طوفان الاقصی بسترساز همگرایی امت اسلام در مسیر شکل گیری تمدن نوین اسلامی
۱۵ مهرماه ۱۴۰۲ (۷ اکتبر ۲۰۲۳) عملیات طوفان الاقصی در تاریخ به ثبت رسید و ماندگار خواهد شد؛ رخدادی که میتواند منشأ تحولات تمدنی باشد. این عملیات در یک جغرافیای کوچک اما با آثاری به بلندای تاریخ بشری، یقیناً نقطه عطفی در منازعه خیر و شر و گفتمان اسلام ناب با شیطان بزرگ و نظام استکبار خواهد بود. بدون شک تاریخ بشری از ۱۵ مهرماه ۱۴۰۲ دنیای متفاوتی را تجربه میکند. طی روزهای گذشته برنامهها، گفتوگوها، گزارشها و اخبار تهیه شده عمدتاً حول محور شکست اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی بوده و هر کس از منظر خود و به میزان تسلط و توانمندی به امور اطلاعاتی و نظامی در این خصوص اظهار نظر کرده است. طوفان الاقصی این ظرفیت را دارد که ساعتها در مورد ابعاد پیدا و پنهان آن حرف زد و درسها و آموزههای عملیات مذکور در دانشگاههای جنگ خصوصاً محور مقاومت، بررسی، تحلیل و بنابر ضرورت و متناسب با نیاز میدان، پیادهسازی شود.اما این عملیات ظرفیتها و بسترهای بینظیر دیگری خصوصاً در حوزه نرم فراهم کرده است که سعی خواهد شد در حد توان و وسع به یکی از ویژگیهای مهم آن پرداخته شود.
دکتر محمدرضا غلامرضا
الف) بیان مسأله:
یکپارچگی و اتحاد صفوف مردم منطقه و جهان در برابر متجاوزان به حقوق انسانی یکی از آرمانهای متعالی انقلاب و جمهوری اسلامی ایران بوده است. این هدف، متکی بر ریشههای استوار در کتابهای آسمانی، عقل، هوشمندی، اقتضائات بینالمللی، تأمین منافع و امنیت مشترک و خرد جمعی است که به موجب آن میتوان به اهداف حیاتی «دولت – ملتها» نائل گشت و مانع از تسلط همهجانبه سخت، نرم و ترکیبی قدرتهای مادی دنیا بر کشورهای اسلامی و جامعه انسانی شد. در مبانی اسلامی، توحید و پرهیز از تفرقه بهعنوان مهمترین دستور حضرت حق تعالی برای رسیدن به اتحاد و همگرایی بین ملتها در برابر ظالمان و مستکبران مورد تأکید قرار گرفته است.
همگرایی و انسجام امت اسلامی در پرتو وجود گفتمانهای مشترک و وحدت آفرین و شکلگیری یک جبهه متحد عینیت خواهد یافت بهگونهای که دیگر واحدهای سیاسی یا ملتهای مسلمان در ذیل آن قرار گیرند و همین مسأله ضرورت تبیین و روایتگری مناسب از یک گفتمان جذاب، فراگیر و وحدتآفرین را ایجاب میکند؛ گفتمانی که مفاهیم اساسی آن برخاسته از مبانی اسلامی- انسانی و اصولی انقلاب اسلامی متناسب با فرهنگ و هویت جوامع بشری در منطقه و جهان باشد.
در دنیای امروز دو گفتمان غالب وجود دارد: 1- گفتمان نظام سلطه به رهبری امریکا که از نظریه و سازکار درونی برخوردار بوده و مبتنی بر آنارشیسم و هرج و مرج در جهان با هدف تثبیت هژمونی جهانی ایالات متحده و صهیونیسم طراحی شده است. 2- گفتمان و الگوی مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران که بر پایه همگرایی، اتحاد و انسجام ملتها شکل یافته و منطق آن، مقاومت در برابر نظام سلطه و دفاع از مظلومین در جهان بوده است.
جمهوری اسلامی ایران بهرغم آنکه برابر مسئولیت اسلامی- انسانی در مواقع و شرایط حساس، سرنوشتساز و تهدیدآفرین برای جوامع و ملتهای منطقه و جهان بهخصوص در پرونده فلسطین و مبارزه با تروریسم و تکفیر از هیچ کوششی فروگذار نکرده است؛ اما به علت فقدان روایتگری مناسب در این عرصه و ضعف رسانهای از یکسو و حجم گسترده عملیات روانی دشمن علیه جمهوری اسلامی با اتکا بر گفتمان ایرانهراسی از سوی دیگر، مانع تحقق فهم مشترک از تهدیدات بشری و هدف بزرگ وحدت میان مسلمانان و آزادیخواهان شده است.
