۴ تصویر از شهری که در «ازدحام خودروها» قفل شده

همه راه‌ها به ترافیک ختم می‌شود

حمیده امینی‌فرد
گزارش نویس

حجم ترافیک در کلانشهرها همزمان با اول مهر 20 تا 30 درصد افزایش یافت. این خبر را بگذارید در کنار خطوط شلوغ و پر ازدحام بزرگراه‌ها، خیابان‌های اصلی و معابر فرعی شهری مانند تهران که این روزها ترافیکش، زمان و مکان را برای شهروندانش بی‌معنا کرده است. صبح‌ها، ظهرها، عصرها و شب‌ها و هرکجای این کلانشهر را که تصور کنید، حالا درگیر معضلی به نام ترافیک شده که معلوم نیست با بازگشایی مدارس و دانشگاه‌ها قرار است، تاچه اندازه پیچیده‌تر شود. شهرداری از یک جهش بزرگ در حمل و نقل عمومی خبر می‌دهد. جهشی که قرار است با ساخت خط 9 و 10 از امسال شروع شود و با تکمیل خطوط هفتگانه ادامه یابد. امسال حتی قرار است 20 کیلومتر خط مترو با 14 ایستگاه به بهره‌برداری برسد و بازسازی 11 واگن از 29 رام قطار وعده داده شده هم آماده است. اتوبوس‌های فعال تهران هم حالا به عدد 2832 دستگاه رسیده‌اند و قرارداد 3 هزار اتوبوس هم منعقد شده است، با وجود این تصاویری که از حمل و نقل عمومی و خصوصی از سطح شهر تهران دیده می‌شود، یک شهر تشنه و سیراب نشده از ترددهای برنامه‌ریزی شده و خیابان‌های در آرامش است.
تصویر اول: مترو شهید بهشتی -ساعت 7:30 صبح
موج جمعیت پس از عبور از گیت ورودی با سرعت به سمت پله‌های برقی هجوم می‌برد. قطار اول که می‌رسد درها بازنشده، مردم دسته به دسته به سمت درها می‌دوند. درها که باز شد، سیل جمعیت خروجی با ورودی‌های داخل واگن‌ها، ترکیب می‌شود. از ترکیب ورودی‌ها و خروجی‌ها، صدای جیغ و داد و فریاد «هل نده» جمعیت بالا می‌رود. کسی اما گوشش به این حرف‌ها بدهکار نیست. یک نفر از زیر جمعیت سرش را طوری خم می‌کند که معلوم نیست مسیرش کجاست، همان یک نفر حالا روی صندلی در دنج‌ترین جای قطار نشسته است. «علیرضا» می‌گوید که مترو سوار حرفه‌ای است. می‌داند وقتی قطار رسید، نباید سریع به سمت درها دوید. بهترین زمان همان وقتی است که جمعیت درهم تنیده، خیلی‌ها گیج پیدا کردن مسیری برای عبور از دیوار بلند مسافران هستند. «علی» هر روز از همین مسیر جای خودش را داخل یک واگن پیدا می‌کند. می‌گوید روزی حداقل 30 دقیقه زمانش را برای رسیدن یک قطار خلوت تلف می‌کند. حتی زمان غیر پیک هم واگن‌ها آنقدر دستفروش دارد و شلوغ و پرهمهمه است که مجبورش می‌کند مدت‌ها در انتظار یک قطار در صف مسافران خسته و کلافه بایستد. خودرو شخصی دارد، اما طرح ترافیک چاره‌ای جز متروسواری برایش نگذاشته‌است. مردم از این شلوغی آزاردهنده کلافه‌اند. چاره‌ای هم ندارند. آنفلوانزا و کرونا هم که همچنان هست، با این ازدحام معلوم نیست چه بلایی سرمان می‌آید. حرف‌های او را «کیمیا» ادامه می‌دهد. دانشجوی دانشگاه آزاد. «شنیده‌ایم چند روز برای دانشجوها رایگان است. خب مشکل ما این چند هفته نیست. قیمت‌ها بالا رفته، اما تعداد قطارها مثل قبل است. درد ما که کرایه نیست، این همهمه و سروصداست. همین چند روز پیش کیف پولم توی یکی از همین واگن‌ها چند ثانیه‌ای غیب شد، حتی نفهمیدم کی و کجا. یا این دستفروش‌ها، از دستشان روح و روانمان خراب شده.»
