زندان در « رجایی شهر» تمام شد
خاطرههای محبوس در سلولهای خالی
ایران واشقانی فراهانی
گزارش نویس
زندان دو حلقه دیوار امنیتی دارد. دیوار نخست، رو به خیابان و آپارتمانهایی که این سوی بلوار در فاصله نزدیکی قرار دارند، روی دیوار با بنر بزرگی نوشته شده: «زندان رجایی شهر تعطیل شد.» دریچه کوچکی روی در آهنی قرار دارد که سربازی از پشت آن را میگشاید تا هویتت را استعلام کند. این سرباز به جا مانده از جمعیتی است که رفتهاند و هنوز پاسبانی میدهد از زندانی که خاطرههایش دارد رنگ میبازد. خودرو که وارد میشود، روی چال، فرمان ایست میدهند تا بازرسی شود. هنوز هم ورود به زندان تحت مراقبت و حفاظت است.
پیش از آنکه از خم یک شیب تند و سربالایی به حلقه دیوار دوم برسی، واحد مددکاری را در سمت چپ میبینی؛ همان جا که خانه امید زندانیان بود تا با تلاش مددکاران، شکستههای گذشته پیوند بخورد و راهی برای صلح و سازش گشوده شود. لبخند پرمهر مددکاران انگار هنوز در این ساختمان خالی، جا مانده است. در لحظهای که دختری برای ازدواج با یک مرد اعدامی، پای سفره عقد نشست و زندگیاش را در میان بهت و ناباوری با او قسمت کرد. انگار هنوز اینجا از آن لحظههای ناب و آن سخاوتهای بیانتها، روشن است. تعداد سربازان بیشتر میشود، جایی که گیت قرار دارد و با هماهنگی، در سنگین آهنی گشوده میشود.
کرج را شهری با چهار زندان و دو سینمایش میشناسند. شهری با چهار زندان که مدیریت دو زندان آن با استان تهران بود اما زیرساختها و پیامدهای منفیاش دامن البرزنشینان را میگرفت.
کابینهای آبی و طوسی رنگ تلفنهای کارتی بدون صف، یادگار اشکها و لبخندهای زندانیان است. آنجا که خبر خوشی از تبرئه شدنشان میشنیدند یا مژده به دنیا آمدن فرزند و تولد یک رؤیا، شادی بخش لحظههای پراضطرابشان بود. انتظار در صفهای طولانی برای شنیدن صدای یک عزیز، یک یادگار، یک رفیق، یک برادر انگار هنوز هم پای این تلفنها این پا و آن پا میشوند. هنوز هم انگار آن سوی خط منتظرند تا مطمئن شوند حال این زندانی دربند خوب است و ملالی نیست جز دوری دیدار. زندانیها رفتهاند اما انتظارشان هنوز در صف تلفنهای زندان جا مانده است.
خیاط خانه زندان هم خالی شده است. وسایل را بردهاند مگر همان خرده پارچهها و نخهای اضافی که به کار نمیآید. هر کدام، برشی از تن پوش مردانهای است که در این روزهای تنهایی و دلتنگی شاید تنها دلخوشی سادهشان بود.
اندرزگاه یک، اتاقهای بزرگتری دارد. از اندرزگاه دو که اتاقهای کوچک و بی در با پنجرهای بالا رو به آفتاب دارد. در اتاقهای خالی، هنوز دستبندهای بافتنی روی دیوار باقی است. آنها که باسلیقهتر بودند، اتاقهایشان را به خرج خودشان رنگ زدهاند. صورتی، سرخابی، آبی، کرم، خاکستری و .... انگار این همه رنگ، به رنگ دل آدمهایش بوده. یکی پرخشم، آن یکی پاکباخته، دیگری سرشار از امید و یکی لبریز از عشق.
سالن ملاقات زندانیان رجایی شهر، همان تصویر واقعی در ذهن است. کابین شماره پنج انگار زندانی از شنیدن خبری شوکه شده و همانجا تلفن از دستش روی زمین افتاده است. یا آن کابین 11 که انگار صحبت را نیمه تمام گذاشته و گوشی را روی سطح شیشهای گذاشته و هرچه صدایش زدهاند، برنگشته است.
سلولهای خالی و درهای گشوده زندان رجایی شهر، هرچند جای خالی زندانیانی است که این خانه بیروزنه را ترک کرده و به زندانی دیگر منتقل شدهاند. اما امید را در دل میرویاند برای لحظهای روشن که مجرمان پشیمان، به زندگی برگردند و عطر آشتی باغچه کوچک خانهشان را پر کند.
