۲خواهر خلبان آسمانها را به تسخیر خود درآوردند
آرزوی پرواز در آسمان
ماجرا مربوط به یک آرزو است؛ آرزوی پرواز! نه فقط پرواز؛ بلکه پریدن بر فراز ترافیکهای اعصاب خرد کن! از آن ترافیکهایی که حوصله همه را سر میبرد وساعتها هم طول میکشد. چند سال پیش، دو خواهر جوان و نوجوان، به همراه والدین، در ماشین هستند تا تعطیلات عید را در شمال کشور سپری کنند؛ ولی آنقدر در ترافیک میمانند که یک دفعه دختر کوچکتر صدای اعتراضش درمیآید و میگوید: «ای کاش میشد از روی ماشینها پرواز کرد و رفت شمال!» و این «ای کاش»، چند سال بعد تبدیل به همان چیزی شد که دخترک میخواست؛ با این تفاوت مهم که خودش خلبان همان پرواز بود. خواهران طناز و طراوت فلاحی، هر دو خلبان هواپیمای سبک و فوق سبک هستند. طناز هفت سالی از طراوت بزرگتر است؛ ولی آنچنان شبیه هم هستند که اکثر مردم آنها را دو قلو میپندارند. دو خواهری که زمین را با همه دغدغههایش رها میکنند و آسمان را در دستشان میگیرند.
می خواستم در ترافیک از روی سر ماشینها پرواز کنم!
طراوت، خواهر کوچکتر، از کودکی عاشق هواپیما بوده به طوری که وقتی هواپیماها در آسمان گذر میکردند، او آنها را با دست کوچکش نشانه میگرفت و دنبالش میکرد. او در خصوص اینکه چه شد که خلبانی را برگزید، میگوید: «پدرمان، عباس فلاحی نیز خلبان هواپیماهای سبک و فوق سبک است و او بزرگترین مشوق و همراه ما در این مسیر بود؛ اما داستان اصلی علاقهمند شدن من به این کار، مربوط به اولین پرواز من به عنوان همراه، در یک پرواز تفریحی بود. 14 ساله بودم که برای اولین بار، در نمک آبرود پرواز تفریحی را تجربه کردم. در آن سن و سال، این اتفاق برایم خیلی هیجان انگیز بود. تجربهای بینظیر بود، ما از روی دریا رد میشدیم، کوهها را میدیدیم و فضای شیشهای بیشتری نسبت به هواپیماهای مسافربری، برای تماشای منظره داشتیم. جالب آنکه طناز، در این پرواز تفریحی پایش شکسته بود ولی با آن وضعیت، لذت پرواز را از دست نداد و او هم سوار یک هواپیمای دیگر شد. همانجا بود که اصرار کردم که میخواهم خلبان شوم و دلم میخواهد دورههایش را ببینم؛ ولی به من اطلاع دادند که آموزش از سن 18 سالگی میشود. به همین دلیل، در مدرسه هوانوردی دوران متوسطه را گذراندم و در دانشگاه نیز همین رشته را دنبال کردم.»
او که اکنون استاد خلبان شده است در ادامه میگوید: «من از 19 سالگی آموزشهای خلبانی را شروع کردم. بعد از چند سال، طناز، خواهر بزرگترم نیز به خلبانی علاقهمند شد و او نیز آموزش را شروع کرد.»
طناز فلاحی، خواهر بزرگتر نیز میگوید: «من اکثر مواقع در دوران نوجوانی، با پدرم پرواز تفریحی میرفتم برای همین گاهی با خودم فکر میکردم اگر من خلبان همان پرواز شوم چه حسی دارد. بعد از اینکه طراوت وارد این حرفه شد، من هم دل را به دریا زدم و در کلاسها شرکت کردم تا آموزش ببینم.»
تجربه اولین پرواز به عنوان خلبان
او در ادامه میگوید: «اولین روزی که خودم به تنهایی پرواز کردم را هرگز فراموش نمیکنم. اصطلاحاً به این روز«First Solo Flight »گفته میشود. آن روز برای من ترکیبی از نگرانی و خوشحالی بود. من میبایست یک دور، یک الگوی مستطیل شکل در فرودگاه را دور میزدم و بعد فرود میآمدم. این پرواز حدوداً 10 دقیقه طول کشید؛ ولی سرشار از هیجان بود. تمام آن لحظات فقط از خودم میپرسیدم که آیا من میتوانم این هواپیما را روی زمین بنشانم؟ بعد از اینکه دانشجو، برای اولین بار هواپیما را به تنهایی هدایت و کنترل میکند و روی زمین فرود میآید، همکاران روی او آب میریزند و جشن اولین پرواز را میگیرند.»طراوت فلاحی نیز در خصوص اولین روز پروازش به تنهایی میگوید: «آن روز همه چیز برایم هیجان انگیز بود. من اصلاً فکرش را هم نمیکردم که روزی بتوانم این کار را یاد بگیرم. فکر میکنم، حتی اگر آلزایمر هم بگیرم، اولین روزی که به تنهایی توانستم یک هواپیما را هدایت کنم، فراموش نخواهم کرد.»
