفقین غربی اتکا دارد بلکه مرتباً سلاح‌های تازه وارد می‌کند و علی‌رغم گرفتاری‌ها و تضادهای داخلی خویش که فیمابین نظامیان و غیرنظامیان آن وجود دارد از بابت دفاع از خویش، بیمی به دل راه نمی‌دهد.
فردوسی در همین شماره و طی مقاله دیگری می‌نویسد: افسانه اتحاد اعراب به رهبری مصر، که در زیر لوای «جهاد مقدس علیه یهودیان» به وجود آمده بود و مدت 11 سال توأم با نام ناصر دوام یافت بدین ترتیب پایان پذیرفت. مصر بیهوده نقشه «فلسطین اشغال شده» را به جای اسرائیل چاپ کرد و مدت 11 سال از نان و آب مردم کشید تا سلاح انهدامی بسازد یا بخرد. مصر هرگز نمی‌توانست و اگر نیروی اتمی هم می‌داشت، دم از نابود ساختن اسرائیل بزند، ضربات سرنوشت او و آن عده از ملل خاورمیانه عربی را که زیر علم «اتحاد عربی» او سینه زدند، محکوم کرد. منبعد با اسرائیل به عنوان یک واقعیت روبه‌رو شوند، آن‌را درک کنند و با آن بسازند.(عکس شماره 1)
در همین شماره در یک مقاله دیگر با عنوان «تدارک بسیار برای هیچ» آمده است: آیا اعراب پیش از بسیج اخیرشان به پیوندهای امریکا و اسرائیل واقف بودند؟ آیا این حقیقت را می‌دانستند که ایالات متحده به هیچ قیمت آن طور که اعراب می‌خواهند یهودی‌ها را فدا نخواهد کرد؟ آیا آنان که بحران خاورمیانه عربی را پدید آورده‌اند، می‌دانند در صورت یک یورش برای نابودی اسرائیل، احیاناً نیروهای دیگر با تمام گرفتاری‌هایشان از تمامیت ارضی اسرائیل دفاع خواهند کرد؟ بعید می‌نماید که اعراب بدون محاسبه این جنبه‌های مختلف دست به تدارک در منطقه سینا ـ عقبه و نوار مرزی فلسطین زده باشند و آن وقت این سؤال پیش می‌آید که در پس این هیاهو و بحران پیش‌بینی شده، هدف چیست؟ چه قدرتی و چه عاملی از این بحران‌ها و از این تدارکات سود می‌جوید و غنیمتی را به چنگ می‌آورد اگر واقعاً اعراب برای دفاع از حقوق حقه اعراب فلسطین دست به این تدارکات زده باشند، متأسفانه از نقطه نظر جهانی شتابزدگی خاصی نشان داده و موقع نامطلوبی را انتخاب کرده‌اند و در نتیجه عملاً نمی‌توانند در این موقعیت «منافع اعراب» را آنچنان که مدعی‌اند تمام و کمال به چنگ آورند و توسل به زور در این شرایط اگر در حکم یک انتحار فاجعه‌انگیز ـ از نقطه نظر جهانی و درگیری شرق و غرب - نباشد، مسلماً یک تلاش عبث و بیهوده و یک ولخرجی بی‌فایده خواهد بود و فقط محتمل است نفعش در این باشد که برای مدت زمانی به چند پارچگی اعراب پایان می‌دهد و از برخوردهای محلی در منطقه عربی خاورمیانه و توطئه‌ها و ترورها و کارشکنی‌ها جلوگیری می‌کند.
این تدارکات اگر تا همین مقدار هم مفید فایده باشد، باز هم برد اعراب است بخصوص که دستیابی به آنچه در جنگ 1956 از دست داده بودند (کنترل خلیج عقبه ـ صحرای سینا و استقرار در جوار مرز اسرائیل و رودرروی سربازان یهود) برای آنها کمی هم افتخارآمیز و شیرین می‌نماید، به شرط آنکه منجر به ناکامی‌های بعدی شود.
«دکتر محمود صادق»
اهانت سردبیر یک مجله به اعراب؛ ابله، کینه توز و...!
