رحمت به مادرم که مرا مجلسِ تو برد...
دُلهَم برگزار شد؛ گردهمایی مادرانهای که قرار بود با محوریت «بررسی چندجانبه مسأله تسهیل شرایط حضور خانوادهها به همراه فرزندان در هیئات و مراسم عزاداری» در روز جمعه مورخ ۲۰مرداد ۱۴۰۲ه.ش در مجموعه باغ کتاب تهران برگزار شود.
نفیسهسادات موسوی
پژوهشگر خانواده
درباره زمان
نزدیک کتابخانه ملی شدم، نقشهخوان را خاموش کردم و به هوای اینکه دیگر راه زیادی نمانده ادامه دادم که ناغافل خود را در بند ترافیک گرفتار دیدم. ترافیک عجیبی که بیش از نیم ساعت مرا در یک نقطه زمینگیر کرد. وضعیت ماجرا، عصبانیتم از ترافیک را دوچندان میکرد.
ماشینها یکی پس از دیگری بدون بوق و ناراحتی در کنار هم چیده شده بودند و رانندهها به هم لبخند ژکوند تعارف میزدند؛ انگار که نیم ساعت یک جا متوقف شدن کار هر روز و حتی جزو علایقشان باشد! (البته پس از آن دانستم که جمعه بازار پروانه به همان دور و اطراف منتقل شده و این وضعیت، به خاطر انتظار انبوه خودروها برای جای پارک است.) همین ترافیک به ظاهر ساده جمعه بازار وضعیت حضور میهمانان و ساعت شروع برنامه را دستخوش تغییراتی کرد؛ به نحوی که بسیاری از میهمانان رأس ساعت اعلام شده تماس میگرفتند و اعلام میکردند که در محوطه کتابخانه ملی گرفتار ترافیک و جای پارکاند. برنامه با نیم ساعت تأخیر آغاز شد؛ ساعت پانزده و سی دقیقه.
درباره مکان
آنچه که قرار بود از فضا تحویل ما شود تکمیل بود بجز فضاسازی؛ یعنی صندلیها، لیوانها، پرژکتور، بک گراند و... همگی حی و حاضر در صحنه اما کارهای اجرایی و به نوعی «انجام دادنی» روی زمین مانده بود. برای مثال پس زمینه بنر مراسم از تصویر تهی بود که با هماهنگی اعضای مجموعه، دو پرچم مخمل از قسمت فروشگاهی مجموعه باغ کتاب به امانت گرفتیم تا پس زمینه بنر گردهمایی با نمای بهتری تزئین شود.
پوشاندن برخی تصاویر جامانده از مراسم قبلی با کتیبه و چیدمان میزها به صورت حلقهای به منظور نمایش یک میزگرد، از اقدامات ما بود، اما نکته قابل تأمل این است که برای معاون زنان رئیسجمهور که پس از وی مهمترین سمت اجرایی در حوزه زنان کشور را در اختیار دارد، صندلی جداگانهای تدارک دیده نشد! البته این نکته برای شخص خانم دکتر خزعلی ناخوشایند نبود، چرا که حضور در یک محیط صمیمی در میان مردم، در میان مادرانی که دغدغه عزای سالار شهیدان و همزمان دغدغه فرزندپروری دارند، مهمتر از آن بود که یکسان بودن جایگاه شکلی با بقیه میهمانان آزارشان دهد.
درباره پیشتولید
ماجراهای پیشتولید و دوندگیها، خستگیهای مفرط و باقیماندن و اصرار ورزیدن بر انجام کار -به زعم من- جذابترین قسمت برگزاری یک گردهمایی است. لحظهای که درهم تنیدگی کارها باعث میشود یک پا در آشپزخانه و پر کردن فلاسک آبجوش و پای دیگر در حال چینش میز و صندلی و رویدادهای روی میز باشد. تنظیم صوت و تصویر هم به جای خود. عقربههای ساعت هم که این وقتها سرعتشان دوبرابر میشود و چارهای نیست جز اینکه پابهپایشان ما هم سرعتمان را بالا ببریم.