روز فراموش نشدنی؛ پرواز از تهران به شمال
در ادامه طناز و طراوت، خاطرهای جالب را بازگو میکنند که مربوط به برآورده شدن آرزوی دوران کودکیشان است؛ پرواز از تهران تا شمال.
طراوت میگوید: «وقتی ۱۴ ساله بودم، برای گذران تعطیلات نوروز، سفری با خانواده به شمال کشور داشتیم. از آن سفرهایی که قرار بود ۱۴ یا ۱۵ ساعت در ترافیک بمانیم. میدانید چقدر کلافه کننده است. آنجا من گفتم ای کاش میشد پرواز کرد و از بالای سر همه ماشینها رد شد. آن موقع فکرش را هم نمیکردم روزی برسد که آرزویم برآورده شود. بله من و خواهرم توانستیم بالای سر همه آن ماشینها پرواز کنیم، آن هم در حالی که خودمان خلبان بودیم!»طناز در ادامه گفتههای خواهرش میافزاید: «اصلاً نمیتوان فراموشش کرد. از فرودگاه آزادی به شمال ایران پرواز کردیم. تجربه خاصی بود. در پرواز رفت، کوه سمت چپ و دریا سمت راست من قرار داشت و تمام این زیباییها و عظمت دنیا را در یک قاب میدیدیم.»
در آسمان، مشکلات روی زمین ناچیز به نظر میرسند
او در ادامه با اشاره به اینکه پرواز، چه حسی را به او منتقل میکند، میگوید: «پریدن، آرامش و رهایی را به دنبال دارد. دغدغههای روی زمین، آن بالا آنچنان کوچک هستند که گاهی به راحتی فراموششان میکنید. وقتی بالا رفتید، قطعاً فقط به پروازتان فکر میکنید و آنجا متوجه میشوید که همه مشکلات روی زمین، چقدر کوچک هستند.»
طناز نیز در تأیید گفتههای خواهرش میافزاید: «آن بالا، اصلاً متوجه گذر زمان نمیشوید. آنقدر همه چیز کوچک به نظر میرسد که حتی فکرش را هم نمیکنید.»
پرواز با هواپیمای سبک و فوق سبک خطرناک است؟
طراوت فلاحی، خلبان، با اشاره به اینکه همه پروازهای آنها تحت نظر سازمان هواپیمایی کشوری و با برنامهریزی قبلی انجام میشود، میگوید: «ما با ارائه برنامه پرواز به سازمان هواپیمایی کشوری، اطلاع میدهیم که هواپیمای ما با شناسه مشخص، در روز معین پرواز خواهد داشت.»
طراوت که دورههای هواپیمای مسافربری را هم دیده است، میگوید: «با اینکه دورهها را گذراندهام؛ ولی هنوز اقدامی برای اینکه بتوانم هواپیمای مسافربری را هدایت کنم نکردهام. همچنین برای هر هواپیمایی، باید دورههای خاص خودش را نیز گذراند، برای مثال خلبان ایرباس، تا زمانی که دورههای بوئینگ را نگذراند، نمیتواند آن هواپیما را هدایت کند. لازم به ذکر است که این دورهها تقریباً 6 ماهه هستند.»
او در خصوص ویژگیها و تفاوتهای هواپیماهای سبک و فوق سبک با هواپیمای مسافربری میافزاید: «اولین مورد ارتفاع است. پرندههای سبک و فوق سبک، نهایتاً تا 12 هزار و 500 پا ارتفاع میگیرند؛ ولی هواپیمای مسافربری تا 34 هزار پا بالا میرود. تفاوت دیگر در این است که سیستمهای کنترل ترافیک و پرواز کردن متفاوتتر میشود. به زبان ساده، خلبانی برای هواپیمای مسافربری و سبک، مثل تفاوت راندن 206 با تریلی است؛ ولی عملاً کاری که انجام میشود یکسان است. هواپیماهای سبک، امکان فرود آمدن در اکثر زمینها از جمله کشاورزی، خاکی و... را دارند و در شرایط اورژانسی میتوانند این کار را انجام دهند. همچنین هواپیماهای فوق سبک ظرفیت دو نفر و سبک، ظرفیت چهار نفر را دارند که صرفاً برای آموزش به کار میروند و فقط دو نفر، استاد و دانشجو، سوار میشوند.»او در ادامه در خصوص چالههای هوایی میگوید: «همچنین چالههای هوایی برای هواپیماهای سبکتر است. در این شرایط باید آرامش خود را حفظ کنیم و نباید خودمان را خیلی درگیر کنیم. همه چیز با حفظ آرامش قابل حل شدن است.»طناز فلاحی هم در ادامه میگوید: «یک بار یکی از همراهانم به دلیل اسم «هواپیمای سبک و فوق سبک» فکر میکرد ممکن است خیلی راحت با یک باد هواپیما جا به جا شود و به راحتی سقوط کند. وقتی پرواز را تجربه کرد، متوجه شد چیزی که دیده است، با چیزی که فکرش را میکرد کاملاً متفاوت بوده است.»
