ساعتی در سایت پرواز پاراگلایدر رامیان
روی شانههای باد
مریم طالشی
گزارش نویس
ماشینها را کنار جاده پارک کردهاند و پیاده شدهاند تا پرندهها را تماشا کنند. پرندههای دوپا از بالای کوه پریدهاند و قرار است در زمین مسطح کنار جاده فرود آیند. اولی تابخوران فرود میآید و چتر قرمز روی زمین پهن میشود. پرنده که هنوز حس پرواز رهایش نکرده، خودش را از زیر چتر بیرون میکشد و دور و برش را نگاه میکند. تنها نیست و این نشان میدهد تازه کار است. مربی فرز و چالاک چتر را جمع و جور میکند و پسر جوان که هنوز هیجانزده است میایستد و چشم میدوزد به دامنهای که از آنجا پریده است. برای رسیدن به نقطه پرواز باید جاده پیچ در پیچ باریکی را گرفت و بالا رفت. سایت پروازی همانجاست و با وجود آدمهایی که در آنجا جمع شدهاند، راحت میتوان پیدایش کرد. بیشتر آدمها برای تماشا آمدهاند و برخی هم میخواهند بپرند. سایت پرواز پاراگلایدر در دل جنگلهای رامیان استان گلستان قرار گرفته و آنچنان منظره بکر و زیبایی دارد که میشود ساعتها آنجا ماند و غرق در طبیعت تماشایی شد. اینجا میزبان مسابقات کشوری پاراگلایدر هم بوده و از این جهت افراد زیادی آن را شناختهاند. خیلیها که تا قبل حتی نام این شهر کوچک کوهستانی را نمیدانستند، حالا به عشق پرواز راهی اینجا میشوند؛ گاهی از شهرهای اطراف مثل گنبدکاووس و گرگان و گاهی از شهرهای دورتر مثل تهران و اصفهان.
زن و مردی جوان روی تپه چمنپوش نشستهاند و تلاش دارند تصویر خود را در واپسین ساعت روز ثبت کنند. سلفی خیلی خوب درنمیآید و زن دلش میخواهد عکس دونفره درست و حسابی با منظره داشته باشد. آخر سر کسی را پیدا میکنند تا عکسهای دلخواهشان را از آنها بگیرد و در نهایت زن جوان وقتی عکسها را میبیند لبخندی رضایتبخش میزند و دوست دارد آنها را سریع در اینستاگرام آپلود کند اما آنتن ندارد و همین هم خلقش را تنگ میکند.
یکی دو پرنده دیگر دارند برای پرواز آماده میشوند. این آخرین سری است و بعدش دیگر هوا تاریک میشود. آخرین رگههای نور شاید زیباترین زمان پرواز باشد و پرندهها هم این را میدانند. چترها روی زمین پخش میشوند و آخرین وارسیها صورت میگیرد تا پروازی امن و عالی در پیش باشد. پرندهها دیگر کاملاً آماده پروازند. اولی با چتر زرد میپرد و بعدی کمی با فاصله از او چتر آبیاش را باز میکند و نفر سوم یک چتر قرمز روشن دارد. سه پرنده آسمان را قلمرو خود میکنند. چند نفری سوت میکشند و یکی از ناظران دستها را محکم به هم میکوبد اما کسی همراهیاش نمیکند. برای دنبال کردن پرندهها باید سوار ماشین شد و جاده باریک الهادی را گرفت و پایین برگشت، کنار همان زمین مسطح.
آخرین فرود امروز آرام و مطمئن است. سه پرنده یکی بعد از دیگری فرود میآیند. حس پرواز تمام میشود و دو پا را روی زمین میگذارند. اول چتر آبی فرود میآید و بعد قرمز و در نهایت چتر زرد خرامان خرامان به زمین نزدیک میشود. کسی دوباره سوت میزند. پرندهها لبخند میزنند و چهرههایشان شکفته میشود.
حامد یکی از پرندههاست. اهل گنبد است و چند سالی میشود تجربه پریدن دارد، از اینرو یک پرنده حرفهای به شمار میرود و لازم نیست کسی برای پریدن همراهیاش کند. البته رسیدن به اینجا که خودت تک و تنها پرواز کنی، کار چندان راحتی هم نیست. به گفته حامد باید ساعتها تمرین کرد، ساعتهایی که به آن ساعتهای پروازی میگویند و عددش باید به حدی برسد تا به پرنده یا به قول حامد، خلبان اجازه داده شود که به تنهایی پرواز کند.
