گفت وگوی «ایران» با اسماعیل شعباناُف عضو شورای روابط بین اقوام روسیه
نظم نوین از مسیر جهان اسلام میگذرد
دیاسپوریای تالش در روسیه از موقعیت جالب و چند وجهی منحصر به فردی برخوردار است. آنها از یک سو شهروند روسیهاند و از سوی دیگر همچنان به وطن تاریخی خود ایران وفادار ماندهاند
محمد مطلق
روزنامه نگار
دیاسپوریای تالش در روسیه از موقعیت جالب و چند وجهی منحصر به فردی برخوردار است. آنها از یک سو شهروند روسیهاند و از سوی دیگر همچنان به وطن تاریخی خود ایران وفادار ماندهاند، رئیس جمهور ایران را رئیس جمهور خود میدانند و به عنوان شیعه دوازده امامی و مقلد آیتالله خامنهای، به تمامی مواضع ایشان در مسائل مختلف پایبند هستند. حال باید دید این دیاسپوریا در زمینه مسأله فلسطین و رژیم اشغالگر قدس چه موضعی دارد و دیدگاه سیاسی خود را چگونه با ایران و روسیه تنظیم میکند، بویژه اینکه اهالی جمهوری آذربایجان این روزها برای ابراز تنفر از اسرائیل با محدودیتهای بسیاری روبهرو هستند. درحالیکه مردم ترکیه در راهپیماییهای انزجار از صهیونیسم بسیار فعالند و در شبکههای اجتماعی دولت جمهوری آذربایجان را مورد انتقادهای تند و تیزی قرار میدهند. با این حساب آینده شعار «یک ملت دو دولت» که طی این سالها از سوی حاکمان ترکیه و آذربایجان تکرار شده چه خواهد شد؟
اسماعیل شعباناف رئیس دیاسپوریای تالش و عضو شورای روابط بین اقوام روسیه، بارها اعلام کرده است: «تالشهای مقیم روسیه شیعه ایرانی هستند و مقامات روسیه هم ما را با همین هویت میشناسند. ما مقلد حضرت آیتالله خامنهای هستیم و دولت ایران را دولت خودمان میدانیم. از طرف دیگر شهروند روسیهایم و اینجا زندگی میکنیم و به تمامی قوانین آن احترام میگذاریم و از تمامی حقوق شهروندی برخورداریم. این یک موقعیت عالی برای ما تالشهای مقیم روسیه است که پس از فروپاشی جمهوری تالش – مغان توسط حیدر علیاف به اینجا پناه آوردهایم.»
پس از فروپاشی شوروی و در ۲۱ ژوئن ۱۹۹۳ جمهوری خودمختار تالش - مغان با برگزاری انتخابات مجلس محلی در آستارا، لنکران، ماساللی، لریک، یاردیملی، جلیلآباد و بیلهسوار جمهوری آذربایجان به صورت رسمی اعلام موجودیت کرد. علی اکرم همتاف بنیانگذار جمهوری تالش – مغان که بعد از ابطال شهروندی و مهاجرت به هلند نام خود را به همتزاده تغییر داد، پس از روی کار آمدن حیدر علیاف در باکو با درخواست وی، برای اعزام نیرو به جنگ قرهباغ موافقت کرد. اما درست زمانی که نیروهای تالش روانه جبهه شده بودند، نیروهای حیدر وارد لنکران پایتخت این جمهوری شده و آن را برچید. از آن سال به بعد دیاسپوریای تالش در روسیه شکل گرفت و عهدنامههای گلستان و ترکمانچای را مردود دانست. بر این اساس در تمامی این سالها تلاش کردهاند که ایران و روسیه را به هم نزدیک کنند تا منطقه قفقاز از سیاستهای مخرب دولتهای کوچک در امان بماند.
