باستان شناسی، علم احتمالات است

تعیین تاریخ نقش برجسته با علم احتمالات

زهرا کشوری
دبیر گروه زیست‌بوم

تب و تاب نوشتن از نقش برجسته‌ای که تا پیش از رسیدن به ایران و در لندن «سرباز ساسانی» خوانده می‌شد، در شبکه‌های اجتماعی خوابید؛ رونمایی از اثری که در تهران، نجیب‌زاده‌ای هم‌دوره با بهرام دوم ساسانی نامیده می‌شود نیز برگزار شد. همه آنها که می‌خواستند در سایه نقش برجسته دیده شوند، دیده شدند. همه آنها که می‌خواستند وضعیت این نقش برجسته را بهانه‌ای برای قضاوت متفاوت خود قرار دهند هم احتمالاً به اهداف‌شان رسیده‌اند. حالا شاید صدای باستان‌شناسان به صدا برسد. سال‌ها پیش «یوسف مجیدزاده» سرپرست کاوش‌های باستان‌شناسی هلیل‌رود در جیرفت کرمان، یک جمله به من گفت که برای همیشه آویزه گوشم شد؛ باستان‌شناسی علم احتمالات است.
همین امروز هم، دیجیتال مرزهای جدیدی از کاوش را جلوی روی باستان‌شناسان گذاشته است که حتماً حسرت هیأت کاوش‌ها در چند دهه گذشته است. برای مثال شاید اگر «عزت‌الله نگهبان» که از او به عنوان پدر باستان‌شناسی ایران یاد می‌شود، فناوری‌های امروزی در دست داشت، شاید و احتمالاً داستان‌های متفاوت‌تری از تپه مارلیک رودبار، تپه زاغه دشت قزوین و هفت‌تپه خوزستان را برای ما به یادگار می‌گذاشت. خود باستان‌شناسان اعتراف می‌کنند فناوری‌های دیجیتال برای فهم مواد فرهنگی باقی مانده از دوران باستان (شواهد فیزیکی باقی مانده از فرهنگ‌های باستانی) بسیار قو‌ی‌تر و کارآمدتر از روش‌های سنتی است. برای مثال تصویربرداری و عکاسی یکی از مهم‌ترین بخش‌های مطالعات باستان‌شناسی محسوب می‌شود. در بسیاری از تصاویر و نقوش باستانی، رنگ‌های به کار رفته، بر اثر مرور زمان دچار تغییر شده یا به کلی نامرئی شده‌اند که بشر با چشم عادی قادر به دیدن آن‌ها نیست اما به کمک امواج ماورای بنفش یا مادون قرمز قابل مشاهده هستند. امروزه باستان‌شناسان به کمک ابزارهای دیجیتال تصویربرداری ویژه، می‌توانند تصاویری که در حالت عادی دیده نمی‌شوند را دریافت و مرمت و مطالعه و تفسیر دقیق‌تری نسبت به آن‌ها داشته باشند. برای درک بهتر قدرت و اهمیت تصویربرداری دیجیتال کافی است در نظر داشته باشید که چشم انسان تنها قادر به دیدن مشتقات و ترکیبات سه رنگ اصلی است.

علم احتمالات، درباره هگمتانه چه می‌گویند؟
محوطه ارزشمند «هگمتانه» شاید مثال بارزی از علم احتمالات بودن باستان‌شناسی باشد. هر کس که در ایران مدرسه رفته باشد، حتماً در پشت نیمکت‌های کلاس، خوانده است که هگمتانه پایتخت مادهاست اما شاید همه درس‌خوانده‌ها در ایران ندانند که مرحوم مسعود آذرنوش باستان‌شناس فقید 12 فصل در هگمتانه کاوش کرد اما به هیچ اثر مادی نرسید. آنچه او کاوش کرد، تاریخی اشکانی را برای هگمتانه ثابت کرد. آذرنوش یکی از شجاع‌ترین باستان‌شناسان ایران بود. او چیزی پنهان نکرد بلکه اعلام کرد که آنچه او کاوش کرده با آنچه که هرودت از «اگبتانه» می‌گوید، نمی‌خواند.
خشت‌های هگمتانه با خشت‌های مربوط به دوره مادی در تپه نوشیجان، گودین تپه و موش تپه هیچ شباهتی ندارد. دلایل او برای مادی نبودن هگمتانه بیشتر از حوصله این نوشتار است. وقتی آذرنوش اعلام کرد که هگمتانه اشکانی است صدای اعتراض خیلی‌ها بلند شد، حتی سیاسیون. بالاخره همدان هم مثل هر شهری، استانداری دارد و نمایندگانی و... که می‌خواهند اولین‌ها و بهترین‌ها به نام آنها باشد حتی اگر هیچ برنامه‌ای برای بهره‌برداری اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... از آن نداشته باشند. آذرنوش اما روی آنچه علم باستان‌شناسی می‌گفت، ماند. مرعوب نشد، مصلحت‌اندیشی نکرد. علم با «مصلحت‌‌اندیشی» نسبتی ندارد.
 
