گزارش میدانی «ایران» از طرح‌های اشتغالزایی در روستاهای مرزی سردشت

«دیوالان» در نقطه صفر کولبری

کولبری برای نان شب جمله‌ای است که اینجا دهان به دهان می‌چرخد. کولبری یعنی بازی با جان و بهای آن هم پول ناچیزی است که فقط سهم نان شب می‌شود. می‌توانی تصور کنی روستایی که جوانان آن به شهرهای اطراف و یا خارج از کشور مهاجرت می‌کنند چه اوضاعی دارد؟ جوانانی که فقط دغدغه‌شان شغل است و برای اینکه روی پای خودشان باشند به کولبری تن می‌دهند. هرکدام روایت‌های ترسناک و تلخ از روزهای کولبری دارند. خاطراتی از افتادن از کوه و پناه گرفتن پشت درختان برای در امان ماندن از شلیک گلوله. اما حالا چندسالی می‌شود مسیر زندگی جوانان روستاهای سردشت تغییر کرده است. برخی از آنها با تسهیلاتی که در اختیارشان قرار گرفت در روستا ماندند. با اصلاح سیستم آبیاری در مزارع و باغات خودشان کار می‌کنند و برخی دیگر با راه‌اندازی کارگاه نجاری، ‌نانوایی، مکانیکی و گلخانه چند نفر از جوانان شهر و روستا را هم مشغول کار کرده‌اند. می‌گویند با تسهیلاتی که بنیاد برکت در اختیار ما قرار داد برکت به زندگی‌مان برگشت. می‌خواهیم به جای فکر کردن به مهاجرت و کولبری باغ و مزرعه و کارگاه را توسعه بدهیم.

یوسف حیدری
گزارش نویس

نقطه صفر مرزی
از جاده مهاباد به سردشت قبل از ورودی شهر تازه‌تأسیس میرآباد جاده خاکی را که بگیری به آخرین روستای مرزی می‌رسی. همان جایی که برجک‌های مرزبانی ایران و کوه‌های اربیل عراق را می‌توانی ببینی. نیمه راه تعدادی از اهالی با ماشین و پای پیاده به استقبال می‌آیند. می‌گویند چشم ما را با آمدنتان روشن کردید. 6 کیلومتر از مسیر کوهستانی آسفالت شده و بعد از یک ساعت پشت سر گذاشتن پیچ و خم جاده به روستای دیوالان آخرین روستای مرزی می‌رسیم. روستایی که به گفته اهالی یک قرن قدمت دارد و این روزها طرح‌های اشتغالزایی چهره‌اش را عوض کرده است. بخشی از اهالی روستا کولبری را کنار گذاشته و مشغول کشاورزی و باغداری شده‌اند. 80 خانوار در این روستا ساکن هستند. ماموستا همراه با چند نفر از جوانان و ریش‌سفیدان مقابل مسجد روستا پذیرای ما می‌شوند. تا چشم کار می‌کند درختچه‌های انگور سیاه و درختان سیب و سماق می‌بینی که وقت برداشت آنها فرا رسیده است. رحمان سلیمانی دهیار روستا با چند نفر از اهالی ما را به مسجد دعوت می‌کنند تا با محصولات روستا از ما پذیرایی کنند. می‌گوید: «به سرزمینی آمده‌اید که مردمان غیور و زحمت‌کش، مرزداران جان بر کف و همیشه در صحنه در آن زندگی می‌کنند. ما اینجا مرزداران خاک کشور هستیم و اجازه نمی‌دهیم کسی به خاک ما تعرض کند. روستای دیوالان دارای ظرفیت‌های بالایی در حوزه‌های کشاورزی و باغداری است. علاوه بر این ظرفیت دامپروری روستا هم با توجه به موقعیت کوهستانی آن بسیار بالا است. با وجود این همه ظرفیت جوانان این روستا به دلیل بیکاری مجبور می‌شوند کولبری کنند. هر سال شاهد حوادث تلخی ‌هستیم که برای کولبران می‌افتد. اگر آنها درآمد داشته باشند نیاز ندارند کولبری کرده و یا به جاهای دیگر مهاجرت کنند. الان بسیاری از جوانان روستا به شهر و جاهای دیگر مهاجرت می‌کنند. برخی از آنها برای جمع‌آوری سیب‌زمینی و یا کار روی مزارع دیگران به همدان می‌روند. اگر دولت کمک کند تا مزارع را آباد و باغ‌های انگور را گسترش بدهیم مشکلاتمان کم می‌شود. اینجا جوانانی داریم که فوق‌لیسانس هستند اما به