گفت‌وگوی «ایران» با دکتر علیرضا قائمی‌نیا، مدیر قطب علمی فلسفه دین

مدل‌های فرهنگی دین باید کشف و فهم شود

گروه اندیشه/ ما تاکنون انواع تفسیرها از اسلام را تجربه کرده‌‌ایم اما جای «اسلام فرهنگی» و «خوانش فرهنگی از دین اسلام» و نشان دادن ظرفیت‌ها و ویژگی‌های آن خالی است. دکتر علیرضا قائمی‌نیا، سعی کرده است در کتابی با عنوان «دین و مدل‌های فرهنگی» به این نیاز جامعه علمی ما پاسخ گوید. این اثر به‌تازگی به همت انتشارات مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی روانه بازار نشر شده ‌است. او در این کتاب، از دیدگاه «انسان‌شناسی ‌شناختی» به تحلیل نقش مدل‌های فرهنگی در دین پرداخته است. با او در مورد اینکه یک جامعه، چه نیازی به «مدل‌های فرهنگی دینی» دارد، به گفت‌وگو نشستیم. او دکترای فلسفه و حکمت دارد و اکنون سردبیر فصلنامه ذهن و مدیر قطب علمی فلسفه دین و دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است و از محققانی به شمار می‌رود که بر «قرائت فرهنگی از دین» تأکید می‌گذارد و می‌گوید: «با فرض اینکه کلیت جامعه، دینی را پذیرفته است، جامعه دینی نخواهیم داشت؛ قوام جامعه دینی به مدل‌های فرهنگی دینی است. مشکل ما این است که هنوز به مدل‌های فرهنگی دینی نیندیشیده ایم.» از همین روست که قائمی‌نیا جای خالی رشته «مطالعات فرهنگی دین» در حوزه‌های علمیه را بارها در گفت‌وگو‌های مختلف با ما، گوشزد کرده است.

جناب دکتر قائمی‌نیا، پروژه فکری و دغدغه شما برای تألیف کتاب «دین و مد‌ل‌های فرهنگی» چه بود؟
همواره دغدغه داشتم که تحلیل‌های فرهنگی را در دل متون دینی دنبال کنم و در پی رسیدن به روشی بودم که به‌تدریج این ایده‌ها در ذهنم شکل‌ گرفت و در این کتاب به ثمر نشست.
مهم‌ترین بحث «انسان‌شناسی شناختی» موضوع مدل‌های فرهنگی است و انسان‌شناسان فرهنگی بر این باورند که هر فرهنگی واجد یکسری مدل‌های فرهنگی است که اساساً قلب هر فرهنگی را تشکیل می‌دهد و به ساحت‌های مختلف زندگی فکری افراد چهارچوب و معنا می‌‌بخشد. اینکه مدل‌های فرهنگی چه ماهیت و اقسامی دارد و با چه روش‌هایی می‌توان آن را کشف‌کرد در این کتاب به صورتی مطلق در حوزه دین و به صورت خاص در حوزه قرآن دنبال کردم که آیا می‌توان مدل‌های فرهنگی را در دین کشف کرد؟ کار بسیار دشواری بود اما به‌تدریج در این کتاب محقق شد.

ادعای اصلی شما در این کتاب چیست؟
من در این کتاب چندین ادعا مطرح کرده‌ام؛ نخست اینکه از خود دین باید قرائت فرهنگی داشت و مدل‌های فرهنگی درون دین را کشف‌ و با مدل‌های فرهنگی‌ که در جامعه وجود دارد، مقایسه‌ کرد.  نکته دوم اینکه با ابزار‌های تحلیلی و عقلی مختلف اثبات کرده‌ام که اساساً دین «هویتی فرهنگی» دارد و در خصوص اینکه مدل‌های فرهنگی را باید چگونه کشف کرد، از خود قرآن مثال‌هایی را طرح کرده‌ام.
در نهایت هم به موضوع «جامعه دیجیتال» و مدل‌های فرهنگی‌ که در چنین جامعه‌ای می‌تواند ظهور و بروز پیدا کند، پرداخته‌ام؛ اینکه جامعه دیجیتال چه ماهیت و اثرگذاری‌ دارد.

 چقدر این قرائت فرهنگی از دین در جامعه ما اتفاق می‌افتد؟ و چقدر این مدل‌های فرهنگی در حوزه دین به رسمیت شناخته می‌شود؟
قرائتی که حوزه علمیه ما از دین ارائه می‌کند، متأسفانه فردگرایانه بوده و فرهنگی نیست و به همین دلیل نمی‌توانیم میان «کتاب»، «سنت» و «جامعه» خودمان پل ارتباطی برقرار کنیم. این در حالی است که ما به قرائت ‌فرهنگی از دین نیاز داریم، اما این مهم در حوزه مطالعات ‌دینی جدی گرفته نشده ‌است. به همین دلیل است که ما نمی‌توانیم دستاوردهای علوم ‌انسانی و علوم ‌دینی را با جامعه خودمان پیوند بزنیم. پر کردن این خلأ از رهگذر «مدل‌های فرهنگی» تحقق می‌یابد و نگاه فرهنگی به کتاب و سنت را میسر می‌کند. بنابراین معتقدم «مدل‌های فرهنگی دین» باید کشف و فهم‌ شود؛ مراکزی باید متکفل این کار باشند و آن را به‌طور جدی در دستور کار قرار دهند.

