گزارش «ایران» از نشست سیاستگذاری فرهنگی در جمهوری اسلامی؛ با تأکید بر امر حجاب
قاعده زیست عفیفانه
مدیریت حجاب با چه رویکردها و گفتمانهایی مواجه است؟
این روزها امر حجاب و چگونگی سیاستگذاری برای آن، مورد تحلیل و تدقیق بسیاری از اهالی اندیشه قرار گرفته است. در همین راستا پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم میزبان جمعی از اساتید شد تا مقوله حجاب را از دیدگاه سیاستگذاری فرهنگی به بحث بگذارد. در این جلسه هماندیشی، دکتر علیرضا شجاعیزند، استاد جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس، دکتر سیدمجید امامی، استاد فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) و دبیر شورای فرهنگی عمومی، مهدی جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دکتر کمیل قیدرلو، دکترای مدیریت راهبردی و استاد دانشگاه امام صادق(ع) و معاون مطالعات اجتماعی مرکز پژوهشهای مجلس، حضور داشتند.
گروه اندیشه
نقش برجسته «فرامتن»
در سیاستگذاری حجاب
دکتر علیرضا شجاعیزند در بحث از سیاستگذاری فرهنگی برای امر حجاب، سه سطح را صورتبندی کرد؛ نخست «سطح درون گفتمانی» بدین معنا که از یک منظر فکری و سیاسی واحد در مورد امر حجاب وارد گفتوگو شویم. دوم «سطح بین گفتمانی» یعنی گفتمانهایی که باهم اختلافنظر فکری و سیاسی دارند بر سر سیاستگذاری امر حجاب باهم گفتوگو و تعامل کنند و سوم «سطح کارشناسی» که در این سطح آنچه اهمیت دارد «شناخت واقعیت» و رسیدن به درک درستی از آن است؛ اینکه چقدر دادههای ما معنادار و جهتدار هستند و در پایان، به یک راهبرد و سیاست سنجیده برای این پرسش برسیم که «برای سیاستگذاری فرهنگی در امر حجاب چه باید کرد؟»
به زعم شجاعیزند، حجاب «فرامتنی» دارد که از خود متن و موضوع حجاب مهمتر و گستردهتر است. اگر بتوانیم به تحلیل و شناخت درستی از این فرامتن برسیم، مسائل حجاب برای ما روشنتر خواهد شد و بهتر میتوانیم برای آن سیاستگذاری کنیم. اما اگر مقدمات مشخص نشود و تنها به سرشاخهها بپردازیم، بحثها راهگشای مسائلمان نخواهند بود.
«مواجهه معرفتی» با حجاب
مهدی جمشیدی معتقد است بعد از انقلاب در سیاستگذاری فرهنگی اساساً 4 موضع در باب حجاب قابل صورتبندی است؛ نخست، «موضع دولت بیطرف» و رهاسازی فرهنگ و حجاب است. باورمندان به این موضع، معتقدند که «وجدان فردی شخص» تنها عامل بازدارنده در مقوله بیحجابی است. این گروه بر «انتخاب ایمانی و درونی فرد» تأکید میگذارند که چنین موضعی کاملاً ریشه در اندیشههای لیبرال دارد و این تفکر به نوعی در پی «لبنانیزه کردن ایران» است.
موضع دوم به «مداخله فرهنگی» در باب حجاب باور دارد و اینچنین عنوان میشود که حکومت حق مداخله در امر حجاب را دارد اما این مداخله باید «فرهنگی» باشد؛ چون امور فرهنگی راه و روش غیرفرهنگی نمیپذیرد. جمشیدی معتقد است این رویکرد، انقلاب اسلامی را تنها به عنوان «منبر» معرفی میکند که در امور فرهنگی باید به «موعظه» و «وعظ» اکتفا کند. این رویکرد روشهای سنگین برای مقابله با امر بیحجابی را برنمیتابد.
براساس رویکرد سوم، حاکمیت دینی باید هم مداخله فرهنگی و هم مداخله حقوقی داشته باشد و با مسأله بیحجابی برخوردی ترکیبی انجام دهد. آنان که در این دسته قرار میگیرند، معتقدند دعوت فرهنگی، دعوت اصیل و اولیه است و قطعاً نقطه آغاز برای سیاستگذاری مقوله حجاب است و علاج واقعی از این راه است؛ اما همه راهحل نیست. بنابراین با بیحجابی باید برخورد سلبی هم صورت گیرد؛ چراکه مصالح اجتماعی ایجاب میکند، قانون هم به میان آید.
رویکرد چهارم تأکید میکند که هم رهیافت فرهنگی و هم رهیافت سخت در حاکمیت دینی قابل طرح است اما این نکته را هم باید مورد توجه قرار داد که امکانهای سیاسی و اجتماعی متغیرند و باید در اجرای احکام شرعی اهم و مهم کنیم تا مبادا التزام به یک حکم، منجر به تضییع حکم دیگری شده و طی آن، جامعه دوقطبی شود. به زعم جمشیدی، قائلان به این رویکرد، از افراد «درون گفتمانی» هستند و راهحلشان این است که باید با عرف همنوایی و همصدایی کنیم و تنها یکسری خط قرمزهای حداقلی را طرح و حفظ کنیم.
