چگونه رژیم اشغالگر توسعه‌طلب به یک رژیم منفعل و ترسو تبدیل شد؟

هفته گذشته رهبر انقلاب در دیدار با زیاد النخاله، دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین با اشاره به نبرد ۵ روزه اخیر با رژیم صهیونیستی وضعیت رژیم اشغالگر قدس را در مقایسه با ۷۰ سال قبل بسیار متفاوت دانستند و تأکید کردند که سران صهیونیستی حق دارند که نگران ندیدن ۸۰ سالگی این رژیم باشند. متن پیش رو گفت‌وگویی با دکتر مجید صفاتاج، کارشناس مسائل غرب آسیا است که به بررسی وضعیت انفعالی رژیم صهیونیستی دربرابر مقاومت فلسطین و نشانه‌های ضعف و زوال این رژیم پرداخته است.

از آغاز تشکیل رژیم صهیونیستی تا نیمه دهه ۸۰ میلادی، قدرت نظامی اسرائیل به‌عنوان یک نیروی بازدارنده شناخته می‌شد و صهیونیست‌ها در گسترش اشغالگری موفقیت‌های قابل‌توجهی داشتند. اما از دهه ۹۰ میلادی به بعد، مقاومت ملت فلسطین و جنبش مقاومت در داخل و خارج فلسطین به‌تدریج تقویت شد و پیروزی‌های متعددی را به دست آورد. در سال‌های اخیر، رژیم صهیونیستی با ناپایداری دولت و بحران‌های سیاسی و اجتماعی داخلی مواجه شده است که به نظر می‌رسد بر قدرت و بازدارندگی سیاسی و نظامی رژیم تأثیر منفی گذاشته باشد. آیا می‌توان با نگاهی به تاریخچه رژیم صهیونیستی گفت این رژیم رو به افول و سقوط است؟
برای بررسی تاریخچه رژیم صهیونیستی باید به دو مرحله اصلی اشاره کرد. ابتدا فرایند تشکیل و زمینه‌سازی این رژیم در سرزمینی که ملت داشت و صهیونیست‌ها در آن سرزمین جمع شدند تا به دولت‌سازی و ملت‌سازی بپردازند. در حوزه ملت‌سازی، موفقیت چندانی نداشتند. اما در خصوص تشکیل دولت رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ میلادی، با کمک قدرت‌های آن زمان از جمله انگلیس، امریکا و اتحاد جماهیر شوروی و همچنین با تأیید سازمان ملل متحد، این رژیم شکل گرفت.
رژیم صهیونیستی بعد از تأسیس وارد مرحله دوم که تثبیت و توسعه‌ بود شد. از سال ۱۹۴۸ علیرغم صدور قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد (معروف به طرح تقسیم فلسطین)، باز هم بخش‌های بیشتری از سرزمین فلسطین اشغال شد. در سال ۱۹۶۷ میلادی در جنگ شش‌روزه اعراب و اسرائیل، صهیونیست‌ها سرزمین‌های اشغالی خودشان را چهار برابر کردند؛ یعنی علاوه بر ۲۲ درصد باقیمانده سرزمین فلسطین بخش‌های وسیعی از صحرای سینای مصر و منطقه جولان سوریه را اشغال کردند.
در سال ۱۹۸۲ میلادی آریل شارون طرح تصرف چاه‌های نفتی منطقه خلیج‌فارس را هم ارائه کرده بود و مطمئن بود که در صورت لشکرکشی ارتش رژیم صهیونیستی به منطقه خلیج‌فارس می‌تواند چاه‌های نفتی منطقه خلیج‌فارس را اشغال کند؛ بنابراین سیاست توسعه‌طلبانه رژیم صهیونیستی تا این سال کاملاً برای تل‌آویو روبه‌جلو بود و دست برتر را داشت.
در همان سال ۱۹۸۲ میلادی رژیم صهیونیستی به بهانه مبارزه با عملیات گروه‌های مقاومت فلسطینی که در لبنان مستقر بودند به لبنان حمله و بیش از نیمی از خاک لبنان را اشغال کرد. اینجا فکر می‌کرد که اشغال سرزمین لبنان هم مانند اشغال دیگر سرزمین‌های عربی خواهد بود؛ یعنی این رژیم می‌تواند مرزهای خودش را گسترش بدهد و درواقع ضمیمه مناطق و اراضی اشغالی کند که در این کار موفق نبود.
صهیونیست‌ها در هنگام اشغال در حومه جنوبی بیروت به مشکل خوردند. برای اولین‌بار ارتش رژیم صهیونیستی که در خلال چند روز وارد پایتخت لبنان شد و اولین پایتخت کشور عربی را اشغال کرد، دیدیم که از این زمان به بعد گروهی از جوانان در مثلث خلده در حومه جنوبی بیروت دست به مقاومت زدند.
