سریال «آکتور» با انبوه ظرفیت‌های هنری، اجتماعی و اقتصادی برای صنعت سریال ایران، پایان یافت

تأیید رسالت اجتماعی هنر، طرد برج‌عاج‌نشینی هنرمند

فاطمه ترکاشوند
روزنامه‌نگار

 آخرین قسمت از فصل اول سریال «آکتور» هفته گذشته منتشر شد و هرچند حجم بازخوردها و تماشا شدن آن به اندازه برخی رقبای پرمخاطب‌ترش در شبکه‌های VOD بالا نبود اما بدون تردید علاقه‌مندانی که تماشای آن را تا قسمت پایانی ادامه دادند، متوجه وجوه تمایز و ارزش‌های محتوایی و فنی آن شده بودند.
نیما جاویدی که تا پیش از این، دو اثر قابل توجه «ملبورن» و «سرخ‌پوست» را روی پرده سینما برده بود، با ورود به جریان سریال‌سازی برای VOD ها عملاً استاندارد بالاتری از سریال‌سازی را عرضه کرد. از یک سو، حجم و دقت در جزئیات و قاب‌ها و صداها و تکنیک‌های سینمایی برای مخاطب حرفه‌ای به‌راحتی وجود امضای یک کارگردان خوش‌قریحه سینمایی را آشکار می‌کند و از سوی دیگر، جاویدی به‌خوبی توانسته است فرم سینمایی را تا حد ممکن با اقتضائات سریالی برای پخش در تلویزیون خانگی، همراه و هم‌اندازه کند، در عین حال توانمندی خود را در تولید اثر سینمایی به رخ بکشد.

