تل آویو از کدام بخشهای سخنان نصرالله به وحشت افتاد؟
فائزه سادات یوسفی / سخنرانی سیدحسن نصرالله در روز جمعه بازتابهای بسیاری را از آن جهت که اکنون جبهه شمالی برای رژیم صهیونیستی و متحدان غربی آن به سرکردگی امریکا به تهدیدی بالقوه و تعیینکننده در معادلات کنونی سرزمینهای اشغالی مبدل شده، داشته است. محتوای سخنرانی رهبر مقاومت لبنان، دارای محورهای مختلفی بود که یکی از آنها بر عدم توانایی و تمرکززدایی ارتش و نیروهای دفاعی رژیم صهیونیستی استوار بود. سیدحسن نصرالله با اشاره به چندپاره شدن ارتش و پراکنده شدن تجهیزات آن در واکنش به ورود حزبالله به نبرد، اظهار داشت یکسوم نیروهای صهیونیستی، نیمی از توان گنبد آهنین و یکچهارم نیروی هوایی و همچنین نیمی از توان دریایی آن اکنون متوجه نوار مرزی شمالی با لبنان هستند. او به نوعی این مسأله را یکی از ابتداییترین دستاوردهای نبرد کنونی مقاومت حزبالله دانست. فارغ از خسارات وارده و تلفات در جبهه شمالی نبرد با حزب الله، تمرکززدایی از ارتش و نیروهای رزمی خود یک تاکتیک برای کاستن از بار تهاجمی علیه غزه و کرانه باختری و به منظور ایجاد بازدارندگی در برابر هرگونه تشدید حمله از سوی آنها است. این درحالی است که اشاره سیدحسن به جنگی پیش از این و سابقهدار، چشمانداز پایانناپذیری را از تداوم جنگ تا پیروزی کامل غزه و فلسطین ترسیم کرد. بهعبارت دیگر وضعیت کنونی تا دستیابی به پیروزی، توقفناپذیر است و این فشار از سمت شمال همچنان برقرار است. در این میان، پارامترهای مؤثر دیگری در سخنان او موجود بود که بر تزلزلپذیری و از همگسیختگی ارتش و نیروهای رزمی رژیم صهیونیستی میافزود و چشماندازی «سستتر از لانه عنکبوت» برای آن ترسیم میکرد.
جبهههای جدید
ورود مقاومت عراق و نیروهای انصارالله یمن به نبرد مستقیم با امریکا و رژیم صهیونیستی پس از لبنان و همچنین هراس از رشد حملات در کرانه باختری در برهه کنونی جبهههای جدیدی را در مناطق دیگر باز کرده است. گروههای مقاومت منطقه اکنون بخشهای مهمی از جنوب و شرق سرزمینهای اشغالی را مورد هدف قرار دادهاند. لذا رژیم مجبور است که برای کماثر کردن این دست حملات موشکی و پهپادی با کاستن از توان نظامی و اطلاعاتی در بخشهای دیگر، قسمتی از آنرا در این مناطق مستقر کند تا از لطمات احتمالی آینده خود را مصون بدارد. در این میان، تأکید سیدحسن نصرالله بر تداوم حملات حزبالله به موازات همکاری با «چند جبهه» در نبرد با ارتش اشغالگر، لزوم گسیل نیروها را در مرزهای شمالی بیشتر و در نهایت به پریشانی کابینه جنگ برای تصمیمگیری افزوده است.
تمرکز در مرزها با چاشنی استراتژی ابهام
همزمان با آنکه مقاومت لبنان با حملات پراکنده صدمات سختی را به رژیم صهیونیستی در مرزهای شمالی وارد کرده، موضع مبهم دبیرکل حزبالله، صهیونیستها را در چگونگی چینش و رویارویی با نیروهای مقاومت دچار ابهام کرده است. در نتیجه مرکز فرماندهی در تلآویو هیچ طرح متقنی را برای رویارویی در اختیار ندارد و هر لحظه احتمال تغییر تاکتیک از سوی حزب الله، موجب عدم آرایش جنگی متناسب شده و بر بینظمی ارتش اشغالگر افزوده است.
واکنش و نه کنش حزب الله
تأکید دوباره رهبر مقاومت لبنان بر بومی بودن و فلسطینی بودن عملیات طوفانالاقصی از چندین وجه اهمیت دارد. اول آنکه ورود حزبالله برای پشتیبانی نظامی از حماس و دیگر گروههای مقاومت فلسطینی است و در اثر واکنش به جنایات ددمنشانه رژیم صهیونیستی بوده است. از طرفی برنامه کنونی حزبالله در امتداد برنامهریزی قبلی و از قبل تعیینشدهای نیست که بتوان با اتهامزنی به آن، حملات را یک اقدام هماهنگ شده قبلی و با بهانهتراشی آنرا در زمره یک حمله از پیشتعیین شده نگاشت. این موضوع در کنار ابهامآمیز بودن استراتژی حزبالله و تأکید سیدحسن نصرالله بر «روی میز بودن همه گزینه ها» و «افزایش تنش منوط به رفتار دشمن» موجب شده که تحولات میدانی از سوی رژیم در قبضه مقاومت لبنان قرار گیرد و رژیم نتواند در قالب یک تهاجم معنادار وارد گود شود.
