چه زمانی پیر میشویم؟
سن فقط یک عدد است
محمد رضا عزیزی
دبیر گروه گزارش
همه در 60 سالگی پیر میشویم. در اولین دقیقهای که از نیمه شب آخرین روز 59 سالگیمان بگذرد، ما دیگر آن آدم دیروز نیستیم. پیرمرد و پیرزنی خواهیم بود که از آستانه سالمندی گذر کردهایم و درهای محدوده میانسالی هم پشت سرمان بسته شده است. اما آیا واقعاً همینطور است؟ آیا این سن است که تعیینکننده پیری و جوانی ماست. آیا تعریف سنی سازمان ملل برای محدوده پیری در مورد همه آدمها با شرایط روحی و جسمی متفاوت ، یکسان است و اینکه عمر خود را چگونه و در کجا گذراندهاند، محلی از اعراب ندارد؟
جــمعیــتشــناســــان امـــروز چشماندازهای جدیدی از پیری ارائه میدهند که تمایز زیادی بین سن تقویمی با سن بیولوژیکی قائل شده است. بر اساس این چشمانداز، شما میتوانید نه عددها را باور کنید و نه گول آن را بخورید. 60 سالگی میتواند نیمه دوم میانسالی شما باشد یا سالهای پایانی جوانیتان یا حتی نیمه دوم و پایان دوران سالمندی شما. این بسته به کیفیت و سبک زندگی شما دارد که میگوید 60سالگی چه معنایی دارد.
ساعت 8 صبح پنجشنبهای که نمیدانم دو یا سه سال پیش بود، گذرم به بازار فرش تهران خورد و آنجا حاج مرتضی را دیدم که آفتابه و جارو در دست، پیادهرو محدوده حجره خود را آب میزد و جارو میکرد. «خسته نباشی حاجی» گفتن من و«زنده باشی پسر جان» حاج مرتضی، من را به داخل حجرهاش کشاند و روی تختی که با فرش دستباف کهنهای پوشیده شده بود، کنار بساط چای و سماور و تخم مرغ آبپز حاجی نشستم و شنوای حرفهای مردی بودم که در 82 سالگی، میانسالی را تجربه میکرد. حاجی در هوای پر دود و دم بازار و شلوغی آن، نه قلبش ناراحت بود و نه چربی و فشار خون داشت. بیداریاش از پس از اذان صبح آغاز میشد و خوابش 9 شب بود. او از دو پسرش گفت که سحرخیزی او را به میراث نبردهاند و ساعت نه و نیم الی 10 به حجره میآیند. «یکی از پسرانم که حق داره. باید بچهها را به مدرسه ببره و... ولی اون یکی الان هنوز خوابه.»
شاید ربطی به موضوع نداشته باشد اما از حاج مرتضی پرسیدم، بازار رفتگر دارد و آنها حقوق میگیرند و نظافت میکنند، شما چرا خودت آب و جارو به دست میگیری؟ او گفت: بیشتر از 50 سال است که همین کار را میکنم، مانند پدرم. میگفت آب و جاروی مغازه و گذر بازار برکت میآورد و پای مشتری را به حجره باز میکند!
حاج مرتضی سالهای زیادی است نیاز به کار کردن ندارد و به قول خودش خدا آنقدر برکت به زندگیش داده که با اجاره چند دستگاه آپارتمانی که دارد امور خود و فرزندانش بگذرد. «اما کار، خود زندگی است. فرقی نمیکند مرد یا زن، هردو با کار رشد میکنند. من تا وقتی میتوانم کار کنم پیری را قبول نمیکنم.»
جمله پایانی حاج مرتضی، همان نتیجه پژوهشی است که سرگئی شربوف و وارن ساندرسون دو جمعیتشناس امریکایی در واشنگتن پست منتشر کردهاند. براساس این پژوهش، سالمندی با مکان و سبک زندگی تعریف میشود. سن تقویمی فقط تعداد سالهایی که زندگی کردهایم را به ما میگوید. شربوف ادعا میکند که برای تعیین اینکه آیا فردی واجد شرایط «پیری» است یا خیر، بهتر است به امید به زندگی احتمالی او نگاه کنید.
