روزنوشت‌های مردم غزه زیر بمباران اشغالگران صهیونیست

در معرض پاکسازی قومی

اسما خواجه‌زاده مترجم کشورمان در ایام عملیات طوفان الاقصی و نیز تهاجم وحشیانه اشغالگران علیه مردم غزه اقدام به ترجمه روزنوشت‌های مردم غزه و سایر عرب‌زبانان در واکنش به این اتفاق کرد؛ روایت‌هایی ساده که اغلب از زبان مردم عادی غزه روایت می‌شود و بیانگر رنج و خشمی است که این مردم در سال‌های اخیر از اشغالگری متحمل شده‌اند. این گزارش اختصاص به خواندن این روایت‌‌ها دارد و هیچ تحلیل دیگری نیاز ندارد چرا که این قدر رسا نوشته شده که آن را بی‌نیاز از تفسیر و تحلیل می‌کند.

 عرفات الحاجی: گریه نکنید، همدردی واظهار همبستگی نکنید. توقف جنگ یا محکوم کردن قاتلان جنایتکار فایده‌ای ندارد. خون ما روی دست همه شماست. در غزه هرکه را دوست داشتیم، سلاخی کردند و هرچه می‌شناختیم، سوزاندند. وظیفه ما این است که انتقام بگیریم. فقط انتقام بگیریم. فقط انتقام بگیریم. حتی در جنگ ۲۰۱۴ که به‌نظرم بی‌رحمانه‌ترین جنگ بود، چنددقیقه‌ای وقت داشتیم نفس بکشیم یا فکر کنیم، کجا پناه بگیریم یا برویم. عده‌ای لااقل فرصت کمک به مجروح‌ها و محاصره‌شده‌ها را داشتند. می‌توانستیم شهدا را دفن کنیم و اجساد را برداریم. در مقایسه با اتفاقی که الان می‌افتد، جهنم ۲۰۱۴ بهشت بود.

 تمیم البرغوثی: ابومازن سقوط می‌کند و تشکیلات در رام‌الله سقوط می‌کند! این جنایت و تمام جنایت‌های بعدش بر گردن اسرائیل و تمام کسانی است که حمایتش می‌کنند.
اسرائیل رژیمی است که تعادل عقلی ندارد. از میلیون‌ها نفر در شمال غزه می‌خواهد خانه‌هایشان را ترک کنند. دیوانه‌اند؟! اگر این‌کار را بکنیم، چه چیز مانعش می‌شود؛ همین را از اهالی ضفه یا داخل کشور نخواهد و نگوید فردا از آنجا بروند؟ این آخرین جنگ اسرائیل است: به پایان می‌رسد یا به پایان می‌رسد.

  رضوان الاخرس نویسنده: کودکانمان ای دنیا! کودکانمان را قاتلان انبیا کشتند. کودکانمان به دست اهل خیانت و رذالت کشته شدند. به دست کسانی که هیچ عهد و تعهدی را رعایت نمی‌کنند. صهیونیست‌های رذل کودکانمان را داخل بیمارستان کشتند.

 ابراهیم زی‌سی: در حالی‌که خانواده‌ها در غزه مسکن و غذا و نوشیدنی و مرگ را باهم تقسیم می‌کنند، صهیونیست‌ها از زندانیان خود که دست نیروهای مقاومت هستند، اجازه می‌‌خواهند. این قطره‌ای است از دریای تفاوت میان صاحب زمین و کسی که از آن‌طرف دریاها آورده‌اند؛ تفاوت از زمین تا آسمان!

  سعد واحدی: خانواده شهاب در جبالیا، شمال غزه میزبان گروه‌هایی از آوارگان بیت حانون در خانه خود شدند. خانه بدون هشدار قبلی با بمب سنگین بمباران شد. ۴۴ نفر داخل خانه شهید و فقط ۶ نفر مجروح شدند. نیمی از شهدا زیر ۱۸سال داشتند. بزرگ‌ترینشان ۶۲ و کوچک‌ترینشان شیرخواری ۲ساله بود.

  مقداد: مردم همه به یکدیگر تسلیت می‌گویند. هیچ‌کسی نیست که شهید نداشته باشد. یکی می‌آید شهادت فامیلی را تسلیت بگوید، تو نیز شهادت پسر یا دخترش را به او تسلیت می‌گویی.
امروز در سخت‌ترین موقعیت زندگی بودم و هنوز نتوانسته‌ام با آن کنار بیایم. غصه امروز سال‌ها با من می‌ماند. در بیمارستان خواهرم را (شوهرش شهید شده) بغل کردم. گفت: «بگو همه‌ش خوابه و تموم می‌شه و وقتی بیدار شدیم همه‌چی فرق می‌کنه.» نه توانستم جواب بدهم، نه حرف بزنم، نه اشک‌هایم را پنهان کنم.

