«ایران» شرایط ابتدایی مسئولیت سنگین دولت سیزدهم را بررسی می‌کند

مأموریت آواربرداری از 8 سال ویرانی

8 سال ناکارآمدی و خستگی یک دولت، پیامدهای ماندگاری در حوزه‌های مختلف، اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به دنبال داشت؛ پیامدهایی که به عنوان میراثی تلخ، برای ملت و البته دولت بعد نیز باقی ماند. این، همان شرایطی است که دولت سیزدهم در ابتدای مسئولیت خود با آن مواجه بود. این مواجهه، نه صرفاً نظر بر زمان تشکیل دولت و آگاهی یافتن از وضعیت جاری کشور و دستگاه‌های اجرایی، بلکه حتی در دوران انتخابات نیز پیامدهای نتایج 8 سال گذشته خود را نشان داده بود. پیامدی که مهم‌ترین بروز آن، کاستن از میزان رغبت ایرانیان برای حضور در پای صندوق‌های رأی به نسبت دوره قبلی انتخابات بود. به این ترتیب، دولت سیزدهم درست از زمان رقابت‌های انتخاباتی، در حوزه سیاسی و اقتصادی، با وضعیت نابسامانی روبه‌رو شده بود که خود، نقشی در شکل‌گیری این نابسامانی‌ها نداشت. باوجود این، عزم و انگیزه دولت سیزدهم، بویژه آیت‌الله رئیسی به عنوان رئیس دولت، بن‌مایه رفع و ترمیم این نابسامانی‌ها قرار گرفت.
 
دولتی با «دهه از دست رفته»
دهه 90 خورشیدی به عنوان دهه از دست رفته شناخته می‌شود و این امر، ناشی از وضعیت شاخص‌های کلان اقتصادی، همچون نرخ تورم یا نرخ رشد است. به عبارت دیگر، این شاخص‌های کلان اقتصادی نشان می‌دهد که کشور در فرصت 10 ساله‌ای که در اختیار داشت، نه تنها هیچ پیشرفتی نکرده است، بلکه در حوزه‌هایی پسرفت نیز داشته است. نکته اینجاست که 8 سال از این دهه، یعنی فاصله سال‌های 1392 تا 1400، دوره فعالیت دولت‌های یازدهم و دوازدهم بوده است. بنابراین می‌توان دهه از دست رفته را کارنامه دولتی دانست که خود را اعتدالی توصیف می‌کرد؛ توصیفی که تلاش داشت ریشه‌های اصلاح‌طلبانه این دولت را پنهان یا حتی کتمان کند. این کارنامه اقتصادی شکست خورده در دولت دوازدهم، یعنی دوره دوم فعالیت دولت اعتدال به اوج خود رسید. ناکارآمدی رویه‌ها و برنامه‌های نادرست اجرایی، مدیریتی و اقتصادی به جایی رسید که در هفته‌های نخست فعالیت دولت دوازدهم، صدای «ما پشیمانیم» را نیز از سوی حامیان جریان حاکم در سپهر سیاسی کشور طنین‌انداز کرد.
کرونا، این وضعیت را تشدید کرد. به این صورت که در کنار کارنامه ضعیف اقتصادی و بی‌عملی مدیریتی، کرونا با تعطیلی کسب و کارها و افزایش مرگ و میر ایرانیان، مزید بر علت شد. در دوره کرونا، درحالی که ایرانیان منتظر تحرک بیشتر دولت و حضور مضاعف آن در صحنه بودند، عملاً با غیبت دولت، حتی در عالی‌ترین سطوح آن مواجه شدند. رئیس دولت وقت، تنها در محیط‌های قرنطینه شده خاص در مکان‌های خاص متعلق به ریاست جمهوری حاضر می‌شد و اگر جلسه‌ای بود، این فضای مجازی و ویدیوکنفرانس‌ها بود که بار این حضور را بر دوش می‌کشید. به این ترتیب، ایرانیان میان دو رنج یا دو وضعیت سخت، تنها به حال خود رها شدند؛ وضعیت سخت و صعب اقتصادی از یک سو، و وضعیت بیماری و مرگ و میر و بیکاری ناشی از کرونا از سوی دیگر. تحت چنین شرایطی بود که بنا بر نظرسنجی‌های معتبر، میزان محبوبیت رئیس دولت وقت، به پایین‌ترین میزان خود، حتی میان رؤسای جمهور گذشته رسید. زیرا ایرانیان، بویژه در دو سال آخر، با وضعیتی مواجه بودند که نه حضور و تأثیر مدیریت دولت را بر اقتصاد و زندگی خود احساس می‌کردند، و نه در مواجهه با ویروس کرونا، به دارو یا واکسنی دسترسی داشتند. مرگ روزانه 700 ایرانی به دلیل ابتلا به کرونا، چیزی نبود که به شود به سادگی از کنار آن گذشت.
 