دلیل نبود شغل مجبورند کولبری کنند. زمین دارند اما زمین خشک فایده‌ای ندارد. بعد از ورود بنیاد برکت و حضور تسهیل‌گران چهره روستا عوض شد. حدود 50 خانوار با تسهیلاتی که در اختیارشان قرار گرفت سیستم آبیاری قطره‌ای را در مزارع به‌کار گرفتند و محصولاتشان چندبرابر شده است. حالا تعداد زیادی از جوانان در مزارع کار می‌کنند و سراغ کولبری نمی‌روند. البته هنوز هم کسانی هستند که کولبری می‌کنند. امیدوارم با ادامه تسهیلات شرایطی فراهم شود که کولبری در روستای دیوالان به صفر برسد. »
جوانان روستا مقابل مسجد جمع می‌شوند و هرکدام از روزهایی که مجبور بودند کولبری کنند می‌گویند. مختار با دست برجک مرزبانی را نشان می‌دهد و می‌گوید: پشت همین کوه منطقه اربیل عراق قراردارد و برای رفتن به آن‌طرف مرز باید از کنار این برجک عبور کنیم. از 18 سالگی کولبری می‌کردم. وقتی کار نباشد و منبع درآمد نداشته باشی مجبوری کولبری کنی. 6 سال کولبری کردم و هربار از ترس اینکه گرفتار نیروهای مرزبانی نشوم و یا از کوه پایین نیفتم همه وجودم می‌لرزید. دو سال قبل وقتی تسهیل‌گران بنیاد برکت اینجا آمدند و گفتند می‌توانند زمینه اشتغال ما را فراهم کنند تصمیم گرفتم کولبری را کنار بگذارم. با 50 میلیون تومان وامی ‌که گرفتم مزرعه سه هکتاری را مجهز به آبیاری قطره‌ای کردم و مشغول کشت انگور و سماق شدم. باور کنید کولبری خیلی سخت است و بعضی از جوانان روستا پدر و مادر پیر دارند و برای تأمین هزینه‌های زندگی مجبور می‌شوند کولبری کنند. 40 کیلو بار را باید به دوش بگیرند و دامنه‌های کوهستان را بالا و پایین بروند. اگر شانس بیاورند و زنده برگردند کمتر از یک میلیون تومان سهم‌شان می‌شود. الان نیمی از جوانان روستا با وام‌هایی که گرفتند مشغول کار شده شده‌اند و دیگر کولبری نمی‌کنند. «با بدرقه اهالی راهی سردشت می‌شویم. لحظه خداحافظی می‌گویند صدای ما باشید و از مسئولان بخواهید که با ارائه تسهیلات زمینه ریشه‌کن شدن کولبری را فراهم کنند. »
سردشت سحرخیز است. این را می‌توان از کوچه و خیابان‌های آن فهمید. شهر زیبایی که در گودال بزرگی که اطراف آن را کوهستان فرا گرفته قرار دارد. با عبور از خیابان‌های شهر راهی روستای کولسه‌علیا می‌شوم. جایی که طرح‌های اشتغالزایی رونق دوباره‌ای به آنجا داده و تعدادی از جوانان روستا کولبری را کنار گذاشته‌اند و مشغول کار شده‌اند. همه اهالی روستای کولسه‌علیا به استقبال ما می‌آیند. از ریش‌سفید و ماموستای روستا تا جوانان و کودکان. در مسجد روستا پذیرای ما می‌شوند. هر کدام از نبود شغل مناسب برای جوانان و مهاجرت آنها و رفع بخشی از مشکلات بعد از ورود بنیاد برکت می‌گویند و تأکید می‌کنند اگر کمک‌ها وتسهیلات بیشتری در اختیار اهالی روستا قرار گیرد دیگر کسی سراغ کولبری نمی‌رود. کاک قاسم ریش‌سفید روستا از ما می‌خواهد صدای مردم منطقه سردشت باشیم و مشکلات را به گوش مسئولان برسانیم. او به اقداماتی که در زمینه اشتغالزایی در این منطقه انجام گرفته اشاره می‌کند و می‌گوید اگر این کارها ادامه پیدا کند کسی اینجا برای نان شب سراغ کولبری نمی‌رود و جوانان روستا به فکر مهاجرت نمی‌افتند. از مسئولان می‌خواهیم از جوانان ما غافل نشوند. امروز موج ویرانگر مهاجرت در سردشت و روستاهای آن زیاد شده است. صدای ما را به مسئولان برسانید تا زمینه کار برای جوانان ما فراهم شود. کولبری در شأن و منزلت مردم ما نیست.