یک هفته قبل هواشناسی را چک میکنیم
اگر شرایط آب و هوایی نامساعد شود چه اتفاقی برای هواپیمای سبک و فوق سبک رخ میدهد؟ طراوت فلاحی در پاسخ به این سؤال میگوید: «ما همیشه یک هفته قبل از اینکه پرواز ناوبری (برون شهری) داشته باشیم، هواشناسی را چک میکنیم. مخصوصاً اگر بخواهیم به سمت شمال کشور برویم؛ چراکه رشته کوه البرز در مسیر است و این پرواز را خطرناک میکند. اگر هوا مساعد باشد، ابرهای سقف پایین و باد شدید هم نباشد (به ویژه در فصل بهار و پاییز)، برای سفر برنامهریزی میکنیم. ما هیچ وقت با وضعیت آب و هوایی شوخی نمیکنیم و ریسک پرواز در هوایی را که نمیدانیم وضعیتش چگونه است ، نمیپذیریم. برای پروازهای تفریحی هم دو روز قبل هماهنگیها را انجام میدهیم.»
بدترین اتفاق در یک پرواز چیست؟ احتمالاً از کار افتادن موتور هواپیما یا آمدن یک سوسک به کابین!
طناز فلاحی نیز میگوید: «من و طراوت بشدت از سوسک میترسیم. حالا فکر کنید در کابین سوسک هم ببینیم! باز هم در آن شرایط باید بر ترسمان غلبه کنیم و نگذاریم هیچ چیزی، مانع تمرکز ما بر کارمان باشد. در خصوص از کار افتادن موتور هواپیما هم آموزش دیدهایم که در شرایط اضطراری، چگونه هواپیما را هدایت و کنترل کنیم و جای نگرانی نیست. اگر هم به هر دلیلی امکان کنترل هواپیما وجود نداشت، با استفاده از چتر نجات، مشکلات حل میشود.»
طراوت فلاحی هم میگوید که گاهی به این موضوع فکر میکند که اگر موتور هواپیما کار نکند، اطرافش هم کوهستان باشد و جایی برای فرود آمدن پیدا نکند، چه بر سرش میآید و در ادامه میگوید: «همین فکر کردنها باعث میشود برای خودم یک شرایط فرضی درست کنم و طبق آن برنامهای برای مدیریت بحران داشته باشم.»
شنیدن غیرمنتظره صدایی آشنا در آسمانها!
طناز فلاحی در ادامه به زیباترین خاطرهای که از پروازهایش دارد اشاره میکند و میگوید: «یک بار از تهران به سمت سمنان پرواز میکردم. در حال تماشای زیباییهای اطراف بودم که ناگهان صدایی آشنا در فرکانسهای رادیویی به گوشم رسید. صدا، صدای استادم بود. استادی که پرواز را به من آموزش داده بود. او کاپیتان پرواز مسافربری از تهران به مشهد بود که با برج مراقبت صحبت میکرد. شنیدن صدایش، در حالی که او اصلاً در جریان این موضوع نبود برای من که چندین کیلومتر از او دور بودم، بسیار دلنشین و آرامبخش بود.»
کار خانه؟ نه اصلاً!
هر دو خواهر به هم نگاه میکنند و از ته دل میخندند. آنها در پاسخ به سؤال در کارهای خانه به مادرتان کمک میکنید یا نه؟ میگویند: «کاش مادرمان این بخش از مصاحبه را نبیند! چون ما در خانه خیلی کم کار میکنیم. دلیلش هم این است که ما هر روز ساعت چهار صبح، برای رسیدن به فرودگاه از خانه بیرون میآییم و وقتی به خانه برمیگردیم خیلی خسته هستیم. به کار کردن در خانه علاقهمند هستیم ولی فرصتی برای آن پیش نمیآید.»طناز هم در ادامه میگوید: «من و طراوت دوست داریم اگر روزی مادر شدیم، بچههایمان هم در این مسیر وارد شوند و تشویقشان هم میکنیم؛ ولی در نهایت این کار به نظر خودشان بستگی دارد.»
زن که خلبانی نمیکند!