در آستانه خرداد 1400
انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه 1400 در چنین بستر و زمینه‌ای برگزار شد. به عبارت دیگر، آنچه به لحاظ مشارکت در این انتخابات رقم خورد، به طور مستقیم محصول عملکرد و وضعیتی بود که دولت‌های یازدهم و دوازدهم برای ایرانیان رقم زده بودند. زیرا ایرانیان در 8 سال پیش از آن در تجربه ذهنی، عینی و زندگی خود، بی‌دولتی را لمس کرده و پیامدهای ناکارآمدی دولت در حوزه‌های مختلف زندگی خود، از معیشت تا سلامت و زندگی را چشیده بودند. کاهش مشارکت ایرانیان در انتخابات سویه سیاسی میراث دولت قبل برای دولت سیزدهم بود. سویه اجرایی و مدیریتی این میراث اما وقتی نمایان شد که جلسه رئیس جمهور منتخب با کابینه دولت دوازدهم برگزار شد. در این جلسه، اعضای کابینه دوازدهم، تصویری سخت سیاه و تیره از وضعیت کشور ارائه کرده و در این تصویرسازی تا آنجا پیش رفته بودند که به رئیس جمهور منتخب گفتند حتی اینقدر بودجه نداریم که حقوق ماه جاری کارمندان دولت را پرداخت کنیم. اما این وضعیت سخت، محصول مدیریت و شیوه عملکرد همان افرادی بود که دور آن میز نشسته و اکنون چنین آیه‌های یأسی را می‌خواندند.
 
آواربرداری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی
با توجه به چنین زمینه‌ای بود که بدرستی، آواربرداری به عنوان مهم‌ترین دستورکار دولت سیزدهم، دست‌کم در ماه‌های نخست فعالیت مطرح شد. آواربرداری، به صورت ویژه در سه حوزه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، اولویت بیشتری داشت. در حوزه اجتماعی، بازآفرینی اعتماد از دست رفته مردم مهمترین مأموریت دولت سیزدهم بود. در حوزه سیاسی، بازگشت دولت به عرصه مدیریتی و سیاسی و اجتماعی کشور در دستور کار قرار گرفت. زیرا بنا بر این بود که با رأی مردم، شرایط سیاسی و اجرایی کشور به نفع مردم تغییر یابد. نخستین تغییر، با حضور رئیس جمهور در میدان رقم خورد. تا پیش از انتخاب آیت‌الله رئیسی، مردم با رئیس دولتی مواجه بودند که از فاصله با مسائل برخورد کرده و حتی برای وزرای عضو کابینه خود وقت نداشت و برای هیأت دولت هم قابل دسترسی نبود. این وضعیت، به دلیل شیوع کرونا، تشدید هم شده بود. آیت‌الله رئیسی در روزهای نخست پس از انتخاب به عنوان رئیس جمهور، این وضعیت را برعکس کرد. درست در روزهایی که هنوز کرونا در اوج بود، رئیس جمهور منتخب، بی‌واسطه در داروخانه‌های پرازدحام و شلوغ حاضر شد و ضمن بررسی روند تخصیص داروها، با مردمی که از بیماری اطرافیان خود و نیز تأمین دارو و واکسن در رنج بودند، به صورت مستقیم گفت‌و‌گو کرد. انعکاس وسیع خبر این اقدام رئیس جمهور در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، به نوبه خود مشخص می‌کرد که ایرانیان تا چه اندازه از غیبت دولت، یا آنچه بی‌دولتی خوانده می‌شد، در رنج بودند. در کنار ترمیم وضعیت سیاسی دولت، که در فاصله اعلام نتایج انتخابات تا مراسم تحلیف صورت گرفت، وقایع دیگری هم رقم خورد. چند روز پس از انجام مراسم تنفیذ و درحالی که هنوز کابینه سیزدهم به طور کامل شکل نگرفته بود، رئیس جمهور منتخب، حضور در استان‌های محروم سیستان و بلوچستان و خوزستان را در دستور کار خود قرار داد. حضور در روستای مرزی ملاعلی، در سیستان و بلوچستان یا حضور در یکی از روستاهای محروم خوزستان، بارقه‌هایی از امید را میان ایرانیان برانگیخت.
 
