فراز و نشیبهای نمایشهای عروسکی
صفورا رستمینژاد
روزنامهنگار
نمایش عروسکی، یکی از گونههای مطرح هنرهای نمایشی است و عروسکها، بخصوص نمایشها و شخصیتهای عروسکی تلویزیونی، همواره برای مخاطب جذاب و سرگرمکننده بودهاند چرا که دامنه تخیل و رؤیا و طنزپردازی دراین گونه گستردهتر و خلاقتر و برآورد کننده ذهنیات مخاطب میشود. درواقع، بسیاری ناممکنها در این دنیا ممکن میشود و انجام برخی کنشهای نمایشی نیز در فضای این هنر، مهیاتر و سادهتر رخ میدهند. شاید از آن روست که برخی از نمایشهای عروسکی و شخصیتهای آنها جزو لاینفک نوستالژی و خاطره جمعی بشر هستند که از نمونههای ایرانی آن میتوان به «مدرسه موشها» و«خونه مادر بزرگه» و «کلاه قرمزی و پسرخاله» و این اواخر هم شخصیت عروسکی «جناب خان» خندوانه اشاره کرد. بنابراین، وجود این گونه نمایشی و توجه ویژه به آن یکی از امور اجتنابناپذیری است که باید دستاندرکاران آن، فراز و نشیبها و موانع و نقطه قوتهای آن را بشناسند و به موقع دریابند. برگزاری جشنواره بینالمللی نمایشهای عروسکی تهران- مبارک، یکی از بسترهای مهم اهتمام به این هنر است که هماکنون نوزدهمین جشنواره آن در حال برگزاری است.
هادی حجازی فر، دبیر این جشنواره که این روزها بیشتر بهعنوان بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون مطرح است، به ضرورت برگزاری این رخداد هنری مهم هم اشاره کرده و گفته: «وجود جشنواره برای تئاتر عروسکی امری حیاتی است، چرا که رشتهای گران است و سالن مستقلی برای آن وجود ندارد و حمایت چندانی هم از آن نمیشود. من اصرار داشتم که در این دوره بخش رقابتی به جشنواره بازگردد چرا که باعث دیده شدن بیشتر کارها میشود و بحث مالی آن هم میتواند به گروهها کمک کند.» اما بهرغم این ضرورت و حمایتها، هنوز شکل تئاتری این هنر مهجور است و در سالهای اخیر، با وجود برپایی همواره جشنواره و حمایتهای به نسبت مقبولی که از این گونه نمایشی شده است، عرصه بر این هنر در فضای پر تولید و عرضه تصویری و نمایشی و همچنین سرگرمیهای متنوع و به نسبت سطحی فضای مجازی، تنگ شده و تئاتر عروسکی از جانب مخاطبی که لازم است پشت و پناه آن باشد، چندان جدی گرفته نمیشود. اما جالب است، همین چند روز پیش خواندم که بهروز غریبپور، درصفحهاش درباره یک نمایشنامه عروسکی «شش جوجه کلاغ و یک روباه» سخن گفته بود که چهل سال پیش نوشته و بارها به صحنه رفته و استقبال بسیاری هم حتی در سطح بینالمللی از آن شده است. وی به این نکته هم اشاره کرده بود که نمایش عروسکی، اگر مهرههای آن به درستی چیده شود، پرمخاطب خواهد شد. این هنر ظرفیت آن را دارد که مخاطب بیشتری پیدا کند اما پیدا کردن پاشنه آشیل این جریان نیازمند پژوهشها و تجربههای خاصتر و سنجیدهتری است که دبیر جشنواره هم به برخی از آنها اشاره کرده است. از جمله این موارد میتوان به ایجاد بستری برای اشتغال هنرمندان نمایش عروسکی، تلاش برای جذب اسپانسر برای حمایت از تولید کارها، تعامل با پلتفرمهای نمایش خانگی برای عرضه آثار و فراهم کردن امکان دیدن نمایشها برای تمام کارشناسان و دانشجویان در جشنواره و بازگرداندن نمایش عروسکی به سالنها اشاره کرد.
در پایان باید گفت، یک سوءتفاهم بزرگ همواره در حوزه نمایش عروسکی مطرح بوده؛ این پنداشت که مخاطب نمایش عروسکی فقط کودکان هستند! اما این گونه نمایشی، زبان و وجههای جهانی دارد و بسیاری از موضوعات جدی و فیلسوفانه و اجتماعی در این بستر بهتر قابل طرح و ارائه هستند. بخصوص موضوعاتی که فاقد متریال تصویری لازم هستند که برای نمونه میتوان به ساخت مستندهای پرتره اشاره کرد که منابعی تصویری از شخصیتهای مورد نظر در آن وجود ندارد که اتفاقاً دو نمایش از این دست در این جشنواره نیز حضور دارند. و دیگر، موضوعاتی که در عالم واقع قابل پردازش نیستند ولی در دنیای عروسکها به سادگی و خلاقانه قابل نمایش و پردازش هستند. بنابراین، توجه به ایجاد یا پیدا کردن بسترهایی برای استفاده بهینه از این هنر گرانبها، امری است که باید از جانب دستاندرکاران و هنرمندان این عرصه خیلی جدی گرفته شود و شکلگیری آثاری در این زمینهها نیز باید با تنوع تکنیکی و روایی و هنر اجرا همراه باشد.