تأثیر خاموش معماری بر تولید معنا
معماری به عنوان دانش تولید فضا چگونه با به خدمت گرفتن دانش های دیگر به زندگی ما حالت میدهد؟
«مکان و فضای کالبدی که ما در آن زندگی میکنیم بر ارزشها و معانی ای که ما میپذیریم تأثیر میگذارد؛ تأثیری خاموش اما بسیار شدید!» این گزاره بسیار مهمی است که اگر درست باشد، باید شدیداً به آن اهمیت بدهیم و اگر غلط باشد، هر چه زودتر باید غلط بودن آن را اثبات کنیم تا از دست ادعای موهومی آن خلاص شویم، اما واقعیت این است که این گزاره درست است و غفلت از آن یکی از پاشنهآشیلهای حوزههای تمدنی غیرغربی در مقابل مدرنیته غربی است. این گزاره که «ساختارها واجد معنا و ارزش هستند و ما را به خود دعوت میکنند» امروزه دیگر از جامعهشناسی و سیاست گرفته تا اقتصاد، روانشناسی اجتماعی، رواندرمانی و تبلیغات و بازاریابی، مورد قبول است. حتی بعضیها معتقدند فلسفه بیدلیل از پرداختن به معماری و شهر شانه خالی کرده است و هر چه زودتر «مطالعات فلسفی شهر» را باید از سر گرفت. در متن حاضر سعی میشود تاحدودی بعضی از وابستگیهای ارزشی و معنایی که دانش معماری با دانشهای پیشگفته دارد، مورد اشاره واقع شود.
حجتالاسلام حسین مهدیزاده
مسئول میز نظریه اجتماعی فرهنگستان علوم اسلامی قم
دانشهای حوزه عمران، معماری و شهرسازی یک دانش فنی و فیزیکی هستند، چراکه باید با ماده عالم چیزی بسازند، اما نحوه ارتباط این دانش با دانشهای دیگر باید مورد واکاوی قرار بگیرد.
دانش هنر و زیباییشناسی
«هنر» توانایی و مهارت خلق امری است که با حس زیباییشناسی ما مستقیماً کار دارد و بدون واسطه مفاهیم ذهنی، حب و بغض ما را فرامیخواند. لذا بعضی در تعریف هنر گفتهاند هنر مجموعهای از فرایندهای ساخت توسط انسان است که برای اثرگذاری بر احساسات و هوش انسانی یا به منظور انتقال یک معنا خلق میشود، بدون اینکه از معانی زبانی بهره ببرد، اما آشکارسازی آن معانی که هنر در روح و ذهن و ناخودآگاه ما میکارد و اینکه چه کنشهایی را در وجود ما هنجار یا ناهنجار میکند، به عهده دانشهای اجتماعی و روانی است.
جامعهشناسی و انسانشناسی
«جامعهشناسی» به مطالعه جوامعی میپردازد که به شکل مدرن تأسیس میشوند و انسانشناسی به مطالعه جوامع غیرمدرن میپردازد. هر دوی این دانشها، بخشی برای مطالعه شهر دارند. انسانشناسی اگر یک کالبد غیرمدرن را مطالعه کند، به دنبال ارزشها و هنجارهایی است که در آن جامعه وجود دارد و از آنجایی که مدرن بودن یک ارزش قطعی است، به نحوی برای انحلال ارزشهای بومی در ارزشهای جهانی مدرن نسخه میپیچد و «جامعهشناسی شهر» هم ناهنجاریهای درونی شهرهای ساخته شده توسط انسانهای پذیرنده مدرنیته (بخصوص در کشورهای موطن مدرنیته) را بررسی و سعی میکند کاستیهای آن را در مقابل آرمان مدرنیته بررسی کند. بهعنوان مثال این موارد را مورد بررسی قرار میدهد: اینکه شهر (بهعنوان شیوه زندگی در مقابل روستا) چطور فضا و کالبد ضروری و مولد سرمایهداری است و نبود این کالبد چطور به مکر سرمایهداری منتهی میشود. یا اینکه چطور شهر معنای برابری سیاسی، کارخانه، بازاری شدن همه روابط جامعه، مصرفی شدن زندگی و... را که اصلیترین ایدههای تولید «کالبد طبیعی برای جامعه مدنی» هستند در خود ممکن میکند تا یک انسان در بستر این روابط مدرن زندگی کند.