مادری، و ما ادریک مادری
مادر بودن باعث میشود انسان موقعیت اضطراری را بهتر درک کند؛ این موقعیت برای مادران بسیار امکانپذیر است و میتواند دلایل بسیاری نیز داشته باشد که در این روایت، پرداختن به آن از علت تهی است. اتفاقات غیرمترقبه نه از مادر سؤال میپرسد و نه اجازه میگیرد، به همین دلیل وقتی برخی از میهمانان بهخاطر تغییر شرایط ناگهانی فرزندانشان به صورت پیامک حضور خود را در این گردهمایی لغو کردند، کاملاً قابل درک بود. میهمانان دیگر اما یک به یک از راه رسیدند، برخی با همراهی فرزندانشان و برخی با سپردن فرزندان به پدران در محوطه باغ کتاب و برخی بدون بچهها. همین انتخاب متفاوت مادران هم مقدمه ما برای شروع گفتوگو شد. اینکه آیا حسینیه کودک با بهترین و ایدهآلترین مدل ممکن میتواند پاسخگوی انتخابهای متفاوت همه مادران باشد یا نه!
گفتوگوی رودررو با مسئولان
انسیه خزعلی، معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور و خانم ابوالقاسمی، معاون مریم اردبیلی، مدیر امور بانوان شهرداری تهران از ابتدا تا انتها در جلسه حضور داشتند. همزمان با صحبتهای حاضران، نکاتی را یادداشتبرداری میکردند و کاملاً شنوای انتقادها و مطالبات و البته پیشنهادها بودند. در انتهای مراسم هم با توجه به مباحث مطرح شده، دقایقی صحبت کردند. صحبتهایی دلگرم کننده از جنس اعلام آمادگی برای حمایتهای مقدور و مورد نیاز برای شکلگیری شبکه منسجم بین فعالان این حوزه، هماندیشیها و انتقال تجربیات مورد نیاز و مقداری پشتیبانی مادی.
حسینیه کودک، مادرانه یا پدرانه؟
از جمله موضوعاتی که در این نشست به طور مفصل بین کنشگران، مادران و متولیان به آن پرداخته شد، بررسی درستی یا نادرستی این بود که در شرایط کنونی بیشتر حسینیههای کودک در قسمت زنانه هستند و دسترسی به آنها برای پدران مقدور نیست. علتها، نیازها و آسیبها و محرومیتزاییهای این مدل به بحث گذاشته شد. ضرورت توجه به مدلهای متفاوت خانوادهها و والدگریهای متنوع و فراهم کردن امکان استفاده همه خانواده از ظرفیت این حسینیهها از جمله نکات برجسته این بخش از گفتوگوها بود. البته توجه به فرهنگ غالب در خانوادههای ایرانی، نیاز کودکان زیر 4 سال به مادر و مواردی این چنینی در توضیح و تبیین چرایی شکلگیری وضع موجود مطرح شد که قابل درک بود.
ضررها و چالشهای حذف کامل پدران به عنوان یکی از دو رکن اساسی والدگری و خانواده از پروسه حضور و همراهی در هیئات از جمله هشدارهایی بود که از دل صحبتهای این جمع بیرون آمد. همچنین بر این مسأله تأکید شد که خوب است در چنین نشستهایی، پدران و متولیان آقا نیز حضور داشته باشند چون هم پدر در امر مدیریت و عهدهداری کودک بیرون از خانه، دوشادوش مادر مسئولیت دارد و هم بسیاری از تصمیمگیریها و ایدههای اجرایی برای حسینیههای کودک از اتاق فکرهای هیأت امنای هیئات که بیشترشان آقایان هستند، بیرون میآید.