طناز در ادامه میافزاید: «خیلیها میپرسیدند که اصلاً مگر خلبان زن هم داریم؟ و این برای ما جای تعجب بسیار داشت چراکه این روزها زنان در عرصههایی که قبلاً حضور نداشتند، فعالیتهای زیادی دارند و کارهای خوبی هم ارائه میدهند. بعضاً در فضای مجازی هم میگفتند خلبانی شغلی زنانه نیست و شما نباید این کار را بکنید؛ ولی من و خواهرم ثابت کردیم که میتوانیم این کار را انجام دهیم و خلبانی، شغل مردانه نیست.»
مشوق اصلی مادر، پدر و خواهر
طراوت با اشاره به اینکه بعضی روزها در زندگی ناامید میشد و دلش میخواست همه چیز را رها کند، میگوید: «این رشته، بسیار سخت است. باید هر روز برای آن مطالعه داشته باشید و خودتان را برای هر شرایطی آماده کنید. پدر، مادر و طناز همیشه حواسشان به من بود و حس خوب امیدواری را به من منتقل میکردند و میگفتند ناامیدی هیچ معنایی ندارد. در نهایت در این مسیر، انتخاب کردیم که با افرادی که معتقد بودند ما نمیتوانیم موفق شویم، رابطهمان را کمرنگ میکردیم و در نهایت نشان دادیم که موفق خواهیم شد.»
اگر کسی علاقهمند به یادگیری خلبانی بود چه کند؟
طناز در ادامه در پاسخ به اینکه اگر کسی علاقهمند به یادگیری خلبانی باشد باید از کجا شروع و چقدر هزینه کند، میگوید: «فراگیری دورههای زمینی، حدود سه الی 6 ماه زمان میبرد. دورههای پروازی نیز حدود 6 الی هفت ماه طول میکشد و در نهایت مدرک را دریافت میکنند. همچنین باید توجه داشت که هزینهها متفاوت است. ممکن است قیمتها حدوداً هر چهار ماه یک بار، افزایش داشته باشد؛ برای همین اگر کسی که علاقهمند است، امروز قیمت میپرسد و چند ماه بعد برای یادگیری اقدام میکند باید منتظر افزایش قیمت باشد. همچنین این آموزشها در تهران و بیشتر شهرهای شمالی ارائه میشود و علاقهمندان میتوانند آن را دنبال کنند.»
تجربه روبهرویی با ترس از ارتفاع
طراوت که میتواند دانشجو داشته باشد و آموزش دهد، میگوید: «من دانشجوی ۱۸ تا ۵۵ ساله داشتم. جالب آنکه آنهایی که سنشان بیشتر بود با پشتکار بیشتری آموزشها را پیگیری میکردند. آقا و خانم حدوداً 60 سالهای که در کنار من آموزش میدیدند، از کودکی به پرواز علاقهمند بودند؛ ولی به خاطر مشغلههای زندگی، در این سن برای آموزش اقدام کرده بودند. اینکه هیچ وقت از آرزویی که درست است دست نکشی، مهمترین اقدام برای حفظ امید در زندگی است.»او میافزاید: «یک مسافر پرواز تفریحی داشتم که بشدت از پرواز و ارتفاع میترسید. او با تجویز پزشک، برای روبهرو شدن با ترسش آمده بود تا پرواز کند. وقتی پرواز انجام شد، به من گفت اصلاً نمیدانسته که چرا پیش از این، آنقدر از ارتفاع میترسیده است. او چند بار دیگر هم برای پرواز مراجعه کرد و از طرفداران پر و پا قرص این تفریح شد.»
طناز هم میگوید: «به نظر میرسد این ترس، به خاطر استرسی است که افراد به خودشان القا میکنند؛ چراکه اکثر مردم با هواپیمای مسافربری پرواز داشتهاند؛ برای همین هیچ دیدگاهی از پرواز با هواپیمای فوق سبک ندارند؛ ولی وقتی سوار میشوند، منظرههای دیدنی را زیر پایشان میبینند که مدهوش آن میشوند. آنچه آنها را میترساند این است که در پرواز با هواپیمای مسافربری، صداهای نامتعارفی میشنوند و از آنجایی که روبهرویشان صندلی است و دید کمتری نسبت به آنچه در بیرون میگذرد دارند، احساس ترس میکنند.»
زنان ایرانی؛ ناامید نشوید
طناز در یک جمله خطاب به زنان ایرانی میگوید: «اگر به هر رشتهای علاقه دارید استارت بزنید و برای رسیدن به خواستهتان پافشاری کنید؛ خواستن توانستن است.»طراوت نیز به زنانی که اهداف بلند در سر دارند، میگوید: «هیچ وقت هدفهایتان را رها نکنید و همیشه بدانید که اگر راهی را انتخاب کردید نفر اول آن حرفه باشید و ناامید نشوید.»