سیمون فرانکلپرات، استاد سیاسی دانشگاه ملبورن در گفتوگو با یک سایت استرالیایی:
اشغال غزه بعید است
مترجم: زهره صفاری/ شنبهای که گذشت حماس با حملهای همهجانبه و هماهنگ، غافلگیری فراموشنشدنیای را به رژیم صهیونیستی تحمیل کرد. بنیامین نتانیاهو که با انتقاد شدید صهیونیستهای افراطی روبهرو بود بلافاصله شرایط جنگی اعلام کرد و قول داد که با حملات سنگین انتقامجویانه پاسخ این غافلگیری را بدهد و برای تحقق وعدههایش و سرپوش گذاشتن بر شکست سنگین امنیتی اطلاعاتی تلآویو، علاوهبر حملات هوایی سنگین، با قطع آب و برق و راههای ارتباطی با باریکه غزه به تقابل برخاست. تلفات در دو سوی این میدان سنگین است و هر لحظه با سنگینتر شدن حملات، این وضعیت وخامت بیشتری پیدا میکند. با این تحولات سایت «PURSUIT» در گفتوگو با دکتر سیمون فرانکل پرات، استاد علوم سیاسی و کارشناس امنیت بینالملل دانشگاه ملبورن استرالیا ابعاد مختلف این حملات و همچنین وضعیت خاورمیانه پس از جنگ را مورد بررسی قرار داده است.
حمله هماهنگ و مستقیم حماس به اسرائیل که بهنظر میرسد وزارت دفاع و دولت تلآویو را شوکه کرده است را چگونه میبینید؟
این حملات واقعاً اسرائیل را شوکه کرد و بعد از اینکه نیروهای حماس توانستند از حصارها و ایستهای بازرسی اطراف باریکه غزه عبور کنند، منطقه را تا حدود زیادی برای اسرائیل ناامن کردند. بیش از هزاران مبارز فلسطینی نهتنها نیروهای ارتش اسرائیل را شکست دادند بلکه توانستند وارد شهرکها شده و منطقه را تحت کنترل درآوردند. ضمن اینکه آنها بسیاری از زندانهای اسرائیل را نیز در اختیار گرفتند. ویدیوهای منتشر شده از هر دو طرف، صحت این پیشرویها را ثابت میکند و همین امر نیز این حملات را مرگبارترین روز اسرائیل از زمان تشکیل کرده و ناکامی اطلاعاتی در مقیاس وسیعی را برای تلآویو به ثبت رسانده است.
اعلام جنگ بنیامین نتانیاهو را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
بیانیههای عمومی دولت فعلی و سران دفاعی اسرائیل نشان میدهد که این جنگ با الگوهای تعیینشدهای که شامل بمبارانهای مقطعی و نفوذ به غزه و همچنین حمله به مواضع حماس است، ادامه خواهد یافت. اما احتمال میرود ابعاد این عملیات به مراتب وسیعتر از دفعات قبلی باشد. بنابراین ممکن است هفتهها به طول بینجامد و حتی بخشهای زیادی از نوار غزه نیز بهطور موقت تحت اشغال اسرائیل درآید. گرچه برخی از مقامات و سیاستمداران اسرائیلی بر نابودی کامل حماس و اشغال بلندمدت باریکه غزه تأکید دارند اما این دستاورد در برهه فعلی، بعید به نظر میرسد چراکه تبعات و خطرات بسیاری برای ارتش اسرائیل در پی خواهد داشت.
گفته شده است حمله همهجانبه حماس بدترین عملیات علیه اسرائیل در 15 سال اخیر بوده است. اگر مقایسهای نیز با عملیاتهای گذشته داشته باشیم، درمییابیم که این حمله هم از بعد برنامهریزی و هم تجهیزات کاملاً متفاوت بوده و برخی نقش ایران را در آن محتمل میدانند...