در پرداخت به مدل‌های فرهنگی و به رسمیت شناختن آنها، چقدر ممکن است دچار نسبیت‌گرایی شویم؟
به نکته مهمی اشاره کردید. در دل «انسان‌شناسی فرهنگی» هم بعضی از قرائت‌های نسبیت‌گرایانه وجود دارد که من با آنها همدل نیستم و اتفاقاً بخش مفصلی از کتاب را هم به این بحث اختصاص داده‌ام.
تأکید من بر «مدل فرهنگی در مطالعات دینی» از این جهت است که معتقدم دین هم باید از دستاوردهای مطالعات فرهنگی به معنای کامل کلمه استفاده کند و در عین حال به مطالعات فرهنگی به معنای عام کلمه هم نگاه انتقادی داشته باشد و دربست آن را نپذیرد. در واقع باید از مطالعه بینارشته‌ای بین «مطالعات دینی» و «مطالعات فرهنگی» به سمت واقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی برویم و دنبال راه‌حل باشیم.

 اشاره کردید که تا به حال «قرائت فردگرایانه از دین» داشته‌ایم اما باید به سمت «قرائت فرهنگی از دین» برویم. قرائت فرهنگی از دین به چه معنا؟ مطالعات فرهنگی چه ظرفیت‌هایی را در حوزه دین ایجاد می‌کند؟
منظورم از «قرائت فردگرایانه» این است که به ابعاد فرهنگی دین کمتر پرداخته شده ‌است که این هم دلیل دارد. هیچ‌گاه در تاریخ، چنین فرصتی پیش نیامد که اسلام و تشیع وارد فرهنگ شود و نظامی را تأسیس کند یا با کلیت فرهنگ مواجه شود. به همین دلیل، قرائت‌های علمای ما از دین در همان حیطه‌های فردگرایانه باقی ماند.
نگاه‌های فرهنگی به دین، یکسری مبانی و اصول دارد؛ اول اینکه مخاطب دین را نه انسانی جدا از جامعه که انسانی در دل فرهنگ در نظر بگیریم. دین تنها «احکام فردی» نیست؛ «احکام فرهنگی» هم دارد و خیلی از جاها باید احکام فردی را از دل احکام فرهنگی بیرون کشید. واقعیت این است که «مدل‌های فرهنگی» اساس یک فرهنگ را تشکیل می‌دهند. «مدل‌های فرهنگی دین» هم اساس دین را تشکیل می‌دهند. با فرض اینکه کلیت جامعه، دینی را پذیرفته است، جامعه دینی نخواهیم داشت. قوام جامعه دینی به وجود مدل‌های فرهنگی دینی است. مشکل ما این است که هنوز به «مدل‌های فرهنگی دینی» نیندیشیده‌ایم.

چه کسانی یا چه نهادهایی متولی رسیدن ما به «قرائت فرهنگی از دین» هستند؟
کسانی که در حوزه اندیشه دینی سیر می‌کنند و آنان که مطالعات بین‌رشته‌ای دارند، باید این مهم را به انجام برسانند و در این راستا باید در حوزه‌های علمیه، بخشی تأسیس شود. بیش از 10 سال است که من به دوستان حوزوی می‌گویم حوزه باید یک «مرکز مطالعات فرهنگی دینی» داشته باشد. تا زمانی که این کار را صورت ندهیم هر راه‌حلی که برای مسائل فرهنگی پیدا می‌‌کنیم، راه‌حل‌هایی موقت و گذرا است و نمی‌توانیم مشکلی را حل ‌کنیم.

 

بــــرش

قرائتی که حوزه علمیه ما از دین ارائه می‌کند، متأسفانه فردگرایانه بوده و فرهنگی نیست و به همین دلیل نمی‌توانیم میان «کتاب»‌، «سنت» و «جامعه» خودمان پل ارتباطی برقرار کنیم. این در حالی است که ما به «قرائت ‌فرهنگی از دین» نیاز داریم. اما این مهم، در حوزه مطالعات ‌دینی جدی گرفته نشده ‌است. به همین دلیل است که ما نمی‌توانیم دستاوردهای علوم ‌انسانی و علوم‌ دینی را با جامعه خودمان پیوند بزنیم. پر کردن این خلأ از رهگذر «مدل‌های فرهنگی» تحقق می‌یابد و نگاه فرهنگی به کتاب و سنت را میسر می‌کند. بنابراین معتقدم «مدل‌های فرهنگی دین» باید کشف‌ و فهم شود.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و نود و شش
 - شماره هشت هزار و دویست و نود و شش - ۱۶ مهر ۱۴۰۲