حسینیه کودک یا مهدکودک؟
جدا کردن کودکان از خانواده به منظور امکان استفاده خانوادهها از معنویات و مراسم، ایده اولیه شکلگیری حسینیههای کودک بوده اما بنا به گفته حاضران، در سالهای اخیر این حسینیهها در موارد نهچندان کمی به سمت مهد شدن پیش رفتهاند. تفریح و سرگرمی گرچه ابزارهای مدیریت بچهها برای یکی دو ساعت مراسم هستند اما همه متفقالقول بودند که اگر برنامه حضور کودکان در هیأت با برنامه حضورشان در سایر مهدها و خانهبازیها تفاوت نداشته باشد، انحراف از هدف اصلی برپایی این فضا اتفاق میافتد. هدف اصلی جدا نکردن و دور نماندن بچهها از حال و هوای هیأت بوده به طوری که والدین هم بتوانند استفاده مطلوبی از مراسم ببرند. در آسیبشناسی علت شکلگیری و گسترش این پدیده هم نکات مختلفی بیان شد. از جمله اینکه ما چیزی به عنوان نیروی متخصص برای خادمی در حسینیه کودک نداریم و در بهترین حالت از مربیان مهد استفاده میشود. از طرفی چون غالب این حسینیهها به شکل خودجوش و با همت میهمانان و اعضای خود این هیأت برپا میشوند، دستشان از محور محتوایی چندان پر نیست و بیشتر توجه معطوف به مدیریت بچهها و حفظ امنیت و سلامتی آنها در کنار هم و غریبی نکردن شان میشود.
هیأت در هیأت!
یکی از مسائلی که در میانه بحث گل انداخت، مسأله مهم محتوای ارائه شده به کودک در این حسینیههای کودک بود. در حال حاضر روند بیشتر حسینیههای کودک به این شکل است که از سروصدای هیأت اصلی دور (و گاهی کاملاً جدا هستند) و بستری برای سرگرمی بچهها فراهم میکنند اما تلاش میکنند آن سرگرمی رد و نشانی از محرم و امام حسین هم داشته باشد. مثلاً به جای نقاشیهای متفرقه، برای رنگ آمیزی به بچهها تصاویر مربوط به حرم یا هیأت داده میشود. یا در بخش قصهگویی، خادمها داستانهایی مرتبط با امام حسین متناسب با سن بچهها تعریف میکنند. اینکه آیا چنین رویهای مناسب و کافی است یا نه از جمله محل بحثهای جدی در این حوزه است. خادمانی که در جمع حاضر بودند اما از مدل دیگری سخن گفتند که از صفر تا صد برای بچهها طراحی منحصر به فرد و متناسب با سنشان صورت میگیرد، به شکلی که انگار بچهها خودشان وارد جایی به نام هیأت میشوند نه اینکه طفیلی هیأت اصلی باشند. البته هرچه بیشتر این مدل توضیح داده میشد، جذابیتها و ظرفیتهایش بیشتر مشخص میشد اما از دیگر سو، هزینههای مادی و معنوی و زمانی و حتی نیروی انسانی بیشتری هم نیاز داشت که طبیعتاً از عهده بسیاری از هیأتها که مردمی اداره میشوند برنمیآید و شاید نیاز به حمایت مسئولان وجود داشته باشد.
هر هیأت، یک جزیره تنها
نبود شبکه منسجم و پیوسته بین متولیان برگزاری هیئات و مخصوصاً برنامهریزها و خادمان حسینیههای کودک در سطح کشور (و حتی استان) باعث شده که آزمون و خطایی که برخی از این هیئات در سالهای قبل پشت سر گذاشتهاند، همچنان بین هیئات دیگر تکرار شود. از طرفی امکان استفاده از الگوهای موفق و جواب پس داده نیز به همین دلیل فراهم نیست. موازی کاریها و دوباره کاریهایی که کمترین آسیب عدم وجود این شبکههای ارتباطی در سطوح مختلف شهر، استان و کشور است. ضرورت ایجاد دورهمیها و بسترهای حقیقی و مجازی جهت انتقال تجربه و تبادل نظر و حدف و اضافه ایدههای اجرایی و انتزاعی تا رسیدن به مدل مطلوب از دیگر نکات مطرح شده در این بخش از گفتوگوها بود که مسئولان حاضر در نشست برای حمایت از مقدمات و شرایط شکلگیری این گردهماییها اعلام آمادگی کردند.
حسینیه کودک، سلب مسئولیت از مادر نیست!