ریباز مصطفی‌زاده دهیار جوان روستای کولسه‌علیا و کولسه‌سفلی و نیوکردان است. یکی از جوان‌ترین دهیاران منطقه سردشت که به گفته اهالی با همه وجود برای آبادانی روستا و فراهم کردن زمینه اشتغال برای جوانان تلاش می‌کند. 130 خانوار با جمعیت 500 نفر در روستای کولسه‌علیا و 170 خانوار با جمعیت 800 نفر در کولسه‌سفلی و 40 خانوار با جمعیت 250 نفر در روستای نیوکردان زندگی می‌کنند. وقتی قرار شد از روستاهای این منطقه و جوانان حرف بزند بغض می‌کند و از مهاجرت تلخ جوانان به خارج از کشور و مرگ دو نفر از آنها در سرمای بلاروس خبر می‌دهد. جوانانی که هنوز پیکرشان برای خاکسپاری به روستا برنگشته است. می‌گوید اگر بنیاد برکت چندسال قبل به روستاهای ما ورود نمی‌کرد و زمینه اشتغال برای مردم روستاهای سردشت فراهم نمی‌شد امروز شاهد وضعیت فاجعه‌باری از مهاجرت و کولبری جوانان این منطقه بودیم. اهالی روستاهای کولسه‎علیا و سفلی و نیوکردان یا کشاورزی می‌کنند یا کولبری. با توجه به کمبود امکانات و وسایل کشاورزی برخی از آنها با کولبری امرار معاش می‌کنند. متأسفانه هر سال چند نفر از آنها را در مرز از دست می‌دهیم. یا در مسیر با تیراندازی کشته و یا گرفتار کولاک و بهمن می‌شوند و یا از کوه سقوط می‌کنند. همین امسال یک‌نفر از اهالی روستا را که برای کولبری رفته بود از دست دادیم. ریواز با دست قله کوه را نشان می‌دهد و می‌گوید آنجا مرز است. نمی‌توانید تصور کنید یک نفر چطور با پای پیاده از این کوه بالا می‌رود تا خودش را به آن‌طرف مرز برساند و با 40 کیلو بار که به دوش می‌گیرد همین مسیر را برگردد. کولبران دو روز در راه هستند و معلوم نیست وقتی برای کولبری می‌روند، به خانه برمی گردند یا نه. در چندسال گذشته با توجه به نبود اشتغال و سخت‌گیری‌های مرزی برخی از جوانان روستا و شهرستان سردشت به کشورهای خارج مهاجرت کردند. اگر سری به ترمینال سردشت بزنید می‌بینید هرروز چند نفراز جوانان به ترکیه و بلاروس و دیگر کشورها مهاجرت می‌کنند. تنها نهادی که در روستاهای شهرستان سردشت به کولبران تسهیلات داد بنیاد برکت بود که باعث رونق اشتغال پایدار از طریق وام کم‌بهره برای کشت باغات انگور سیاه، سماق و گردو با اصلاح سیستم آبیاری قطره‌ای شد. با تحقیقات میدانی تسهیل‌گران بنیاد با مشارکت کارگروه روستا افراد کولبر و کم‌درآمد شناسایی و باتسهیلاتی که در اختیارشان قرار می‌گیرد مشغول کار می‌شوند. امروز شاهد شکوفایی کشاورزی بویژه باغداری در این منطقه هستیم. اگر این تسهیلات ادامه پیدا کند و در اختیار همه اهالی روستاهای این منطقه قرار گیرد شغل کولبری که در شأن مردم ما نیست ریشه‌کن خواهد شد. باور کنید اگر تسهیلات در اختیار مردم قرار گیرد آنها دوست دارند روی زمین خودشان کار کنند. با همین تسهیلات برخی از همین جوانان کارگاه جعبه‌سازی برپا کردند و برخی هم مشغول کاشت انگور و سماق هستند. این منطقه بیش از 80 هکتار زمین کشاورزی دارد و انگورهای آن که بسیار مرغوب هستند ارزش بالایی برای صادرات دارند ولی مردم نمی‌توانند صادر کنند. از شهرهای مختلف می‌آیند و انگورها را می‌خرند و صادر می‌کنند. مردم این منطقه مظلوم هستند و اگر تسهیلات در اختیارشان قرار گیرد برای یک لقمه نان مجبور نیستند کولبری کنند. نمونه بارز آنها را بعد از ورود بنیاد برکت می‌بینیم. کسانی که با گرفتن تسهیلات و حمایت‌هایی که از آنها انجام شد امروز علاوه بر اینکه زندگی‌شان رونق گرفته چند نفر دیگر را هم در کارگاه یا زمین کشاورزی و گلخانه مشغول کار کرده‌اند. مردم سردشت خاک‌دوست و عاشق میهن هستند.