   اوانی بلال: یاد نمایش غربی‌ها سر عکس پرستار فداکاری که رد ماسک روی صورتش مانده بود، می‌افتم، در حالی‌که پزشکان غزه را می‌بینم؛ جراحانی که بچه‌هایشان را بین اجساد می‌بینند، پزشکان تکه‌تکه شده در بمباران، آبشار بی‌انتهای سخت‌ترین جراحت‌ها و مدیر بیمارستانی که آنجا را رها نمی‌کند و قول می‌دهد تا دم مرگ کار کند.

   یکی از ساکنان غزه: در سال ۲۰۲۳ خوابیدیم، در سال ۱۹۴۸ بیدار شدیم.

   عمر هواش روزنامه‌نگار: منطقی است کلمبیا در امریکای شمالی سفیر رژیم اشغالگر اسرائیل را اخراج کند اما سفرای این رژیم با خیال راحت در کشورهای عربی و اسلامی ما نشسته باشند؟
 برار نزار ریان نویسنده فلسطینی: روز دهم کشتار، مصر، اردن، امارات، مغرب و ترکیه هیچ‌کدام سفیران خود را از رژیم اشغالگری که نابودمان می‌کند، فرانخوانده‌اند. دیگر در اخبار، نمی‌گویند فلانی شهید شد، بلکه می‌گویند: (اهالی) خانه فلانی به شهادت رسیدند.

   حنان فرفور: اشغالگر، نانوایی‌ها را بمباران می‌کند. می‌خواهند نان در خون غوطه بخورد. اشغالگر می‌‌خواهد خون را از روی نان پاک کنیم و بخوریم. می‌خواهد کاری کند از خرید نان بترسیم.

   اسما علیان: نمی‌توانیم کاری کنیم. حرف زدن فلسطین را آزاد نمی‌کند. تحریم من تأثیر ندارد. هر خروج، تحریم و کلمه‌ای که برای یاری فلسطین می‌نویسی، بالاخره راهش را به دل پیدا می‌کند. خودت را موجود کوچک و غیرمؤثر تصور نکن. ما به‌رغم راه‌های بیان متفاوت، خاری هستیم در پای رژیم صهیونیستی غاصب. فلسطینی، اگرچه سلاح به دست بگیرد، غیرنظامی است و شهرک‌نشین اسرائیلی، اگرچه گل در دست داشته باشد، استعمارگر. نه! ما مثل هم نیستیم. کشتگان آنها در جهنم‌اند و چه بدجایگاهی، و شهدای ما به اذن خداوند، در بهشت نعیم.

   محمد ابوعبید: رسانه‌های عربی از اصطلاحات اسرائیلی و غربی مثل جنگ اسرائیل/حماس یا درگیری بین اسرائیل/حماس درباره تجاوز اشغالگران اسرائیلی به ملت فلسطین استفاده نکنند. جنگ علیه مردم فلسطین یا حداقل جنگ علیه غزه دقیق است. باید حواسشان باشد پنج کشور غربی در جنگ اسرائیل بر ضد شهروندان بی‌دفاع غزه و ضفه شریکند.

  ضیا دیوادی: مادربزرگم در جنوب غزه است. بعدِ ازدست دادن خانه‌مان به او زنگ زدم. گریه می‌کند و می‌گوید، نگران نباش عزیزم. خانه را دوباره می‌سازیم. خانه پدرم را با سال‌ها حرمان و پس‌انداز توانستیم بخریم. همیشه افتخار می‌کردیم خانه زیبایی داریم که همه خانواده آنجا جمع می‌شوند. حالا همه‌چیز از بین رفته.
ما به صحرا (ی سینا) نمی‌رویم و آنجا اردوگاه نخواهیم داشت. «سینا» خاک مصر است، نه فلسطین. اگر به آنجا برویم هیچ‌وقت به غزه برنمی‌گردیم. اتفاقی که در ۱۹۴۸ افتاد، تکرار نخواهد شد. خروج از غزه در کار نیست. غزه آخرین اردوگاه ماست.

   محمد غازی: داشتیم سنگ‌ لحد روی قبر زن‌عموی شهیدم می‌گذاشتیم که مردی آمد و گفت: جنین شش ماهه‌ای در بمباران سقط شده و می‌خواهیم با شهید شما دفنش کنیم. انگار خدا برای زن‌عمویم از بهشت گنجشکی فرستاد تا دلداری‌اش بدهد.

