بررسی حواشی و پیامدهای مهاجران غیرقانونی افغانستانی
مسأله مهاجران چیزی شبیه اضافه وزن است
حضور پررنگ اتباع افغانستانی در نقاط مختلف کشور، این روزها به بحث داغ محافل رسمی و غیررسمی ما ایرانیها تبدیل شده است. برخی از ما باور داریم که حضور اتباع افغانستانی بدون مجوزهای قانونی و اعمال درست سیاستهای مهاجرپذیری، یک زنگ خطر برای افزایش آسیبهای اجتماعی در کشور است و در مقابل عدهای دیگر معتقدیم، این موج افغانستیزی که در هفتههای اخیر بویژه در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی علیه افغانستانیها به راه افتاده، جز ایجاد بدبینی و تولید خشم و نفرت نسبت به مهاجران بیپناه، آورده دیگری ندارد. با این همه رویکرد سومی هم وجود دارد و آن اینکه نباید به همه اتباع افغانستانی به یک چشم نگاه کرد و حتماً باید بین افغانستانیهایی که با مجوزهای قانونی وارد کشور شده و با شرافت و سلامت زندگی میکنند، با افرادی که معلوم نیست چه پیشینه و عقبهای دارند، تفکیک قائل شد. تعداد اتباع افغانستانی در ایران البته همچنان محل بحث و مناقشه است و معلوم نیست دقیقاً چه تعداد از مهاجران افغان در ماههای اخیر وارد کشور شدهاند. برخی گمانهزنیها تأیید میکند که تعداد مهاجران افغانستانی بعد از سال 1400 افزایش چشمگیری داشته است. به گفته مدیر پژوهش انجمن دیاران، تعداد مهاجران افغانستانی احتمالاً حدود 6 تا 7 میلیون نفر است که 4 میلیون نفر از آنها به شکل رسمی در ایران زندگی میکنند. در همین زمینه دفتر پژوهش و بررسیهای خبری ایرنا در میزگردی به بررسی چالشهای افزایش حضور مهاجران افغانستانی در ایران پرداخته است.
مسأله مهاجران چیزی شبیه اضافه وزن است
برخی شواهد و ادعاها نشان میدهد که تعداد اتباع افغانستانی بعد از حضور طالبان در ایران بیشتر شده است، اما آیا شواهد و مستنداتی که این ادعاها را ثابت کند، وجود دارد؟
سید محمدموسی کاظمی، پژوهشگر مسائل اجتماعی با بیان اینکه نمیتوان در این مورد شواهد دقیق و مطمئن مطرح کرد، میگوید: «طی یک سال گذشته برخی رسانهها عنوان کردند، جمعیت نسلهای گذشته افغانستانیهایی که طی چند دهه گذشته بعد از انقلاب در ایران حضور داشتند، حدود ۴.۵ تا ۵ میلیون نفر بوده و اظهار نظرهای رسمی هم به نوعی این امر را تأیید میکند. برای مثال وزیر امور خارجه سال گذشته اعلام کرد، حدود ۵ میلیون نفر افغانستانی در ایران هستند. اما برخی رسانهها ارقام بالاتر تا حدود ۱۰ میلیون نفر را عنوان کردند و برخی هم مشاهدات عینی خود را دارند. برای مثال عنوان میکنند برخوردهایشان با افراد افغانستانی بیشتر شده است.»
به گفته او، مسأله افغانستانیها چیزی شبیه مسأله فقر و تورم است؛ دولت رقمی را به عنوان آمار رسمی مطرح میکند و بعد مردم بر اساس آنچه در واقعیت با آن مواجهند، نظر متفاوتی دارند. خیلی از مردم هم براساس مشاهدات در مترو، صف خرید و... معتقد به افزایش حضور مهاجران هستند و نمیتوان این نظر را نادیده گرفت. اما موضوع افغانستانیها در ایران را در چند سطح میتوان بررسی کرد. البته این پدیده هم آثار مثبت و هم آثار منفی دارد.
کاظمی ادامه میدهد: «اگر بخواهیم یک تمثیل ارگانیک داشته باشیم، میتوانیم حضور افغانستانیها در ایران را مثل اضافه وزن نسبت به قد بدانیم که باعث عدم تعادل و فشار مضاعف به بدن میشود و البته تأثیرات آن از نظر اقتصادی، اجتماعی و سایر ابعاد بر جامعه ایران تحمیل میشود و این مردم هستند که بیشتر با آنها مواجه هستند و مسئولان درک ملموسی از آن ندارند. برای مثال در حاشیه شهرها در صفهای اتوبوس یا نانوایی بیشتر به چشم میخورد. یکی از روزنامهها نوشته بود، شرایطی که افغانستانیها در حاشیه شهرها ایجاد کردهاند (مانند سکونت چند خانواده در یک واحد آپارتمانی) باعث شده نرخ اجاره بها بشدت بالا برود. در مورد بیکاری و فرصتهای شغلی که ایرانیان میتوانستند داشته باشند، به واسطه حضور آنها کمتر شده و در مجموع شرایطی که اکنون با آن مواجه هستیم، مطالبهای را نزد مردم ایجاد کرده است.»