گرچه برخیها ایران را پشت این حملات میدانند اما به عقیده من، شواهد و مدارک این موضوع را ثابت نمیکنند. حماس قابلیت اجرای این عملیات را بهتنهایی دارد و منابع اطلاعاتی اسرائیل نیز ظاهراً آن را تأیید کرده اند و همین امر برنامهریزی عملیاتی این حملات را روشنتر کرده است. بعید بهنظر میرسد حماس با ایران در این برهه همکاری داشته باشد. ایران حامی حماس است اما این به معنای آن نیست که در بعد عملیاتی این گروه مداخله داشته باشد. بدون شک اسرائیل ظرفیتها و تجهیزات حماس را درست نشناخته بود و مهمتر از آن آژانسهای اطلاعاتی اسرائیل نیز در اشتباه بودند و تصور نمیکردند حماس تمایلی برای حمله در این برهه داشته باشد.
با این وصف، چشمانداز ثبات و امنیت در منطقه را پس از این جنگ چگونه میبینید؟
شاید در این برهه، سخت بتوان یک دیدگاه کلی از ثبات منطقه داشت اما بهطور کلی بعید است که همسایههای فلسطین و اسرائیل چندان درگیر این جنگ شوند. حزبالله، حزب سیاسی مسلمانان شیعی و از گروههای مقاومت مستقر در لبنان میتواند به این جنگ بپیوندد و جبهه دوم علیه اسرائیل را در شمال آن فعال کند و اسرائیل نیز در پاسخ به این حملات جنوب لبنان را بزند.
اما با اینکه حزبالله تا به این لحظه با چندین راکت حمله کرده و چندین شهید داشتهاند و حتی تبادلهای آتشی نیز در مرزهای شمالی وجود داشته اما تاکنون تحرکات مداخلهجویانه گستردهای در جنگ نداشته است. ضمن اینکه گروههای مبارز فلسطینی مانند جهاد اسلامی نیز از این مرزها حملاتی داشتهاند. در این میان مداخله ایران نیز بعید بهنظر میرسد و این یعنی حماس و باریکه غزه مقابل اسرائیل قرار میگیرند. با این حال بهطور کلی نمیتوان پیشبینی قاطعی درباره مسائل داشت و باید صبوری داشت و براساس شواهد قضاوت کرد.
از طرفی در پشت پرده این خشونت وسیع اشغال نوار غزه و حتی کرانه باختری، بسیاری از اسرائیلیها، نتانیاهو را بهعنوان مقصر اصلی این بحران میشناسند و همچنان انتقادات به دولت کم نیست چرا که اعزام شمار زیادی از نیروهای نظامی به کرانه باختری برای حفاظت از شهرکها در ایام تعطیلات یهود به ضرر آنها تمام شده است. شاید اگر این نیروها در غزه مستقر بودند میتوانستند در برابر حماس سریعتر عمل کنند. احتمالات زیادی مثل تغییر در کابینه نتانیاهو وجود دارد اما فقط زمانی میتواند یک پیشبینی مطمئن درباره آینده داشت که حفاظت از غیرنظامیان تحت قوانین جنگی و در چهارچوب قوانین حقوق بشری بینالمللی قرار گیرد و طرفین درگیر از حمله به مناطقی که غیرنظامیان هستند خودداری کنند.
