مسعود سخاوتدوست آهنگساز سریال «عاشورا» در گفتوگو با «ایران»:
حماسه باکری روی نت های موسیقی
ندا سیجانی
روزنامهنگار
سریال «عاشورا» از ساختههای هادی حجازیفر این شبها از شبکه یک سیما در حال پخش است. اثری که سال 1400 با عنوان «موقعیت مهدی» در قالب فیلم سینمایی ساخته شد و توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم چهلمین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کند. البته ناگفته نماند این فیلم در بخش موسیقی متن هم که به آهنگسازی مسعود سخاوتدوست بود، برنده سیمرغ بلورین شد. این آهنگساز در گفتوگو با «ایران» درباره پخش تازه این اثر و تغییراتی که در کار ایجاد شده، صحبتهایی کرده است که در ادامه میخوانید:
ابتدا درباره تغییراتی که در بخش آهنگسازی این سریال انجام گرفته، توضیح بفرمایید؟
در پخش سریالی، شاکله اصلی موسیقی کاملاً حفظ شده و هیچ تغییری در تمهای اصلی آن ایجاد نشده است. منتهی به فراخور تغییرات صحنه و بسط و گسترشهای حسی و همچنین به لحاظ زمانی، تمها را گسترش دادیم. ناگفته نماند، شرایط پخش موسیقی در سریال به نسبت سینما بهتر است.
به لحاظ زمان بندی؟
بله. واریاسیونها و گوناگونی موسیقی در سریال بیشتر خواهد بود، ولی همانطور که اشاره کردم در این کار، هم در پخش سریال و هم در پخش سینمایی، شاکله اصلی یکسان است.
در بخش شعر و کلام چطور؟
علاوه بر تغییرات در بخش موسیقی متن، بخش کلام و شعر نیز دستخوش تغییراتی بوده است. درواقع فرصت زمانی بیشتر این امکان را بهوجود میآورد تا در بخش متن از شعرهای مختلف استفاده شود.
به لحاظ زمانبندی، ساخت موسیقی برای فیلم چه تفاوتی با تیتراژ سریالها دارد؟
ساخت موسیقی برای فیلم و یا سریال هم به لحاظ محتوایی و هم به لحاظ فنی، متفاوت از یکدیگر است. در ساخت موسیقی فیلم به لحاظ فنی، میبایست در مدت زمان نهایت 2 ساعت، تمامی تمها و واریاسیونها گنجانده شود. این قاعده موجب میشود به سبب محدودیت زمانی و محدودیت روایی، بسیاری از شخصیتهای فیلم نادیده گرفته شوند و به لحاظ تماتیک و موسیقایی، آنطور که باید و شاید به آنها پرداخته نشود و زمانبندی و تمرکز تنها روی 2 یا 3 شخصیت باشد اما در ساخت موسیقی سریال، به لحاظ گسترده بودن زمان، میتوان شخصیتهایی که قبلتر به آنها کمتر پرداخته شده در این فضا برجستهتر نشان داده شوند. البته در مبحث سریال، داستانهای موازی بیشتری خواهیم داشت و میتوان برای هریک از آنها اتمسفر موسیقایی تدوین کرد. اما در سینما به این شکل نیست. در بخش محتوایی هم این تفاوتها وجود دارد. بهطور مثال در ساخت موسیقی برای مدیای سینما، به لحاظ کیفی تفاوتهایی قائل هستید چرا که شیوه ارائه و پخش آن در پلتفرمها و یا در سینما، به لحاظ صدابرداری و صداگذاری دارای استانداردهایی است که این موضوع اساساً در پخش تلویزیونی وجود ندارد، به این دلیل که اغلب مواقع، سیستم پخش در تلویزیون کیفیت نازلتری نسبت به سینما دارد و به همین دلیل، به لحاظ محتوایی گاهی از نوازندهها و ارکسترهایی استفاده میکنند که هم به لحاظ بودجه و هم به لحاظ کیفی در طرح و ابعاد تلویزیون باشند و به اصطلاح زحمات به هدر نرود. اما در فیلم «موقعیت مهدی» داستان برعکس است. مدیوم انتخابی ما سینما بوده یعنی برای یک اثر سینمایی کار ضبط شده و به همین دلیل، با همان کیفیت سینمایی، موسیقی سریال به گوش میرسد.