 
سقوط سرنوشت ساز
 سربالایی نفس‌گیر را که پشت سر می‌گذاری پشت دیوار آخرین خانه روستای کولسه‌علیا کارگاه جعبه‌سازی قرار دارد. همان جایی که امید با کنار گذاشتن کولبری با وامی‌که گرفت این کارگاه را راه انداخت و حالا 10 نفر از این کارگاه درآمد دارند. امیر چوب‌های ورقه شده را مرتب روی هم می‌چیند و با میخ محکم می‌کند. اهل بروجرد است و بعداز آشنایی با امید سه سالی است که در این کارگاه مشغول کار است. برادرش پشت دستگاه اره برقی ایستاده و با دقت کنده‌های چوبی را ورقه ورقه می‌کند. هر چند دقیقه یک‌بار روی زمین می‌نشیند تا درد پای راستش که یادگار دوران کولبری است کمتر شود. هنوز هم کابوس تلخ آن‌روز را به یاد دارد. روزی که برای کولبری با امید رفته بود و بعد از روبه‌رو شدن با نیروهای مرزبانی از کوه پرت شد. می‌گوید: «وقتی کولبر باشی یعنی شب نمی‌توانی راحت بخوابی و باید با جانت بازی کنی. مسیر زندگی من بعد از آن سقوط تغییر کرد. شاید اگر از کوه نمی‌افتادم الان مثل برخی از جوانان سردشت و روستاهای اطراف آن مهاجرت کرده بودم و در کشورهای دیگر کارگری می‌کردم. آن‌روز با امید و چند نفر دیگر برای کولبری رفتیم. ال‌سی‌دی را با طناب به پشت بستم و از کوه سرازیر شدم. زمان برگشت از کوه پایین افتادم. با پای خرد شده 20 کیلومتر آمدم تا خودم را به روستا رساندم. هنوز هم کابوس آن‌شب را می‌بینم. بعد از آن تصمیم گرفتم کولبری را کنار بگذارم چون ارزش این همه خطر را ندارد. جلوی چشم خودم یکی از دوستانم کشته شد. در بروجرد گچکاری می‌کردم تا اینکه امید از من خواست اینجا بیایم و در کارگاه نجاری مشغول کار شوم. خدا را شکر با همین وامی‌که امید گرفت این کارگاه سرپا شد. کار با اره برقی خیلی خطرناک است اما به نظر من خطر آن خیلی کمتر از کولبری است. اگر آقا امید و این کارگاه نبود شاید بازهم در همین کوه‌ها کولبری می‌کردم.»
امید لباس کردی‌اش را مرتب می‌کند و به همه خوش‌آمد می‌گوید. کارگاهش کنار جاده روستا قراردارد و کنده‌های چوب را پشت کارگاه روی هم می‌چیند. تا چند سال قبل کولبری می‌کرد اما الان برای خودش صاحبکار شده و چند نفری را هم مشغول کار کرده است. سه سال کولبری می‌کرد اما بعداز سقوط از کوه مسیر زندگی‌اش تغییر کرده است. تسهیلات 50 میلیون تومانی که بنیاد برکت در اختیارش قرارداد باعث شد با کولبری خداحافظی کند. می‌گوید اگر 500 میلیون تومان وام بدهند با توسعه کارگاه تعداد زیادی از جوانان روستا را مشغول به‌کار می‌کند: «مردم اینجا شغل و درآمدی ندارند. هر کولبری هم که کشته می‌شود خانواده‌اش از هم می‌پاشد و بچه هایش یتیم می‌شوند. باور کنید برای نان شب‌شان کولبری می‌کنند. من هم کولبر بودم اما الان با تولید جعبه‌های چوبی میوه برای خودم درآمد دارم.