گزینههای سخت پیش روی نتانیاهو
دانیل ال. بیمان
تحلیلگر سیاسی
فارن افرز
با توجه به حجم گسترده حملات حماس و غافلگیری اولیه اسرائیل، اجرای هر پلنی برای تل آویو سخت و دشوار است. حتی اگر صهیونیست ها بتوانند پیروز هم بشوند، تصور تضعیف حماس و اینکه این غافلگیری بار دیگر تکرار نمیشود، چندان ساده به نظر نمیرسد.واقعیت آن است که تاکتیک نبرد زمینی در غزه اگر برای اسرائیلیها کارآمد هم باشد تبعات بزرگی برای نظامیان ایجاد خواهد کرد. اما این نفوذ کار سادهای نیست و بحران سال 2014 با کشته شدن 66 سرباز اسرائیلی و 6 غیرنظامی تنها بهخاطر نفوذ نیروهای اسرائیل به چند مایل از خاک باریکه غزه شاهدی برای آن است. از سوی دیگر، اسرائیلیها بخوبی میدانند که جنگ طولانی مدت در باریکه غزه میتواند ضعف دیپلماتیکی تل آویو را نشان دهد؛ شرایطی که بدون شک با توجه به پیشرویهای اسرائیل در فرایند عادیسازی روابط با عربستان سعودی با میانجیگری امریکا تا پیش از این جنگ، میتواند تأثیر منفی بر چهارچوب این توافق بگذارد. این در حالی است که با بالا گرفتن تنشها عربستان سعودی علت مهم بروز این جنگ تمام عیار را تداوم اشغالگری و نادیده گرفته شدن حق قانونی مردم فلسطین عنوان کرد. مشکل اصلی این است که با وجود این شرایط همچنان سران تل آویو به این توافق با شکل و شمایل سابق امیدوارند اما غافل از آن هستند که پس از این حمله گسترده هر اقدامی برای بازیابی جایگاه گذشته شان، معنای پیروزی برای حماس دارد. با تمام اینها یکی از بزرگترین چالشها برای اسرائیل پس از خلاصی از این جنگ، بازیابی قدرت بازدارندگی و القای این باور به جهان است که بعد از این حملات، نه حماس و نه حامیان آن قادر به حمله به اسرائیل نیستند. چراکه تکرار چنین فاجعهای برای اسرائیل بشدت گران تمام خواهد شد و حماس، حزبالله و دیگر حامیان آنها معتقدند دولت صهیونیست، خانه عنکبوت است؛ از دور قوی به نظر میرسد اما در واقعیت شکننده و سست است.
تئوری شکستخورده راست افراطی
زک بیچامپ
تحلیلگر ارشد
سایت ووکس
در سال 2017، بزالل اسموتریج، نماینده راست افراطی کنست و وزیر اقتصاد کابینه فعلی نتانیاهو، طرحی بهزعم خود قطعی برای پایان درگیریهای اسرائیل و فلسطین پیشنهاد کرد. او ریشه اختلافات را در حضور دو ملت در یک زمین خواند و اعلام کرد برای پایان کشمکش باید تقسیم قلمرویی وجود نداشتهباشد و این یعنی پیروزی یک طرف و شکست دیگری. پیشنهاد او شکست هویت فلسطینی بود. او برای کلیدزدن این پروژه، پیشنهاد الحاق کرانه باختری و گسترش سریع شهرکهای صهیونیستی را مطرح کرد. اسموتریج اما برای تحقق این فرضیهاش بهترین فرصت را در دوره حضور در کابینه نتانیاهو یافت و هر دو بخش پیشنهاد او به سرعت در دستور کار کابینه افراطی قرار گرفت. اما نتیجه این خشونت و وحشیگری افراطی تنها جرقهای برای شعلهور شدن خشم فلسطینیها شد و همین امر تمرکز بیشتر امنیتی اسرائیل را به سمت کرانه باختری معطوف کرد. در این شرایط بود که نظامیان اسرائیلی از غزه به سمت کرانه باختری گسیل شدند. اما آنچه که تئوری راست افراطی و اسموتریج نادیده گرفته بودند آن بود که آنها برای مقاومت غزه سهمی قائل نبودند و کرانه باختری را تعیین کننده جنگ میدانستند و به دنبال تصرف آن بودند. این اهمال بزرگترین ضربه را به اسرائیل زد و فاجعهآفرین شد؛ فاجعهای که متهم ردیف اول آن نه فقط اسموتریج بلکه کابینه افراطی است که به ریاست بنیامین نتانیاهو بر سر کار است.