مرتضی، اما نگرانی‌اش از تأخیرهای پی در پی قطارهاست. او که اغلب مسافر خط 3 مترو و کارگر یک کارگاه تولیدی است، بارها بر سر دیررسیدن هایش با کارفرما بحث و دعوا کرده:«زورم نمی‌رسد حتی با همین مترو هم هر روز سرکار بروم، چه برسد به اینکه بخواهم تاکسی بگیرم. مجبورم این وضع را تحمل کنم. گاهی آنقدر می‌ایستم و این پا و آن پا می‌شوم که تا به کارگاه برسم، جانی برایم نمانده که بخواهم کار کنم.»
تصویر دوم: بی‌آرتی خیابان انقلاب - ساعت 7 صبح
رد خطوط مسافران را که بگیرید، لااقل 15 نفر جلوتر از شما به امید آمدن یک اتوبوس خلوت‌تر ایستاده‌اند. نتیجه اما همیشه خوشایند آنهایی که زودتر آمده‌اند، نیست. عده‌ای تلاش می‌کنند تا از بین جمعیت، بالاخره راهی برای وارد شدن به اتوبوس پیدا کنند و عده‌ای البته با داد و بیداد و فریاد راه را برای فرصت طلبان می‌بندند. ماجرای دعوای ایستگاه‌های بی‌آرتی برای اغلب مسافران تکراری است. برخی‌ها به این وضعیت عادت کرده و ترجیح می‌دهند که روانشان را بیشتر از این درگیرنکنند و اما عده‌ای که معمولاً جزو جدیدترها هستند، همه تلاششان را می‌کنند تا جلوی قانون شکنی گرفته شود! اتوبوس روهای حرفه‌ای حالا عادت کرده‌اند که باید بیش از آنکه حواسشان به زرنگ بازی تازه واردها باشد، باید دستشان به کیف و جیبشان باشد تا مبادا یک نفر در اثنای همین شلوغ بازی‌ها خالی‌اش نکند. میترا که مسیر هر روزش از خیابان انقلاب می‌گذرد جزو دسته‌ای است که می‌گوید به «فرهنگ اتوبوسی» خو گرفته است...
تصویرسوم:تاکسی‌های زیرپل سیدخندان-ساعت 6:30 بعدازظهر
ساعت به 7 نرسیده، لاین خطی‌ها کامل پر شده است. سر خط هر یک از خطوط را که بگیرید، لااقل باید چند دور کوتاه بزنید تا متوجه شوید نفر آخر کیست. برخی مسافران می‌گویند روزی یکی-دو ساعت وقتشان فقط همین جا در همین ایستگاه‌ها هدر می‌رود. نگرانی بیشترشان از ترافیک مهر و ازدحام مسافرهاست. راننده‌ها می‌گویند ترافیک اجازه نمی‌دهد زودتر به خط برسند. برخی مسافرها البته حکایت‌های دیگری هم شنیده‌اند. مثل حکایت تاکسی‌های دربستی و آن تعداد راننده‌ای که مخفیانه دور و بر کوچه‌های خلوت پارک می‌کنند و برای خودشان یک کاسبی پردرآمد راه انداخته‌اند. همان تعدادی که کرایه دربستی را بین مسافران تخس می‌کنند و با این ترفند، به قول خودشان نه سیخ می‌سوزد نه کباب! یا آن تعدادی که زمستان نشده، به هوای باد و بوران و باران، کرایه‌ها را چند برابر می‌کنند و حالا هم که ظاهراً از شورای شهر مجوز دارند تا نرخ‌ها را شناور حساب کنند. درد دل مسافر تاکسی‌ها چه خطی‌ها و گردشی‌ها کم نیست. خیلی هایشان از افزایش وحشتناک کرایه‌ها ناله می‌کنند و تعدادی هم از تاکسی درب و داغانی که تابستان گرما می‌دهند و زمستان سرما، ناراضی‌اند.
