یک «همراه بیمار »هوشیار چگونه رفتار می کند؟

همراه رنج

ترانه بنی یعقوب
گزارش نویس

نامش نیماست. دو سال پیش تصادف سختی داشت. بعد ازآن و پس از چند‌بارعمل جراحی مدت‌ها درگیر دکتر و درمان بود. در این روند چند‌بار بستری شد، تا جایی که حسابش از دست خودش هم در رفته. مرخص می‌شد اما با خونریزی مجبور بود دوباره به بیمارستان برگردد. چند روزی بهبود می‌یافت اما زخمش دوباره عفونت می‌کرد. اصلاً بیمارستان خانه اصلی‌اش شده بود. تا دو سال کارش همین بود رفت‌وآمد به بیمارستان و خانه. پدر و مادرش را سال‌ها پیش از دست داده و فرزندی هم ندارد. خواهر و برادرهایش هم مشغول‌تر از این بودند که بخواهند همه این مدت را همراه و همپایش باشند. در تمام مدت همسرش کنارش بود و مراحل درمانش را پیگیری می‌کرد. نیما بارها از خودش پرسید اگر او نبود ممکن بود چه بلایی سرش بیاید؟ اگر همسرش نبود که در هربار بستری کارهایش را انجام دهد اگر او نبود تا درباره مشکلاتش بارها وبارها از پزشکان سؤال کند؟ اگر او نبود که بدود و همپای او غصه بخورد و به صبوری دعوتش کند تا او در نهایت درمان شود. بعد از این ماجرا بارها با همسرش درباره نقش مهم همراه بیمار حرف زد و به خودش قول داد تا دراین باره بیشتر با اطرافیانش حرف بزند و همه را از مشکلات و چالش‌های این موضوع مهم آگاه کند.
شما چطور، تا به حال همراه یک بیمار بوده‌اید؟ همراه بیمار در یک بیمارستان؟ یا حتی مطب یک پزشک؟ خیلی‌ها که سالمندی در خانه دارند حتماً تجربه همراهی با بیمار را دارند.اغلب سالمندان بیماری‌های مختلف دارند و ترجیح می‌دهند زمان دیدار با پزشک همراهی داشته باشند. آیا همراه داشتن، بخشی ازپروسه درمان است؟
نیما با توجه به تجربه طولانی‌اش در این‌باره بیشترمی گوید: «می‌دانی خانواده در ایران نقش خیلی مهمی دارد و من در پروسه درمان این را بیشتر فهمیدم. معمولاً کمتر کسی را می‌بینی که خانواده‌اش هنگام بیماری رهایش کند و مسأله اینجاست چه پزشکان بخواهند چه نخواهند، اعضای خانواده عمدتاً در بیماری‌های سخت‌ و مزمن نقشی جدی دارند. درحالی که در بسیاری از کشورهای غربی مؤسسات متفاوتی، خدمات همراهی بیمار را انجام می‌دهند. در ایران عمدتاً این نقش به عهده اعضای خانواده است. این درحالی است که، جامعه پزشکی نگاه همدلانه ای با این مسأله ندارد. در نگاه برخی پزشکان، همراه همواره مزاحمی است که باید بدیهیات را به او توضیح داد، همراه همواره کسی است که احتمال دارد پزشک را مؤاخذه کند، همراه کسی است که می‌خواهد با سواد پزشکی اندکش از ماجرای درمان سر دربیاورد، همراه کسی است که در یک کلام مزاحم است. پزشکان و پرستاران اندکی دیده‌ایم که این نگاه را به همراه بیمار ندارند. دقیقاً در همین زمان هم پروسه درمان راحت‌تر پیش می‌رود این برای من هم اتفاق افتاد زمانی که به همسرم اعتماد می‌کردند و بخشی از ماجرای درمان را برایش توضیح می‌دادند.»
همسر نیما هم حرف‌های او را تأیید می‌کند: «فرایند درمان همسرم طولانی، انرژی‌بر و پرهزینه بود.اندکی پس از فرایند درمان، فهمیدم نقش من در درمان بسیار محوری و حیاتی است. همراه هوشیار هم می‌تواند به نظام درمان کمک کند و هم نقشی بسیار حیاتی در درمان و کاهش رنج بیمار دارد. همراهی بیمار یک قدرت روحی خاص می‌خواهد، حتماً باید همراه این قدرت را داشته باشد. من بارها در رفت و آمد طولانی‌ام به بیمارستان‌ها دیدم که برخی این قدرت روحی را ندارند مثلاً دختری که بعد از شنیدن خبر سرطان مادرش عملاً همه توانش را از دست داد. بعد از نزدیک می‌دیدم که این آدم روحیه بیمار را تضعیف می‌کند. من از این دختر خواستم نقشش را به شخص دیگری بدهد چون به روند درمان بیمارش ضربه می‌زد. تعامل با پزشک هم روش‌های خودش را دارد ما به‌عنوان همراه بیمار باید بدانیم پزشک هم ظرفیت روحی محدودی دارد. او هم یک انسان است بارها دیدم که در پروسه درمان همسرم احتیاح دارم پزشک برایم آینده اتفاقاتی را که قرار است برایمان بیفتد پیش‌بینی کند. یک بار یک پزشک به من گفت من پیشگو نیستم من هم مثل تو آدمم و سعی کن فقط ازدانشم استفاده کنی و این حرف تا پایان پروسه درمان در ذهنم ماند. البته با توضیح‌خواستن از پزشک یا خواندن یک متن خوب درباره بیماری کسی که همراهی‌اش می‌کنید به روند درمان آگاه می‌شوید با آگاهی از روند درمان در حقیقت شما می‌توانید به نوعی بر پزشک نظارت کنید، البته که باید به پزشک‌تان اعتماد کنید.