سالی که رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرد یعنی سال ۱۹۸۲ و مقاومت علیه اشغالگری رژیم صهیونیستی در لبنان شکل گرفت را ما باید نقطه پایان توسعه اشغالگری رژیم صهیونیستی بدانیم. از سال ۱۹۸۲ که به‌تدریج گروه‌های مقاومت شکل گرفت، در لبنان صدای ناقوس خطر برای فروپاشی رژیم صهیونیستی درآمد و این رژیم مجبور شد که مرحله‌ به‌ مرحله و منطقه به منطقه از لبنان عقب‌نشینی کند.
در آخر، کار به جایی رسید که در سال ۲۰۰۰ میلادی رژیم صهیونیستی مجبور به عقب‌نشینی از لبنان شد. مقاومت اسلامی لبنان از سال ۱۹۸۴ عملاً اعلام موجودیت کرد هر چند از قبل هم شکل گرفته بود. حزب‌الله اعلام موجودیت کرد، عملیات‌های مقاومت سازماندهی شد و در دهه ۹۰ میلادی بود که ضربات پی‌درپی و شکننده‌ای به رژیم صهیونیستی وارد شد. این رژیم مجبور به عقب‌نشینی از سرزمین‌های اشغالی لبنان شد؛ بنابراین این رژیم در سال ۲۰۰۰ میلادی به طور کامل از سرزمین‌های اشغالی لبنان خارج
شد.
عملکرد حزب‌الله لبنان و مقاومت اسلامی لبنان موجب زنده شدن نسل فراموش‌شده فلسطینی در سرزمین‌های اشغالی فلسطین شد.
رژیم صهیونیستی در لبنان شکست خورد و در داخل فلسطین هم به‌تدریج انتفاضه شکل گرفت. انتفاضه اول در سال ۱۹۸۷ و انتفاضه دوم یا الاقصی در سال ۲۰۰۰ میلادی و بحران‌های متعددی برای رژیم صهیونیستی با توجه به بافت جمعیتی رژیم صهیونیستی برای رژیم ایجاد شد.
این وضعیت ادامه داشت تا اینکه در سال ۲۰۰۵ رژیم صهیونیستی مجبور به عقب‌نشینی از غزه شد و مقاومت برای اولین‌بار پیروز شد و توانست یک منطقه اشغالی فلسطین را آزاد  و آنجا را به پایگاه مقاومت تبدیل کند. صهیونیست‌ها در جنگ ۳۳ روزه با حزب‌الله نیز شکست خوردند.
آنها در اواخر سال ۲۰۰۸ میلادی و اوایل ۲۰۰۹ در جریان جنگ ۲۲ روزه به غزه حمله کردند. پس از آن در سال ۲۰۱۰ جنگ ۱۱ روزه، بعد یک روزه، بعد ۲۰۱۴ جنگ ۵۱ روزه و جالب است که در همه این جنگ‌ها رژیم صهیونیستی متحمل شکست شد.
 
آیا می‌توان گفت رژیم صهیونیستی بازدارندگی خود را از دست داده است؟
بله این شکست‌های پی‌درپی معنایش این است که هم قدرت و بازدارندگی سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی خدشه‌پذیر شده و هم اینکه این رژیم در سراشیبی سقوط و فروپاشی قرار گرفته است؛ بن‌گورین اولین نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی قبلاً گفته بود که «اولین شکست ما آخرین شکستمان خواهد بود» و چنین چیزی هم اتفاق افتاد.
بنابراین، عواملی که اشاره شد هم در خارج و هم در داخل نشان می‌دهند که رژیم صهیونیستی از یک ارتش توسعه‌طلب تروریست و نژادپرست تبدیل به یک رژیم نامشروع منفعل و ترسویی شده است که هر لحظه خود را در آستانه فروپاشی می‌بیند.
 
مقامات رژیم صهیونیستی از جمله رئیس این رژیم طی ماه‌های گذشته بارها نسبت به فروپاشی این رژیم از درون هشدار داده‌اند. آیا این مسأله خود به‌تنهایی می‌تواند یکی از نشانه‌های مهم تسریع در روند افول تدریجی رژیم صهیونیستی باشد؟
اگر یک خون آلوده‌ای به یک انسان بیمار تزریق بشود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این طبیعی است که این خون‌آلوده به‌تدریج تأثیر خودش را می‌گذارد و موجب فوت آن فرد خواهد شد. مقامات رژیم صهیونیستی از ابتدا می‌گفتند که انتقال یهودیان به فلسطین به‌مثابه تزریق خون در رگ‌های حیاتی اسرائیل هست، اما خبر نداشتند که این خون‌آلوده است. چرا؟ چون یهودیانی که به سرزمین فلسطین کوچ داده می‌شدند، با خاستگاه‌های متفاوت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به فلسطین منتقل شدند. فقط نقطه اشتراک آنها یهودی بودن آنها بوده و هست؛ لذا همواره جامعه اشغالگران یک ساختار ضعیف داشته است.