جناب شعباناف گذشته از رأس حاکمیت روسیه، مسئولان میانی و مردم کوچه و خیابان روسیه مسأله فلسطین و رژیم اسرائیل را چگونه تحلیل و ارزیابی میکنند و چه موضعی در این زمینه دارند؟
این مسأله به شخصه برای خود من خیلی مهم است و برای همین لحظه به لحظه اخبار و تحلیلها را مانیتور میکنم. از طرف دیگر در فضای مجازی هم فعال هستم و با دوستان زیادی از سطوح مختلف جامعه روسیه در ارتباطم. همچنین به دلایل کاری با سطوح مختلفی از مسئولان سیاسی، فرهنگی و... حاکمیت روسیه نیز ارتباط دارم و با نگاه و نظر آنها در خصوص مسأله فلسطین آشنا هستم؛ از کارکنان دفتر ریاست جمهوری و وزارت خارجه گرفته تا کارمندهای میانی در وزارتخانههای مختلف. بر این اساس تا جایی که من میدانم و اطلاع دارم، عموماً ملت روسیه نه الان بلکه همواره طرفدار فلسطین بودهاند. البته اینجا طرفداران اسرائیل هم کم نیست و آنها لابیهای قدرتمند خود را دارند. بویژه پس از فروپاشی شوروی و روی کار آمدن یک دولت شبه لیبرال در زمان یلتسین جای پای لابی اسرائیل اینجا محکم شد تا جایی که توانستند اکثر رسانههای روسیه را تصاحب کنند، وارد رادیو و تلویزیون شوند و تبلیغات زیادی به نفع اسرائیل به راه بیندازند اما باید بگویم این تبلیغات و لابیها نتوانست جامعه را با خود همراه کند.
اینجا مردم کوچه و بازار همواره نسبت به اسرائیل احساس بدی داشتهاند و این مربوط به امروز و دیروز نیست. برای اثبات این قضیه کافی است به صفحه فیسبوک من بروید و ببینید مثلاً کارمندهای وزارت خارجه روسیه چطور از فلسطین طرفداری میکنند و علیه اسرائیل حرف میزنند.
جو طرفداری از فلسطین با توصیفی که شما از لابی اسرائیل در روسیه دارید، پس از پوتین چطور تقویت شد؟ آیا نگاه خود رئیس جمهور در این زمینه تأثیرگذار بوده؟
صددرصد. دیدید که ایشان پس از جنگ اخیر بلافاصله گفتند که سازمان ملل باید ورود کند و حقوق ملت فلسطین را به رسمیت بشناسد. شما وقتی بدون قانون خاک تاریخی فلسطین را غصب کردهاید و حقوق و حاکمیتشان را هم پایمال میکنید، جنگ طبیعیترین وضعیت ممکن است. ما طرفدار عدالت هستیم و این عدالت خواهی در میان مردم روسیه به دلیل موضع حاکمیت در این زمینه نیست، خیر؛ طرفداری از فلسطین کاملاً خودجوش و مربوط به طرز نگاه و باورهای ملی ماست. اگر سری به شبکههای اجتماعی روسیه بزنید کاملاً این موضوع را متوجه میشوید و البته طرفداری اسرائیل از اوکراین هم در تشدید این نگاه بیتأثیر نبوده است.
دیاسپوریای تالش در روسیه چه نگاهی به مسأله اسرائیل و فلسطین دارد؟
خود من روز اول جنگ اعلام کردم که ما در این جنگ کنار مردم فلسطین هستیم. ما کنار حقیقت و عدالت میایستیم. زمانی که من این را گفتم هنوز آقای پوتین صحبت نکرده بودند. به هرحال این اعتقاد قلبی ماست. ما همواره با اعتقادات خودمان حرکت کردهایم و اعتقاد ما در این زمینه هم همین است که گفتم. اما مسأله مهم دیگری که باید بگویم این است که ما در روسیه صرفاً خود را فعال حوزه فرهنگ و زبان تالش معرفی نکردهایم و به معرفی تاریخ و زبان و فرهنگ تالش مشغول نبودهایم، بلکه همواره تلاش کردهایم در حوزههای سیاسی نیز ورود کنیم و با فعالیت سیاسی نگاه و نظر روسیه و ایران به عنوان وطن تاریخی تالشها را به هم نزدیک کنیم. این یکی از پایههای اصلی فعالیتهای سیاسی ماست که مدام در جهت پیوندهای ایران و روسیه تلاش کنیم. از 200 سال پیش به این سو مردم تالش قربانی جنگها و تعارضات ایران و روس بودهاند و حالا هم بزرگترین آرزوی ما این است که این دو ملت بیش از پیش باهم پیوندهای دوستی برقرار کنند. تالشهای ایران در وطن خود زندگی میکنند و راحت هستند اما ما واقعاً اذیت شدهایم بویژه بعد از فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری آذربایجان. بنابراین نزدیک شدن دو کشور ایران و روسیه به نفع ماست و ما نه الان بلکه سالهای سال است که در این زمینه تلاش میکنیم.