خلاصه اینکه به  دانش پزشک اعتماد کنید، اما باور داشته باشید می‌توانید بر لحظه لحظه کار او نظارت کنید همه اینها از شما یک همراه آگاه می‌سازد. البته که کادر درمان معمولاً به شما به چشم همراهانی که دائم آنان را سؤال‌پیچ می‌کنند نگاه می‌کنند اما اگر آگاه باشید این ذهنیت را تغییر می‌دهید.»
 یاسراین روزها همراه مادرش برای درمان سرطان سینه از این مرکز درمان به مرکز درمان دیگری می‌رود. او تأکید می‌کند که همراه بودن با یک بیمار مبتلا به سرطان آن هم در ابتدای درمان کار بسیار سختی است: «بیمار وقتی سالمند است باید بخشی از زندگی‌تان را برای همراهی با او بگذارید از دکتر قلب و معده تا هر پزشک دیگری باید با او همراه باشید و من همیشه همین کار را برای مادرم انجام دادم تا این اواخر که متوجه یک توده در سینه‌اش شدیم. این روزها از این کلینیک به دیگری واز این آزمایشگاه به آزمایشگاه دیگری می‌رویم. سالمند از همراه توقع دارد کاملاً درد و رنج‌اش را درک کند و چون ما خودمان آن درد و رنج را نداریم شاید خیلی خوب نتوانیم حالشان را درک کنیم. مادرم این روزها سؤال‌های زیادی از پزشک دارد که خودش حال پرسیدن‌شان را ندارد و من به عنوان همراه آنها را می‌پرسم اما پزشک هم خودش را ملزم به پاسخگویی به همه آنها نمی‌داند و به ما به چشم مزاحم نگاه می‌کند در حالی‌که اگر همراه بیمار آگاه شود می‌تواند به روند درمان بیمار کمک کند. مثلاً من می‌خواستم بدانم بعد از اولین دوره شیمی‌درمانی مادرم می‌تواند از مسکن استفاده کند یا نه؟ چه غذایی بخورد؟ در سیستم پزشکی ما همراه بیمار بیشتر حمل‌کننده بیمار تلقی می‌شود درحالی‌که همراه بیمار تاکسی نیست بلکه همراه بیمار در روند درمان به او کمک می‌کند. همراه بیمار از زندگی و کارش می‌زند و انتظار دارد از روند درمان بیمار آگاه باشد. کمکی که همراه بیمار به او می‌کند، خود بیمار نمی‌تواند به خودش بکند. مثلاً مادر من هر توضیحی درباره بیماری را با شرایطی که دارد اشتباه برداشت می‌کند. همراه بیمار باید در سیستم پزشکی به عنوان کمک کننده قلمداد شود. مریض‌ها در بیماری سخت دائم چشمشان به همراه‌شان است و شاید دراین شرایط توقع زیادی از کادر درمان داشته باشند که همراه بیمار می‌تواند آن را کم کند.» یاسرهمچنین به هزینه‌های همراهی بیمارهم اشاره می‌کند، هزینه‌هایی که برای برخی قابل‌قبول و پذیرش نیست. همراه وظایف پرستار را انجام می‌دهد و نباید دیگر پول اضافه بدهد. تصور کنید بیمار شما تومور مغزی دارد، کادر درمان به شما اطلاع می‌دهد تزریق فلان آمپول ممکن است جلوی پیشرفت بیماری را بگیرد و همزمان این احتمال وجود دارد که سبب پارگی رگ‌های مغزی و خونریزی مغزی شود. همراه بیمار باید آماده تصمیماتی از این دست باشد.
حال اگرنقش‌تان را به‌عنوان همراه بیمار پذیرفته‌اید و نقش یک همراه درازمدت را دارید یا قرار است در آینده آن را بپذیرید، بد نیست منشور حقوق بیماران را مطالعه کنید. فراموش نکنید، وظیفه پزشک است که درباره بیماری توضیحات کافی به شما بدهد به‌عنوان همراه بیمار یادتان باشد در همه احوال بیمارهم باید امیدوار به درمان باشد وهم وخامت بیماری را درک کند. درمواقع بسیاری شما در مقام یک همراه هوشیار تصمیم می‌گیرید که بیمارتا چه حد می‌تواند از بیماری خود اطلاع داشته باشد. فراموش نکنید همراه بیمار، مریض را بهتر از پزشک می‌شناسد.همراه هوشیارهمه اینها را در نظر می‌گیرد.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و چهل و یک
 - شماره هشت هزار و دویست و چهل و یک - ۰۳ مرداد ۱۴۰۲