چشم‌انداز نویدبخش
هرچند امروز حامیان دولت سابق، وضعیت سخت کشور در سال‌ها و ماه‌های منتهی به انتخابات 1400 را تحریف یا کتمان می‌کنند، اما دست‌کم نمی‌توانند رویگردانی مردم از این جریان سیاسی را نادیده بگیرند. دولت سیزدهم برای جبران این کاستی‌ها و عقب ماندگی‌ها تشکیل شد. هرچند کار آواربرداری از 8 سال، در یک یا دو سال میسر نیست، اما آنچه مردم در می‌یابند، عزم دولت سیزدهم برای کار و تلاش بی‌وقفه است، کار و تلاشی که از فردای انتخابات و حتی پیش از تشکیل کابینه سیزدهم آغاز شد و آیت‌الله رئیسی، خود آغازگر این تلاش بود. این همان چشم‌انداز نویدبخشی است که ایرانیان با رأی خود در اردیبهشت 1400 آفریدند.

 

بــــرش

در فاصله انتخابات تا مراسم تنفیذ
دولت سیزدهم دو محرک یا عامل حرکتی قوی در اختیار داشت؛ نخست آرا و اقبال مردم و دیگری رئیس دولت. مردم مهم‌ترین تغییر ناشی از رأی خود در خرداد 1400 را در عملکرد آیت‌الله رئیسی دیدند؛ رئیس جمهوری که نه تنها از حضور در میان مردم ابا نداشت، بلکه بر آن بود که تا یک دولت پرتحرک و پرجنب و جوش را جایگزین دولت خسته و ناکارآمد قبلی کند. نکته اما این بود که این تحرک و تغییر به نفع مردم، در فاصله انتخابات تا مراسم تنفیذ رقم خورد. گویی آیت‌الله رئیسی، با اشراف بر مشکلات به ارث رسیده از دولت گذشته، تشخیص داده بود که زمانی برای از دست رفتن نیست. زیرا در کنار مسأله حقوق‌ها، که نشان دهنده اوج ناکارآمدی دولت گذشته بود، انبارهای خالی از کالاهای استراتژیک، نشانه دیگری از وضعیتی بود که به ارث رسیده بود. این وضعیت، که نیازمند آواربرداری‌های جدی بود، چنان فوریتی برای کشور و دولت جدید ایجاد کرده بود که جز تحرکی فزاینده، راه دیگری باقی نمی‌گذاشت.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و چهل و شش
 - شماره هشت هزار و دویست و چهل و شش - ۱۰ مرداد ۱۴۰۲