ترکیب یهودیان مهاجر با جمعیت بومی فلسطین در ابتدا موجب تعمیق و بغرنج‌تر شدن شکاف‌های درونی اسرائیل شد. یعنی یک جمعیت یهودیانی مهاجر بودند در فلسطین اشغالی و یک جمعیت بومی فلسطین که دارای پیشینه کهن تاریخی در این سرزمین بودند با فرهنگ اسلامی و با گویش عربی. این شکاف اجتماعی ابتدا شکل گرفت.
به‌تدریج در فضای سیاسی رژیم صهیونیستی هم این شکاف‌های اجتماعی بیشتر شد، به میان جامعه یهودی‌ها کشیده شد، به چندگانگی و تکثر و تنوع در احزاب سیاسی منجر گردید و فرایند سیاسی در اسرائیل را همواره با پیچیدگی‌های بزرگی روبه‌رو کرد. چرا چنین چیزی اتفاق افتاد؟ چون یک تعدادی از یهودی‌های غربی‌تبار بودند که از آنها به‌عنوان یهودی‌های اشکنازی نام برده می‌شود. یک تعداد هم یهودی‌هایی بودند که از آسیا و آفریقا آمده بودند؛ هر کدام با فرهنگ‌های مختلف و یک سری هم اصلاً به لحاظ اعتقادات یهودی نبودند.
شکاف‌های اجتماعی به‌تدریج وارد فرایند و فضای سیاسی اسرائیل شد. شکاف بین مذهبی‌ها و سکولارها هم که بعدها به وجود آمد. وقتی شکاف‌های داخلی اسرائیل را در کنار وضعیت امنیتی ناپایدار رژیم صهیونیستی قرار می‌دهیم، می‌بینیم که احتمال فروپاشی این رژیم را بیشتر می‌نمایاند و درواقع ظاهر می‌سازد.
علی‌رغم سیاست توسعه‌طلبی رژیم صهیونیستی می‌بینیم که هم‌اکنون محیط امنیت اسرائیل با گذشت بیش از هفت دهه همچنان برای این رژیم بحرانی است. و همچنان مناقشه و نزاع درونی بین فلسطین و اسرائیل به‌عنوان اساسی‌ترین مناقشه بین‌المللی و محور کانون مناقشه جهان غرب و اسلام همچنان پابرجاست. خب در همین راستا هم نظریه‌پردازان صهیونیسم اشاره کردند که سیاست سرکوب و حفظ سرزمین‌های اشغال شده دیگر نمی‌تواند تضمین‌کننده امنیت اسرائیل باشد.
می‌توان گفت که سلسله تغییرات فکری و اجتماعی داخل جامعه چندپاره اسرائیل از سال ۱۹۸۷ که انتفاضه شکل گرفت و بویژه طی دو سه دهه اخیر کاملاً مشهود بوده است و در دهه اخیر هم به‌عنوان یک چالش سیاسی مهم برای رژیم صهیونیستی مطرح بوده و بازتاب این تحولات اجتماعی در عرصه سیاسی هم نمودار شده است. براین‌اساس، هشدارهای مقامات صهیونیست درباره فروپاشی از درون این رژیم خود یکی از نشانه‌های مهم تسریع در روند افول تدریجی رژیم صهیونیستی است.

تحولات اخیر در جهان اسلام حاکی از تقارب و نزدیکی کشورهای اسلامی به یکدیگر است، به‌گونه‌ای که در خبرها شاهد رفت‌وآمد بیشتری بین کشورهای منطقه و خصوصاً کشورهای اسلامی هستیم. آیا نزدیکی کشورهای اسلامی به یکدیگر می‌تواند به مقاومت فلسطین کمک کند؟
تحولات اخیر جهان اسلام هم یکی از آثار افول تدریجی و قرارگرفتن رژیم صهیونیستی در سراشیبی سقوط است. این رژیم به هر کاری دست زد تا بتواند عادی‌سازی روابط با رژیم‌های عربی را شروع کند. در نقاط مختلف منطقه دخالت مستقیم و غیرمستقیم کرد. در لبنان پس از اینکه مجبور به عقب‌نشینی شد به طُرُق مختلف برای نفوذ در سوریه تلاش کرد و نقش مهمی در راه‌اندازی فتنه تکفیری در این کشور داشت؛ اما با این حال غربی‌ها و صهیونیست‌ها در سوریه شکست خوردند. در یمن هم آنها متحمل شکست شدند. در کشورهای دیگر منطقه هم همین‌طور، در افکار عمومی هم شکست خوردند.