جمشیدی در پایان بحثش، موضع خود را در این باب مشخص کرد و خود را قائل به «رویکرد سوم» معرفی کرد که مداخله فرهنگی و مداخله حقوقی را همزمان از حاکمیت دینی توقع دارند. اما تأکید کرد که تا به امروز در سیاستگذاری امر حجاب، «قانون و تحکم» بیشتر به جای «دلیل» نشسته است.
چهار گفتمان فعال در مدیریت حجاب
دکتر سیدمجید امامی معتقد است که اگر سیاست جنسی، سیاست پوششی و سیاستگذاری اجتماعی ما حل شود و توفیقی در این موارد حاصل شود، قفل سیاستگذاری فرهنگی هم بازخواهد شد.
او نیز همچون مهدی جمشیدی از چهار گفتمان فعال در مواجهه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در باب حجاب حرف زد اما تقسیمبندی نسبتاً متفاوتی از جمشیدی ارائه کرد و تأکید داشت که باید تکلیفمان را با این چهار گفتمان فعال روشن کنیم تا بتوانیم به سیاستگذاری درستی در امر حجاب برسیم.
نخست «گفتمان آزادی» است؛ گفتمانی که معتقد است باید در امر حجاب آزادی کامل حاکم باشد. البته این گفتمان در دولت و حاکمیت ما جایگاهی ندارد چون مغایر با اصول دینی و ارزشی ماست.
دوم «گفتمان قانون» است که در آن، بر اقتدار قانون تأکید میشود تا کاملاً به شکلی جرمانگارانه و بازدارنده با مرتکبان بیحجابی برخورد شود.
سوم «گفتمان خانواده» است که منکر سویههای سیاسی امر حجاب است ولی سویههای فرهنگی آن را تقویت میکند.
چهارم «گفتمان صورتی» است که میکوشد ماجرا را شخصی کند و از آن جمله میتوان به پویش «من محجبه هستم و مخالف حجاب اجباری» اشاره کرد.
به باور دکتر امامی، امروز این گفتمانها باهم در رقابت هستند و هیچ یک، گفتمان مسلط جامعه ما نیست. اما با این حال، او «گفتمان خانواده» را در مقایسه با دیگر گفتمانها با اهمیتتر تلقی کرد.
حجاب چطور به امری امنیتی بدل شد؟
دکتر کمیل قیدرلو معتقد است که حجاب تنها یک مورد از مواردی است که جمهوری اسلامی ایران در حوزه فرهنگ و در تطبیق خود با زیست اجتماعی مردم با آن روبهرو است و این جنس از مواجههها و چالشها در موضوعات دیگری همچون ازدواج سپید و... هم قابل ردگیری است.
به زعم او، فرهنگ ما با «زیست جهانی» تضاد بنیادین دارد و میکوشیم تا این تمایز را پیوسته در جامعه جهانی به تصویر بکشیم. بنابراین، کاملاً طبیعی خواهد بود که حاکمیت ما ناظر به تغییر و تحولات خلاف گفتمانش در جامعه، موضعگیری کند و تنها یکی از این موضوعات، حجاب است و نظام باید بداند امروز مدلی که در مواجهه با حجاب تجربه میکند در حوزههای دیگر هم قابل تسری است و باید در مواجهه با این جنس از موضوعات به یک الگوی هماهنگ برسیم.
قیدرلو معتقد است از آنجایی که حکومت ما دینی و فرهنگی است و به دنبال خلق «فرهنگ آرمانی» در برابر فرهنگ مادی و مسلط دنیای امروز است هرجا که کسی به فرهنگ ما آسیب بزند عملاً بقای سیاسی ما را نشانه رفته است. از این جهت است که «مسأله فرهنگ» برای ما «امری امنیتی» است؛ چراکه بقای فرهنگ با بقای حاکمیت در ارتباط است و نمیتوان نسبت به تحولات فرهنگی بیتفاوت بود و رهیافتی منعطف داشت.
نکتهای که در این نشست محل اتفاق همه اساتید بود را اینگونه میتوان جمعبندی کرد که برای امور فرهنگی چون امر حجاب، باید «مواجهه فرهنگی» را در اولویت بگذاریم هرچند که چنین مواجههای کفایت نمیکند اما لازم و ضروری است. ولی بیشک نیاز داریم که راهبردهای دیگری را هم در کنار «مواجهه فرهنگی» درپیش گیریم تا نسخهای جامع و کاربردی برای سیاستگذاری امر حجاب متناسب با حاکمیت دینی و شرایط امروز جامعهمان فراهم آوریم.