کاظمی با انتقاد از نبود یک رویکرد شفاف نسبت به حضور اتباع افغانستانی در ایران میگوید: «یک مسأله دیگر این است که رویکرد شفافی وجود ندارد. برای مثال عنوان میکنند که افغانهراسی یا افغانستیزی نباید باشد و از طرف دیگر خواستار بازگشت آنها به کشورشان هستند. رویکرد حاکمیت در مورد مهاجران افغان مشخص نیست. در این فضا شرایطی پیش میآید که بسیاری از صحبتها که پشتوانه منطقی ندارند، مثل حق رأی به مهاجران مورد پذیرش قرار بگیرند. بنابراین به نظرم باید یک رویکرد شفاف اتخاذ شود که اولاً قرار است با موج جدید مهاجران افغانستانی چه کار کنیم؟ ضمن اینکه الان باید دید اینها مهاجر محسوب میشوند یا نه؟ مهاجر کسی است که از مرزهای کشور به صورت قانونی وارد میشود و مراحلی خاص را طی میکند و مشخصاتی از آنها ثبت میشود. واقعاً چند درصد افغانستانیها اوراق اقامت در ایران را دارند؟»
سیل مهاجرت تکراری به ایران
یکی از چالشهای اصلی در این حوزه، نبود آمار دقیق از افغانستانیهاست. واقعاً چه تعداد اتباع افغانستانی در حال حاضر در ایران زندگی میکنند و اساساً ظرفیت مهاجرپذیری ایران در این زمینه چقدر است؟
مصطفی جهانبخش، کارشناس مرکز پژوهشهای مجلس با بیان اینکه آمار دقیقی در این زمینه وجود ندارد و بیشتر براساس حدس و گمان است، میگوید: «در دوره اخیر که طالبان از سال ۱۴۰۰ مجدداً مستقر شد، قطعاً ما با سیل مهاجرت مواجه شدهایم. از ابتدای انقلاب تاکنون، ۴ تا ۵ موج مهاجرت افغانها را داشتیم که اولی با حمله جماهیر شوروی به افغانستان انجام شد. بعد جنگهای داخلی و قدرتگیری طالبان، حمله ایالات متحده و اخیراً هم قدرتگیری مجدد طالبان باعث شد سیل مهاجرتی پیش بیاید. اما توجه داشته باشید که نمیتوان آمار دقیق داد، زیرا بسیاری از اتباع به صورت غیرمجاز وارد شدهاند. به نظرم آمار ۶ تا ۷ میلیون افغانستانی در ایران به واقعیت نزدیکتر است.»
او ادامه میدهد: «تقریبا از سال ۵۹ که اتباع افغانستانی به صورت گسترده وارد کشور ما شدند، این سیل مهاجرت چند سری تکرار شده و شیوع پیدا کرده است. اما در این مورد، دو مطلب بسیار مهم است: یکی بازنمایی این مسأله در جامعه ایرانی از طریق رسانهها که سبب شده به این مسأله بیشتر توجه شود. بخش دیگر روند جهانی است. بر اساس آمارهای جهانی، بعد از تغییرات اقلیمی، در آینده نزدیک، مهاجرت یک مسأله جهانی است. یعنی اولین چالش جهانی ما تغییرات اقلیمی است که یکی از مبانی شکلگیری مهاجرت هم هست. دومی، سیل مهاجرتهایی است که در دنیا شکل میگیرد. برای مثال جنگ، بلایای طبیعی، قدرتگیری دولتهای دست راستی افراطی در غرب، طرفداری از ترامپ به دلیل دیوار مکزیک و... سبب افزایش مهاجرت و بازنمایی آن شده است. در نتیجه یک فضای ضد مهاجرتی نه تنها در ایران بلکه در کل دنیا ایجاد شده است و قطعاً این موضوع بازتابهایی هم در کشور ما دارد.»
هیچ آمار دقیقی از تعداد افغانستانیها در ایران وجود ندارد
«پیمان حقیقتطلب» مدیر پژوهش انجمن دیاران درباره تعداد مهاجران افغانستانی به نکته جالب توجهی اشاره میکند. او میگوید: «به طور معمول وقتی ۴، ۵ سال از سرشماری میگذرد، تعداد مهاجران قانونی با مهاجران غیرقانونی برابر میشود. یعنی اگر مثلاً ۲ میلیون نفر مهاجر قانونی داریم، میتوان نتیجه گرفت که ۴ میلیون نفر مهاجر در ایران حاضر هستند. فکر نمیکنم هیچ نهادی بتواند آمار دقیقی از مهاجران افغانستانی در ایران بگوید. اما ما یکسری شاخص داریم. آخرین سرشماری که در مورد مهاجران افغانستانی انجام شده، سال گذشته از فروردین تا تیرماه ۱۴۰۱ بوده است. وزارت کشور اعلام کرد هر کسی که مدرکی ندارد، ثبتنام کند و مدرکی به آنها داده شد به اسم برگه سرشماری. طبق گفته وزیر کشور در آن زمان، ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر از مهاجران بدون مدرک در آن طرح سرشماری شرکت کردند، این غیر از کسانی بود که مدرک اقامتی در ایران داشتند. مرکز ملی آمار ایران هم در سال ۱۳۹۵ گفته بود، یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفر مهاجر افغانستانی دارای مدرک اقامتی در ایران هستند؛ ۷۶۰ هزار نفرشان کارت آمایش دارند و ۴۰۰ هزار نفر دارای پاسپورت هستند و اینها را وقتی با هم جمع میزنیم حدود ۴ میلیون نفر دارای مدرک اقامتی تا سال ۱۴۰۱ بودند. البته با برگه سرشماری هیچ خدمتی ارائه نمیشود و تنها مشخصات آنها ثبت شده و اخراج نمیشوند.»