حامد از روزهای تمرین اینطور میگوید:«وقتی عاشق پریدن باشید سختی کار را هم به جان میخرید تا به هدف برسید. به نظرم لذت پرواز وقتی تنها باشید خیلی بیشتر است. در پرواز دونفره کسی که جلو مینشیند، در واقع کار خاصی نمیکند و خلبان که پشت او نشسته پاراگلایدر را میراند، پس در نتیجه کسی که جلو مینشیند میتواند بدون دغدغه از پرواز لذت ببرد اما هدایت پاراگلایدر به نظر من یک لذت دیگر دارد. برای همین است که من ساعتها تمرین کردم تا به اینجا برسم. خلبان پاراگلایدر باید به اندازه کافی مهارت داشته باشد و توانایی این را پیدا کند که بداند در مواقع خاص چه عکسالعملی از خود نشان دهد وگرنه برای خودش و دیگران خطرآفرین خواهد بود. حتی اگر شما به اندازه کافی هم مهارت پیدا کنید، پرواز اولتان باید حتماً دونفره باشد و اصلاً قانونش هم همین است. به هرحال معلوم نیست در پرواز اول آدم چه شرایطی پیدا کند و حتی ممکن است شما حالتان به هم بخورد و در این صورت مهم است که تنها نباشید.»
پرنده دیگر اسمش مجید است و اهل گرگان. او معمولاً آخر هفتهها برای پرواز به اینجا میآید. هوا دیگر دارد تاریک میشود و مجید مشغول جمع کردن چترش است. پرواز چه حسی دارد؟ مجید در پاسخ به این سؤال میگوید:«آدم وقتی آن بالاست به هیچ چیز فکر نمیکند. انگار تمام فکرها روی زمین میماند و بدون اینکه آنها را برداری میپری و وقتی پایت به زمین میرسد دوباره میآیند توی سرت. حسی که من همیشه دارم این است که دلم نمیخواهد فرود بیایم. نزدیک زمین که میرسی، هم حس به سلامت نشستن داری و هم غصه که پرواز تمام شده است.»
مجید هم تجربه پریدن به تنهایی را دارد و به نظر او بیشترین چیزی که خلبان پاراگلایدر را تهدید میکند، هوای بد است که در فصل بهار بیشتر ممکن است گرفتار آن شد. «فرود آمدن در هوای بد کار سختی است و خلبان باید آنقدر مهارت داشته باشد که بتواند خوب فرود بیاید. البته در جاهایی مثل اینجا که محل فرود دشت فراخ است، کار راحتتر است و مانع زیادی در کار نیست. اما مثلاً ممکن است باد خلبان را از محل فرود دور کند و ببرد جایی که مثلاً مسکونی است. در این صورت خلبان باید توانایی این را داشته باشد که حتی روی پشت بام خانه فرود بیاید. پاراگلایدر ترمز خاصی هم ندارد بنابراین همان مهارت کنترل حرف اول را میزند.»
به گفته مجید تجهیزات پاراگلایدر شامل بال، صندلی و صندلی کمکی است و اگر خلبان در نظر داشته باشد که مسافت بیشتری را طی کند و تخصصیتر پرواز کند، باید حتماً جی پی اس هم داشته باشد.«بعضیها ترجیح میدهند پاراگلایدر نو بخرند که قیمت آن تنوع زیادی دارد و در ایران بین 28 تا 80 میلیون تومان تمام میشود. البته قیمتهای بالاتر تا 350 میلیون تومان هم هست. انواع دست دوم هم وجود دارد که با قیمت پایینتر میتوان آنها را خریداری کرد. تا چند سال پیش کسی که میخواست یک پاراگلایدر نو بخرد، با قیمت 15 میلیون تومان میتوانست یک پاراگلایدر در حد معمولی و پایه بخرد و نهایت قیمت 70 میلیون تومان بود اما حالا با 15 میلیون تومان پاراگلایدر دست دوم هم پیدا نمیشود. البته برای پریدن لزوماً نیاز به خرید پاراگلایدر ندارید و میتوانید تفریحی با مربی بپرید و این هم تجربه خوبی است.»
هوا دیگر تاریک شده و از پایین چراغهای سایت پرواز سوسو میزند. پرندههای دوپا پروازشان را تمام کردهاند و آن حس ناب و بینظیر لابد هنوز با آنهاست؛ حس پریدن بدون بال.
بــــرش
حامد چند سالی میشود تجربه پریدن دارد، از این رو یک پرنده حرفهای به شمار میرود و لازم نیست کسی برای پریدن همراهیاش کند. البته رسیدن به اینجا که خودت تک و تنها پرواز کنی، کار چندان راحتی هم نیست. به گفته حامد باید ساعتها تمرین کرد، ساعتهایی که به آن ساعتهای پروازی میگویند و عددش باید به حدی برسد تا به پرنده یا به قول حامد، خلبان اجازه داده شود که به تنهایی پرواز کند.