تمام بنیادهای اسرائیل به لرزه افتاده است

تار و مار ارتش پرطمطراق

راجر کوهن، سیاسی‌نویس ارشد نیویورک تایمز
مترجم: وصال روحانی

حملات گردان‌های قسام، بال نظامی جنبش حماس که یکی از شدیدترین تهاجم‌ها به اسرائیل در ده‌های اخیر است، چنان اثرگذار بوده که تمام بنیادهای این رژیم به لرزه افتاده و همه داشته‌هایش زیر سؤال رفته است. در پی این عملیات که «طوفان‌الاقصی» نامیده شده، دیگر نمی‌توان به ارتش اسرائیل و سرویس‌های اطلاعاتی- امنیتی آن یا دولت تل‌آویو برای کنترل میلیون‌ها فلسطینی ساکن در کرانه غربی و غزه اعتماد کرد. در این طوفان بیش از یکهزار شهروند یهودی کشته شده‌اند و تعداد مجروحان آنها از 2 هزار نفر هم عبور کرده است. تأسیس دولت اسرائیل در سال 1948 در خاک ملت فلسطین و جنگ سال 1973 که موجودیت این دولت را تثبیت کرد، در فضایی سرشار از مخالفت عمیق فلسطینی‌ها و نظر منفی ملت‌های عرب صورت پذیرفت و 75 سال بعد از رویداد نخست و نیم قرن پس از سپری شدن رخداد دوم، اسرائیل بر اثر طوفان‌الاقصی در چهار روز گذشته به حال و روزی افتاده که ده‌ها برابر نزارتر از آن ایام پرمحنت است. رزمنده‌های فلسطینی در این چهار روز طوری نظامیان اسرائیل را تار و مار کرده‌اند که آنها جز انجام حملاتی کور به نوار غزه و کشتن شمار چشمگیری از مردم غیرمسلح نتوانسته‌اند هیچ واکنشی داشته باشند و از استیصال اسرائیلی‌ها همین بس که در میان قربانیان عملیات آنها بیش از 240 نفر زن و کودک بوده‌اند. این چیزی بجز یک سرشکستگی ابدی برای دولت تل‌آویو نیست.
 
اسرائیلی‌ها: چرا به این حال و روز سیاه افتاده‌ایم؟
یووال شانی، استاد رشته حقوق و قوانین بین‌الملل در دانشگاه هبرو در بیت‌المقدس معترف است که طوفان‌الاقصی بنیاد اسرائیل را از ریشه و اصل به لرزه درآورده و تمام موجودیت آن را طوفان‌وار درنوردیده است. وی می‌گوید: «اسرائیلی‌ها از اقدام عظیم نظامی حماس و جنبش جهاد اسلامی خشمگین‌اند اما خشم اصلی آنها نسبت به ارتش خودشان است که به شدت غافلگیر شد و آنها در درجه اول دولتمردان تل‌آویو را نکوهش می‌کنند که عجز چشمگیری در مدیریت اوضاع آشفته روزهای اخیر داشته‌اند. مردم هراسان در تل‌آویو که به هر گوشه امن در دسترس خزیده‌اند، از خود می‌پرسند مگر وظیفه اول دولت حفظ جان شهروندان نیست و اگر هست، چرا به این حال و روز سیاه افتاده‌ایم؟»
 