ب) اهمیت و ضرورت موضوع:
ضرورتهای حکمرانی جهانی ایجاب میکند که میزان ریسکپذیری کشورهای مسلمان و مستقل به میزان قابل توجهی افزایش یابد. تحقق این امر نیازمند شکل خاصی از سازمان و ساختار قدرت در محیط پیرامونی و صحنه بینالملل خواهد بود؛ روندی که بتواند زمینههای لازم برای کنترل محیط پیرامونی را بر اساس سازکارهای دینی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فراهم سازد.
کشورهایی که از انگیزه و قابلیت لازم برای اثرگذاری در محیط پیرامونی برخوردارند، باید زمینه نقشیابی مؤثرتری در محیط (ژئوپلیتیک-جغرافیا) را فراهم آورند. دستیابی به این هدف نیازمند شکل خاصی از «سرمایه اجتماعی» است که از طریق تعاملات ائتلافساز در تصمیمسازی و تصمیمگیری «دولت – ملتها» (ساخت سیاسی) محقق میشود. امروزه چنین فرایندی به عنوان واقعیت اجتنابناپذیر حکمرانی جهانی به حساب میآید. در نظام بینالملل که تقسیمبندیهای قدرتها در چهارچوب خواست و تحمیل نظام سلطه به سرکردگی امریکا صورت میگرفت از تکقطبی در آستانه دنیای چندقطبی قرار گرفته است و یک یا چند قطب قدرت در هر بخشی از جهان، بر پایه نظریههای فکری یا منافع جمعی، نماینده تعدادی از واحدهای سیاسی محسوب میشوند؛ اما متأسفانه تنها کشورهای اسلامی هستند که هنوز نتوانستهاند حول محور یکی از قطبها یا اصول مشترک، اتفاق نظر داشته باشند تا از منافع مسلمانان دفاع کنند و سازمانها و اتحادهای موجود هم به دلایلی که بیان آن از حوصله نوشتار خارج است به مجموعههایی کماثر تبدیل شده و از طرفی مراجع سنتی جهان اسلام هم به حاشیه رانده شدهاند. حال با توجه به رویکرد کلی دولت سیزدهم و اولویت قرار دادن گسترش روابط و تعاملات با کشورهای همسایه و اسلامی و همچنین تحولات این روزهای منطقه و فلسطین، فرصت بینظیری برای تحقق هدف بلند شکلگیری اتحاد میان تودهها با محوریت ایران و مقاومت و توانمند شدن روزبهروز این جبهه، فراهم شده است.
در این رابطه مجموعه محورهای ذیل به عنوان محتوای گفتمان همگرایی، اتحاد و انسجام منطقهای تبیین و ارائه میشود.
رژیم صهیونیستی بقای خود را در وجود اختلاف و واگرایی و عدم اتحاد و انسجام میان ملتها و دولتهای اسلامی و ایجاد هرج و مرج در فضای پیرامونی با اتکا بر نزاعهای طایفهای، قومی، مذهبی، نیابتی و تروریسم میداند و کشورهای اسلامی با غفلت از طرحهای صهیونیستها، سعی در عادیسازی رابطه با آن و فراموشسازی مسأله فلسطین دارند.
مدیریت بیثباتی در سطوح مختلف نظامی – امنیتی، اقتصادی و اجتماعی یکی از راهبردهای اصلی امریکا و رژیم صهیونیستی در قبال دولتهایی است که رویکرد ضد سیستمی (ضد سلطه و صهیونیسم) دارند.
نظریه «خاورمیانه جدید» برنارد لوئیس از مشهورترین نظریهپردازان یهودی که در دهه هشتاد میلادی مطرح و بعدها از سوی کاندولیزا رایس ارائه شد، بر تجزیه کشورهای پیرامونی رژیم صهیونیستی و ایجاد هرج و مرج (گسترش جنگ طایفهای مدل جنگ مذهبی قرن شانزدهم میلادی) در محیط اطراف آن و از بین بردن وحدت امت اسلامی با هدف تثبیت هژمونی جهانی امریکا و تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و توسعه طلبیهای آن تأکید دارد.[1]
بحران سوریه و عراق و ظهور پدیده شوم و خطرناک تکفیر، بخشی از توطئههای غرب و پروژه امریکا برای تولد خاورمیانه جدید بود که با وجود حمایتهای فراوان واشنگتن و اقمار آن از تروریسم، اجرای این سناریو با محوریت جمهوری اسلامی و مجاهدتها و جانفشانیهای گروههای مقاومت ناکام ماند.