داریوش آشوری از روشنفکران دهه چهل یکی از اشخاصی است که به نظر مهم‌ترین مقاله حمایتی از اسرائیل در طول جنگ را در مجله فردوسی به تاریخ ۲۰ تیر ۱۳۴۶ منتشر کرد که بازخوانی آن و اسناد ساواک پیرامون آن بسیار اهمیت دارد.
پیش از انتشار مقاله داریوش آشوری در فردوسی، سردبیر فردوسی  به عنوان مقدمه از اسرائیل حمایت کرد و نوشت: «چنانکه خوانندگان عزیز مستحضرند ما از بدو جنگ اعراب و اسرائیل سعی داشته‌ایم تا خوانندگان خودمان را به دور از احساسات و تعصب‌های گوناگون در جهت واقع بینانه مسائل فیمابین بگذاریم و همچنانکه نمی‌توانستیم موافق با تز ابلهانه و کینه توزانه «محو و نابودی اسرائیل و یهودیان» باشیم (و در بررسی‌های مختلف شکست اعراب را تحت لوای این «شعار» پیش‌بینی کرده بودیم) طبعاً موافق با هرگونه تسلط نظامی و توسل به قوه قهریه برای حل و فصل اختلافات نیز نخواهیم بود و همچنین تسلط بر سرزمین‌هایی که از آن اعراب است. (عکس شماره 2)
به تحقیق ما نمی‌توانیم حتی افکار سخیف و ضد انسانی «آنتی سمیتیزم» و دشمنی با ملت یهود را به مخیله خود راه بدهیم چه برسد به آنکه مروج و مشوق آن باشیم و از طرفی بر ما فرض است که از حقوق ضایع شده صدها هزار نفر انسانی که در این مبارزات سیاسی و پیکارهای نظامی خانه و کاشانه خود را از دست داده و آواره شده‌اند نیز دفاع کنیم و همدرد ملت عرب در شکست عظیمشان باشیم.»
چنانچه می‌بینیم سردبیر فردوسی جنگ اعراب و اسرائیل را تز ابلهانه و کینه توزانه محو و نابودی اسرائیل و یهودیان می‌داند!
و اما نوشته داریوش آشوری که پر از دفاع از اسرائیل و حمله به مسلمانان تحت عناوین مختلف هست به صورت تلخیص شده در ادامه از نظر خوانندگان محترم می‌گذرد تا مشخص شود که مجله «فردوسی» تا چه اندازه در دفاع از رژیم صهیونیستی و هجمه به جهان اسلام در جنگ شش روزه پیش رفته بود.
دفاع از مسلمانان در برابر اسرائیل ریاکاری روشنفکرانه است!
مجله‌ای مانند فردوسی، که خریدارانش از بالاترین سطوح مجله‌خوان‌های مملکت هستند، در مورد مسأله‌ای مانند مسأله اعراب و اسرائیل نمی‌تواند روش ثابت و مشخصی را ارائه کند و در طول دو هفته دو شماره متناقض منتشر می‌کند که یکی تعیین کننده مصالح سیاسی پس پرده است و آن حمله به بعضی رهبران عرب و شماره دیگر پیروی از احساسات عمومی است چه توده مذهبی و چه غیر مذهبی و آن ریاکاریهای روشنفکرانه که در جای خود به آنها اشاره خواهم کرد. این ریاکاری از روی جلد مجله شروع می‌شود با عنوان «سربازان اسرائیلی در مسجد خدا» تا آن تظاهرات ضد یهودی داخل مجله به شعر و نثر.
عقده‌های ضد یهودی!