یکی از درددلهای خادمان حسینیههای کودک، درخواست و توقع مادران برای این بود که به هر نحوی که شده فرزندشان را برای تمام مدت هیأت، به حسینیه بسپارند. حتی وقتی این بچهها به دلایل مختلف خسته و کلافه هستند و با گریه یا بهانهگیری به مادرشان نیاز دارند، باز هم برخی مادران از حسینیه توقع دارند آنها را صدا نکنند و به هر نحوی شده بچه را تمام مدت در حسینیه نگه دارند. از طرفی بعضی از بچهها روحیات متفاوتی دارند و از غریبی کردن تا شیطنتهای خطرناکی که ممکن است منجر به آسیب شود، امکان ماندن در حسینیه کودک را ندارند. اما مادران این بچهها هم توقع دارند حتماً فرزندانشان را حسینیه بپذیرد. در خلال این مسأله، با واکاوی دقیق و چندجانبه علل آن، بر این امر تأکید شد که شاید لازم باشد بازتعریف صحیحی از هویت و ضرورت حسینیه کودک برای خانوادهها اتفاق بیفتد و آنها را مجاب کنیم که در شرایط این چنینی میتوانند زمان کوتاهتری از جلسه هیأت استفاده کنند و بقیه زمان را در کنار کودک خود سپری کنند. به عبارت دیگر، مجموعه هیأت برای سلب کامل مسئولیت فرزندان از والدین برنامهای ندارد و فقط برای فراهم کردن امکان استفاده حداکثری آنها از معنویات در صورت مهیا بودن سایر شرایط (مثل همراهی کودک) اعلام داوطلبی کرده است.
در حاشیه همین بحث بود که جای خالی نیاز دیگری خود را نشان داد:
مادران و خادمها؛ خیلی دور، خیلی نزدیک
حسینیههای کودک در سالهای اخیر رفتهرفته شرایط بهتری پیدا کردهاند اما همچنان توقعات و نیازهای مادران با آنچه در این حسینیهها ارائه میشود کاملاً منطبق نیست. گاهی به دلیل موانع و چالشهای مادی و ظرفیت مکان و نیروی انسانی این چالش پیش میآید و گاهی به دلیل نبود فرصت و منابع محتوایی کافی. بار سنگین مسئولیت سلامت جسم و جان این بچهها هم خود امری مهم و مزید بر علت است. از طرفی خادمان هم گاه حرفهایی دارند؛ از جمله اینکه اصرار برای سپردن کودک زیر سه سال به تنهایی که از پردرخواستترین مطالبات مادران است، به چه دلایلی اصلاً پذیرفتنی و حتی صحیح نیست. اما از آنجا که تنها فرصت مواجهه و گفتوگو بین مادران و خادمها همان چند دقیقه کوتاه وسط مراسم و جلوی در حسینیه است، خیلی ازاین موارد که نیاز به تفصیل و شرح و توضیح دارد، مطرح نمیشود و با پاسخ بموقع و مناسب نگرفتن، باعث کجفهمی و قضاوت و توقع و گاهی دلخوری میشود. ایجاد بستری برای انتقال مطالب بین مادران و خادمها از نکات مهم دیگری بود که در این جلسه به عنوان راهکاری مفید و مؤثر در پیشبرد بهبود کیفیت و خدمات این ابزار خانواده دوست معرفی شد.
بالاخره هیأت کجا برویم؟
حسینیههای کودک یا فضاهایی نزدیک به آنها که با همین هدف راهاندازی شدهاند، در سالهای اخیر رو به افزایش بودهاند. هیئات کوچک و بزرگ در سطح محلات و شهرها برای برپایی این ظرفیت برنامه ریختهاند و با هر اندازه توان از نظر فضا و محتوا و نیروی انسانی، تلاش کردهاند تا شرایط را برای حضور خانوادههای فرزنددار تسهیل کنند، اما جز چند هیأت بزرگ که مادحین و منبریهای اسم و رسمداری دارند، سایر این هیئات تریبونی برای اطلاعرسانی ندارند. ظرفیتهای گسترده اطلاعرسانی در سطح محلات و شهر از یک سو و در سطح صدا و سیما از سوی دیگر، به آسانی در دسترس مسئولان قرار دارد و فقط کافی است اراده و همتی پشت آن بیاید تا این ظرفیت بالقوه، بالفعل شود؛ درخواستی که با استقبال مسئولان حاضر در جمع مواجه شد. گرچه نیازمند کار پژوهشی و احصای اسامی و نشانی و شرایط تکتک هیئات کوچک و بزرگ است و کار ساده و کوچکی به نظر نمیرسد، اما با یک برنامهریزی مناسب و بموقع کاملاً شدنی
است.