جامعه اسلامی و جهانی مدیون نقش و کنش جمهوری اسلامی در مهار پدیده فرامرزی و فرامنطقهای تروریسم و جانفشانی گروههای مقاومت و سردار مقاومت شهید حاج قاسم سلیمانی است.
جمهوری اسلامی هزینههای هنگفتی را بابت خنثیسازی توطئههای نظام سلطه و دکترین خاورمیانه جدید که عامل اصلی جنگهای نیابتی با صدور تروریسم، تخریب و طرح تجزیه کشورها در منطقه غرب آسیا بود، پرداخت کرده است و در شرایط کنونی با تروریسم اقتصادی و جنگ ترکیبی دست و پنجه نرم میکند.
از ابتدای شکلگیری انقلاب اسلامی، ایران بهرغم آنکه خود قربانی تروریسم بوده است، به تنهایی پرچمداری مبارزه با این پدیده شوم را بر دوش کشیده و ضمن پرداخت هزینههای مادی و معنوی فراوان به دنبال ایجاد آرامش و ثبات در منطقه بوده و کماکان در این زمینه تلاش میکند، لکن با جنگ روانی دشمن، مظلومانه متهم به حمایت از تروریسم میشود.
راهبرد ضدیت با نظام سلطه را باید انعکاس ارزش استقلال و مقاومت در عملکرد و رفتار نظام اسلامی و سیاست خارجی ایران دانست. یعنی از آنجایی که انقلاب اسلامی، اتخاذ موضع مستقل و ایستادگی در برابر ظلم و ستمِ ابرقدرتهای جهانی را به مثابه یک ارزش تلقی میکند، بالطبع جمهوری اسلامی ایران مسیر حرکت خود را در محیط منطقهای و بینالمللی بر همین اساس ترسیم کرده است که ماحصل آن خنثیسازی طرح خاورمیانه بزرگ، حفظ تمامیت ارضی کشورهای منطقه و ممانعت از تغییر ژئوپلیتیک و مرزهای دولتها در منطقه بوده است؛ واقعیتی که هیچگاه دقیق و صحیح تبیین و روایتگری نشد و امروز در ادبیات سیاسی رایج و مفهومسازی از سوی دشمنان به عنوان نفوذ منطقهای به معنای دخالت در امور داخلی کشورها، بیان میشود. به تعبیری سادهتر جمهوری اسلامی و مقاومت باوجود آنکه با جانفشانی و هزینهکرد مادی و معنوی در سایه تحریم و محاصره و فشارهای اقتصادی، از فروپاشی و تجزیه کشورهای اسلامی ممانعت به عمل آوردند و طرحهای تجزیهطلبانه منطقهای را خنثی نمودند اما ناجوانمردانه از ناحیه کشورهای استکباری و عمال آنها، آماج حملات و متهم به دخالت در امور داخلی سایر کشورها میشوند.
یکی از پیامدهای نرم جریان تروریسم و تکفیر در جامعه اسلامی، ارائه تصویری خشن از اسلام و تلاش برای اسلامگریزی در میان جوانان و نسل آینده، بیاعتمادی به رهبران دینی و افزایش نقش و جایگاه چهرههای سکولار و دستگاههای اطلاعاتی غربی در مدیریت جوامع اسلامی بود که میبایست ضمن برنامهریزی و گسترش روابط میان رهبران دینی، به ترویج مبانی و اصول اسلام اصیل و مقابله با افکار انحرافی به منظور افزایش میل و گرایش حداکثری به اسلام و اعتقادات دینی، مبادرت ورزید.
منابع مولّد قدرت نرم منطقهای جمهوری اسلامی ایران در سه سطح فرهنگ، ارزشها و سیاستخارجی بر پایه آموزههای اسلام لایهبندی میشود و رفتارها و کنشهای غیرمنفعتمحورانه ایران در ارتباط با کشورهای همپیمان منجر به ارتقای وجهه و در نتیجه افزایش قدرت نرم آن در جوامع مخاطب گردیده است.
قدرت نرم جمهوری اسلامی در منطقه، از یک ماهیت گفتمانی برخوردار بوده و با سلطهطلبی غربی متفاوت است و دارای سه وجه مکمل میباشد. وجه نخست، فرهنگ دینی با تأکید بر وحدت شیعه و سنی و پرهیز از طایفهگرایی است که میان ایران و مردم منطقه، نوعی همبستگی را به وجود میآورد. وجه دوم، فرهنگ سیاسی و الگوی مردمسالاری دینی است که بهعنوان الگویی بومی، در مقابل الگوی لیبرال-دموکراسی غربی، مطرح شده است. وجه سوم، استکبارستیزی جمهوری اسلامی ایران در کنار به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی است؛ گفتمانی که بیشترین طرفدار را در میان تودههای محروم منطقه غرب آسیا دارد.
