«نسبت دانشگاه و ایدئولوژی» در گفت‌و‌گو با دکتر احمد رهدار

دانشی که از ایدئولوژی بهره گیرد می تواند هویت بخشی کند

بسیاری از فیلسوفان علم در دنیای غرب معتقدند اساساً ایدئولوژی غیر قابل حذف است

احمد عليزاده

این روزها در ادبیات آکادمیک، وقتی از «رویکرد ایدئولوژیک» سخن به میان می‌آید، بلافاصله مواجهه «غیرعلمی» و «سوگیرانه» به ذهن متبادر می‌شود؛ گویی علمی که سویه‌های ایدئولوژیک دارد، اساساً غیراصیل است. اما آیا می‌توان بطور کلی از «علم بدون ارزش» حرف زد؟ در خصوص مفهوم «ایدئولوژی» چه تطور معنایی در جهان و در جامعه ما شکل گرفت؟ دانشگاه با ایدئولوژی یا بدون ایدئولوژی؛ کدام کارآمدتر است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش‌ها با حجت‌الاسلام دکتر احمد رهدار، استاد علوم‌ سیاسی و مدیر گروه فقه مضاف دانشگاه باقرالعلوم و رئیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح اندیشه به گفت‌وگو نشستیم. او در این بحث به شخصیت‌های فکری و دانشگاهی چون آیت‌الله شهید مطهری و دکتر علی شریعتی اشاره می‌کند که توانستند رابطه دانشگاه با ایدئولوژی را از ابهام درآورند و در «محافل علمی» رویکردی مثبت به آن دهند، هرچند خود او معترف است که هنوز این نگاه منفی به ایدئولوژی در لایه‌هایی از آکادمی و دانشگاه‌های ما وجود دارد.

