روایتی از آنهایی که با نه گفتن و نه شنیدن مشکل دارند
«نه» هراسی
ترانه بنی یعقوب
گزارش نویس
مرد بهتزده آدمها را نگاه میکند، اما نمیبیندشان. سرش گیج میرود. پسر جوان با گونههای گل انداخته وعینک دودی بالای سر از جلویش رد میشود. چرا راه رفتن و حرکاتش کند به نظر میرسد انگار یک فیلم اسلوموشن نگاه میکند. مرد دیگری یک لیوان آب طالبی خنک را جلوی رویش سر میکشد. قطرات آب طالبی هزارچکه میشود و رویش میریزد. چشمانش را میمالد آیا درست میبیند... خدایا چقدر حالش بد است. سعی میکند آب دهانش را قورت دهد، اما دهانش چنان خشک شده که به هم چسبیده. توی خیابان یک پسر بچه به تکه ساندویچ نیم خوردهاش گاز میزند. بوی هوس انگیز سوسیس بندری به مشامش میخورد و یادش میآورد تا چه حد گرسنه است. همه اینها را میبیند، اما مغزش نمیگذارد این صحنهها را درک کند چند دقیقهای میگذرد و یادش میآید، چکار کرده که حال و روزش این جوری شده. همین الان به پیشنهاد دوستی که از او خواست تا کارش را رها کند و با او در کاری که تازه راه انداخته شریک شود، پاسخ مثبت داده. می دانید چرا؟ چون رویش نشد یک نه ساده بگوید. این آفت همه زندگیاش بوده اینکه نمیتواند به هیچ درخواستی نه بگوید چون فکر میکند دیگران از او میرنجند. حالا به همسرش چه جوابی بدهد؟ چطور کارش را بیخیال شود؟ وای.ای وای....بازهم نه نگفتن کار دستش داده. قبلاً هم بارها برای همین ویژگیاش ضرر کرده و به دردسر افتاده.
برای خیلی از آدمها نه گفتن و نه شنیدن کاری دشوار است. برخی با نه شنیدن برای خودشان دردسرهای زیادی درست کردهاند و برخی با نه نگفتن برای خودشان ماجراها ساختهاند.حالا چرا گاه نمیتوانیم در موقعیتهای مختلف نه بگوییم یا یک نه ساده را تحمل کنیم.
یک نه و هزار دردسر
شغل مورد علاقهات همین کاری است که داری؟ سؤال به این سادگی چنان به همش میریزد که تصورش هم برایتان دشوار است. زن با آهی بلند میگوید: «شاید خیلیها فکر کنند این سؤالها برای بچگیهاست. شغلت چیست؟ شغل مورد علاقهات همین است؟ آن روزها همه میخواستند دکتر شوند. پسرها که خلبان. دخترها هم یا دکتر یا پرستار من آرزو داشتم یک باستان شناس شوم، اما پدرم گفت باید ریاضی بخوانی و من نتوانستم به او نه بگویم. یک نه نگفتن ساده همه مسیر زندگیام را تغییر داد رفتم ریاضی خواندم و الان هم معلم ریاضیام اما باور کنی یا نه هنوز هم نمیتوانم یک نه ساده بگویم به هیچکس. فکر میکنم دیگران تصور میکنند، بیادبم.»
زن نه نگفتنهایش همیشه باعث دردسر در روابط خانوادگی اش شده. مثلاً اگر کسی بگوید به خانهشان میآید و او وقت نداشته باشد باز هم نمیتواند نه بگوید. اگر کسی هم او را به خانهاش دعوت کند و نتواند برود باز همین است. خلاصه که در همه بخشهای زندگیاش همین داستان تکرار میشود. نمیتواند نه بگوید. آنقدر از دیدن آدمهایی که راحت نه میگویند و نه میشنوند متعجب میشود که نگو و نپرس. گاهی آرزو میکرد او هم این توانایی را داشت. فکر میکند، نه گفتن بیادبی است اما خودش که نه میشنود چنین احساسی ندارد. اصلاً نمیفهمد چطور میتوان به این راحتی نه گفت.
مرد دیگر اما توانایی نه شنیدن ندارد اگر از کسی درخواستی کند و آنها به او نه بگویند هزار مرتبه از خودش میپرسد، چرا؟ حالا فرقی نمیکند این درخواست در یک رابطه عاطفی باشد و یا یک درخواست دوستی یا شغل؛ نه که میشنود به قول امروزیها قاتی میکند آنقدر حالش بد میشود که گاه تاچند روز از در خانه بیرون نمیآید نه میشنود و مکانیسم دفاعیش برای اینکه حالش بد نشود پنهان کردن خودش در خانه است. از خودش دائم میپرسد یعنی من آنقدر بدم که دیگران به من نه میگویند؟
نه گفتن و نه شنیدن و سلامت روان
حالا اگر شما هم نه گفتن برایتان سخت است و یا نه شنیدن برایتان دشوار است و اگر نه بشنوید زمین و آسمان را بهم میریزید و فکرمیکنید به اندازه کافی خوب نیستید یا توانایی یک نه گفتن ساده را هم ندارید وهمیشه با دردسرهای آن زندگی کردهاید، حرفهای دکتراحمد احمدیپور، روانپزشک وعضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی آزاد تهران را بخوانید: «یکی ازمهارتهای زندگی و ارتباطی توانایی نه گفتن ونه شنیدن است. خیلی اوقات وقتی به تجربیات خودمان نگاه میاندازیم متوجه میشویم در بیشتر موارد توانایی نه گفتن به دیگران را نداشتهایم یا از شنیدن نه توسط بقیه دلخور شدهایم و این ناراحتی و دلخوری منجر به قطع رابطهمان با دیگران شده. وقتی از اصطلاح مهارت استفاده میکنیم به این معناست که به کارگیری آن میتواند تعاملات ما را بهبود ببخشد اگر به هردلیلی به دنبال کمبود مهارت در بیان نظرات وهیجانات احساس کنیم از روابط بین فردی خوبی برخوردار نیستیم بیشک بر سلامت روان ما تأثیرمنفی میگذارد.»