با این تفاسیر، موسیقی کدام بخش اثرگذاری بیشتری روی مخاطب دارد. فیلم یا سریال؟
بهطور قطع تأثیر یک اثر سریالی بیشتر خواهد بود و زمان تضمینکننده این موضوع است. زمان موجب میشود تمها و اتمسفرهای صوتی در ذهن و جان مخاطب تهنشین شوند. البته منکر تأثیرگذاری آثار سینمایی و موسیقی فیلم نیستیم اما بهطور قطع تأمل بیشتر در سریالها به مراتب تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت.
علاقهمند هستید در کدام بخش بیشتر کار تولید کنید؟
به هر دو بخش به یک میزان علاقهمندم و هر کدام حسنهایی دارد. ما در سریال با قشر بیشتری از مردم در ارتباط هستیم اما در سینما جنبههای آرت و ایدههای فکری نابتتر است.
یعنی کار حرفهایتر در موسیقی فیلم است؟
قاعدتاً بله. علت ارائه کار کیفیتر در موسیقی فیلم، نسبت به سریال به این سبب است که پلتفرم و مدیای تلویزیون، اجازه بهره بردن از ارکسترهای خیلی بزرگ را نمیدهد. گاهی اوقات کیفیت صوتی تلویزیون متفاوت با سینما است. حتی خود پخش هم این موضوع را تضمین میکند. البته بحث هزینهها و بودجه هم مطرح است و در این زمینه تلویزیون به نسبت سریال با محدودیت بودجه مواجه است.
اگر پیشنهاد ساخت موسیقی «موقعیت مهدی» در ابتدا بهصورت سریال بود و زمان پرداخت بیشتری داشتید، بازهم انتخاب موسیقی شما در ژانر اجتماعی قرار میگرفت؟
بله، قطعاً با همین رویکرد ادامه میدادم چون خود موضوع و پرداخت آن اساساً یک پردازش آرت و سینمایی است و نمیتوانیم موسیقی «موقعیت مهدی» را در یک مدیوم تلویزیونی درنظر بگیریم. این کار، به لحاظ کارگردانی، بسیار باظرافت و دقت نظر انجام گرفته است؛ همچنین به لحاظ انتخاب بازیگر و دیگر نکات فنی نیز در سطح بالای از سینمای ایران قرار دارد.
بخشی از فیلم، روایتگر دوران جنگ است و میتوان از ژانر موسیقی حماسی هم استفاده کرد. انتخاب زبان جغرافیایی فیلم برای موسیقی، به چه علت بوده است؟
این انتخاب به چندین دلیل است. موضوع خشونت و جنگ، مبحثی است که بهصورت کلیشه مطرح میشود اما جنگی که بر ایران تحمیل شد، جنس متفاوتی داشت و بر کسی پوشیده نیست. شخصیتهایی که بر رأس فرماندهی جنگ انتخاب شدند، اساساً انسانهای عاطفی و اجتماعی بودند. در این جنگ اقشار مختلفی شرکت کرده بودند؛ از هنرمندان و موسیقیدانان و... تا افراد عادی و این حضور به سبب همگانی بودن درگیری مردم در جنگ بوده است و تنها نیروهای نظامی و آموزشی درگیر این ماجرا نبودند.