به گفته حقیقتطلب، این سرشماریها در ایران سابقه دارد. به طور معمول هر چند سال یک بار تعداد مهاجران بدون مدرک زیاد میشود و وزارت کشور سرشماری انجام میدهد. اگر بخواهیم آمارهای ۲۰ سال اخیر را بررسی کنیم، یک سرشماری در سال ۱۳۸۰ صورت گرفت که ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر شناسایی شدند. سرشماری بعدی برای سال ۱۳۸۹ بود که تعداد مهاجران افغانستانی زیاد شده بود و مدرکی به نام گذرنامه خانوار به آنها داده شد. دوباره در سال ۱۳۹۳ بعد از فرمان رهبری که همه کودکان مهاجر حق تحصیل دارند، تعدادی از خانوادهها که اصلاً مدرکی نداشتند، آنها هم سرشماری شدند. پس از سال ۱۳۹۳ تا ۱۴۰۱ ما هیچ سرشماری دیگری نداشتیم؛ یعنی اکثر مهاجرانی که وارد کشور میشدند، بدون مدرک بودند.
نباید به همه مهاجران یکسان نگاه کرد
حقیقتطلب با تأکید بر اینکه باید به دستهبندی مهاجران افغانستانی توجه کنیم و آنها را یکدست نبینیم، میگوید: «براین اساس میتوان مهاجران را به سه دسته کلی تقسیم کرد: یک دسته مهاجرانی که مقیم هستند و سابقه حضور طولانی در ایران دارند و نسل دوم، سوم و چهارم آنها در ایران متولد شدهاند. در سرشماری سال ۱۳۹۵ بالغ بر ۷۰۰ هزار نفر از مهاجران افغانستانی متولد ایران بودند که اکنون تعدادشان بیشتر شده است. دسته دوم مهاجران کاری هستند که انگیزه ورودشان کاری است و معمولاً بین ایران و افغانستان در رفت و آمد هستند و پول به افغانستان میبرند. ما بعد از طالبان یک موج مهاجرتی بسیار بزرگ به ایران داشتیم و برآورد این بود که تعدادشان دو برابر شده است. سه تا چهار ماه بعد از ورود طالبان، انگیزه ورود مهاجران، امنیتی هم بود، از طرف دیگر نیاز بازار کار ایران هم این روند را تکمیل کرد. بسیاری از مهاجران که در موج اخیر از افغانستان به ایران آمدهاند، حتی کابل هم نرفته یعنی شهر را درک نکردهاند و از روستاهای افغانستان آمدهاند؛ رفتارهای اصطکاکبرانگیز میان ایرانیان و آنها، ناشی از همین است، دسته سوم هم پناهجویان هستند؛ یعنی کسانی که از بیم جان آمدهاند و عموماً با خانواده هستند و مهمترین ویژگی آنها این است که اگر تا ۵ سال نخست مهاجرت به کشورشان بازنگردند، ماندگار میشوند.»
او تأکید میکند:«ما باید جلوی یکسری مسائل را در مورد دستههای اول و دوم میگرفتیم، اما رها کردیم که این مسأله را پیچیدهتر میکند. یکی از ویژگیهای مهاجران تازهوارد، این است که بسیاری از مهاجران که در موج اخیر از افغانستان به ایران آمدهاند، حتی کابل هم نرفتهاند. یعنی شهر را درک نکردهاند و از روستاهای افغانستان آمدهاند. در نتیجه رفتارهای اصطکاکبرانگیز میان ایرانیان و آنها، ناشی از همین است. در دهه ۵۰ و ۶۰ هم این امر را در ایران تجربه کردیم. عامل دیگر که باعث پیچیدگی موضوع شده است، نحوه ورود است. وقتی فردی روند قانونی را طی میکند، همین طی کردن مراحل قانونی و مطلع شدن از کشور مقصد سبب میشود آن مهاجر حواسش را بیشتر جمع کند. یعنی سعی کند خود را بیشتر منطبق کند، اما این امر در مورد بسیاری از مهاجران تازهوارد رخ نداده است. نکته جالب اینکه مهاجران مقیم ایران هم اتفاقاً از مهاجران تازهوارد شکایت دارند، چون نگرش مردم ایران به افغانستانیها با ورود آنها مخدوش شده است.»