هر دانش‌آموز یک جهان است

دکتر غلامرضا عمرانی
زبانشناس

ایران پیشینه‌ خوبی در مطالعه و نوشتن دارد. بزرگانی دارد که باعث افتخار در جهان‌اند؛ بنابراین شکی نیست که فرزندان این سرزمین می‌توانند در این زمینه موفق باشند؛ اما متولیان آموزش در ایران راه‌های عملی وصول به مسیر درست را گم کرده‌ یا دست کم گرفته‌اند و اولویت‌های دیگری را مد نظر قرار داده‌اند که هرگز اولویت نیستند؛ حال اینکه باید فکر، درک و فهم را در اولویت قرار بدهند.
دانش‌آموزان اسیر و مغبونِ سرپنجه هیولایی به نام کنکور شده‌اند؛ کنکوری که همه چیز را می‌بلعد؛ درک و فهم را از دانش‌آموز می‌گیرد و محفوظات را جایگزین آن می‌کند؛ محفوظاتی که در تمام عمر برای یک جلسه به کار می‌آید و پس از آن، دانش‌آموز ذهن را می‌تکاند؛ چراکه دیگر آن دانستنی‌ها در زندگی‌اش به کار نمی‌آید. دانش‌آموز تمام علم و دانش مقطعی و موضعی را یک روز در یک جلسه امتحان روی کاغذ می‌ریزد و بعد هم دیگر به آن نیازی ندارد. در مقاطع ارشد و دکتری نیز همین روند تکرار می‌شود، اما برای اینکه دانش‌آموز از این چرخه فاسد رها شود، باید فهم‌محوری به جای نمره‌محوری گسترش یابد، بنابراین یافتن راه‌هایی که فهم دانش‌آموز را بسنجد بسیار معتبرتر خواهد بود تا اینکه محفوظات دانش‌آموز سنجیده شود.
نگاهی به تاریخچه آموزش در ایران، ما را به نظامیه‌ها می‌رساند که در آنها تست و کنکور مطرح نبوده است. نظامیه‌ها دانشگاه‌های ما بوده‌اند و دانشمندانی چون سعدی و امام محمد غزالی را به جهان هدیه داده‌اند؛ افرادی که با فهم، درک و دریافت خود دنیا را تغییر دادند.
پس چرا امروز نتوانیم درک را جایگزین نمره‌ای کنیم که بر اساس محفوظات و آزمون یک‌ساعته کنکور تعیین می‌شود. ما به فرزند خود یاد نداده‌ایم چگونه با همسایه رفتار کند، چگونه با خود تعامل کند، چگونه زندگی کند، چگونه با مردم کوچه و خیابان رفتار کند، در عوض به او می‌آموزیم چگونه تست بزند و نمره بیشتری بدست بیاورد. ما به او یاد می‌دهیم چگونه از طریق شگردهایی پیروز شود و او هم فکر می‌کند از طریق همین شگردها می‌تواند پیروز شود، در حالی‌که زندگی این‌گونه نیست و چیزهای دیگری می‌طلبد که ما از آن غافل بوده‌ایم. باید انسانیت را به فرزندان‌مان آموزش دهیم و از همه مهم‌تر این انسانیت را از راه درک، دریافت و کتاب خواندن به آنها بیاموزیم.
کودکان‌مان را در فهمیدن آزاد بگذاریم. فهمیدن فقط یک نوع نیست و صدها نوع دارد. هر دانش‌آموز ما یک جهان است؛ یک جهان تک و تنها که می‌تواند بر اساس باورها و روش‌های خود یاد بگیرد، زندگی کند و خوشبخت شود.
همان‌طور که رضی هیرمندی در کتاب «زبان‌های جهان» توضیح می‌دهد هر کدام از زبان‌ها، دنیایی دیگرند و حیف است که کسی به این دنیا بیاید و این دنیاها را تجربه نکند؛ مثل این است که فرد در یک ساختمان 50 اتاقه زندگی کند، اما در تمام عمرش در این اتاق‌ها را باز نکند و از فضای حیاتی آنها استشمام نکند، به این بهانه که نمی‌داند. یک گلستان وقتی زیباست که همه نوع گل و گیاهی در آن نشو و نما کند. در مورد گویش‌ها و لهجه‌ها هم بیراه نگفته‌ایم اگر بگوییم وقتی همه اینها با هم وجود داشته باشند، بشریت زیباتر جلوه می‌کند.
وقتی فردی مثل پرفسور لازار از فرانسه آمده و چندین سال گویش سیستانی را بررسی ‌کرده است، آن وقت منِ سیستانی چرا نباید این کار را بکنم؟ مرزهای باریکی بین گویش و لهجه وجود دارد و هر کدام از اینها به یک دلیل ساده و مختصر می‌تواند به زبان ارتقا یابد یا بالعکس. آنهایی که شانس زبان شدن را پیدا می‌کنند خوشبختند و می‌توانند بخش بزرگی از علم بشری را در خود جای بدهند؛ مثلاً در این خطه از دنیا زبان فارسی توانسته موقعیتش را تثبیت کند و بخش عظیمی از فرهنگ بشری را در خود جای دهد و هر روز فربه‌تر شود. هر سیستانی، بلوچ، خراسانی، سیستانی، آذری و لر که در ایران زندگی می‌کند برای برخورداری از این سفره وسیع معرفت راهی ندارد جز اینکه به زبان فارسی مسلط شود، چون این زبان گنجینه‌ای است که بدون آن نمی‌توانیم به حیات خود ادامه دهیم. این خاصیت و اهمیت زبان فارسی است که ما را از هر جای دنیا جذب خود می‌کند و تاکنون ثابت کرده است که این توانایی را دارد؛ شاهنامه یا سعدی هر یک به تنهایی کافی است برای اثبات این گفتار.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و بیست و هشت
 - شماره هشت هزار و دویست و بیست و هشت - ۱۹ تیر ۱۴۰۲