هیأتهای نوجوان، رسانه جدید عصر امروز
بین میهمانهای حاضر در نشست، از متولیان برگزاری هیئات نوجوانان نیز که در یکی دو سال اخیر برجستهتر و فعالتر شده در سطح کشور حضور داشتند. درباره ضرورت وجود هیأتهای مختص نوجوانان و آنچه قرار است در دل این هیأتها اتفاق بیفتد، چه از منظر فرم و چه نظر محتوا و حتی از نظر دخیل کردن نوجوانان در مسئولیتهای مهم و اساسی از تصمیمگیری گرفته تا اجرا و حتی اقتصاد هیأت، مفصل دراین نشست صحبت شد. ظرفیتهای موجود بررسی شد، آسیب شناسانه واکاوی شد و نیازهای بر زمین مانده آن که مسئولان میتوانند گره شان را باز کنند نیز به شکلی ساده و واضح بیان شد. پیشبینی دررشد این هیئات با سرعت بالا و تکثیر آن در سایر شهرهای کوچک و بزرگ نیز تقریباً مورد تأیید بیشتر افراد حاضر در جمع بود.
القصه...
نشست سه ساعته دلهم در نهایت کمی بعد از ساعت شش با شعرخوانی آیینی فاطمه افشاریان به پایان رسید. از جمله دستاوردهای این نشست شکلگیری شبکه اولیه بین چهار حلقه مرتبط، یعنی متولیان برگزاری هیئات در بخش کودک، مادران، کنشگران حوزه خانواده و مسئولان حوزه خانواده بود. وعده برپایی جلساتی برای شبکهسازی و کارگاههای انتقال تجربه نیز از خروجیهای اولیه این نشست بود.
بــــرش
یکی از درددلهای خادمان حسینیههای کودک، درخواست و توقع مادران برای این بود که به هر نحوی که شده فرزندشان را برای تمام مدت هیأت، به حسینیه بسپارند. حتی وقتی این بچهها به دلایل مختلف خسته و کلافه هستند و با گریه یا بهانهگیری به مادرشان نیاز دارند، باز هم برخی مادران از حسینیه توقع دارند آنها را صدا نکنند و به هر نحوی شده بچه را تمام مدت در حسینیه نگه دارند. از طرفی بعضی از بچهها روحیات متفاوتی دارند و از غریبی کردن تا شیطنتهای خطرناکی که ممکن است منجر به آسیب شود، امکان ماندن در حسینیه کودک را ندارند. اما مادران این بچهها هم توقع دارند حتماً فرزندانشان را حسینیه بپذیرد.
مادر بودن باعث میشود انسان موقعیت اضطراری را بهتر درک کند؛ این موقعیت برای مادران بسیار امکانپذیر است و میتواند دلایل بسیاری نیز داشته باشد که در این روایت، پرداختن به آن از علت تهی است. اتفاقات غیرمترقبه نه از مادر سؤال میپرسد و نه اجازه میگیرد، به همین دلیل وقتی برخی از میهمانان بهخاطر تغییر شرایط ناگهانی فرزندانشان به صورت پیامک حضور خود را در این گردهمایی لغو کردند، کاملاً قابل درک بود.
حسینیههای کودک در سالهای اخیر رفتهرفته شرایط بهتری پیدا کردهاند اما همچنان توقعات و نیازهای مادران با آنچه در این حسینیهها ارائه میشود کاملاً منطبق نیست. گاهی به دلیل موانع و چالشهای مادی و ظرفیت مکان و نیروی انسانی این چالش پیش میآید و گاهی به دلیل نبود فرصت و منابع محتوایی کافی. بار سنگین مسئولیت سلامت جسم و جان این بچهها هم خود امری مهم و مزید بر علت است.