گشتی در نمایشگاه ملزومات راهپیمایی اربعین و کالای فرهنگی خانواده
توشه سفر کربلا
ایران واشقانی فراهانی
گزارش نویس
اربعین که میآید، غم از در و دیوار شهر سرک میکشد. تو گویی رستاخیز رسیده است در این هجرت پر رمز و راز که نیروی عظیمی حساب و کتاب همه چیز را به هم میریزد و چرتکهها را وارونه میسازد. هر چه که در سکون و سکوت است، به حرکت وا میدارد تا از جایی که هستی به کربلا، پیاده، زخمی، خسته و غبارآلود برسی و با پاهای تاول زده، نشان عشق را جویی.
اربعین، چله عاشقی و جنون است. حد و مرز هم نمیشناسد. از او که هنوز عروسک به دست دارد و به شوق پیادهروی اربعین با قدمهای کوچک و پرذوق آماده این راه شده، تا آنکه میگوید بیمار سرطانی است و شکسته؛ با قدمهای کشیده و سنگین میرود که اگر نرود، شاید دیگر هرگز نتواند. این محشر زمینی، این شور جمعی را میتوان حتی پیش از رسیدن اربعین دید. در همین حوالی، در این خاک تفته که راهیان سفرش آمدهاند تا خود را آماده رفتن کنند. همینجا در مصلای تهران که نمایشگاه ملزومات سفر اربعین برپاست.
غم اربعین حسینی سایه انداخته بر شبستان مصلای امامخمینی و هرکه میآید، سیاهپوش است. برخی آمدهاند برای تهیه پرچم و بیرق تا در این پیادهروی، ارادت خود را به شهدای کربلا نشان دهند. پرچمهایی با ابعاد و رنگهای مختلف که اشعار حماسی و حسینی بر آن نقش بستهاند. در این میان اما هنوز و همیشه، شعر زیبای «باز این چه شورش است...» پرسوزترین و مشهورترین مرثیه در ادبیات فارسی با مضمونی مذهبی و حماسی است که شیعیان در سوگواری محرم و صفر، همنوایی میکنند. در جایی که محتشم کاشانی شاعر پارسیگوی سده دهم هجری، میسوزد و میسوزاند که «گویا عزای اشرف اولاد آدم است...»، میشود شعر را در قاب تصویر دید.
در همان تصویر واقعی حزن و اندوه «عصر عاشورا» که از ماندگارترین نقاشیهای عاشورایی است که تا کنون خلق شده و استاد محمود فرشچیان در سال ۱۳۵۵ آن را از بازگشت مرکب بیسوار حسینبنعلی بهسوی خیمهها به تصویر کشید. استاد نگارگر درباره خلق این اثر گفته است: سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا مادرم گفت، برو روضه گوش کن تا چند کلام حرف حساب بشنوی. گفتم: من حالا کاری دارم بعد خواهم رفت. رفتم اتاق، اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد، قلم را برداشتم و تابلوی «عصر عاشورا» را شروع کردم. قلم را که برداشتم همین تابلو شد که الان هست، بدون هیچ تغییری. الان که بعد از سی سال به این تابلو نگاه میکنم، میبینم اگر میخواستم این کار را امروز بکشم، باز هم همین تابلو بهوجود میآمد، بدون هیچ تغییری. یک چیزی دارد این تابلو که خود من هم گریهام میگیرد… تفکر حاکم بر تابلو هم همان اصل حاکم بر تابلوی ضامن آهو است، یعنی تمام خطوط مدور بوده و به وجود مبارک حضرت زینب(س) ختم میشود.
« یک چیزی دارد این تابلو که خودم هم گریهام میگیرد»، سالهای دور است که درد مشترک همه مشتاقان شده است. بهانهای برای اشک و ارادت. غرفه شلوغ فروش پرچم و تمثال و زیارتنامه، چند فروشنده دارد که یکی از آنها، 25ساله است و تا کنون دوبار به زیارت کربلا رفته اما امید دارد امسال هم از همسفرانش جا نماند و بتواند در این حرکت پرشور، سهمی داشته باشد. او میگوید مردم انگار از این تابلوی استاد فرشچیان سیر نمیشوند، رازی در خود دارد که آن را ماندگار کرده است. پوستر، پرچم، کتاب و هر چه که این تصویر بر آن نقش میبندد، پای ثابت درخواستهای مراجعین است. اصلاً نگاهها به این تصویر، با احترام و تقدس همراه است.