همان طور که گفتم با سر کار آمدن یلتسین، رادیو، تلویزیون و مطبوعات دست لابی اسرائیل افتاد و آن زمان صحبت از دوستی با ایران ممنوع بود اما ما همچنان حرف خودمان را میزدیم. آن موقع من در تلویزیون پیوسته از این موضوع حرف میزدم که روسیه باید کنار ایران باشد و این دو باید باهم برادرانه رفتار کنند. کارشناسها و لابیهای زیادی مقابل من ایستادند که این چه حرفی است و چطور چنین چیزی ممکن است؟ اما مردم روسیه از من حمایت میکردند و میگفتند که این حرف باید به گوش مسئولان بالادستی برسد تا اینکه بالاخره رسید. هرچند برای آنها هم عجیب بود و میگفتند چنین اتفاقی چطور ممکن است بیفتد. این ذهنیت را برایشان ساخته بودند که سران ایران حاضر نیستند با مسئولان روسیه پشت یک میز بنشینند و درباره مسائل مختلف گفتوگو کنند. ما ثابت کردیم که چنین چیزی درست نیست و این دو دولت منافع مشترک زیادی دارند که باید روی آنها کار کنند و روز به روز روابط را گسترش دهند و خدا را شکر که موفق هم شدیم. ما به آرزویمان رسیدهایم و امروز این دو کشور بزرگ کنار هم هستند و خداوند خودش بهتر میداند که ما چه زحمتی در این راه کشیدیم و بزرگترین هدیه ما هم این است که دو ملت و دو دولت ایران و روسیه کنار هم باشند و در منطقه امنیت برقرار باشد.
بگذارید بیپرده بگویم البته نمیخواهم نام کسی را برده باشم چون آدمهای شناخته شدهای هستند اما خیلی در این زمینه گفتوگو کردهایم که دیاسپوریای تالش باید نقش پل میان ایران و روسیه را برعهده بگیرد. روزی که ما این نقش را بر عهده گرفتیم، دشمنان دوستی ایران و روس همه جا پر بودند و اجازه نمیدادند صدای ما جایی برسد حتی چند بار خود من را تهدید کردند و در موقعیتهای خطرناکی قرار گرفتم اما به لطف همان دوستان، دیاسپوریای تالش این وظیفه را برعهده گرفت و خوشحالم که موفق هم شد.
همین چند وقت پیش به تلویزیون annanews که متعلق به وزارت دفاع روسیه است دعوت شدم و درباره آینده روابط روسیه و ایران توضیح دادم که خود مسئولان دولتی خیلی پسندیدند. درواقع تبدیل به روال شده و تقریباً هر دو ماه یک بار در این تلویزیون درباره پیوندهای ایران و روسیه صحبت میکنم. خدا را شکر فضا خیلی باز شده و با یکی دو دهه پیش خیلی متفاوت است.
آقای پوتین هم در بسترسازی و ایجاد شرایط مساعد در این زمینه خیلی مشتاق است و میتوانم بگویم رفته رفته بحث بر سر پیوندهای ایران و روسیه تبدیل به یک گفتوگوی عمومی بین مسئولان و متخصصان شده است. بن مایه این گفتوگوی عمومی هم این است که ما باید به سمت شرق بچرخیم و تنها راه برای آیندهای مطمئن شرق است و شرق هم یعنی ایران. با این روند من پیشبینی میکنم که مناسبات دوستی ایران و روسیه از این هم بهتر خواهد شد و به امید خدا بعد از تکمیل و گشایش کریدور شمال جنوب، راه پیوند ابدی این دو کشور هموار خواهد شد و نه تنها تالشها که همه اقوام و ملتهای بین این دو همسایه قدرتمند، در سایه این پیوند زندگی خوبی خواهند داشت.
