اتحاد مجدد، این بار در قاره سیاه
سید فؤاد علوی
کارشناس مسائل بین الملل
ایران و آفریقا داستانی پرفراز و نشیب را در روابط میان خود تا به امروز طی کردهاند. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی روابط بین قاره و کشور بیشتر مبتنی بر باز تولید دیدگاه غرب و اجرای بخشی از پروژه ایالات متحده از درآمدهای نفتی جهت رقابت با اتحاد جماهیر شوروی بود. در سالهای ابتدایی انقلاب اما سیاست گسترش روابط با کشورهای آفریقایی دنبال شد و شاید یکی از قلههای آن روابط حسنه میان تهران - ژوهانسبورگ است که تا به امروز هم حفظ شده است. در سالهای بعد و با روی کار آمدن دولتهایی که به فکر گسترش روابط با اتحادیه اروپا و امریکای شمالی بودند، قاره آفریقا به حاشیه رانده شد و عملاً فعالیت مؤثری برای گسترش روابط انجام نشد. در دولت نهم و دهم تلاشهایی برای سرمایهگذاری و گسترش روابط با برخی از کشورهای آفریقایی مانند سنگال و جیبوتی صورت گرفت که بهدلیل نبود مطالعات کافی و حملههای سیاسی طرفداران سیاستهای غربی در ایران بینتیجه ماند. سرانجام دهه 90 را شاید بتوان سیاهترین دوره در روابط با این قاره دانست. در دورهای که رقیبان منطقهای ما (امارات، عربستان و ترکیه) در رقابت تنگاتنگی برای گسترش روابط خود با کشورهای آفریقایی بودند، تجارت کشور ما با قاره آفریقا شیب نزولی به خود گرفت، در باقی زمینهها هم اوضاع مطلوبی وجود نداشت و شاید بتوان گفت که وضعیت به زیر صفر نیز رسید. حال اما دولت سیزدهم در راستای دو سیاست کلان خود در امور بینالملل یعنی تقویت سیاست همسایگی و نگاه به شرق قصد دارد روابط خود با این قاره در زمینههای سیاسی، اقتصادی و شاید هم امنیتی را گسترش دهد. در این بین اما شاید بین همه بازیگران فعال در منطقه احساس خصومت و رقابت شدید با طرف ایرانی وجود نداشته باشد و جمهوری اسلامی شاید بتواند اقدام به یک همکاری راهبردی دیگر نظیر اقدامی که در سوریه انجام داده، بکند. بدون شک این ابتکار علاوه بر تحکیم روابط دوجانبه با کشورهای همکار بر تسریع فرایند گسترش روابط نیز تأثیر خواهد گذاشت.
در حال حاضر تعدد مشکلات کشورهای قاره آفریقا باعث شده است تا بسیاری از بازیگران بینالمللی بهصورت ائتلافی و با همکاری شرکایی که از نظر منافع هم راستا هستند، دست به نقشآفرینی در این منطقه بزنند. برای مثال کشور ترکیه همراه با قطر در حال حاضر طیف وسیعی از اقدامات را پی گرفتهاند که از درگیری سخت در لیبی تا ساخت مدرسه و بیمارستان را در بیشتر کشورهای شرقی این قاره شامل میشود.عربستانیها نیز همراه با امارات وضعیت تقریباً مشابهی دارند. حتی فرانسه و انگلیس نیز سعی کردهاند تا برای تسهیل حضور خود در منطقه، ائتلافهایی را با سایر اعضای اتحادیه اروپا و ایالات متحده شکل دهند. در این بین ایران نیز اگر بخواهد در این کارزار وارد شود و سهمی از کیک اقتصادی آفریقا داشته باشد، لازم است تا ائتلافی منطقهای را شکل دهد تا در سایه آن امکان انتفاع از پتانسیلهای اقتصادی و سیاسی قاره را کسب کند.
سابقه موفق مبارزه با داعش در سوریه و همچنین گسترش همهجانبه ارتباطات با روسیه باعث شده تا این کشور کاندیدای خوبی برای این منظور باشد. در حال حاضر روسیه در برخی از کشورهای منطقه آفریقا نظیر زیمبابوه، جمهوری کنگو، اریتره، سودان، جمهوری آفریقای مرکزی و مالی حضوری فعال دارد و همکاری دوجانبه باعث خواهد شد تا ایران نیز بتواند از پل روسها جای پای خود را در این کشورها باز و محکم کند. همچنین نباید فراموش کرد که جمهوری اسلامی نیز شریکی بسیار جذاب برای روسها و کشورهای آفریقایی است. سابقه مشخص ایران در مبارزه با افراط گرایی و تروریسم در عین مسلمان بودن، قدرت نظامی و پهپادی در سطح جهانی، نداشتن سابقه استعمار و عضویت در پیمان شانگهای تنها گوشهای از جذابیتهای کشور ما برای همکاری در قالب یک ائتلاف منطقهای است. با توجه به اشتراکات قابلتوجه در سیاستهای طرفین به نظر میرسد که الگوی اتحاد در سوریه برای برقراری صلح بار دیگر در آفریقا و این بار برای پایداری صلح تکرار شود که بدون شک به مثابه یک پیروزی چشمگیر دیپلماتیک تلقی خواهد شد.