بررسی عملکرد تهرانتایمز در انتشار اخبار محرمانه دولتامریکا در گفتوگو با سردبیر روزنامه
اعتبار رسانهها، سرمایه نظام است
انتشار تهران تایمز تهرانتایمز کمتر از ۹۰روز پس از پیروزی انقلاب منتشرشد و اولین روزنامه پساانقلاب محسوب میشود، از این جهت یک برند ارزشمند و خاص است
تهرانتایمز یکی از قدیمیترین روزنامههای انگلیسیزبان ایران است و این ویژگی باعث شده تا حساسیت فعالیتهای خبری و رسانهای این روزنامه بیشتر از روزنامههای دیگر باشد چون علاوهبر فارسیزبانهای انگلیسیدان داخلی، ذرهبین خارجیها هم روی این روزنامه میچرخد. از چند وقت پیش هم که تهرانتایمز شروع به افشای برخی اطلاعات درباره شخصیتهای سیاسی آنور آبی و رو کردن دست آنها کرده، حساسیت فعالیتش تا جایی بالا رفته که چهرههایی مثل «ریچارد گولدبرگ» عضو بنیاد تروریستی موسوم به «دفاع از دموکراسیها» و «گابریل نورونها» مشاور پیشین امور ایران در وزارت خارجه امریکا درباره افشاگریهایش توئیت میزنند و اطلاعات منتشرشده را تأیید میکنند. درباره چند و چون جریانسازیهای اخیر روزنامه تهرانتایمز با محمد صرفی، سردبیر این روزنامه به گفتوگو نشستهایم.
چرا تهرانتایمز به موضوع افشاگری درباره عزل رابرت مالی از سوی امریکا پرداخت؟
صلاحیت امنیتی رابرت مالی، نماینده معزول دولت بایدن در امور ایران، روز اول اردیبهشتماه سالجاری تعلیق شد. دولت امریکا این خبر را از همه پنهان کرد. حتی اواخر اردیبهشتماه که وندی شرمن و برخی دیگر از مقامات دولت بایدن برای شرکت در جلسهای محرمانه و مربوط به ایران، به سنا رفتند، غیبت مالی در این جلسه مهم را لاپوشانی کرده و ادعا کردند او بهدلیل مشکلات شخصی در مرخصی است. این لاپوشانی با کلی خبر، تا اوایل تیر ادامه یافت و پس از اعلام هم یک خبر کلی اعلام شد. حتی نگفتند زمان تعلیق مالی کی بوده است. تهرانتایمز اولین گزارش اختصاصی خود در این مورد را ۲۰ تیرماه منتشر کرد. ما در این گزارش برای نخستینبار اطلاعات دستاولی را در مورد پرونده مالی رسانهای کردیم. شروع داستان از اینجا بود. از زمان دستیابی ما به اطلاعات دست اول، سوژه شکل گرفت و کلید ماجرا زده شد.
استراتژی افشاگری اسنادی که تاکنون درباره آنها حرفی به میان نیامده، بر چه اساسی پیش میرود؟
میشود گفت عمر تهرانتایمز تقریباً هم اندازه عمر انقلاب اسلامی است. تهرانتایمز کمتر از ۹۰روز پس از پیروزی انقلاب منتشرشد و اولین روزنامه پساانقلاب محسوب میشود، از این جهت یک برند ارزشمند و خاص است. من اطلاعی ندارم که طی این چهار و نیم دهه، آیا موارد مشابهی بوده یا نه اما به این شکل و با این حجم از بازتاب و اثرگذاری، اتفاق نیفتاده است. اگر بخواهیم از منظر اثرگذاری و افشاگری بررسی کنیم، نه تنها در تاریخ تهرانتایمز بلکه در تاریخ مطبوعات ایران هم، چنین چیزی سابقه نداشته است.
اعتبار و ارزش رسانهها به عوامل مختلفی بستگی دارد که یکی از این عوامل ارزش خبر اختصاصی است. داشتن خبر اختصاصی برای هر رسانهای در دنیا اعتبار میآورد. میزان اعتبار و ارزش هم، بستگی به اهمیت آن خبر دارد. یک وقت یک رسانه یک خبر اختصاصی دارد که اگر چه اختصاصی است اما چندان مهم نیست و در نتیجه توجه چندانی را به خود جلب نمیکند و اعتبار خاصی هم نمیآفریند. یک وقت خبر اختصاصی شما از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است، توجه زیادی را به خود جلب و شما را به منبع سایر رسانهها تبدیل میکند بهطوری که اگر بخواهند درباره آن موضوع حرفی بزنند یا تحلیلی ارائه کنند، چارهای جز رجوع به شما ندارند. پس یکی از اهداف استراتژیک هر رسانهای دستیابی به چنین اخباری است. این اخبار حکم شاهماهی را دارند. اینطور نیست که هر روز یا حتی هر ماه و حتی هر سال بتوان شاهماهی صید کرد. افشاگریهای تهرانتایمز درباره رابرت مالی، صیدی از این نوع بود.