گمان‌های خوشی که بر باد رفت
نتیجه نهایی «طوفان‌الاقصی» هر چه باشد، بازنده این ستیز نهادی بجز دولت اسرائیل نیست که به نظر می‌رسید پس از جان به‌در بردن از جنگ‌های سال‌های 1967 و 1973 و سپری کردن دو- سه رویارویی عمده 11 تا 21 روزه در قرن جاری به نقطه‌ای ایمن رسیده است. ایجاد بحران‌های بزرگ داخلی پس از روی کار آمدن مجدد بنیامین نتانیاهو که پای مردم معترض به سیاست‌های دولت افراطی وی را به خیابان‌های تل‌آویو و تظاهرات علیه او کشاند، ضربه نخست به خوش‌باوری فوق بود. ضربه دوم که میزان تأثیرگذاری آن صدها برابر ضربه اول بود، از صبح روز شنبه و با شروع طوفان‌الاقصی به اسرائیلی‌ها وارد شد و رزمنده‌های فلسطینی طوری از زمین و هوا و دریا نقاط سوق‌الجیشی را در سرزمین‌های اشغالی درهم کوبیدند که دولتمردان تل‌آویو تا ساعت‌ها پس از شروع تهاجم مات شده بودند و قدرت تکلم و چیزی برای گفتن نداشتند. در این روز و سه روز بعدی به اسرائیلی‌های مغرور این نکته گوشزد شد که اوضاع‌شان با سال 1948 که تصرف عدوانی خاک فلسطین توسط آنها آغاز شد و همچنین شرایط‌شان با سال 1973 که خود را برنده جنگ یوم کپور می‌انگاشتند، فرقی نکرده و همان قدر منفور و بی‌ریشه‌اند که در آن زمان‌ بودند و به همان میزان محکوم به رفتن‌اند که در تمامی این سال‌ها محکوم به آن بوده‌اند. طوفان‌الاقصی واضح‌ترین تذکر این واقعیت به اسرائیلی‌ها بود و یادآوری کرد که مرگ سیاسی و بی‌اعتباری اخلاقی تنها میراث این حکومت غیرقانونی در منطقه بوده و پایان حیات فیزیکی آنها هم هر چه نزدیک‌تر شده است.
 
آیا اسرائیل جنگ‌های استراتژیک را می‌شناسد؟
وجود چنددستگی در کابینه نتانیاهو از مدت‌ها قبل از تحقق «طوفان‌الاقصی» هم هویدا شده بود و آنچه این رویداد عظیم بر آگاهی‌های جهانی افزود، این نکته است که نه تنها سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی تل‌آویو توان شگرفی را ندارند که این همه مدعی آن بودند، بلکه ارتش این رژیم هم از هرگونه تدبیرسازی فکورانه عاجز است. تنها کاری که نظامیان اسرائیلی در چهار روز سپری شده انجام دادند، حملات کور به نقاط مختلف نوار غزه و بمب انداختن روی سر مردم بی‌گناه و غیرمسلح ساکن در این منطقه و به شهادت رساندن صدها فلسطینی بی‌گناه بود. تصاویر بمب‌اندازی‌های بی‌رحمانه جنگنده‌های ارتش اسرائیل که به تمام جهان مخابره شد و سیل مرگ و میرها در میان مردم عادی که دل هر کسی در جهان را که پایبند به حقوق‌بشر است، به درد آورد، تنها اثر برجای مانده از این حملات خشونت‌بار بود. حالا بیش از پیش می‌توان پرسید که آیا این ارتش پرطمطراق ولی توخالی اصولاً چیزی به نام استراتژی جنگ را می‌شناسد و با سیاستگذاری‌های لجستیکی آشنا است یا صرفاً می‌خواهد رعب‌آفرینی کند؟
 
خاک مرگ روی دولت بی‌کفایت
بنیامین نتانیاهو در یک سال گذشته چنان مشغول ساماندهی تبعات تغییر دادن نظام قضایی اسرائیل و مهار مخالفت‌های صورت گرفته با آن بود که فراموش کرد در غزه چه می‌گذرد و چطور رزمندگان فلسطینی از تشدید مظالم شهرک‌نشینان در کرانه غربی به ستوه آمده و درصدد تلافی این همه ظلم هستند. کابینه ائتلافی که نتانیاهو پس از فتح انتخابات اسرائیل در سال 2022 تشکیل داد و چهارمین مرتبه بازگشت او را به دفتر نخست‌وزیری اسرائیل شکل داد، سرشار از ناهمسویی و شمایلی آشکار از چنددستگی بود و وزیر دفاع منتخب وی چنان تندرو بود و هست که حتی نتانیاهو با همه افراطی‌گری‌های معروف و همیشگی‌اش نمی‌توانست آن را برتابد. رفتار او و ژنرال‌های ارتش که برخی سران آن با وزارت دفاع سر سازگاری داشتند و بعضی‌شان از ایده‌های نتانیاهو پیروی می‌کردند، اوضاع را برای فلسطینی‌ها مساعد ساخت تا حمله‌ای بسیار بزرگ‌تر از گذشته را به اسرائیل پی ریزند.طوفانی که از روز شنبه از سمت غزه به سوی تل آویو و دیگر شهرها و شهرک‌های اسرائیل وزیدن گرفته و همچنان هم ادامه دارد، برای ریشه‌کن کردن این دولت فاقد وحدت و بدون صلاحیت کفایت می‌کند و فقط زمان پاشیدن خاک مرگ روی پیکر این دولت مورد اختلاف نظر کارشناسان است.
 