تصویرچهارم: خودرو شخصی-بزرگراه حکیم-ساعت 8 شب
ناگهان صدای بوق خودروها همصدا بلند می‌شود. انگار یک نفر می‌خواسته زرنگ بازی در بیاورد، سرماشین را کج کرده به سمت خط ویژه و بعد هم گازش را گرفته و رفته است. چند دقیقه بعد همین که لاین کندرو از ازدحام ماشین‌ها قفل شد، صدای آژیر آمبولانس بلند می‌شود. خودروها اما جای خودشان را سفت چسبیده‌اند. تا بالاخره فریادهای راننده عصبانی آمبولانس از پشت بلندگو، چند نفر را متقاعد می‌کند تا آهسته آهسته مسیرشان را به سمت چپ منحرف کنند! کمی جلوتر، یک نفر در لاین سرعت، کاپوت خودرواش را بالا زده! سایرین، اما بی‌تفاوت سرشان را از شیشه خودرو‌ها بیرون آورده و هرچه روی دلشان سنگینی کرده نثار راننده‌ای می‌کنند که با حالت شرمندگی، زیر آماج این داد و بیدادها، پشت کاپوت خودرواش مظلومانه پناه گرفته است. آن‌طرف بزرگراه، وضعیت خودروها عجیب‌تر است. ساعت از 8 شب گذشته، اما خطوط بزرگراه از غرب به شرق از انبوه خودروهای تک سرنشینی پر شده که هر دقیقه، چند سانتیمتر جلوتر می‌روند. تصویر لاین برگشت، تصویر رانندگان خسته و کلافه ای‌است که با صدای بوق خودرو عقبی هر از گاهی سرشان را از روی گوشی‌های تلفن همراه بر می‌دارند و چند سانتیمتر که جلوتر رفتند، دوباره سرشان به پایین خم می‌شود. تعدادی از راننده‌ها می‌گویند وضع هر شبشان همین است. در بهترین حالت، یک ساعت و در بعضی شب‌ها حتی تا سه ساعت هم در ترافیک گیر کرده‌اند. برخی هایشان 10 شب به خانه می‌رسند و دوباره 6 صبح از خانه بیرون می‌زنند. یک نفرشان می‌گوید: «آنقدر که هر روز خودرو می‌بینم، زن و بچه‌ام را نمی‌بینم. زندگی مان شده ترافیک. کسی هم گوشش به حرف‌های ما بدهکار نیست. می‌گویند ماشین نیاورید، اما هرجور حساب می‌کنم پول یک باک بنزین برایم ارزان‌تر از این کرایه‌های نجومی است. حمل و نقل عمومی هم که سوار نشده، همان دم در زیر دست و پای بقیه له می‌شوید و خدا به داد کسی برسد که مثل من بیماری قلبی داشته باشد، همان یک عمل جراحی برایم 50 میلیون تمام شده، دیگر ریسک نمی‌کنم.» این حرف‌های علی است، کارمند یک اداره نیمه دولتی. کسی که ترجیح می‌دهد روزانه چند ساعت در ترافیک بنزین بسوزاند و حرص بخورد، اما از مترو یا اتوبوس استفاده نکند و تک سرنشین بیاید.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و هشتاد و هفت
 - شماره هشت هزار و دویست و هشتاد و هفت - ۰۴ مهر ۱۴۰۲