اصل قضیه این است که غرب دارد عقده ضد یهود را از خود باز می‌کند و به شرق می‌افکند و به کفاره گناهانی که در طول دوهزار سال علیه قوم یهود مرتکب شده است (که پلیدترین و موحش ترینش در همین اواخر بود) امروزه در شرق مسلمان دارد عقده ضد یهود را تقویت می‌کند و رشد این عقده و ترکیدنش را در همین شماره گذشته فردوسی می‌شد دید و جای دریغ و افسوس است که ضد صهیونیزم و ضد امپریالیزم در شرق دارند مفاهیم توأمی می‌شوند و این حالت خطرناکی است که عقده‌های نژادی و مذهبی را در شرق می‌پروراند و نهضت‌های اصیل را از راه خود منحرف می‌کند. واقعیت قضیه این‌است که آن اشکالی از حکومت که در کشورهای عربی «سوسیالیست» معرفی می‌شوند زیر اقشار این عقده‌های نژادی و مذهبی جز اشکالی از کاپیتالیزم دولتی و فاشیزم نیستند و جنگ اخیر فضاحت‌های بسیاری را در داخل این سیستم‌ها نشان داد و بورژوازی میلیتاریست و بوروکرات عرب در لحظه حساس ناتوانی و از هم پاشیدگی درونی خود را نشان داد.
ناسیونایسم عربی مدیون اسرائیل است!
اگر به ریشه‌های تاریخی قضیه نگاهی بکنیم می‌بینیم که مسأله جز برخورد یهود و عرب به عنوان دو قوم چیزی نیست و در آن زمان که عرب و یهود با یکدیگر در سرزمین فلسطین درگیر شدند نه ناسیونالیزم عربی به صورت امروزی وجود داشت و نه هیچ کشور عرب با عنوان‌های «چپ»، «انقلابی»، «سوسیالیست».
صهیونیزم که ابتدا در اروپای شرقی به وجود آمد به عنوان نهضت باز‌گشته به ارض موعود و به عنوان عکس‌العملی علیه زجرها و آزارها و یهودی کشی‌ها، در 1947 توانست پاداش خود را به عنوان کفاره گناهان و جنایات دوهزار ساله مسیحیت علیه اقلیت یهود و بویژه جنایات هولناک نازیسم، به صورت حق سکونت و داشتن استقلال در گوشه‌ای از سرزمین فلسطین، بدست آورد و سران کشورهای عربی که آن زمان به جنگ یهودی‌ها آمدند همه دست نشاندگان مستقیم استعمار بودند، از قبیل فاروق و ملک عبداللّه و غیره.
و آنهایی که تصور می‌کنند که غرب اسرائیل را به عنوان چماقی برای کوبیدن بر سر اعراب به وجود آورد فراموش نکنند که موجودیت اسرائیل بود که ناسیونالیزم عرب را پدید آورد نه به عکس.
اعراب به دنبال محو یهود هستند نه دولت اسرائیل!
رهبران عرب بارها این مطلب را گفته‌اند و رادیوهایشان نیز این را دائماً تکرار کرده‌اند که هدفشان تنها برانداختن دولت اسرائیل نیست، بلکه محو یهود از فلسطین و «آزاد» کردن آن سرزمین است و من یقین دارم که اگر این جنگ به پیروزی اعراب می‌انجامید کشتاری چندین برابر مهیب‌تر و جنایاتی بسیار وحشیانه‌تر روی می‌داد که حاصل انباشته شدن عقده‌های چندین ساله کینه و انتقام است.
عامل این جنگ اعراب بودند نه یهودی ها!
متأسفانه سیر سیاسی قضایا امروز به جایی رسیده است که دولت اسرائیل را هر چه بیشتر برای برخورداری از منابع مالی و حمایت سیاسی و نظامی ـ در چنگال سرمایه‌داری بزرگ یهود در اروپا و امریکا قرار می‌دهد و کشوری که می‌شد در آن امید تحقق یکی از اشکال سوسیالیزم و اقتصاد تعاونی را بست، رفته رفته در دامن سرمایه‌داری بزرگ یهود قرار می‌گیرد.
غرض من به‌هیچ‌وجه تجاوز اسرائیل به اعراب نیست و در این نکته که اسرائیل سرزمین‌های تصرف کرده را باز پس بدهد، تردیدی ندارم، ولی فراموش هم نمی‌کنم که انگیزه این جنگ عرب‌ها بودند نه یهودی‌ها.
آنها بودند که وعده ملاقات در تل‌آویو را با یکدیگر می‌گذاشتند.