به همین سبب در اینجا بحث حماسه به شکل دیگری تعریف میشود. در این فیلم و در این جنگ حماسه ما، همراه با احساسات و جنسی از شاعرانگی است. تأکید بر شاعرانگی، کلیدواژهای بود که آقای حجازیفر هم آن را مؤکداً، تکرار میکرد و تأکیدشان بر این بود که درگیر خشنونت جنگ نشویم تا این موضوع به شکل حماسی بیان شود. نکته دیگر اینکه حماسه در تصویر مشخص است و ما میبایست قلب آن آدمها را در پس سلحشوری، احساسات، خانواده دوستی و عشقشان به مردم ببینیم و حتی با زبان موسیقی بازگو کنیم. جنگ و خون و خاک، انفجار و... اتفاقات طبیعی یک جنگ بوده و اقتضای آن در صحنه است. اما اتفاقی که در اینجا میافتد، بهت، استرس، نگرانی و عشقی است که نسبت به خانوادهها وجود دارد و مردمی که از آنها دفاع میکردند. موضوعی که برای ما بسیار حائز اهمیت بود. بهطور مثال در یکی از صحنههای فیلم که اوج جنگ و بمباران و شهادت سربازها را نشان میدهد، آقای باکری پشت بیسیم به فرمانده خود میگوید، نمیدانید در اینجا چه منظره زیبایی وجود دارد. ایکاش اینجا بودید و میدیدید؛ در یکسو نیزار و نخلستان و در سوی دیگر خشونت و جنگ. و آقای مهدی باکری در کنار صحنه جنگ، از زیباییهای آن هم غافل نبوده و آن را در قاب ویژهای تعریف میکند و این رویکرد بسیار متفاوتی در سینمای دفاع مقدس است که آقای حجازیفر به نوعی ویژه به آن پرداخته است.
از دیدگاه شما، به عنوان یک آهنگساز جوان، آیا نسل امروز کشورمان که به دور از فضای جنگ و جبهه متولده شده و رشد کردهاند، میتوانند با موسیقی جنگ ارتباط برقرار کنند؟
به عقیده من، نیازی نیست جنگ را اینگونه بیاموزیم و به خاطر بسپاریم. نه به شکل موسیقی و نه در هیچ سنت دیگری چرا که بر این باورم این دیدگاه نهتنها جوابگو و اثرگذار نخواهد بود بلکه دفعکننده است. ما باید یاد بگیریم چگونه احساسات سلحشورانه داشته باشیم، نه آنکه الزاماً با یک موضوع خاص، خود را تقویت کنیم. داشتن حس وطندوســـــــــتی، سلحشــــــــــــوری، انساندوستی و... موضوعاتی است که میتواند تجهیزات ما را فراهم کند، درغیر این صورت به رخ کشیدن یک قدرت نظامی یا یک تسلیحات، در مرحله دوم و سوم پاسخگو خواهد بود. ابتدا باید انسان سلحشور وجود داشته باشد تا از این تسلیحات به خوبی استفاده شود و یکی از این تسلیحات فرهنگی همین مبحث موسیقی است. به عقیده من پرداختن به موضوع دفاع مقدس از دیدگاه حماسی و تهییج هیجانات و یا شور بسیار، امروزه کافی نیست. شورها در شرایط مختلف با همان قدرتی که اوج میگیرند، با همان وضعیت هم افول
میکنند. من بر این باورم، ما به جای شور، نیازمند شعور هستیم. باید شعور سلحشوری در نسل پیش رو شکل بگیرد. بایستی بحث وطن، تمامیت ارضی و همچنین انساندوستی و میهنپرستی برای نسل امروز مطرح و تقویت شود و این موضوعات الزاماً با موسیقی حماسی تقویت نمیشود بلکه نیاز به یک شعور حماسی است. به همین سبب میبایست شکل پرداخت آن از حالت تاریخی خارج شود و امروزیتر گردد. فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» نمونه کاملاً بارز این موضوع است. در این فیلم به جای آنکه شخصیت قهرمانان را در حد اساطیری معرفی کنیم که دستنیافتنی باشند، به گونهای معرفی میشوند که کاملاً محسوساند و مخاطب میتواند با آن قهرمان، همذاتپنداری کند. موضوع این فیلم، اتفاقی بود که مدتی به آن پرداخته نمیشد و در«موقعیت مهدی» نمود بسیار خوبی داشت و شخصیت داستان، اسطورهای عمل نمیکند و نیروهای ماورایی همراهش نیستند بلکه امید و ایمان، او را به جلو حرکت میدهد و مهدی باکری مانند همه ما، با ترسها، مشقات و حتی گاهاً با ناامیدیها مواجه میشود ولی میجنگد و بر آن غلبه میکند و این مهم است، نه الزاماً ساخت یک تصویر دکوری از یک شخصیت برجسته. نسل امروز مانند گذشتگان داستانهای افسانهای را به راحتی باور نمیکنند و نباید اینگونه برای آنها تعریف شود. شخصیتهایی چون شهید باکری از بطن همین جامعه برخاستهاند. از دل مردم بودند و با مشکلات مردم زیستهاند و بزرگ شدهاند. مانند همه عاشق شدند و زندگی کردند. بنابراین باید به این موضوعات بهصورت انسانی پرداخته شود. اگر بهصورت ماورای انسانی و مافوق بشری پرداخته شود، مورد سلیقه و پذیرش نسل امروز نیست و آن وقت آن را پس میزند و تنها مخاطبان و قشر خاصی آن را باور دارند که از اساس نیازی به این مسائل نداشتند. بنابراین برای آنکه قشر جوان درگیر این موضوع شوند، نیازمند است که انسانمحورانه به این شخصیتها نگاه شود.
