«ایران» از یادداشت سفیر پیشین انگلیس در فرانسه گزارش میدهد
اسرائیل باید از شکست ۱۹۸۲ لبنان درس بگیرد
نگاه ادواری و تطبیقی به تاریخ، یکی از شیوههای بررسی رخدادهای معاصر است که از طریق تطبیق رویدادهای گذشته با وقایع حال حاضر و استنتاج از آن صورت میگیرد. «پیتر ریکتس» سفیر پیشین انگلیس در فرانسه و مشاور دیوید کامرون در امنیت ملی انگلیس در یادداشتی برای روزنامه انگلیسی «فایننشال تایمز» با بازخوانی واقعه تراژیک حمله مشترک رژیم صهیونیستی و نیروهای فالانژیست به لبنان که منجر به قتلعام آوارگان فلسطینی در دو اردوگاه صبرا و شتیلا شد، فقدان راهبرد اسرائیل برای پایان جنگ را بررسی و نقد میکند. به گزارش «ایران»، ریکتس در ابتدای این یادداشت به ضرورت بازخوانی اشتراکات و تمایزهای حوادث تاریخی ازقبیل عملیاتهای نظامی اشاره میکند و با یادآوری تجربه شخصیاش در حمله سال 1982 صهیونیستها به لبنان مینویسد: هر عملیات نظامی شاید منحصر به فرد و متفاوت باشد، اما کاملاً بیسابقه نیست. بررسی تشابهات [این جنگ] با جنگهای گذشته میتواند چگونگی وقوع درگیریهای کنونی را روشن کند، بویژه اگر سیاستگذاران همان اشتباهات را تکرار کنند... بحران غزه در نگاه من عمیقاً تداعی کننده تهاجم اسرائیل به لبنان در سال 1982 است؛ من در آن زمان افسر میز اعراب و اسرائیل در وزارت خارجه بریتانیا بودم. از زمانی که سازمان آزادیبخش فلسطین در سال 1970 از اردن بیرون رانده شد و به نیرویی مسلط در جنوب لبنان تبدیل شد، تنشها به مرز شمالی اسرائیل منتقل شد.
تجربه اسرائیل در لبنان
ریکتس در ادامه ضمن اشاره به بهانه رژیم صهیونیستی برای حمله به لبنان در 1982 و شباهت عمیق این رویداد با تجاوز اخیر صهیونیستها به نوار غزه از جهت نوع محاصره و قطع شریانهای حیاتی میگوید این گونه حملات کور، فاقد استراتژی جامع و برنامه و چشمانداز سیاسی هستند و در نهایت نیز ناکام میمانند. او مینویسد: اتهام تلاش برای قتل سفیر اسرائیل در لندن در ژوئن 1982 بهانهای را فراهم کرد که آریل شارون وزیر دفاع به دنبال بیرون راندن «فتح» از لبنان باشد. نیروهای اسرائیلی تهاجمی تمام عیار انجام دادند. به مدت 7 هفته، بخش غربی بیروت که مقر سازمان آزادیبخش فلسطین در آن واقع بود را محاصره و روند ورود غذا، آب و برق را قطع کردند. ایالات متحده که به طور فزایندهای از حملات اسرائیل به اهداف غیرنظامی انتقاد میکرد، توافقی را امضا کرد که بر اساس آن، رهبران ساف و حدود 14000 نیروی نظامی فتح، لبنان را به مقصد تونس در ماه اوت و سپتامبر ترک کردند. برای لحظهای کوتاه به نظر میرسید که شارون به پیروزی قابل توجهی دست یافته است. سپس همه چیز اشتباه شد. بشیر جُمَیل، رئیس جمهور جدید لبنان (رئیس سابق گروه فالانژیستها) و متحد اسرائیل، کشته شد. در اقدامی تلافی جویانه، حامیان جُمیل، غیرنظامیان فلسطینی را در اردوگاههای آوارگان صبرا و شتیلا قتل عام کردند. اما تحت فشار دولتهای امریکا و اروپا و افکار عمومی داخلی، دولت اسرائیل نیروهای خود را قبل از عقبنشینی نهایی سال 1985، از بیروت عقب کشید. تجربه اسرائیل در لبنان با درسی که ایالات متحده و بریتانیا بعداً در افغانستان، عراق و لیبی آموختند، مطابقت داشت. مداخلات نظامی به تنهایی اهداف سیاسی را محقق نمیکنند. بیرون راندن یک دشمن از قدرت بدون برنامهای قابل اجرا در مورد آینده، به امنیت بیشتر منجر نمیشود.
سرنوشت جنگ طلبی اسرائیل
نویسنده در بخشهای پایانی به عدم چشمانداز سیاسی و اقتصادی برای پایان تجاوز نیروهای صهیونیست اذعان میکند و میگوید: مقامات اسرائیل در مورد اینکه برای پایان جنگ در غزه چه برنامهای دارند، چیزی نگفتهاند. نهایت چیزی که گفته میشود این است: تأکید بر نابودی حماس و سپس ایجاد مرز غیرقابل نفوذتر با منطقه حائل.
دولت نتانیاهو بشدت به یک استراتژی برای ثبات در غزه نیاز دارد تا به امنیت پایدار برای مردم اسرائیل دست یابد. پس از پایان جنگ، نیاز شدید به کمکهای بشردوستانه و بازسازی وجود خواهد داشت. باید یک مرجع موقت ایجاد شود که بتواند نظم را حفظ کند. اما این یک دستورالعمل بسیار بلندمدت و زمانبر است. در آغاز جنگ 1982 لبنان، مناخیم بگین، نخستوزیر اسرائیل وعده داد که این جنگ، 40 سال صلح را به ارمغان خواهد آورد! اما در این دوره، حزبالله به تهدیدی بسیار قویتر از حماس تبدیل شد. انتخابهای انجام شده در هفتههای آتی تعیین میکند که آیا شهروندان اسرائیل و غزه میتوانند امیدوار به زندگی در امنیت باشند یا در یک چرخه بیپایان خشونت گرفتار خواهند ماند.