با انجام عملیات طوفان الاقصی و دستاوردهای بیسابقه آن و جنایتهای بیشرمانه صهیونیستها علیه مردم غزه خصوصاً زنان و کودکان بیدفاع که وجدان جهانیان را جریحهدار کرده است و احتمال شکست توطئه طرح موسوم به ابراهیم و عادیسازی روابط رژیم اشغالگر قدس و کشورهای اسلامی، فرصت مغتنمی برای شکلگیری اتحاد و حرکت به سمت انسجام اسلامی و بستر لازم به منظور تشکیل محور مقاومت اقتصادی فراهم میشود. طرح چنین ایدهای از سوی جمهوری اسلامی و برداشتن گامهای عملی در این رابطه، میتواند به پیوند و درهمتنیدگی اقتصادی میان کشورهای اسلامی و منطقه و همچنین تشکیل قطب بزرگ اقتصادی منجر گردد؛ دستاورد حداقلی این راهبرد شکست سلاح تحریم غرب علیه ایران و همپیمانان مقاومت و گسترش مناسبات اقتصادی منطقهای است.
کشورهای اسلامی میبایست روی اصول و ارزشها، حقوق و منافع مردم خود و حقوق ملتها و امنیت منطقه ایستادگی کرده و همبستگی خود را حفظ کنند. وحدت، برادری و همدلی بین مسلمانان یکی از ارزشهای بسیار مهم کشورهای اسلامی منطقه و از منابع اقتدار این کشورهاست.
همگرایی میان ملتها و دولتهای اسلامی در حوزههای مختلف، نهتنها زمینه را برای تشکیل همبستگی هویتی فراهم خواهد کرد بلکه به تقابل در برابر دشمنان جهان اسلام منجر میگردد و منابع کشورهای اسلامی هزینه رشد و پیشرفت ملتها شده و مانع از تضعیف هر چه بیشتر آنها در سطح ملی و فراملی خواهد شد.
اتحاد و انسجام امت اسلامی در کنار سازماندهی و ساماندهی مادی و معنوی مسلمانان و تلاش جهت اتحاد کشورهای اسلامی و تشکیل قطب بزرگ اسلامی، زمینه را برای شکلگیری تمدن نوین اسلامی در بلند مدت فراهم خواهد ساخت.
پاورقی:
[1]. به اعتقاد وی، با تجزیه کشورهای ایران، عراق، سوریه، ترکیه و عربستان سعودی، خاورمیانه جدید متشکل از کشورهایی خواهد بود که دیگر توان تبدیل شدن به تهدید برای امنیت ملی و منافع منطقهای امریکا و رژیم صهیونیستی را نخواهند داشت و به موازنه یکدیگر مشغول خواهند بود. وی با دو راهکار غربیسازی و تجزیه خاورمیانه بر اساس شاخصهای مورد قبول غربیها از جمله میهنپرستی و دموکراسی و نیز فراهم کردن شرایط استقرار و قدرتگیری رژیم صهیونیستی و یهودیان در خاورمیانه، قصد تجزیه منطقه و ایجاد توازن قوا در بین کشورهای مختلف و حتی ادیان اسلام، یهود و مسیحیت را داشته است.
بــــرش
سخن پایانی:
پیروزی مقاومت در مقابل جریان خطرناک و شوم تروریسم و تکفیر، شکستهای پیدرپی رژیم اشغالگر قدس از گروههای مقاومت در جنگهای 33 روزه، 22 روزه، 51 روزه و...، همچنین عملیات سیفالقدس و امروز عملیات بزرگ و بینظیر طوفان الاقصی افسانه شکستناپذیری صهیونیستها را از بین برده و هیمنه ارتش و دستگاههای جاسوسی این رژیم که از ارکان اصلی بقای آن میباشد را درهم شکسته و طرحهای امریکایی را یکی پس از دیگری ناکام گذاشته است. مقاومت امروز، محبوب ملتهای اسلامی و نسخه شفابخش دردها و آلام مردم منطقه و ایستادگی و مقابله با ظلم و ظالمان محسوب میشود. عملیات طوفان الاقصی عمق و دامنه نفوذ مقاومت و حامیان آن را بین ملتهای اسلامی، بعضی از دول اسلامی، آزادیخواهان و افکار عمومی جهان و دشمنان به خوبی نشان داد و در دل و جان مسلمانان جای گرفت و اعتماد به نفس جوانان را بشدت بالا برد. این موضوع رسالت جمهوری اسلامی را دو چندان مینماید. لذا برنامهریزی و اقدام عاجل برابر محورهای ذیل میبایست در دستور کار قرار گیرد.
