گفت‌‌وگوی «ایران» با دکتر سید مجید امامی، دبیر شورای فرهنگ عمومی

بازی سیاسی در زمین فرهنگی

«حجاب» مقوله ای فرهنگی است که امروز مورد تهاجم سیاسی قرا رگرفته است

«زیست عفیفانه» به عنوان یک هنجار فرهنگی، محل اجماع ماست. بنابراین «حجاب» هم در فرهنگ عمومی و فرهنگ رسمی ما امری مورد تأیید اقشار مختلف جامعه است. به این اعتبار، سیاستگذاران فرهنگی ما هم بر مواجهه فرهنگی با مقوله حجاب تأکید می‌گذارند و از برخوردهای سیاسی با آن پرهیز می‌دهند. حال پرسش این است که منظور از «مواجهه فرهنگی با مقوله حجاب» چیست؟ آیا در تلقی از حجاب بین «فرهنگ رسمی» و «فرهنگ عمومی» فهم مشترک وجود دارد؟ برای بحث در این باره با دکتر سیدمجید امامی، استاد مطالعات فرهنگی و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع)، دبیر شورای فرهنگ عمومی و مسئول کارگروه مد و لباس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به گفت‌وگو نشستیم. او معتقد است حجاب مقوله‌ای فرهنگی است نه سیاسی؛ اما امروزه این زمین فرهنگی مورد تهاجم سیاسی قرار گرفته است.

جناب دکتر امامی، «مواجهه و فهم فرهنگی از حجاب» به چه معناست؟
مواجهه و فهم فرهنگی مسائل، بیشتر در مقابل مواجهه و فهم‌ سیاسی مسائل قرار می‌گیرد. البته مسائل اجتماعی یک جنبه سیاسی هم دارند که عدم توجه به آنها، خام‌اندیشی و کوته‌بینی است. «مواجهه فرهنگی» به معنای درک نظم ارزشی و گفتمان معنایی جامعه در قبال فعل و ترک فعل‌هاست. اگر ما از مواجهه فرهنگی سخن می‌گوییم، اساساً منکر قانون و اعمال آن نیستیم. قوانین، حتی قوانین جزایی، دارای عمیق‌ترین ریشه‌‌های فرهنگی هستند تا آنجا که شاید مهمترین مداخله‌گرها در فرهنگ یک جامعه را بتوان قوانین جزایی آن جامعه خواند.
پس اگر ما در خصوص حجاب قائل به «مواجهه فرهنگی» هستیم، هدف‌مان مدیریت و فهم نظم ارزشی جامعه در قبال مؤلفه‌های زیست عفیفانه است. ما خانواده و خانواده‌‌محوری را مهمترین، جامع‌ترین و مستندترین پایگاه هنجار و ارزش حجاب در جامعه می‌دانیم. حجاب نه برای صیانت از مردان و زنان که برای حفظ و بقای خانواده در تمدن‌ها و ادیان جریان یافته ‌است.
جامعه ایران در طول هزاران سال، جامعه‌ای خانواده‌محور و دارای یک اقتدار فرهنگی بوده و بر همین اساس، همواره مدیریت رابطه جنسی و جنسیتی در جامعه، با نظم و زیبایی خاصی انجام می‌گرفته است و ما امروز با یک فرهنگ غنی به نام حجاب مواجه‌ هستیم که در ظهورات متنوع و گوناگونی تبلور پیدا کرده‌ است؛ هرچند که گونه‌های خاصی از حجاب در مناطق شهری و مرکزی ایران در دهه‌های گذشته تفوق پیدا کرده ‌‌است. اما محصور کردن حجاب چه از نظر مردم و چه از نظر حاکمیت در یک نوع شکل و فرم خاص، باز یک نگاه غیرفرهنگی به این امر فرهنگی است.
 
این مواجهه‌ فرهنگی از چه مؤلفه‌ها و سطوحی برخوردار است؟
هشیار و آگاه‌سازی، اجماع‌سازی و تفاهم‌سازی از مؤلفه‌های اولیه مدیریت هنجارشناختی است. در مقوله حجاب با یک «هنجار اجتماعی» مواجه هستیم. اگر برای بسط آن براساس مشترکات در عرصه نمادین و رفتارها عمل ‌نکنیم، باعث قطبی شدن و شلختگی جامعه خواهیم شد.
 مشکلی که امروز در مواجهه با مقوله حجاب در جامعه ما وجود دارد، اولاً تهاجم سیاسی به زمین فرهنگی حجاب و سوءاستفاده از این هنجار اجتماعی برای بازی‌های سیاسی است و دوم شکاف بین «نماد» و «باور» در حوزه حجاب است؛ یعنی نمادهای پوشش و آراستگی، کفاف باور به حجاب را ندارند. در واقع، افرادی هستند که در باور قائل به حجاب خود هستند اما نماد و ابزاری که برای حجاب استفاده می‌کنند، بشدت گسیختگی دارد.
مداخلات مدرن و تأکید بر لباس متحدالشکل و قوم‌ستیزی‌ که در دوران پهلوی اول شکل ‌گرفت، در بهم‌ریختگی و شکاف بین «نماد» و «باور» در جامعه ایران مؤثر بود. از همه اینها مهمتر، انفعال در برابر تهاجم فرهنگی و تهاجم کالایی سبک پوشش غربی، منجر به عدم توازن بین «باور»، «شناخت» و «نماد» و «رفتار» شده ‌است.
ما در برخورد و مواجهه فرهنگی با حجاب، قائل به تقدم و حاکمیت مفهوم خانواده و مفهوم خویشتنداری و امنیت جنسی هستیم. انقطاع و شکاف نظری بین «حجاب» و «عفاف» را قبول نداریم و معتقدیم که عفاف در حیات فرهنگی و در زمینه زندگی ایرانی و اسلامی به حجاب می‌رسد و اگر امروز با حجاب ایده‌آل یک جامعه دینی فاصله داریم، به اختلالات شناختی در جامعه مربوط می‌شود. زیست‌پذیر شدن ارزش‌های عفاف منجر به درونی شدن الگوی حجاب در دوره‌های مختلف شده است و باید در زیست‌پذیرسازی ارزش مورد اجماع عفاف، تلاش بیشتری را در دستور کار قرار دهیم.
 