اسناد رابرت مالی از کجا به دست تهرانتایمز رسیده بود؟
این سؤالی است که خیلیها در داخل از ما میپرسند و بیش از داخل، سؤال مهم و اصلی امریکاییهاست. طبیعی و حرفهای است که هیچ رسانهای منبع یا منابع خود را فاش نمیکند. گاهی منبع خبرهای خاص پس از دهها سال فاش میشوند و حتی ممکن است هرگز فاش نشوند. یک نمونه آن منبع روزنامه واشنگتنپست در افشاگری مشهور واترگیت است که بعد از سی و اندی سال هویت او فاش شد. آن هم زمانی که سالها از مرگ ریچارد نیکسون میگذشت و خود منبع هم که مأمور FBI بود دچار زوال عقل و حافظه شده بود.
چه واکنشهایی پس از انتشار این گزارش گرفتید؟
واکنشها متنوع و گسترده بود. روز انتشار اولین گزارش ما، برای نخستینبار در نشست سخنگوی وزارت خارجه امریکا چند خبرنگار درباره صحت و سقم این گزارش پرسیدند. تاکنون چند عضو کنگره امریکا در اینباره موضع گرفته و حتی بیانیه رسمی دادهاند. مثلاً مککال، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا بیانیهای صادر کرد و از اینکه تهرانتایمز اطلاعاتی دارد که نهتنها رسانههای امریکایی بلکه حتی اعضای کنگره هم آنها را نداشتهاند، عصبانی شد و از وزارت خارجه دولت امریکا توضیح خواست.
رسانهها و تحلیلگران امریکایی هم زیاد به این موضوع پرداختند و چنین ماجرایی را یک افتضاح برای دولت امریکا نامیدند. برای نمونه یکی از دیپلماتهای سابق امریکا در موضعی اعلام کرد تهرانتایمز درباره رابرت مالی بیشتر از نیویورکتایمز میداند و این افتضاح است. انتشار نامه بخش امنیت دیپلماتیک وزارت خارجه امریکا به رابرت مالی، واکنشها را به اوج خود رساند.
درباره سیاستهای جدید و خیزشی که تهرانتایمز جدیداً داشته چه صحبتی دارید؟
فارغ از پرونده مالی، باید بگویم تهرانتایمز پیش از این هم یک روزنامه و رسانه مهم و جدی برای مخاطبین انگلیسیزبان بود. قدمت و قوت این روزنامه آن را به یک منبع و دریچه مهم تبدیل کرده است. این سرمایه ارزشمند که من آن را سرمایه نظام میدانم، محصول کار و تلاش مجدانه و مخلصانه کسانی است که طی این چند دهه در این روزنامه کار کرده و قلم زدهاند. ما در دوره جدید سعی کردهایم تحولاتی ایجاد کنیم؛ هم در فرم و هم در محتوا مقداری جسارت و خلاقیت به خرج بدهیم و از کلیشههای رایج فاصله بگیریم. البته هنوز تا نقطه مطلوب و آرمانی فاصله داریم اما سعی میکنیم به اندازه توان و مقدوراتمان روزنامه را متحول کنیم.
واکنش در داخل کشور چه بود؟
اگر کمی، فقط کمی مسئولان کشور نسبت به اهمیت و کارکرد رسانه توجه و عمق بیشتری داشته باشند، رسانههای ما میتوانند خیلی اثرگذارتر از اینها ظاهر شوند. به نظر من توجه به رسانه هم دو ساحت دارد؛ ساحت مادی و دیگری محتوایی و کارکردی.
بــــرش
طبیعی و حرفهای است که هیچ رسانهای منبع یا منابع خود را فاش نمیکند. گاهی منبع خبرهای خاص پس از دهها سال فاش میشوند و حتی ممکن است هرگز فاش نشوند. یک نمونه آن منبع روزنامه واشنگتنپست در افشاگری مشهور واترگیت است که بعد از سی و اندی سال هویت او فاش شد. آن هم زمانی که سالها از مرگ ریچارد نیکسون میگذشت و خود منبع هم که مأمور FBI بود دچار زوال عقل و حافظه شده بود.