جمهوری اسلامی باید با همکاری کشورهای اسلامی، مجامع بینالمللی و بسیج تمامی ظرفیتهای جهان اسلام، نسبت به توقف جنایتهای رژیم صهیونیستی اقدام نموده و کمکهای انساندوستانه را روانه غزه کنند.
با اطلاعرسانی هدفمند و مستمر و توجیه افکار عمومی در داخل، کشورهای اسلامی و افکار عمومی دنیا و همچنین تلاشهای سیاسی، از اجرایی شدن طرحهای امریکایی- صهیونیستی برای چند تکه نمودن نوار غزه و کوچاندن مردم مظلوم و در عین حال قهرمان آن جلوگیری کرده و توطئههای آنها را عقیم گذارند و ضرورت وحدت و انسجام کشورهای اسلامی در مقابل دشمنان را خواستار شوند. در این رابطه دبیرخانه شورای عالی، وزارت خارجه، وزارت ارشاد از بُعد مطبوعات داخلی و رایزنهای فرهنگی، مسئولیت مستقیم دارند.
دستگاه دیپلماسی وظایف سنگینی از جمله موارد زیر را بر عهده دارد:
1. در قضیه فلسطین و تحولات آن چهارچوب دقیقی برای نمایندگیهای جمهوری اسلامی تعیین کرده و هر کدام از سفرای ایران، سفیران و راویان مظلومیت ملت فلسطین و جنایتهای رژیم صهیونیستی با همدستی امریکا و بعضی از کشورهای اروپایی باشند و از سویی روی لزوم اتحاد و همبستگی کشورهای اسلامی تأکید ورزند.
2. ستاد وزارت خارجه همانگونه که تا به امروز عمل کرده و در جای خود قابل تقدیر است، تلاش خود را برای رایزنی با کشورهای اسلامی و سایر کشورها، مجامع بینالمللی و حقوق بشری، مضاعف کند.
3. وزارت خارجه علاوه بر گسترش فعالیتهای دیپلماتیک و سیاسی، ضمن بازنگری در ساختار خود روی دیپلماسی عمومی سرمایهگذاری کرده و صدای مظلومیت ملت مسلمان غزه و فلسطین را به گوش افکار عمومی دنیا برساند.
4. دفتر مطالعات وزارت خارجه خوراک لازم از نظر محتوایی را برای وزیر محترم امور خارجه، سفرا و نمایندگیها و... تهیه کند.
5. وزارت خارجه در مجامع، جلسات و ارتباطات خود با سران و مسئولین کشورهای اسلامی روی وحدت و انسجام اسلامی تأکید ورزیده و گفتمانسازی نمایند.
مجلس شورای اسلامی از تمامی ظرفیتهای خود از جمله بینالمجالساسلامی در جهت اهداف پیشگفته استفاده کرده و برنامهریزی و اقدام نماید.
حوزههای علمیه و در رأس آن حوزه علمیه قم برای برقراری و ارتباط مستمر با حوزههای علمیه خارج از ایران، علمای جهان اسلام و بزرگان سایر ادیان چه در قضیه فلسطین و یا موضوعات و اولویتهای دیگر، برنامهریزی و اقدام کند.
جامعه بزرگ نخبگی، رؤسای دانشگاهها و تشکلها و جریانهای دانشگاهی و دانشجویی در این زمینه فعال شده و نسبت به انتقال پیام به همنوعان و همتایان در کشورهای اسلامی و غیراسلامی برنامهریزی و اقدام کنند.
نهادها و دستگاههای حاکمیتی، دیپلماسی امنیتی را فعال کرده و از این ظرفیت اثرگذار برای پیادهسازی اهداف به نحو احسن استفاده کنند.
سایر ظرفیتها از جمله مجمع تقریب مذاهب، رایزنهای فرهنگی، چهرهها و جریانهای فرهنگی و رسانهای و... جهادگونه در این زمینه اقدام کرده و علاوه بر تولیدات داخلی و اطلاعرسانی دقیق و پاسخ به شبهات و خنثی کردن شبهپراکنیها، با ظرفیتهای موجود در جهان اسلام ارتباط برقرار کرده و در جهت ایجاد یک گفتمان برای محکومیت جنایات صهیونیستها و اتحاد و انسجام اسلامی عمل کنند.