ژانر فیلم در انتخاب موسیقی و سازبندی چه میزان تأثیرگذار است؟
قطعاً ژانر فیلم در انتخاب موسیقی تأثیرگذار خواهد بود اما مهمترین بحث، جغرافیای فیلم است. در «موقعیت مهدی» جغرافیای فرهنگی خطه آذربایجان و حتی زبان برای من بسیار مهم بود و در اولویت قرار داشت و در ساخت موسیقی این فیلم از سازهایی چون گارمان، قوپوز، دودوک و بالابان استفاده کردم.
کلام و شعر، انتخاب شما بوده؟
انتخاب موسیقی باکلام در مشورت با آقای حجازیفر شکل گرفت و ایشان با این موضوع کاملاً موافق بود و تأکید داشت و البته خودم هم موسیقی باکلام را میپسندیدم. در قالب فیلمهایی که بحث احساسات انسانی مطرح است، آوای انسانی و کلام وجود دارد اما اینکه کلام به این شکل واضح شنیده میشود، به سبب حمایتهای آقای حجازیفر بوده است.
موضوع موسیقی بیکلام در فیلم و سریال کمتر مورد انتخاب و سلیقه آهنگسازان است. آیا این کمتوجهی علت خاصی دارد؟
قطعاً کلام تأثیر عمومیتری بر جامعه دارد اما این نگاه در سینما کمتر به چشم میخورد. وقتی مخاطب درگیر کلام میشود، میتواند تمامی محتوای فیلم را دریابد و بیان کند. البته شاید این موضوع در سینما چندان نیکو نباشد و نکوهش شود اما در تلویزیون چون مخاطبان عموم مردم هستند، استفاده از کلام میتواند بسیار اثرگذار باشد، به این دلیل که احساسات کاملاً واضح و بیپرده انتقال پیدا میکند. اما در پاسخ به این سؤال که چرا کلام کمتر مورد استفاده آهنگسازان است، باید بگویم بخشی از این موضوع به تخصص آهنگساز برمیگردد. استفاده از موسیقی بیکلام و تأثیر آن بر مخاطب نیاز به تخصص بسیاری دارد.