جاده زیبای روستای کولسه‌علیا را که به‌طرف سد سردشت می‌رویم گلخانه جمال نمایان می‌شود. گلخانه در ارتفاع قرار دارد و از همان‌جا می‌توان سد زیبای سردشت و رودخانه پرآب را دید. «این گلخانه با تسهیلات 200 میلیون تومانی راه‌اندازی شد و حالا چند نفر از جوانان روستا کولبری را کنار گذاشته و در این گلخانه مشغول کار شده‌اند.» جمال این‌را می‌گوید و کلاه پارچه‌ای  روی سرش را برمی‌دارد تا عرق پیشانی‌اش را خشک کند. تا چندسال قبل کولبری می‌کرد اما الان برای خودش کار می‌کند. می‌گوید محصولات گلخانه‌اش ر ا در بازار سردشت می‌فروشد و می‌خواهد گلخانه را توسعه بدهد: «سه سال قبل وقتی تسهیل‌گران بنیاد برکت به روستای ما آمدند گفتند تسهیلات می‌دهند تا کولبری را کنار بگذاریم و در زمین‌های خودمان مشغول کار شویم. با وامی‌که دادند برق سه فاز و گاز کشاورزی گرفتم و گلخانه راه انداختم. گوجه و خیار می‌کارم و مجوز توسعه گلخانه در زمین هزارمتری را هم گرفتم و می‌خواهم کارم را توسعه بدهم. در همین ‌گلخانه 10 تن صیفی‌جات برداشت می‌کنم. باور کنید خیلی از جوانان سردشت و روستاهای آن اگر تسهیلات در اختیارشان قرار گیرد می‌توانند برای خودشان کار دست و پا کنند و سراغ کولبری نمی‌روند. من هم کولبر بودم اما الان در زمین خودم کار می‌کنم.»

کابوسی که تمام شد
آفتاب به بالای آسمان روستا رسیده است و این‌بار مقصد ما کولسه‌سفلی است. 170 خانوار آنجا زندگی می‌کنند. سراغ کارگاه نجاری آوات را می‌گیرم. مرد جوانی که علاوه بر کولبری با اسب و قاطر اجناس کولبران را حمل می‌کرد. اما چند سالی می‌شود کارگاه نجاری خانوادگی راه انداخته و با همسر و پسرش جعبه‌های چوبی تولید می‌کند. در اصطبل اره برقی و چکش‌های بادی جای اسب و قاطر را گرفته‌اند و روزانه 400 جعبه چوبی تولید می‌شود. رقیه با چکش بادی میخ‌ها را روی جعبه‌ها می‌زند و آن را کنار می‌گذارد. می‌گوید: «قبل از این کار وقتی همسرم برای کولبری می‌رفت از شدت نگرانی خواب به چشمم نمی‌آمد. چشم به در می‌دوختم تا برگردد. با خودم می‌گفتم اگر از کوه سقوط کند یا با شلیک گلوله کشته شود چه کنم؟‌ این کابوس خیلی از زنان روستاهای سردشت است. اما وقتی خبر دادند می‌توانیم تسهیلات کم‌بهره بگیریم تصمیم گرفتیم کارگاه تولید جعبه چوبی را سرپا کنیم. همسرم 50 میلیون تومان وام گرفت و تسهیل‌گران هم ما را راهنمایی کردند. الان من و همسر و پسرم اینجا کار می‌کنیم و تابستان‌ها هم چند نفر دیگر به ما اضافه می‌شوند. چوب‌ها را از جای دیگر می‌خریم و شکر خدا درآمد بدی هم نداریم. برای یک زن کرد انجام این کارها سخت نیست و با همه وجود کنار همسرم کار می‌کنم. حرف‌های زن که به اینجا می‌رسد آوات اره برقی را روشن می‌کند و می‌گوید: اینجا اصطبل بود و 10 قاطر و اسب داشتم و با آنها کولبری می‌کردم. آن‌طرف مرز اجناس را بار می‌زدم و شبانه به این طرف می‌آوردم. به نظر من هیچ چیزی سخت‌تر از کولبری نیست. هم خودت و هم خانواده در عذاب هستند. با وامی‌ که در اختیارم قرار گرفت این کارگاه را راه انداختم. قبلاً نجاری بلد نبودم اما یاد گرفتم. از ابتدای سال تا امروز 32 هزار جعبه چوبی تولید کردم و می‌خواهم بخشی از کارگاه را به پالت‌سازی تبدیل کنم. اسب و قاطر‌ها را فروختم و برق سه‌فاز گرفتم. بدترین خاطره از کولبری مربوط به زمانی است که شب در مرز بین بانه و سردشت حرکت می‌کردیم. بار من ال‌سی‌دی بود و ناگهان نیروهای مرزبانی تیراندازی را شروع کردند. یک‌نفر از ما زخمی‌شد و به هر سختی بود به روستا برگشتیم. درآمد کولبری فقط به اندازه نان شب است. هنوز هم در همین روستا کسانی هستند که کولبری می‌کنند. به آنها می‌گویم وام بگیرید و برای خودتان کار کنید و کولبری را کنار بگذارید.»