نمایشگاه ملزومات سفر اربعین و کالای فرهنگی خانواده با هدف ایجاد بستری برای تسهیل در خرید در 72 غرفه به نیت شهدای کربلا برپا شده است تا تولیدکنندگان از شهرهای دور و نزدیک همچون همدان، قم، یزد، کرج، قزوین، زنجان و... با ارائه تخفیفات مناسب به معرفی و فروش کالای خود بپردازند. مخاطبان این نمایشگاه فقط زائران اربعین نیستند بلکه همه خانوادههایی هستند که برای ایام اربعین قصد عزاداری دارند؛ همه مردان، زنان، کودکان و نوجوانان.
غرفههای تخصصی چادر در اینجا بیشترین بازدیدکننده را دارد. زنانی که برای خرید چادرهای گلدار و مشکی یا پوشیههایی که در طول مسیر صورتشان را بپوشاند، به اینجا آمدهاند. هرچند به گفته دبیر این نمایشگاه، هدف و رویکردشان، عفاف و حجاب نیست بلکه تسهیلگری سفر زوار اربعین است.
درست در وسط سالن، جایی که محل تلاقی راهروهاست، مردی با کلاه چتری نشسته و به بازدیدکنندگان سفارش میکند از خرید آفتابگیر و کلاههای دور توری که سایهبان و لبه دارند، غافل نشوند که در گرمای هوا و پیادهروی بهکار میآید. قمقمه آب و بادبزن هم در کنار بساطش دیده میشود. او اما با برخی واکنشها روبهروست: درک گرمای عاشورا و تشنگی 72 تن بخشی از فلسفه این سفر است.
تولیدکنندگان پوشاک الیاف طبیعی نیز در این نمایشگاه حضور دارند. محصولات ارائه شده آنها عامهپسند است و برای دهکهای مختلف و سنین متفاوت، کالای متنوعی ارائه میدهد. لباسهایی که فروشنده جوان تأکید دارد از گرمازدگی زائر جلوگیری میکند و عرقسوزنمیشوند. او میگوید: خودم تا کنون نتوانستهام راهی این سفر زیارتی شوم اما به دلیل گرمای هوا، جنس لباس اهمیت زیادی دارد و اگر مناسب نباشد، موجب خستگی و آزار مسافر میشود.
زیباترین غرفه، غرفه کودکان است با محصولات فرهنگیای که برای این سفر طراحی شده است. اینکه کودکان با اشتیاق به همراه پدر و مادر آمدهاند تا وسایل مورد نیازشان را تهیه کنند، موضوع غیرعادیای نیست. لباس، چادرهای رنگی، کتاب، گل سر، آیینه و هر چه که در کیفهای کوچک و کولههای رنگارنگ آنها جا بشود، برایشان جذابیت دارد. اما خرید عروسک بُعد دیگری از این ماجراست. برای آنها که هنوز طبع لطیفشان بازی و نوازش میخواهد اما برای این سفر معنوی و سخت، اشتیاق دارند و پابهپای بزرگترها میآیند.
در آخرین ایستگاه این 72 غرفه، دختر جوانی در حال بررسی یک کولهپشتی است که بتواند تمام وسایل مورد نیازش را در آن بگنجاند. کولهپشتی تقریباً همقد خود اوست با جیبهای زیاد و فنرهای محکمی که در نگاه اول، سنگین بهنظر میرسد اما او راضی است و میگوید حمل و نقلش آسان است و آزاردهنده نیست. دختر جوان میگوید بهتازگی از سفر خارجی آمده است و برای نخستینبار است که میخواهد راهی کربلا شود. خودش هم نمیداند چگونه اما شوق زیادی در وجودش شکل گرفته و او را تا اینجا کشانده است.
فضای کسب و کار برای فروش ملزومات اربعین، یک اتفاق است که آن را از دیگر نمایشگاهها متمایز کرده است. نه حضور بازدیدکنندگان، نه نوع محصولات، نه پوشش متصدیان و نه امکانات جانبی یا رفاهی. هیچ شاخصهای، هیچ تفاوتی نمیبینی. اما هر فروشندهای که با مهر و ارادت مشتری را راهی میکند، در هر غرفه که نوشته شده تخفیف، هر کجا که دلی شکسته، یک جمله وجه مشترک است: «التماس دعا»...
بــــرش
مردی با کلاه چتری نشسته و به بازدیدکنندگان سفارش میکند از خرید آفتابگیر و کلاههای دور توری که سایه بان و لبه دارند، غافل نشوند که در گرمای هوا و پیاده روی بهکار میآید. قمقمه آب و بادبزن هم در کنار بساطش دیده می شود. او اما با برخی واکنش ها روبهروست: درک گرمای عاشورا و تشنگی 72 تن بخشی از فلسفه این سفر است