موسیقی «موقعیت مهدی» یک کار فولک آذری ارکسترال است. در واقع تلفیق موسیقی غربی با موسیقی نواحی؛ موضوعی که در موسیقی ما کاربرد بسیاری دارد. از نگاه شما این تلفیق در دیده شدن ژانر موسیقی اقوام ایران که بسیار مهجور است، چقدر اثرگذار خواهد بود؟
قطعاً تأثیر بسیاری خواهد داشت و جای تأسف است که به این موسیقی کمتر پرداخته میشود و ایکاش فضایی برای بروز و ظهور تنها باقیمانده این فرهنگ موسیقایی اصیل ایرانی فراهم گردد؛ نقدی که همیشه به صدا و سیما، بویژه تلویزیون وجود داشته و در این زمینه کوتاهی بسیاری داشته است. بنده باوجود همکاری و علاقهمندیام با رسانه ملی این گلایه را داشته و دارم که چرا همچنان تکلیف تلویزیون با بحث معرفی موسیقی ایرانی مشــخص نیســـت. نتیجه آن هم که قابل مشاهده است و میبینید که چه اتفاقاتی بر سر این موسیقی آمده است. موسیقی ایرانی مهجور واقع شده و تلویزیون هم مانع از نشان دادن این فرهنگ و سازهای اصیل ایرانی است؛ موضوعی که نه توجیه فقهی دارد و نه قانونی و امروز تنها محتوای موسیقایی فرهنگ ما در حال نابودی است. با یک بررسی در جامعه متوجه خواهید شد این سهلانگاری و کمتوجهی، چه آسیب جدی به بدنه فرهنگی موسیقی ایرانی وارد کرده است؛ موسیقی که مهمترین بدنهاش با شعر کلاسیک ایرانی شاعرانی چون حافظ، سعدی، مولانا، عطار، فردوسی و... شکل گرفته است و قطعاً کسی که سه تار مینوازد تفکراتش با اشعار مولانا و سعدی... آمیخته میشود. حالا امروز این اشعار جای خود را به ترانههای سخیف و بیمحتوا داده و جای تأسف است که همین موسیقیها و ترانهها به راحتی مجوز میگیرند و کار خود را در جامعه انجام میدهند و در اینجا تنها چیزی که متضرر شده است، فرهنگ موسیقایی اقوام ایرانی است.
این فقدان موجب شده امروزه جهت موسیقایی ما به سمتی حرکت کند که همه در جریان آن هستیم و این کاستی را باید صدا و سیما بپذیرد و نگذارد این روند ادامه پیدا کند. اکنون زمان چرخش ایدئولوژیک فرا رسیده و مسئولان فرهنگی باید تلاش کنند تا همین تتمه فرهنگی هم از بین نرود. ما در ساخت موسیقی «موقعیت مهدی» از سازهای آذری استفاده کردیم که بخشی از فرهنگ کهن ایران زمین است. البته در اغلب آثارم چه کلاسیک ایرانی و چه آثار محلی، تلاشم این است سازهای مختلفی معرفی شوند که مردم آشنایی کمتری با آن دارند تا با شنیدن صدای آنها اشتیاق بیشتری در دیدن و آموختن آن پیدا کنند. سؤال من از مسئولان این است؛ چرا این سازها زودتر به مردم نشان داده نشده است؟ نشان دادن این سازها در رسانه ملی تهاجم فرهنگی نیست. برای مقابله با تهاجم فرهنگی باید با فرهنگ مانع از آن شد و بایستی با موسیقی درست جلوی آن ایستاد.شما در اشعار کلاسیک ایرانی فساد و توهین نمیبینید و نمیشنوید. باید این موسیقی به مردم آموزش داده شود و در این زمینه از اساتید موسیقی ایرانی دعوت به عمل آید تا مردم به جای گوش کردن به موسیقیهایی که فکرشان را مسموم میکند، به موسیقیهای درست و اصولی گوش جان بسپارند و بازهم تأکید میکنم رویکرد صدا و سیما باید تغییر کند، درغیر این صورت فرهنگ ما از بین خواهد رفت.
طبق نظر کارشناسان کسانی که در ساخت موسیقی تجربه و فعالیت دارند، بایستی علاوه بر تخصص در آهنگسازی، به فیلم و سینما هم اشراف داشته باشند. شما به عنوان آهنگساز چقدر با دنیای سینما آشنا هستید و فیلم میبینید؟
همانطور که اشاره کردید، بحث فنی کار میطلبد تا به حوزههای مختلف هنری آشنا باشیم یعنی هم در بحث هنرهای نمایشی و هم بصری و حتی بحث نویسندگی و درامنویسی. این موضوعات ضرورت دارد. من به شخصه اتفاقات روز دنیای هنر را دنبال میکنم یعنی هم سینمای روز و هم بحث هنرهای نمایشی و براساس این نظر اگر آهنگسازی بخواهد بر روی فیلمی موسیقی بسازد، میبایست علاوه بر هنر نوشتن موسیقی که بحث آهنگسازی است، در بحثهای زمینهای هم شناخت داشته باشد.