زندان قصر اولین زندان کشور بود که پس از تصویب قانون انتقال زندانها و مراکز اقدامات تأمینی و تربیتی موجود به خارج از شهرها، در سال 1380 از تهران خارج شد. حالا رجایی شهر هم پا جای پای قصر میگذارد؛ یک زندان خالی.
زندان رجاییشهر کرج، با نام قدیمی زندان گوهردشت، پیش از انقلاب ساخته و پس از آن تکمیل شد؛ این نخستین اطلاعاتی است که در جستوجوگر فارسی میتوان یافت. به گفته رئیس کل دادگستری البرز، زمین زندان رجاییشهر حدود ۶۰هکتار است که میان کوه و بلوار مؤذن محصور شده است. این زندان معروف در سه طبقه که با 9 برج نگهبانی مراقبت میشود و 12 اندرزگاه دارد. هر اندرزگاه این زندان، سه سالن و هر سالن دارای 32 اتاق است.
رئیس کل دادگستری البرز به ضرورت تعطیلی زندان رجایی شهر اشاره میکند که پس از سفر استانی رئیس قوه قضائیه و ابلاغ مصوبات سفر، انتقال زندانیان از ندامتگاه رجایی شهر کرج از روز سهشنبه ۱۰ مردادماه آغاز شد و تمام زندانیان منتقل شدند و به این ترتیب ندامتگاه رجایی شهر کرج به صورت کامل تخلیه و تعطیل شد. حسین فاضلی هریکندی از درخواستهای مکرر و متمادی مردمی برای تعطیلی این زندان میگوید: «وجود این زندان مشکلاتی را برای شهر و شهروندان و حتی خانوادههای زندانیان دارد. گرههای ترافیکی، نقل و انتقال زندانیان، رفت و آمد خانوادههای آنها، حاشیهنشینی و سکونت خانوادههای غیربومی زندانیان در حاشیه شهرهای استان، معضلات و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی، همگی در سفر رئیس قوه قضائیه به البرز مطرح شد.»
دستور صریح بر تخلیه زندان رجایی شهر و نحوه مدیریت یا انتقال زندان قزلحصار بود.
این زندانها چنان تأثیری بر بافت جمعیتی، فرهنگی و اقتصادی استان البرز گذاشتهاند که یکی از دلایل حاشیهنشینی در این استانها و سربرآوردن برخی شهرکها و مناطق جمعیتی در البرز به خاطر وجود همین زندانها بوده است. خانوادههای زندانیان که عموماً از اقشار آسیب پذیر اقتصادی هستند پس از مدتی ترجیح دادهاند، مجاور زندانیهای خود در این استان شوند. از زادگاه خود دور شده و در اطراف کرج ساکن شدهاند.
رئیس دادگستری استان البرز به آمار زندانیان رجایی شهر اشاره نمیکند و فقط نوع جرایم را برمیشمارد؛ «جرایم خشن؛ قتل، داعش، محاربه، قصاص، سرقت مسلحانه، آدم ربایی و تجاوز.» او اشاره تلویحی دارد که بیش از هزار زندانی در اینجا تحمل حبس میکردند که بعد از اجرای این طرح به زندانهای استان تهران منتقل شدند.
زندانیان رجایی شهر این زندان پیر را ترک کردند. اما سرنوشت 60 هکتار زمین این زندان در منطقه باارزش رجایی شهر کرج، باید جزو مطالبات خبرنگاران از مدیران استانی البرز باشد. این موضوع مورد تأکید عالیترین مقام قضایی البرز است.
انتقال زندانیان به بخش جنوبی کرج، اتفاقی است که در صورت فراموشی میتواند معضل جدیدی برای این شهر و مردمش ایجاد کند. سالهاست حاشیه نشینی و
سکونتگاههای غیررسمی در حاشیه زندان قزلحصار شکل گرفته است. علیرضا عباسی نماینده مردم کرج در مجلس شورای اسلامی امیدوار است نه تنها حجم زندانیان در قزلحصار متراکم نشود، بلکه انتقال آنها از حاشیه جنوبی کرج به شهرها و زندانهای دیگر پیگیری شود و زندانیان غیربومی به شهرهای خود بازگردند.
او میگوید: زندان رجایی شهر به کاربری شهری تغییر خواهد یافت؛ تغییر کاربری به سمت فضاهای آموزشی، بهداشتی، تجاری، اداری.
این پایان خوش یک زندان است.
بــــرش
سلولهای خالی و درهای گشوده زندان رجایی شهر، هرچند جای خالی زندانیانی است که این خانه بیروزنه را ترک کرده و به زندانی دیگر منتقل شدهاند. اما امید را در دل میرویاند برای لحظهای روشن که مجرمان پشیمان، به زندگی برگردند و عطر آشتی باغچه کوچک خانهشان را پر کند.