شکاف نظامی و برد مقاومت
با توجه به شرایط موجود در سرزمینهای اشغالی و همچنین چنددسته و پراکنده شدن توان نظامی برای مقابله با گروههای مقاومت، قابلیتهای دفاعی ارتش صهیونیستی را کاهش داده و ضربات روانی را براین نیروها وارد کرده است. بویژه که آنها پس از شکست مفتضحانه اطلاعاتی-امنیتی در سردرگمی و دستپاچگی به سر میبرند و زمینه روانی آنها به اندازه کافی مخدوش شده است. در نتیجه، مجموع این عوامل امکان پیروزمندانه بودن هر عملیاتی را از سوی گروههای مقاومت بیشتر کرده و میتواند عامل مهمی در فرسوده کردن نبرد و قوای رزمی اشغالگران شود. این موضوعی بود که رهبر مقاومت به آن اشاره کرد که موجب باخت آن میشود. در این میان خسارت روانی ناشی از شکننده بودن توان دفاعی سامانه گنبدآهنین، متغیر تعیینکنندهای است. علاوه براین، عوامل فوق کابینه جنگ را مجبور میکند که جهت اتخاذ تصمیم و طرحریزی برای حملات، کارگروههای کوچکتری را تشکیل داده که هرکدام مجبور میشوند نقشهای جداگانه را طراحی کنند. این از لحاظ نرمافزاری و قوه تصمیمگیری نیز از تمرکز کابینه جنگ میکاهد.
امریکا در تیررس
یکی دیگر از محورهای مهم در سخنرانی دبیرکل حزبالله لبنان، موضوع ورود امریکا و حمایتهای آن برای جبران ناتوانی و سردرگمی رژیم در نوع برخورد با حماس و گروههای مقاومت فلسطینی بود که با اعلام آمادگی دیگر گروههای مقاومت منطقهای، رفتار سراسر مضطربانهای از خود نشان داد. گواه آن، سفرهای فشرده مقامات امریکایی به تلآویو و سعی بر سروسامان دادن اوضاع و یافتن راهی برای برونرفت از شرایط رژیم و همچنین حمایت مالی و تسلیح فوری رژیم صهیونیستی در برابر حملات چندجانبه است. از اینرو، میتوان گفت که امریکا در بخشی از تحرکات خود تلاش دارد که این شکاف نظامی و استراتژیک را با توان خود پر کند. البته تهدیدات مستقیم مقاومت لبنان و همچنین پیامهای امریکا نشان از آن دارد که کاخ سفید از تداوم جنگی که منطقه را درگیر کند هراس دارد. چرا که فشار فزاینده حملات حزبالله در کنار سابقه درخشان آن در جنگ 33 روزه که خسارتهایی را در مقیاس کوچک برای ارتش در برداشته میتواند تبدیل به مهلکهای برای رژیم گردد.
قابلیت توسعه میدان در عین ضعف فرساینده ارتش رژیم صهیونیستی
یکی دیگر از ابعاد سخنان رهبر مقاومت، اعلام آمادگی و هماوردطلبی در برابر هرگونه تهدیدی از سوی دیگر جبههها چون ایالات متحده است که با گردآوری تجهیزات پیشرفتهای چون ناوهای جنگی به گمان دست برتر داشتن تلاش میکند هرگونه خطری را از رژیم دور کند. این درحالی رقم میخورد که بطور معکوسی در سوی مقابل هرگونه جبهه جدیدی در برابر رژیم اشغالگر موقعیت آن را متزلزلتر کرده و موجب اختلال در اتاق فکر آن شده است. به معنایی درعین عدمتمرکز و از همگسیختگی جبهه عبری-غربی، نهتنها مقاومت حزبالله از توانمندی و استحکام در طرح ویژه عملیاتی برخوردار است و میتواند در مقابل هرگونه تهدیدی به مقابله برخیزد، بلکه ناوها و پایگاههای امریکا در منطقه را یکی از اهداف مقاومت معرفی کرد. او در اینباره گفت: «من به شما میگویم برای ناوهایتان که با آنها ما را تهدید میکنید هم تجهیزات آماده کردهایم. اگر جنگی در منطقه آغاز شود، نه ناوهایتان و نه جنگ هوایی به کارتان نخواهد آمد.»