به گفته دکتر احمدیپور درواقع افرادی که از سلامت روان بالاتری برخوردارند توانایی نه گفتن و نه شنیدن بالاتری دارند.علل روانشناختی که در این زمینه تأثیرگذار است برخی شامل موارد زیر است:«برخی نه گفتن را نوعی بیاحترامی به طرف مقابل قلمداد میکنند و برای اینکه در روابط و گفتار خود رفتاری اهانتآمیز نداشته باشند از نه گفتن پرهیز میکنند در حالی که این موضوع درحوزه جرأت مندی و بیان صحیح و صریح احساسات و نیازهای افراد است وهیچگونه اهانت و بیاحترامی تلقی نمیشود. افرادی که چنین باوری دارند متقابلاً زمانی که با نه گفتن دیگران مواجه میشوند، برداشت خودشان از طرف مقابل توهین یا بیاحترامی است وهمین سبب میشود فاصله خود را از دیگران بیشتر کنند و یا رابطهشان را تحت تأثیر قرار میدهد.»
او در ادامه میگوید:«مورد دوم اینکه برخی اعتماد به نفس نه گفتن ندارند و فکر میکنند اشتباه میکنند درخواست طرف مقابل را نمیپذیرند وحتماً فرد مقابل آگاهی، دانش و صلاحیت بیشتری از او دارد که این درخواست را داشته و اگر درمقابل کسی که صلاحیت بیشتر دارد نه بگویم قطعاً اشتباه کردهام و در مواردی جرأت نه گفتن را ندارد و فکر میکند این پاسخ موجب میشود رابطهشان مخدوش و فاصلهشان بیشتر شود.همچنین ترس از دست دادن دوستیها و روابط جرأت آنها را برای بیان نه کم میکند. در صورتی که وقتی از آنها سؤال میشود که اگر فرضیه آنها درست است تا به حال چند مورد از روابط خود را وقتی از طرف مقابل نه شنیدهاند پایان داده اند تقریباً جواب اغلب افراد عدد صفر است. باید این نکته را در نظر داشته باشیم که اگر به خاطر ضعف خودمان نتوانیم به دیگران نه بگوییم و مجبور به انجام کاری شویم که مایل به انجام آن نبودهایم قطعاً این مسأله در دراز مدت اثر منفی بیشتری بر روابطمان میگذارد نسبت به اینکه نه بگوییم. برعکس اگر از ناتوانی دیگران در بیان نه سوءاستفاده کنیم و آنها را وادار به انجام کاری که مایل به انجام نیستند کنیم آنها را آزرده و روابط خودمان را تخریب کردهایم. در مواردی افراد تمایل به انجام کاری ندارند اما جرأت نه گفتن هم ندارند و به ظاهر آن درخواست را میپذیرند اما در عمل آن را انجام نمیدهند این میتواند یکی از بدترین اثرات منفی بر روابط را به همراه داشته باشد و افراد را نسبت به هم بدقول جلوه دهد و پیام بیاهمیتی به دیگری القا کند. در این موارد توصیه میشود افراد به جای اهمال کاری یا انجام ندادن کارهای پذیرفته شده توان نه گفتن را در خود تقویت کنند.»
مرد هنوزگیج پیشنهادی است که پذیرفته، هنوز جرأت ندارد به کسی راستش را بگوید اینکه چه کرده. برای نه نگفتن مجبور به انجام چه کاری شده. کاری که برایش هزار تبعات دارد. باید از کارش استعفا بدهد، کاری را شروع کند که به آن علاقهای ندارد. به همسرش چه بگوید...همه این دردسرها را میتوانست با یک نه گفتن تمام کند.
بــــرش
یکی ازمهارتهای زندگی و ارتباطی توانایی نه گفتن ونه شنیدن است.خیلی اوقات وقتی به تجربیات خودمان نگاه می اندازیم. متوجه میشویم در بیشتر موارد توانایی نه گفتن به دیگران را نداشته ایم یا از شنیدن نه توسط بقیه دلخور شده ایم و این ناراحتی و دلخوری منجر به قطع رابطه مان با دیگران شده است.