جناب دکتر رهدار، «ایدئولوژی» از مفاهیمی است که در ادبیات آکادمیک دنیا اغلب خوانشی منفی پیدا کرده است. در حالی که می‌دانیم این مفهوم به ذات مثبت یا منفی نیست بلکه مثبت و منفی شدن آن به متعلق آن بستگی دارد. می‌خواهیم بدانیم در جامعه ما مفهوم «ایدئولوژی» چه تطور معنایی را پشت سر گذاشته است؟
عبارت «ایدئولوژی» از چند حیث قابل بررسی است؛ نخست اینکه، در ادبیات آکادمیک دنیا اغلب «رویکرد ایدئولوژیک» یک رویکرد منفی تلقی می‌شود و به نظر می‌رسد دانشگاه‌های غربی در رقابت با دنیای مارکسیسم در روزگار جنگ سرد، چنین رویکردی را اتخاذ کرده‌اند. این جریان، یک مانیفست پیشینی و رویکردی ایدئولوژیک داشت و کسانی را که در مقابل مارکسیسم به نفی ایدئولوژی می‌پرداختند را مقبول و موجه جلوه می‌‌داد. این رویکرد طبعاً رویکردی علمی به ایدئولوژی نبود و بیشتر «جریانی سیاسی» بود و فراتر از دایره نزاع نخستینش به کل عرصه‌های علمی و قلمروهای جهانی تعمیم داده‌ شد. از حیث دوم، ایدئولوژی در نیمه دوم قرن بیستم از «ساحت مدرن» به «ساحت پست‌مدرن» شیفت پارادایمی پیدا کرد. در واقع، با روی کار آمدن پست‌مدرن‌ها‌ «ابر روایت‌ها» انکار شدند. این در حالی است که بطور معمول رویکردهای‌ ایدئولوژیک‌ مبتنی بر ابرروایت‌ها هستند و چون در فضای معرفتی مارکسیسم، ابرروایت مورد انکار قرار ‌گرفت، به تبع آن رویکردهای ایدئولوژیک هم نفی‌ شد. البته رویکرد پست‌مدرنیسم در نفی ابر روایت ولو با مبنایی غلط، یک رویکرد علمی است اما ضرورتاً مثل تحلیل قبلی، سیاست و حوزه سیاسی در اتخاذ این رأی دخالت ‌ندارد.
اما از حیث سوم، در کشور ما دو شخصیت یعنی مرحوم شهید آیت‌الله مرتضی مطهری و مرحوم دکتر علی‌ شریعتی در مثبت کردن معنای ایدئولوژی در فضای علمی اما غیرآکادمیک ما مؤثر بودند. این دو، هنرمندانه موفق شدند بحث‌های ایدئولوژیک را در فضای علمی کشور گسترش داده و خوانش مثبتی از رویکرد ایدئولوژیک ارائه ‌کنند که البته این خوانش مثبت صرفاً در «فضای علمی» و نه «آکادمیک» ما رایج‌ شد. منظور از فضاهای علمی، فضاهای علمی حوزوی و غیرحوزوی است. اما دانشگاه‌ها متأثر از دانشگاه‌های جهان، همچنان رویکرد منفی به ایدئولوژی دارند.
از حیث چهارم، علیرغم اینکه دنیای غرب در جریان پست‌مدرنیسم، هم در رویکرد سیاسی و هم در رویکرد معرفتی خود، به جنگ ابرروایت رفته و به نفی ایدئولوژی روی آورده ‌است اما عملاً و کاملاً ایدئولوژیک عمل می‌کند. اساساً نفی ابر روایت، خود یک گزاره ابر روایتی است. در حالی که متفکران غربی می‌گویند که میان گزاره‌های معرفت‌شناختی درجه یک و معرفت‌شناختی درجه دو تفکیک قائل شده‌اند و تأکید می‌کنند که منظور از نفی ابر روایت، ابر روایت‌های درجه یک است اما برخلاف ادعاهایی که طرح می‌کنند، بشدت ایدئولوژیک رفتار می‌کند. این در حالی است که حداقل در دنیای غرب، فیلسوفان علم زیادی هستند که معتقدند اساساً ایدئولوژی غیرقابل حذف است. دعوایی که فیلسوفان علم در خصوص «نقطه عزیمت معرفت» دارند، در این زمینه راهگشاست؛ به زعم برخی «مشاهده» نقطه عزیمت است و برخی دیگر «نظریه» را نقطه عزیمت در نظر می‌گیرند. واقعیت این است که تمام کسانی که رأی به نظریه می‌دهند، پذیرفته‌اند که یک ایدئولوژی در قالب نظریه بر معرفت آنان حاکم است.
 به مواجهه منفی جریان دانشگاهی‌ با ایدئولوژی اشاره کردید، آبشخور این جنس مواجهه‌ها را چه می‌دانید؟
مواجهه جریان دانشگاهی با مسأله ایدئولوژی بیش از آنکه یک مواجهه علمی باشد، هم در دنیای غرب و هم در کشور ما، بیشتر خاستگاهی سیاسی دارد. مثلاً استادی که رویکرد دینی را برنمی‌تابد یا با حکومت زاویه دارد، در پوشش یک مسأله علمی به نام «نفی رویکرد ایدئولوژیک» سیاق علمی به مواجهه خود می‌دهد ولی‌ عملاً پروژه مخالفت سیاسی خود را با نظام سیاسی جلو می‌برد! وقتی با اساتیدی که می‌کوشند ژستی غیرایدئولوژیک به خود بگیرند صحبت می‌کنم، متوجه می‌شوم که مسأله اساساً خاستگاه و صورتبندی علمی نداشته و بیشتر آبشخوری سیاسی دارد.
جامعه و عموم مردم ما نگاه‌شان به ایدئولوژی چگونه است؟
 جامعه هنوز تحت تأثیر شهید مطهری و دکتر شریعتی نگاهی مثبت به ایدئولوژی دارد.
مقام معظم رهبری، در اردیبهشت ماه سال 1401 در دیدار با جمعی از دانشجویان عنوان کردند:  «شما امروز می‌شنوید در خیلی از بیاناتی که در روزنامه‌ها و در فضای مجازی پخش می‌شود، مسأله‌ ایدئولوژی‌زدایی به‌عنوان یک کار لازم مطرح می‌شود؛ این همان هویت‌زدایی است.» به اعتقاد شما، ایدئولوژی چگونه می‌تواند «کارکردی هویت‌بخش» در حیات آکادمیک ما پیدا کند؟
فرمایش مقام معظم رهبری صراحتاً در امتداد اندیشه شهید مطهری و دکتر شریعتی است و واقعیت این است که تصویر و معنایی که شهید مطهری و دکتر شریعتی از ایدئولوژی بدست می‌دهند، آشکارا «هویتی» است. اما وقتی کلمه «دانش» در برابر «ایدئولوژی» به کار می‌رود مراد از دانش، Science  است و معتقدند که Science  حامل ارزش نیست.
البته نباید از ذکر این نکته گذشت که تفکیک میان «دانش» و «ارزش»، خود یک گزاره قرن نوزدهمی است و در قرن بیستم هر قدر که جلو آمدیم، فیلسوفان علم متواضع شدند و از آن اطلاق قرن نوزده و هجده‌شان دست برداشتند و اندیشمندان زیادی داریم که به تدریج در قرن بیستم متوجه‌ شدند که «دانش» و «ارزش» آمیخته به‌ هم هستند و به این راحتی از هم قابل تفکیک نیستند.
اغلب مفهومی که از دانش در ادبیات دانشگاهی ارائه می‌شود Science  است و مفروض می‌گیرند که Science جهت‌دار نبوده و دانشی «جهان‌- وطن» است. اگر به این گزاره استناد کرده و بپذیریم که علوم جهان‌- وطن هستند، دیگر نمی‌توانند هویت‌بخش باشند؛ چرا که همیشه تعیین هویت‌ها بر اساس امتیازها و تمایزها است و اگر دانش‌ها، جهان- وطن باشند در واقع در حوزه اشتراکات قرار گرفته و نمی‌توانند هویت‌بخش باشند و تمایزها را برجسته کنند اما برخلاف دانش که در حوزه اشتراکات بشر قرار می‌گیرد، ایدئولوژی خصوصاً در تعریفی که شهید مطهری و دکتر شریعتی ارائه می‌کنند، بر اساس «امتیازها» و «تمایزها» تعریف می‌شود و به همین دلیل، آشکارا «هویتی» است؛ چون مرز و امتیاز ما با «دیگری» را تعیین می‌کند. بنابراین، دانشگاه و دانش ما مادامی می‌توانند هویت‌بخش باشند که از نگاه‌ها و رویکردهای ایدئولوژیک بهره‌ گیرند.

 

 

بــــرش

مخالفان سیاسی که ژست غیرایدئولوژیک می‌گیرند!

گاهی جریان دانشگاهی ما متأثر از جریان جهانی، رویکرد منفی به ایدئولوژی دارد. مواجهه جریان دانشگاهی با مسأله ایدئولوژی بیش از آنکه یک مواجهه علمی باشد، خاستگاه سیاسی دارد. گاه یک استاد دانشگاه که رویکرد دینی را برنمی‌تابد یا با حکومت زاویه دارد، در پوشش یک مسأله علمی به نام «نفی رویکرد ایدئولوژیک» در حالی که سیاق علمی به مواجهه خود می‌دهد عملاً پروژه مخالفت سیاسی خود را با نظام سیاسی جلو می‌برد.

 

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و هفده
 - شماره هشت هزار و دویست و هفده - ۰۵ تیر ۱۴۰۲