یکی از تحولات اخیر در منطقه مذاکرات میان ایران و عربستان و توافق آنها با یکدیگر بود. پس از آن، سعودی‌ها در حوادث و رویدادهای اخیر فلسطین اشغالی، موضعی همسو با کشورهای اسلامی منطقه و سازمان همکاری‌های اسلامی اتخاذ کردند و این به معنای همگرایی بیشتر میان کشورهای اسلامی است. این نشان می‌دهد که رژیم صهیونیستی در مسیر فروپاشی قرار گرفته است، زیرا این رژیم تلاش داشت که با عادی‌سازی روابط با دولت‌های عربی بویژه کشورهای خلیج‌فارس نفوذ خود را در منطقه گسترش بدهد. با این حال، این هدف هم تبدیل به یک سراب شد.
رهبر انقلاب در دیدار اخیر با النخاله تأکید کردند که اقتدار روز افزون گروه‌های مقاومت در کرانه باختری کلید اصلی به زانو درآوردن دشمن صهیونیستی است و این مسیر باید ادامه یابد. پیش از این نیز ایشان راهبرد مورد نیاز دنیای اسلام را کمک به نیروهای مبارز داخلی فلسطین دانسته بودند. به نظر شما چه راهکارهایی برای تحقق این اهداف وجود دارد؟
راهبردی که رهبر انقلاب اشاره فرمودند مبتنی بر یک اندیشه سیاسی ناب اسلامی است که برگرفته از قرآن مجید و آموزه‌های دینی است. «وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْک الْیهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» خب این یک راهکار بسیار مهم هست برای جهان اسلام؛ لذا می‌بینیم که بر اساس همین راهکار راهبرد کمک به قضیه فلسطین و مبارزان فلسطینی مطرح می‌شود و به نتیجه مطلوب می‌رسد.
نکته دوم در راهبرد رهبر انقلاب که فرمودند برای دنیای اسلام باید کمک به قضیه فلسطین باشد بر اساس یک تجربه تاریخی است. رژیم صهیونیستی تا سال ۱۹۸۲ میلادی چه وضعیتی داشت؟ یعنی زمانی که رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرد و هر سال که گذشت چه وضعیتی پیدا کرد؟ یعنی در خلال این چهل سال اخیر و بلکه بیشتر. این رژیم مجبور به عقب‌نشینی شد؛ مرحله‌به‌مرحله و منطقه به منطقه. راهبرد کمک به نیروهای مبارز داخلی فلسطین راهبرد موفقی بوده است. مسلح شدن نوار غزه کاملاً رژیم صهیونیستی را در معرض آسیب‌های جدی قرار داد.
اینکه چه راهکارهایی برای تحقق این راهبرد وجود دارد؟ یک نکته را رهبر انقلاب قبلاً هم اشاره فرموده بودند و آن کمک به تسلیح کرانه باختری است. این به هر صورت ممکن توسط گروه‌های مقاومت باید انجام بگیرد و یکی از راهکارهای امنیتی و نظامی است که خب آن روش خاص خودش را دارد.
اما یکی از راهکارهای دیگر در حوزه پیرامونی فلسطین اشغالی برای تحقق این راهبردی که رهبری فرمودند نزدیک کردن کشورهای منطقه به یکدیگر است؛ یعنی نزدیک کردن دیدگاه‌های کشورهای اسلامی به یکدیگر که در حوزه سیاسی دارد شکل می‌گیرد. یعنی سیاست همگرایی در منطقه بویژه میان کشورهای اسلامی باید بیشتر بشود.
راهکار دیگر همسو و همراه کردن افکار عمومی جهان با قضیه فلسطین از طریق ابزارهای رسانه‌ای در اختیار است. هر چند که توان رسانه‌ای کشورهای اسلامی و یا به طور مشخص محور مقاومت در مقابل امکانات رسانه‌ای نظام سلطه و صهیونیسم بین‌الملل اندک است و شاید قابل ملاحظه نباشد. اما تأثیرگذاری سیاست‌های تبلیغاتی جریان محور مقاومت بر افکار عمومی دنیا بیشتر بوده. نمونه‌اش هم این است که شما الان در کشورهای اروپایی و حتی در داخل امریکا ببینید که چه فکری و چه ذهنیتی نسبت به رژیم صهیونیستی دارند.

این مصاحبه در خردادماه سال جاری در پایگاه اطلاع رسانی Khamenei.ir منتشر شده است.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و چهارده
 - شماره هشت هزار و دویست و چهارده - ۰۱ تیر ۱۴۰۲