مرتضی نیازی معاون اشتغال اجتماع‌محور بنیاد برکت چهره آشنای اهالی روستا است. هر کدام با تشریح توسعه کشاورزی و کسب و کارشان خواسته‌هایشان را مطرح می‌کنند. می‌خواهند که تسهیلات ادامه‌دار باشد تا آنها بتوانند کارشان را توسعه بدهد. نیازی با تشریح کارهای انجام گرفته در زمینه طرح‌های اشتغالزایی در روستاهای منطقه سردشت می‌گوید: «بنیاد برکت به مسأله کولبران با توجه به ماهیتی که دارد وارد شد و سعی کرد معیشت جایگزین کولبری را برای مردم مناطق آذربایجان‌غربی، کردستان و کرمانشاه معرفی کند. کولبری در حال حاضر یک مسأله ملی است و باید چندین دستگاه برای ساماندهی و حل آن پای کار بیایند. تبدیل زمین‌های دیم به باغ‌های با آبیاری قطره‌ای و افزایش بهره‌وری در کار راه‌اندازی کارگاه نجاری و خدماتی و صنعتی علاوه بر ایجاد درآمد باعث شد همه خدمات مورد نیاز روستا توسط خود اهالی تأمین شود. هدف بنیاد برکت توانمندسازی جامعه محلی است. تا امروز در ۵۸۸ روستای این سه استان 7 هزار طرح با سرمایه‌گذاری ۱۰ هزار میلیارد ریالی اجرا شده‌ که از این میزان سرمایه‌گذاری 3 هزار و ۷۰۰ میلیارد ریال تسهیلات بنیاد برکت و مابقی آورده متقاضیان بوده‌است. در آذربایجان‌غربی یک هزار و ۸۱۵ طرح با سرمایه‌گذاری پنج هزار و ۶۷۰ میلیارد ریالی انجام شده‌است. در آذربایجان‌غربی ۴۰ مجری و تسهیل‌گر داریم که اهل همین منطقه هستند. آنها با حضور در روستاهای مختلف و مطالعه و بررسی زمینه‌های اشتغالزایی را فراهم می‌کنند و تسهیلات مورد نیاز را در اختیار اهالی قرار می‌دهند. خوشبختانه تا به امروز ۱۶ هزار کولبر با سرمایه‌گذاری بنیاد برکت در روستاهای کردستان و آذربایجان‌غربی صاحب شغل پایدار شدند. ما مدیون مرزنشین‌ها هستیم و امیدوارم با اقداماتی که انجام می‌دهیم شاهد روزی باشیم که مهاجرت در این منطقه معکوس شده و جوانان دوباره به زادگاهشان برگردند.

 

بــــرش

با عبور از خیابان‌های شهر راهی روستای کولسه‌علیا می‌شوم. جایی که طرح‌های اشتغالزایی رونق دوباره‌ای به آنجا داده و تعدادی از جوانان روستا کولبری را کنار گذاشتند و مشغول کار شده‌اند. همه اهالی روستای کولسه‌علیا به استقبال ما می‌آیند. از ریش‌سفید و ماموستای روستا تا جوانان و کودکان. در مسجد روستا پذیرای ما می‌شوند. هر کدام از نبود شغل مناسب برای جوانان و مهاجرت آنها و رفع بخشی از مشکلات بعد از ورود بنیاد برکت می‌گویند و تأکید می‌کنند اگر کمک‌ها وتسهیلات بیشتری در اختیار اهالی روستا قرار گیرد دیگری کسی سراغ کولبری نمی‌رود.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و ده
 - شماره هشت هزار و سیصد و ده - ۰۲ آبان ۱۴۰۲