پس از اعلام انزجار جهانی از صهیونیسم مردم ترکیه راهپیماییهای باشکوهی در محکومیت اسرائیل به راه انداختند و در شبکههای اجتماعی هم بسیار فعال ظاهر شدند اما مردم باکو یا چنین فرصتی نداشتند و محدود افرادی که احساس تکلیف میکردند، مجبور شدند ویدیوهای بدون چهره و مخفی و با تغییر صدا منتشر کنند. با این وضعیت آینده شعار «یک ملت دو دولت» چه میشود؟
این را باید بدانیم که در ترکیه همواره «امت» قوی بوده و به هرحال مردم ترکیه خود را وارث یک امپراطوری اسلامی میدانند و امروز مسأله فلسطین بار دیگر نشان داد که ترکها هنوز به ریشههای هویتی خود وفادارند. در یک سده گذشته خیلی تلاش کردند در این کشور بهجای امتگرایی نوعی ملیگرایی سنی را جایگزین کنند اما مردم ترکیه اساساً امتگرا هستند نه ملتگرا. مردم آذربایجان هم دیندار و مظلوم هستند اما هنوز نتوانستهاند صاحب هویت خود باشند. روحانیون دینی را دستگیر و زندانی میکنند و هزار جور بلا سرشان میآورند. هرکسی هم که راه دولت را نرود و حرف دولت را تکرار نکند، همین سرنوشت در انتظار اوست. از طرف دیگر نیازی به گفتن دوباره و چند باره نیست که صهیونیستها چقدر در آذربایجان نفوذ دارند. بنابراین خیلی طبیعی بود که پوچ بودن شعار یک ملت دو دولتی که باکو و آنکارا مدام تبلیغ میکردند، با جنگ اخیر فلسطین و اسرائیل خیلی زود آشکار شود. حالا مردم و روشنفکران ترکیه بشدت از بیتحرکی آذربایجانیها یا پشتیبانی آنها و رسانههایشان از اسرائیل بشدت عصبانی هستند. خب این چه یک ملت دو دولتی است که سر مسائل مهمی مثل فلسطین باهم اشتراک نظر ندارند.
اگر اختلافات فرهنگی و تاریخی و هویتی تا این حد جدی است، اساساً چرا چنین شعاری ساخته شد؟
این شعار فقط جنبه تجاری و مالی دارد. مردم ترکیه حرف خود را و موضع خود را به روشنی بیان کردند و پشت فلسطین ایستادند ولی در آذربایجان متوجه این مسأله نشدند که حذف از دنیای اسلام تبعات زیادی برایشان خواهد داشت.
«شعار یک ملت دو دولت» از ریشه دروغ بود. من در ترکیه هم بودهام و این را بخوبی درک میکنم که فرهنگ و تاریخ و مدنیت از ریشه با آذربایجان متفاوت است. من از سیاسیون حرف نمیزنم از مردمی حرف میزنم که مسلمان واقعی هستند. خب متأسفانه در آذربایجان انگلیس و صهیونیسم خیلی سرمایهگذاری کردهاند و سالهاست که سیاستهای رسمی را با خواستههای خودشان منطبق کردهاند و برای مردم مظلوم و مسلمان این جمهوری هم محدودیتهای زیادی بهوجود آوردهاند. همین راه را در ترکیه هم رفتهاند اما مردم ترکیه توانستند حرف خودشان را بزنند و برمبنای هویت اسلامی خودشان حرکت کنند. مسأله اخیر هم که پیش آمد پردهها به کلی کنار رفت و مردم به خیابان ریختند و حرفشان را به روشنی بر زبان آوردند. الان هم سفارت و کنسولگریهای اسرائیل از دست مردم ترکیه در امان نیست. خیلیها در ترکیه با من در ارتباط هستند و به وضوح میگویند که شعار یک ملت دو دولت هیچ آیندهای ندارد و حرف دروغ و بیمنطقی است.
نگاه شما به عنوان یک سیاستمدار روس - تالش – ایرانی در مورد نظم نوین جهانی چیست؟
در نظم نوین جهانی دنیای اسلام جایگاه ویژهای خواهد داشت، شک نکنید. همان طور که گفتم در روسیه گفتمان چرخش به شرق و قلب آن یعنی جمهوری اسلامی ایران، گفتمان مهمی است. از این جهت باز در ارتباط با سؤال قبل باید بگویم ترکیه هم اگر زیرک باشد باید پیوندهای خود را با جهان اسلام بیشتر کند. دوره، دوره اسلام است و جهان اسلام تازه دارد به نقطهای میرسد که در سیاست جهانی تأثیرگذار باشد و حرف خودش را بزند. بنابراین پیوندهای درونی جهان اسلام باید هر روز بیشتر شود و اختلافات را کنار بگذارند. حالا هم خداوند دارد ما را با مسأله فلسطین امتحان میکند و به امید خدا سربلند بیرون خواهیم آمد.