فرهنگ اغلب به «رسمی»، «عمومی» و «نخبگانی» تقسیم می‌شود. چقدر بر سر مسأله حجاب و حدود آن بین این سه توافق وجود دارد؟
فرهنگ «رسمی»، «عمومی» و «نخبگانی» در واقع سه سطح و سه برداشت از یک پدیده هستند و «یک جهان فرهنگی» بیشتر وجود ندارد. اما به میزانی که ما دچار ذهن‌گرایی می‌شویم، «فرهنگ رسمی و فرهنگ نخبگانی» از «فرهنگ عمومی» فاصله می‌گیرد. ما در کشورمان در «ارزش‌های بنیادین زیست عفیفانه» بین این دو یا این سه تلقی از فرهنگ، شکاف و تغایر نداریم. اما در نمادها، مدیریت تغییرات و همچنین شرایط عینیت‌یافته این ارزش‌ها، متأسفانه شکاف‌های شناختی وجود دارد.
منظورم به رسمیت شناختن سطوح مختلف از تقید بر فرهنگ حجاب نیست. حجاب حتماً یک قانون و قاعده مشخص دارد. اما منظور این است که در تجربه روزمره و در درک نظام ارزشی دین همه مردم یکسان نیستند. مردم در سطوح مختلفی عزم حرکت به سمت آرمان‌های فرهنگی می‌کنند. ما با مبدأهای بسیار متکثر اما با مقصد واحد مواجهیم. اگر نتوانیم بین مسیر متکثر با صراط واحد حقیقت و ارزش‌ها ارتباط برقرار کنیم، سیاستگذاری ما منجر به عرفی‌سازی یا منجر به فروپاشی اجتماعی می‌شود.
ما حتماً در «نظام مردم‌سالاری دینی» قائل به وصول به حقیقت واحد و فاقد نسبیت ارزش‌ها و فضائل و مکارم هستیم اما در طرق و ثقل حرکت به سمت این مقصد نمی‌‌توانیم عینیت را هم در نظر نگیریم. البته هرچه رشد و اعتلا بیشتر شود، درجه اشتراکات بیشتر شده و میزان تفاوت‌ها، سطوح و درجات مختلف کمتر می‌شود. برای مثال، در فرهنگ عاشورایی کمترین مدارج و کمترین رتبه‌های متکثر را داریم و عمده مردم در سه یا چهار سطح از مودت و محبت به سیدالشهدا بسر می‌برند اما در بعضی دیگر از موضوعات شاهد سطوح بیشتر و حتی واسطه‌های بیشتر هستیم. اگر این مدارج و سطوح «کنشگران جامعه ایمانی» مورد توجه سیاستگذاری فرهنگی ما قرار نگیرد، ما نمی‌توانیم چتر تربیت و سیاستگذاری دینی را برای همه مؤمنین بازنماییم و با انزوای اجتماعی، ‌فروپاشی اجتماعی و شکاف مطلق بین «فرهنگ رسمی» و «فرهنگ عمومی» مواجه می‌شویم.

 

بــــرش

محصور کردن حجاب چه از نظر مردم و چه از نظر حاکمیت در یک نوع شکل و فرم خاص، خود یک نگاه غیرفرهنگی به این امر فرهنگی است. حجاب حتماً یک قانون و قاعده مشخص دارد اما در تجربه روزمره و در درک نظام ارزشی دین، همه مردم یکسان نیستند. مردم در سطوح مختلفی عزم حرکت به سمت آرمان‌های فرهنگی می‌کنند. اگر نتوانیم بین مسیر متکثر با صراط واحد حقیقت ارتباط برقرار کنیم، سیاستگذاری ما منجر به عرفی‌سازی یا منجر به فروپاشی اجتماعی می‌شود.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و سی
 - شماره هشت هزار و دویست و سی - ۲۱ تیر ۱۴۰۲