روانشناسی اجتماعی
کشف ناخودآگاه ذهن انسان و پرداخت به آن در یک دانش مستقل که بتواند این بخش از ذهن را خالی یا پر و در آن دستکاری کند، یکی از تکانههای مهم علم در قرن بیستم بود. از زاویه دید این دانش، هر مشاهده و هر پیامی، یک گره در ناخودآگاه انسانها ایجاد میکند و از این جهت مطالعه ناخودآگاه فرد یا ناخودآگاه جامعه به مثابه یکی از مأموریتهای فرهنگی نهاد علم از آن زمان تا به امروز است. دانشمندان روانشناسی اجتماعی معتقدند کالبد و فضا نیز بشدت بر ناخودآگاه انسانی تأثیر میگذارد و گرههای مفهومی و احساسی در وجود انسان ایجاد میکند که این گرهها با دست نامرئی خود ارزش و ضدارزش، هنجار و ناهنجاریهای بیشماری را برای ما خلق میکنند، لذا کنترل اثرات کالبد در ناخودآگاه جامعه نیز مأموریتی انکارنشدنی است که امروزه دانشهای شناختی و رفتاری به آنها میپردازند.
حکمرانی و دانش اداره کشورها
در هرم دانشهای راهبری تصمیمهای کلان و ساخت یک کشور، دانشهای برنامهریزی ملی، منطقهای و شهری شامل دانشهای طراحی شهری و کالبدی، ساخت راه و ساختمان (از کالبد سکونتگاه، کارخانه، محیط اداری، تجاری، آموزشی، درمانی و...) و دکوراسیونهای داخلی میشود. جالب است که نهادهای علمی دانشگاهی و نهادهای عالی شهرسازی کشورها، همه این تقسیم کار و مأموریت خود را در قبال اداره کشور به رسمیت شناختهاند و در چهارچوب این مأموریت سیاسی به انتقال دانشها، مهارتهای برنامهریزی، طراحی و ساخت کالبدهای فیزیکی میپردازند.
معماری و نظریه تولید فضا
دانشهای حوزه عمران و معماری از برنامهریزی تا طراحی و ساخت، همه هدفشان تولید فضایی است برای اهداف و آرمانهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی. بدون کمک معمار و ساخت کالبد، شاید هیچ علمی نمیتوانست تبدیل به «خدمت اجتماعی» شود. فرض کنید نظریه تعلیم و تربیتی وجود داشته باشد که بگوید کودکان باید در مدرسه آموزش ببینند اما در ساخت کالبد شهر و معماری بناها، این نظریه پذیرفته نشود. یا فرض کنید نظریه اجتماعی مورد قبول بشر، مبادله و کالای واسط را به اندازه امروز اهمیت بدهد اما دسترسی به پول که امروزه در قالب جانمایی بانکها در محلات و خیابانهای اصلی و فرعی دیده شده است، توسط دانش معماری شکل نگرفته بود. فکر کنید که آپارتمانسازی امروز میبود اما شهرساز جای خالی طبیعت را با هیچچیز دیگری جبران نمیکرد یا نظریه طبی امروز که درمانمحور است رونق مییافت اما به بیمارستان و خدمات اورژانسی آن منتهی نمیشد! حتماً در این شهر هیچکدام از این «نظریههای علمی» تبدیل به «سبک زندگی» نمیشد و امروز نمیتوانستیم بگوییم ما با نظریه تعلیم و تربیت مدرسهمحور، اقتصاد پولی، سلامت درمانمحور و... زندگی میکنیم و همه اینها خیالاتی نظری بودند.
معماری؛ ظرفی که به
زندگی ما حالت میدهد
تا اینجا سعی شد خلاصهای از روابط دانشهای عمران و معماری با دانشهای فرهنگی بشر توضیح داده شود تا در نهایت بر این نکته تأکید کنیم که معماری «دانش تولید فضا» است. معماری ظرفی است که به زندگی ما (بهعنوان مظروف) حالت میدهد. البته خود برای این حالت تصمیم نمیگیرد، بلکه از مجموعه دانشهای فرهنگی بشر میخواهد که آنها زندگی را معنا کنند و او در نهایت این زندگی را بسازد.
آیا شهرسازی و معماری
اسلامی داریم؟
برای اینکه بتوانیم به این سؤال پاسخ دهیم که «آیا شهرسازی و معماری اسلامی داریم» ابتدا باید رویکردمان را با ادیان مشخص کنیم و به این محورها بپردازیم که آیا دین اهدافی اجتماعی و فرهنگی دارد یا فقط به حوزه خصوصی انسانها بازمیگردد؟ آیا دین نوع خاصی از انسانی اجتماعی و روابط اجتماعی را توصیه میکند و حتی اگر هیچ توصیه اجتماعی ندارد و تنها به حوزه خصوصی انسان مربوط میشود، آیا باز هم حوزه خصوصی نیاز به فضا و کالبد دارد؟ اگر دارد، باید آن اهداف، معانی و توصیههای دینی را شناسایی کنیم و از دانش معماری بخواهیم کالبد زیست جامعه مؤمنین را به رنگ آنها درآورد. چنانچه معماری پاسخگو به این هویت فرهنگی دینی شود، یک «معماری دینی» است والا به صرف استفاده از المانهای هندسی اسلیمی و نظایر آن، در قالب شهری که برای اهداف مدرن برنامهریزی، طراحی و ساخته شده است، به هیچوجه نمیتوان مدعی معماری و شهرسازی اسلامی شد.