   یحیی از غزه: ما در معرض پاکسازی قومی قرار گرفته‌ایم. ای سربازان محمد(ص) به فریاد برسید. کشتارها تمام نمی‌شود. شهدا قابل شمارش نیستند. در یک هفته بیش از ۴ هزار نفر شهید شده‌اند. از دل غزه از سربازان محمد(ص) می‌خواهم به فریاد برسند.
ای مردم ضفه و مناطق ۴۸ و اردن و سوریه! امت عربی و اسلامی! موبایلم را در خانه یکی از همسایه‌ها با انرژی خورشیدی شارژ کردم و از غزه با شما حرف می‌زنم. ما قتل‌عام می‌شویم. شب و روز ما را می‌کشند. پوشش رسانه‌ای به‌خاطر قطعی برق و راه‌های ارتباطی قطع است. دشمن را بزنید و به داد ما برسید. اگر تمام مردم غزه شهید شدند، در دنیا و آخرت برای ما شهادت دهید که در راه عدالت و آزادی و مستضعفان زمین جان دادیم و در راه خدا برای احقاق حق مقابل نیروی شیطان (امریکا و انگلیس و صهیونیست) جنگیدیم. از داخل غزه و زیر حملات رژیم صهیونیستی شما را به دین و شرافت و عزت و عدالت‌تان قسم می‌دهم به نبرد طوفان الاقصى بپیوندید. غزه را تنها رها نکنید. از تمام جبهه‌ها بر سرشان آتش بریزید. باشد که ویران و نابود شوند.

  علی عکور شاعر عربستانی: دوستی فلسطینی دارم که هرروز به او پیام می‌دهم تا حالش را بپرسم. هربار جوابم را می‌دهد، حس می‌کنم از نو متولدشده. در غزه می‌خواهند یک روز زنده بمانند و امروز عمری بلند است. پیام می‌دهم و می‌گویم: کاش می‌توانست برای یک روز بیشتر بگوید حالش خوب است و وقتی گفت، روز بعد می‌پرسم: برای دوروز پشت‌سر هم چه؟

    عبدالوهاب المسیری: از آنجا که جوهره جهان غرب مسیحی نیست و بت‌پرست است، و ویژگی بت‌پرست این است که تنها با حواس پنجگانه درک می‌کند؛ باید چیزی که من اسمش را می‌گذارم پیام‌های مسلحانه برایش بفرستی تا بشنود. این طبیعت فرد بت‌پرست است. او حق و غیب را باور ندارد، حواس پنجگانه را باور دارد.

  شهرزاد: اسمم شهرزاد است و ۲۳سال دارم و عکس پروفایل منم. ترس بزرگم این است که مرگم در حمله صهیونیستی یک عدد بین اعداد روبه افزایش باشد. مثلاً «شهادت دختری جوان و عده‌ای دیگر در بمباران خانه غیرنظامیان». من عدد نیستم. ۲۳سال طول کشیده تا اینکه می‌بینید، شوم و حالا خانه‌ای دارم و دوستانی و حافظه‌ای و بسیاری درد.

  عایشه السیفی شاعر فلسطینی: اگر مسأله چنین است، شعار «نمی‌بخشیم و فراموش نمی‌کنیم» شعار بلند بلند ماست. و اگر مسأله چنان باشد، چنین است. با این‌حال خورشید می‌تواند از سنگ طلوع کند! چرا که سرزمین ما، سرزمین ماست.

   بشار حمدان: دنیا چندعکس از رنج ملت فلسطین دیده؟ مطمئنم از بیش از ۷۵سال قبل میلیون‌ها عکس و فیلم از کوچ اجباری و کشتار ما دیده. غزه سال‌هاست جلوی دوربین‌ها سلاخی می‌شود و هیچ حرکتی نمی‌شود. این عکس‌ها صرفاً یک تراژدی‌ کمدی برای جامعه منافق بین‌المللی است که تصویر فلسطینی را مُرده و بدون مقاومت دوست دارد.

   سعاد القیسی: به من ۳۰ رزمنده از حزب‌الله، ۳۰ رزمنده از انصارالله، ۳۰ رزمنده از حشدالشعبی و ۶ سعودی بدهید؛ قدس را آزاد می‌کنیم. ۶ سعودی وظیفه‌شان آشپزی برای رزمنده‌هاست.

   جفرا الحب: خانه خانواده لحام را در خان یونس زدند و وقتی آمبولانس‌ها برای نجات رفتند، آمبولانس‌ها را هم زدند. آیا محکوم‌کننده‌ای هست؟ آمبولانس‌ها، مساجد، مدارس، دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها، بیمارستان بیت حانون، خانه‌ها، شرکت‌های ارتباطی، بانک‌ها، مراکز، برج‌ها و بازارها بمباران شدند.

 

بــــرش

اشغالگر، نانوایی‌ها را بمباران می‌کند. می‌خواهند نان در خون غوطه بخورد. اشغالگر می‌‌خواهد خون را از روی نان پاک کنیم و بخوریم. می‌خواهد کاری کند از خرید نان بترسیم. ما به صحرا (ی سینا) نمی‌رویم و آنجا اردوگاه نخواهیم داشت. «سینا» خاک مصر است، نه فلسطین. اگر به آنجا برویم هیچ‌وقت به غزه برنمی‌گردیم. اتفاقی که در ۱۹۴۸ افتاد، تکرار نخواهد شد. خروج از غزه در کار نیست. غزه آخرین اردوگاه ماست.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و شش
 - شماره هشت هزار و سیصد و شش - ۲۷ مهر ۱۴۰۲