جمعیت عربی بود که می‌خواست خود را یکبار دیگر نشان دهد و «سوسیالیزم عربی» بود که جهاد اسلامی می‌خواست بکند و این تمام کشورهای عربی بودند، از چپ‌ترین تا ارتجاعی ترین، که دسته جمعی خواهان محو اسرائیل بودند و به این دلایل بر مظلومیت اعراب دل نمی‌سوزانم.
تقصیر اعراب است نه اسرائیل!
اگر ارتش مصر چنان ضربت پذیر است و اگر اسرائیلی‌ها می‌توانند ژنرال‌های مصری را بخرند ولی اعراب نمی‌توانند ژنرال‌های اسرائیلی را بخرند و به خیانت وادارند، گناه اسرائیل نیست.
اگر ارتش‌های عرب با فیلد مارشال‌ها و رژه‌ها و هیاهوهایشان تنها می‌توانند در داخل کشورشان کودتا کنند و اگر نیروهای هوایی اعراب با تمام هواپیماهای مدرن تنها می‌توانند مراکز ستاد ارتش خود را هنگام کودتا بمباران کنند، گناه اسرائیل نیست.
باز هم تقصیر اعراب است نه اسرائیل!
اما اگر اسرائیل به صورت متحد غرب در می‌آید و جای شایسته خود را در میان ملل آسیا نمی‌یابد گناه اعراب است و رهبران آنها که احساسات توده را به بازی می‌گیرند و سرانجام خود اسیر آن می‌شوند ـ همانگونه که امریکا نمی‌خواهد موجودیت چین را بشناسد و هر روز این چماق را علیه خود و به‌رغم خود بزرگتر می‌کند ـ و امروزه آنچه که مانع عمده حل مسأله است همان احساسات توده اعراب است که رهبران برانگیخته‌اند و خود اکنون اسیر آنند و هیچ یک از رهبران عرب جرأت آن را ندارد که برای یافتن راه‌حلی پای پیش گذارد زیرا زیر فشار عوامفریبان خرد خواهد شد و تا زمانی که مسأله بدین صورت باقی‌است چه تضمینی وجود دارد که باز قضیه تکرار نشود؟ باقی ماندن مسأله بدین صورت موجب تقویت گروه‌های میلیتاریست و توسعه‌طلب در دو سو می‌شود و سیاست‌های ماکیاولیستی قدرت‌های بزرگ متأسفانه به پیچیده‌تر شدن موقعیت کمک می‌کند.
اگر اسرائیل از بین برود این بار اعراب با خود خواهند جنگید!
و در عین حال نباید فراموش کنیم که عامل وحدت دهنده اعراب وجود اسرائیل و از میان رفتن اسرائیل سلاح بزرگی را که عامل وحدت کشورهای عربی است، از میان خواهد برد و اعراب آنگاه با خود خواهند جنگید.
اعراب به جای مسلمانان فلسطین به فکر کشمیر باشند!
چرا این نویسندگان پرشور و شاعران زنده کننده خاطرات صدر اسلام مثلاً برای رهایی مردم مسلمان کشمیر از تسلط هندوها قلم نمی‌فرسایند؟ و چرا در جنگ هند و پاکستان این احساسات «اسلامیه» فوران نکرد و چرا در جنگ یهود و عرب چنین فوران می‌کند؟ آیا این جز سرباز کردن همان عقده چرکین ضد یهود، این بیماری طبقه متوسط مسلمان و مسیحی، چیز دیگری هست؟ به نظر من «آنتی سمیتیزم» به هر شکل و قالب و زیر هر لایه عقلی و استدلالی که در نظر گرفته شود و عرضه شود خیانتی است به جوهر روشنفکری و تسلیم شدن به پست‌ترین احساس‌های «گروهی» و «دوران ناخودآگاه جمعی».
اروپا بیماری ضدیت با یهود را از خود به اعراب منتقل کرده است!