اثر جعلی نباید برگردد؟
آیا برای شناخت دقیق نقش برجسته برگشته از بریتانیا نیاز به مسعود آذرنوش دیگری داریم؟ احتمالات درباره این اثر چه می‌گویند؟ آیا باستان‌شناسان می‌توانند بدون لکنت زبان در میان تلاش سیاستمداران برای دیده شدن و شبکه‌های اجتماعی برای سبقت گرفتن از هم، احتمالات را اعلام کنند؟ آیا یک باستانشناس می‌تواند با خیال راحت بگوید یک اثر جعلی است یا خیر؟ آیا اگر فرض را بر جعلی بودن نقش‌ برجسته ساسانی بگیریم، فرض را، یعنی تلاش‌های انجام گرفته برای بازگرداندن اثر به ایران بی‌ارزش است؟ اگر اثر به ایران برنمی‌گشت، چطور باستان‌شناسان باید جعلی بودن یا نبودن آن را تشخیص می‌دادند؟
بی‌شک بازگردان اثر حتی اگر جعل هم باشد چیزی از ارزش‌ تلاش‌های صورت گرفته برای بازگرداندن میراث کشور به ایران کم نمی‌کند. کما اینکه کشورها برای جلوگیری از ادامه روند جعل اشیا، حتماً باید شیء جعلی را هم به کشور مبدأ باز‌گردانند. یعنی این اثر در هر صورت باید به ایران باز می‌گشت و بازگشت آن یک اتفاق ارزشمند است بدون هیچ پیش‌شرطی. حال اگر فرض را بر نامشخص بودن اصالت اثر بگیریم، آیا هجمه‌های موجود اجازه می‌دهد باستان‌شناسی با اسم و رسم خود درباره احتمال جعلی بودن یا نبودن یک اثر، با رسانه‌ها صحبت کند یا باید هزینه آن را پرداخت کند؟
برخی از کارشناسان پیشنهاد داده‌ بودند که رونمایی اثر به بعد از تکمیل مطالعات از جمله مطالعات سنگ‌شناسی موکول شود که مورد موافقت قرار نمی‌گیرد. چرا باید در موضوعی چنین حساس که نیاز به بررسی‌های بیشتری دارد، عجله کرد. اگر مطالعات انجام نشده برای یک درصد هم جعلی بودن اثر را تأیید کنند، آن زمان چه باید کرد؟ اینجا جای دفاع برای هیچ‌کدام از مسئولان دست اندرکار باقی نمی‌ماند.
این اتفاق پیش تر  نیز افتاده است. در دولت قبل یک ریتون(ظرف‌هایی که در دوران کهن به شکل جانوران ساخته می‌شدند) از امریکا به ایران برگشت. رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی آن را رونمایی و تبلیغ کرد و بعد از آن مشخص شد که ریتون جعلی است.
 آیا بهتر نبود رونمایی تا زمان تکمیل مطالعات به عقب می‌افتاد؟ آیا قاجاری بودن یا ساسانی بودن اثر، چیزی از ارزش یک اثر کم می‌کند؟ آیا برای یک باستان‌شناس اثر ساسانی ارزش بیشتری دارد تا اثر قاجاری؟ پس چرا باستان‌شناسان نمی‌توانند براحتی درباره یک اثر صحبت کنند و نظر خود را بیان کنند.آیا تاریخ باستان‌شناسی را می‌توان با مصلحت‌اندیشی نوشت؟ حواشی پیرامون نقش برجسته برگشته از بریتانیا نشان داد علاوه بر شبکه‌های اجتماعی، برخی از رسانه‌ها و مدیران و سیاستمداران هم اجازه نمی‌دهند تا باستان‌شناسان با خیال راحت آنچه مبتنی بر  علم باستان‌شناسی می‌اندیشد را بر زبان بیاورند. این گروه‌ها برای رسیدن به خواسته‌های خودشان، از علمی که علم احتمالات است، داستان‌های قطعی می‌خواهند. نه؛ این گونه نمی‌شود تاریخ را بازخوانی کرد.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و سی و شش
 - شماره هشت هزار و دویست و سی و شش - ۲۸ تیر ۱۴۰۲