واکسینه شدن دولت‌های عربی در برابر ویروس اسرائیلی

مصطفی مصلح زاده
سفیر سابق ایران در اردن

بحران فلسطین که حدود 75 سال از شروع آن می‌گذرد در نتیجه طراحی دقیق ابرقدرت‌های بین‌المللی حاصل شده است. آنها آنگونه که می‌خواستند، توانستند فلسطین را از فلسطینی‌ها گرفته و آن را به یهودیان مهاجری که صهیونیست‌ها برای اسکانشان برنامه‌ریزی کرده بودند، واگذار کنند. با تشکیل حکومت صهیونیستی در سرزمین فلسطین، چند میلیون فلسطینی آواره شده و چند میلیون باقی ماندند که سرنوشت این چند میلیون باقیمانده هم به خیال صهیونیست‌ها خروج از آن سرزمین خواهد بود. تمام اقدامات صهیونیست‌ها که با حمایت دولت‌های غربی انجام می‌شود، به منظور خروج این چند میلیون نفر از غزه و کرانه باختری است تا خیال اسرائیلی‌ها از حضور حتی یک فلسطینی در آن سرزمین، آسوده شود.
دولت‌های اسرائیلی که همواره اعمال نژادپرستانه‌ای را برای پیمودن این فرایند به کار برده‌اند، بارها نشان داده‌اند که برای رسیدن به هدف خود از هیچ اقدامی دست نخواهند کشید و حتی در این راه کشورهای همسایه را هم قربانی خواهند کرد. در دوره‌ای که عادی‌سازی روابط اسرائیل با دولت‌های عربی منطقه در حال نزدیک شدن به نقطه پایان بود، واقعه‌ای رخ داد که نه تنها برنامه‌های این رژیم را نقش بر آب ساخت بلکه زنگ هشداری هم برای مقامات این کشورها به صدا درآورد.
در سال 1967، اسرائیل به راحتی کل ارتش سه کشور همسایه از جمله مصر، سوریه و حتی لبنان را طی 6 روز زمینگیر می‌کند. از مصر صحرای سینا، از سوریه جولان، از اردن کرانه باختری و از لبنان هم بخشی از این سرزمین را گرفت. در سال 1982، ارتش متجاوز اسرائیل طی تنها دو روز خود را به بیروت در لبنان رساند و در آنجا خواسته‌های خود را تحمیل کرد. آنچه را که اسرائیل می‌خواست به امضا رسید تا ارتش صهیونیست حاضر به تخلیه این پایتخت عربی شود. دولتی که با چنین ویژگی‌هایی، همسایگانش را نه فقط زمینگیر بلکه مطیع خود می‌ساخت تا سپس سرزمین‌های اشغال شده آنان را ترک کند، با ارتش تا بن دندان مسلح، نمی‌تواند غزه را که به اندازه یک شهر لبنان هم نیست، به دست بیاورد. چطور می‌شود که رژیمی با آن قدرت افسانه‌ای، عاجز از در اختیار گرفتن یک شهر کوچک است؟ نه تنها نمی‌تواند از عهده این کار بربیاید بلکه آن هنگام که نیروهای غزه وارد خاک فلسطین اشغالی می‌شوند، ضربه مهلکی به اسرائیل زده و باز می‌گردند، توان تلافی آن را هم ندارد. وقتی ارتش اسرائیل دو روزه به بیروت می‌رسد، پس باید طی چند ساعت کار غزه را تمام کند، اما این‌گونه نمی‌شود. دولت و ارتش صهیونیستی از آن قدرت افسانه‌ای که همواره آن را در بوق و کرنا می‌کرده، حالا به جایی رسیده که نمی‌تواند یک منطقه کوچک را که به طور کامل از سوی دریا، هوا و زمین، در محاصره قرار دارد، به دست بیاورد.
اگر پیش از این تئوری ناسیونالیستی جمال عبدالناصر و یاسرعرفات راهگشا بود، حالا تئوری مبتنی بر جهاد اسلامی کارگر می‌افتد. پیشتر، دولت‌های عربی منطقه متوجه وجود چنین قدرتی در برابر اسرائیل نبودند و این خود مردم فلسطین بودند که به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توانند ارتش غول پیکر صهیونیست را به زانو در بیاورند. دولت‌های اسلامی در برابر اسرائیل توجهی به جنبش‌های اسلامی نداشته و با عبور از ناسیونالیسمی که جمال عبدالناصر و یاسر عرفات بر آن پافشاری می‌کردند، عادی‌سازی با اسرائیل را که امری تحمیل شده از سوی امریکا بر آنان است، در پیش گرفتند؛ بدون حتی دریافت کوچک‌ترین امتیازی در مورد مسأله فلسطین.
در ماه‌های گذشته تعداد زیادی از کشورهای عربی، گام‌های نهایی عادی‌سازی روابط با اسرائیل را برداشتند و همه منتظر بودند که عربستان هم به فرایندی که امارات، بحرین، مراکش و سودان طی کرده‌اند، بپیوندد. اما در نقطه پایانی فرایند، قدرت فلسطینی‌ها آنچنان به چشم عربستانی‌ها آمد که حالا نه تنها حاضر به دادن امتیازی به اسرائیل نیستند بلکه دیگر می‌توانند خواسته‌های خود را در خصوص حق مردم فلسطین‌طلب کنند.
قدرت نمایی فلسطینی‌ها از 7 اکتبر در مقابل ارتشی که میزان ضربه پذیری آن بر همگان عیان شده، باعث می‌شود که دولت‌های عربی هیچ امتیاز دیگری به اسرائیل ندهند. عربستان سعودی به عنوان با اهمیت‌ترین این کشورها، تصمیم گرفته در بحبوحه این جنگ، گفت‌و‌گوها در مورد عادی‌سازی روابط با اسرائیل را متوقف سازد. با این تصمیم دولت آل سعود، حداقل تا مدتی، سایر دولت‌های عربی هم واکسینه شده اند تا بتوانند دربرابر ویروس اسرائیلی از خود مقاومت نشان دهند.