اگر توانستیم مسأله عرب و یهود را همانگونه بنگریم که اختلاف سودان و حبشه را، آن وقت می‌توانیم بگوییم که از عقده «آنتی سمیتیزم» رها شده‌ایم و آن روشنفکر چپ اروپایی که به او فحش می‌دهیم، کم وبیش به این مرحله رسیده است و امروز غرب که از بیماری «آنتی سمیتیزم» تدریجاً شفا می‌یابد، بیماری را به همسایه شرقی‌ا‌ش منتقل می‌کند و اگر تاکنون حوزه مسیحیت عرصه‌ اصلی ضدیت با یهود بود، بعد از این حوزه اسلام چنین می‌شود و این مایه تأسف است و این وظیفه روشنفکران و آگاهی دهندگان است که از رشد این بیماری جلوگیری کنند و آن را دامن نزنند و آن را دستاویز عداوت‌های سیاسی نسازند.
دستوری که چند بار صادر و پس گرفته می‌شود!
به دنبال انتشار این مقاله چند بار دستور توقیف فردوسی صادر و این دستور بازپس گرفته شد!
صدای مسئولین ساواک نیز از برخوردهای وزارت اطلاعات و جهانگردی که طی 36 ساعت دوبار دستور توقیف و دو بار دستور رفع توقیف این مقاله را داده است که این مسأله حکایت از این دارد که یک وزارتخانه جرأت و توانایی جلوگیری از چاپ مقاله‌ای که به نفع صهیونیست‌ها در یک کشور اسلامی نوشته شده را نداشته است.
از روز 18 /4 /46 الی روز جاری (20 /4 /46) اطلاعیه 1277 ـ 19 /4 /46 وزارت اطلاعات به منظور جلوگیری از انتشار مجله فردوسی (موضوع چندین بار بشرح زیر تقاضای توقیف و رفع توقیف از مجله مذکور را نموده است.
ساعت 2130 ـ روز 18 /4 /46 تقاضای توقیف ساعت 1945 ـ روز 19 /4 /46 تقاضای رفع توقیف ساعت 2130 ـ روز 19 /4 /46 تقاضای توقیف ساعت 0900 ـ روز 20 /4 /46 تقاضای رفع توقیف(۵)
مقاله‌ای که تحویل ساواک می‌شود!
البته مقالاتی هم به فردوسی می‌رسید که این مقالات خواستار صلح و دوستی میان اعراب و اسرائیل بودند.
دکتر صادق تقوی طی نامه‌ای به مجله فردوسی خواستار انتشار متنی می‌شود که نعمت‌الله جهانبانویی، مدیر فردوسی آن را به جای انتشار تحویل ساواک می‌دهد.
در این یادداشت آمده بود: من به نام یک مسلمان ایرانی علاقه‌مند به صلح پایداری در خاورمیانه و به‌نام فردی که تا حال 9 کتاب استدلالی در موضوعات مختلفه اسلام و برای نشان دادن راه عملی اتحاد مسلمین منتشر کرده و به‌نام کسی که شاید به قرآن مجید و تورات و انجیل بیش از سایرین وارد و معتقد باشد و توانسته است راه عملی اتحاد ادیان را از روی این کتاب‌های مقدس بدست آورد. من که افتخار کشف این موضوع مهم اجتماعی را دارم حاضرم اطلاعات دقیق و غیرقابل تردید خود را در دسترس سیاستمداران علاقه‌مند و سازمان ملل و هر مقام صلح دوست با نفوذی بگذارم تا بوسیله آن صلحی پایدار که مورد رضایت منطقی اعراب و یهود باشد در خاورمیانه پدید آید و تمام مشکلات آینده خاورمیانه برطرف شود.
این راه من طوری است که هر دولتی که اول طرفدار آن گردد می‌تواند قهرمان ایجاد چنین صلحی شود و هر گاه از این طریق صلح خاورمیانه تأمین شود مقدمه‌ای خواهد بود برای ایجاد یک صلح پایدار در دنیا.(۶)
در قسمت بعد به بررسی عملکرد روزنامه «اطلاعات» در جنگ شش روزه خواهیم پرداخت.

پی نوشت ها
1- بدون شرح به روایت اسناد ساواک، کتاب اول، ص 139
2- همان، ص 141
3- همان، ص 143
4- حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، جلد 2، ص 336
5- مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک؛ مجله فردوسی، ص 296
6-  همان، ص 306

 

جستجو
آرشیو تاریخی