طوماری که درهم پیچید
در سال‌های اخیر این ایده غلط در اسرائیل نضج گرفته بود که نهضت فلسطین دیگر یکپارچه نیست و تعدد ارگان‌های تصمیم‌گیرنده در مرز و بوم تسخیر شده آنها کارایی‌شان را به حداقل رسانده است. از همین جا بود که ایده بی‌پشتوانه عادی‌سازی روابط کشورهای عرب منطقه با رژیم تل‌آویو یک بار دیگر در مغز امریکایی‌های سودجو لانه کرد و ناظران را به یاد جلسات متعددی انداخت که در این و آن سال و در هر زمان مقتضی با مهندسی رؤسای جمهوری وقت امریکا طراحی و در کمپ دیوید اجرایی می‌شد. حاصل آن همایش‌ها نزدیک به صفر بود زیرا ملت فلسطین آن را قبول نداشت و شروع مجدد پروسه عادی‌سازی روابط اسرائیل با اعراب اگرچه دو- سه دولت عرب خاورمیانه را در یک سال و نیم اخیر پای «میز سازش» کشاند اما همچون عهدنامه‌های پوسیده‌ای بود که جوهر نگارش آن رنگ ندارد و از یک «حک مردمی» فرسخ‌ها دور نشان می‌دهد. طوفان‌الاقصی در میان دستاوردهای متعدد مثبت‌اش در روزهای اخیر، این بهره را هم داشت که ریشه این سازش‌های اسفبار را سست‌تر از گذشته کرد و طومار این همنشینی‌های شرم‌آور را تا اطلاع ثانوی درهم پیچید.
 
حکومت هراس در دل اسرائیل
این روزها اسرائیل چنان آشفته و درهم ریخته است که نه به روند صلح‌سازی بلکه به نجات خود از زیر آوار بدنامی و جان سال به‌در بردن از آتش خشم ملت مظلوم فلسطین می‌اندیشد. این طرز تصور که اسرائیل رفتنی است تا همین یکی- دو سال پیش فقط ایده شجاعانه ظلم‌ستیزان فلسطینی بود که در اندیشه و گفته‌های سازمان‌هایی چون حماس و فتح جلوه‌گری می‌کرد و در عملیات گروه‌های مقاومت تجلی می‌یافت اما امروز اندیشه حاکم و ترس غالب در خود اسرائیل و در جای جای سرزمین‌های اشغالی است. مکانی که دیر یا زود به مالکان اصلی آن (ملت فلسطین) عودت داده خواهد شد.

منبع: New York Times

 

برش

یکدل بودن مبارزان فلسطینی
اسرائیلی‌ها معتقد بودند، در پی وقایع جنگ 6 روزه در سال 1967 مصر و سوریه دیگر وارد یک مناقشه بزرگ و رو در رو با آنها نمی‌شوند و چون نتیجه جنگ سال 1973 به ضرر آنها نبود، وارد این فاز فکری غلط شدند که تعدد نهادهای مخالف آنها در دهه‌های بعد و بعضی اختلاف‌عقیده‌ها بین آن ارگان‌ها خطر عظیمی متوجه تل‌آویو نخواهد کرد. طوفانی که رزمنده‌های فلسطین طی چهار روز گذشته به راه انداختند، غلط بودن این طرز تصور را به اثبات رساند زیرا چنان وحدت‌رویه آشکاری در میان نفرات مجری طوفان‌الاقصی مشاهده می‌شود که فقط نشان از یکدل بودن ملت فلسطین دارد و از این نکته سخن می‌گوید که این ملت تنها یک چیز می‌خواهد و آن، رهایی از آپارتاید دولت تل‌آویو و پایان دادن به حکومت ننگین آنها در منطقه است و راه نیل به آن را هم مبارزه مسلحانه می‌داند.

 

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد
 - شماره هشت هزار و سیصد - ۲۰ مهر ۱۴۰۲