وقتی صحبت از تخمین زدن امید به زندگی و طول عمر احتمالی یک فرد میشود، اگر امید به زندگی یا طول عمر باقیمانده احتمالی یک فرد 15 سال یا کمتر از آن باشد، آن فرد را میتوان پیر در نظر گرفت.
در محدوده 15 سال باقیمانده عمر است که علائم پیری خود را نشان میدهند و کیفیت زندگی پایین میآید. شربوف میگوید: «برخی افراد ممکن است در سن 56، 60 یا 75 سالگی هم پیر باشند.»
یک زن معمولی 60 ساله را تصور کنید که در ژاپن زندگی میکند، جایی که زنان بالاترین امید به زندگی را در جهان دارند، یعنی سن 88 سالگی. این زن نباید تا سن 73 سالگی پیر تلقی شود.
در مقابل، یک زن معمولی که در سیرالئون زندگی میکند - جایی که امید به زندگی برای زنان در 72 سالگی بهعنوان کمترین امید به زندگی در جهان به ثبت رسیده است - این زن در سن 57 سالگی پیر در نظر گرفته میشود.
این دو زن یکی در سیرالئون و دیگری در ژاپن افراد بسیار متفاوتی هستند. آنها امید به زندگی متفاوتی دارند و به همان نسبت تواناییهای شناختی و فیزیکیشان هم متفاوت است. پرسشی که مطرح میشود این است که آیا زن سیرالئونی که محکوم به زندگی در کشوری فقیر، با شاخصهای بهداشتی پایین و درآمد سرانه کم است باید به تقدیر پیر شدن در 57 سالگی رضایت دهد یا اینکه میتواند خود تقدیرش را تغییر دهد. به گفته این جمعیتشناس، جدای از مؤلفههای رفاه ملی و شاخصهای بهداشت، تربیت فردی افراد در همه جای دنیا نقش مهمی در افزایش طول عمر و افزایش کیفیت زندگی دارد. این تربیت فردی معطوف به افزایش روحیه استقلال، اتکا به تواناییهای خود و مراقبت از خود است. اعتیاد به سیگار، مواد مخدر و مشروبات الکلی در درجه اول روحیه استقلال فرد را مخدوش میکنند. افرادی که به لحاظ مالی به دیگران وابستگی کمتری دارند و حتی از اعانههای دولتی و خیریه هم چشمپوشی و احساس بینیازی میکنند، دیرتر وارد محدوده پیری میشوند زیرا روحیه استقلال باعث میشود خودآگاهی فردی برای ادارک شناختی و محیطی بالا برود و در سنین بالا هم حفظ شود و به قول معروف در 90 سالگی هم فرد حواسش به همه چیز باشد. یکی از نمودهای پایین آمدن کیفیت زندگی، کاهش تواناییهای عصبی و حرکتی جسمی است که با کاهش تواناییهای ادراکی و شناختی همراه است. شما حتماً به پیرمردها و پیرزنهایی برخورد کردهاید که در دهههای 80 و 90 عمر حافظه خوبی دارند، اخبار و رویدادهای روز را دنبال میکنند و روایتها و تحلیلها و تفسیرهایشان از مسائل به دور از حواسپرتی و اختلالحواس است. این تواناییها در این سن و سال مایه تعجب شما میشود و آن وقت میگویید اصلاً به سن و سالتان نمیخورد که چنین حافظه و حواسی داشته باشید. واقعیت هم همین است. گول سن تقویمی آنها را نخورید، آنها هنوز پیر نشدهاند!
بــــرش
جدای از مؤلفههای رفاه ملی و شاخصهای بهداشت، تربیت فردی افراد در همه جای دنیا نقش مهمی در افزایش طول عمر و افزایش کیفیت زندگی دارد. این تربیت فردی معطوف به افزایش روحیه استقلال ، اتکا به تواناییهای خود و مراقبت از خود است. اعتیاد به سیگار ، مواد مخدر و مشروبات الکلی در درجه اول روحیه استقلال فرد را مخدوش میکنند