«آکتور» را می‌توان برای صنعت سریال‌سازی ایران یک دستاورد و یک گام رو به جلو به شمار آورد، چرا که در کنار برخی دیگر از آثار، قابلیت عرضه جهانی دارد و از حیث محتوا و فرم قادر است اثری قابل دفاع و نسبتاً جذاب و منحصربه‌فرد را پیش روی مخاطبان دیگر کشورها بگذارد. طبق اطلاع «ایران» گام‌هایی در راستای پخش جهانی «آکتور» برداشته شده و اتفاقاً نتایج این توزیع باید از سوی رصدکنندگان حوزه فرهنگ و صنعت سریال‌سازی به‌دقت دنبال شود، چرا که نشانه‌های گویایی را از سلیقه مخاطب کشورهای مختلف و میزان اقبال او به این جنس محتوا به تولیدکنندگان آثار ایرانی عرضه خواهد کرد.
 من «آکتور» هم جزئی از جامعه و جزئی از مسأله‌ام
اما گذشته از دستاورهای بالقوه و بالفعلی که «آکتور» برای صنعت سریال‌سازی ایرانی داشته و می‌تواند دارا باشد، دستاوردهای محتوایی آن برای مخاطب ایرانی است. موضوعاتی که شاید تا پیش از این دست‌کم در قالب یک اثر داستانی عرضه نشده بودند و می‌توانند رویکرد نرم و مهربانی با نمایش کمبودها و معضلات اجتماعی داشته باشند، به طوری که در عین طرح مسأله، مخاطب را خسته و از خود منزجر نکنند اما ذهن او را آماده برای درک و حرکت به سمت حل مسائل نگه دارند.
«آکتور» این تجدیدنظرطلبی را از خودش شروع می‌کند، یعنی درست از صنعت فیلم. «آکتور» این بار، به جای نشستن بر برج عاج هنر استعلایی و از آن بالا نگریستن به مسائل اجتماعی، پایین می‌آید و در کنار مردم قرار می‌گیرد و خودش را هم جزئی از مسائل و مشکلات آنها تعریف می‌کند. «آکتور» یعنی بازیگر و هرچند از بازیگر طبق رسالت هنر، همواره بیش از سایر مشاغل و اصناف انتظار می‌رود، اما سریال تلاش نمی‌کند این «توقع اجتماعی» را به سطح «تکبر هنری» ارتقا دهد بلکه در عین تثبیت و تأیید رسالت اجتماعی هنر و هنرمند، او را جزئی از اجتماع و حتی درگیر با انبوه مشکلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آن نشان می‌دهد.
از این رو محورهایی را در نظر می‌گیرد که اثر را نهایتاً از سایر آثار داعیه‌دار طرح معضلات اجتماعی چه از حیث پیام و چه از حیث ادبیات و لحن، متمایز می‌کند و بدون تردید «آکتور» این موضوع را مرهون متصل ماندن لایه‌هایی از مخاطب عام و پاگیری صنعت سریال‌سازی است.
 بازیگری، کم‌هزینه و پرسود نیست
بازیگری به علت جاذبه‌هایی نظیر درآمدزا، شهرت‌ساز و محبوبیت‌آور بودن همواره یکی از محبوب‌ترین مشاغل بوده است. مسأله‌ای که از سوی دیگر همیشه مانع شده تا دشواری‌های این شغل به چشم علاقه‌مندان و مشتاقان آن بیاید. اما توصیف واقعیت همیشه بیش از شرح دشواری‌ها در راهنمایی کردن چشم‌های عاشق مؤثر می‌افتد، چرا که عاشق و فریفته یک چیز نمی‌تواند به‌سادگی دیگران، همه جوانب مسأله را ببیند و محاسبه کند.
سریال «آکتور» به‌رغم اینکه شخصیت‌های عاشق تئاتر و بازیگری را محور داستان‌پردازی خود قرار داده بود، اما به طور ضمنی و بدون نمایش اغراق‌آمیز سختی‌های این شغل، دید نسبتاً واقع‌گرایانه‌ای از ضروریات و اقتضائات حرفه هنرپیشگی به مخاطبان خود ارائه داد. تاب آوردن گریم‌های سنگین و پیچیده، تحمل آنها در چند ساعت اجرا، گوشه‌هایی از تمرینات بدن و بیان، دویدن‌ها و جنگیدن‌ها برای گرفتن یک سالن اجرای نمایش، دشواری پول درآوردن برای بازیگران آماتور و ناشناخته، تنها بخشی از این اقتضائات و ضروریات است که از یک‌سو در شخصیت‌های ماجرای «آکتور» عشق آنها به این حرفه را نشان می‌دهد و هم در عین حال هشداری است به کسانی که به طمع راحت‌طلبی و شهرت‌طلبی، شغل بازیگری را در انتخاب‌های خود قرار می‌دهند.
 سه «آکتور» از سه خاستگاه اجتماعی متفاوت با یک رؤیای مشترک
«آکتور» با انتخاب خاستگاه‌های اجتماعی متفاوت سه شخصیت اصلی ماجرای خود در بازیگری، در واقع تلاش می‌کند قرار گرفتن آنها در وضعیت برابر را به نمایش بگذارد. مرتضی از طبقه نسبتاً فقیر و جنوب‌شهری برخاسته در حالی که علی ‌زاده خانواده‌ای ثروتمند و بالاشهری است و در کنار آنها، آلما از روستایی دور از پایتخت با رؤیای بازیگری به تهران آمده و شاید زیست او از حیث فرهنگی به طبقه متوسط شهرنشین نزدیک باشد.
هر سه شخصیت در تلاش برای ساختن رؤیای بازیگری، مشترک هستند و حاضرند برای این رؤیا خطر کنند تا هم خرج زندگی خود را دربیاورند و هم هزینه ساختن آن رؤیا را بپردازند. اما ماجرای سریال «آکتور» عملاً آنان را با چیزی بیش از اینها مواجه می‌کند. آنها در مسیر تجربه زیستن در میان مردمی که آنان را نمی‌شناسند، قرار می‌گیرند و همان‌طور که علی در آخرین قسمت اذعان می‌کند، این اتفاق یعنی بازیگری در موقعیت‌های واقعی، حتی از خود بازیگری هم سخت‌تر و البته ارزنده‌تر بوده است. چالش‌های زندگی شخصی آنان در جریان حرفه بازیگری و بیرون از آن، بُعد دیگری از روایت سریال «آکتور» است که آن را از طرحواره فیلم‌های عشق سینما و عشق بازیگری متمایز می‌کند.
 بازیگری، هم درد است و هم درمان
آلما در مسیر یکی از اجراها، با مصرف شیشه آشنا می‌شود و چند باری آن را تست می‌کند؛ موضوعی که لحاظ کردن آن را در مسیر قصه می‌توان مبتنی بر همان نگاه واقع‌گرایانه فیلم دانست. مؤلف در واقع به گوشه‌ای از واقعیت‌های این حرفه گریزی می‌زند، اما نهایتاً مسیر را به سمت هدف اخلاقی‌تری تغییر می‌دهد. آلما در جریان یکی دیگر از همین اجراها، دست از مصرف شیشه برمی‌دارد. در واقع در نگاه فیلم، این حرفه هم خود خطر است و هم مسیر رهایی از آن؛ هم خطر را ایجاد می‌کند و هم راه عبور از کنار آن را نشان می‌دهد.
این حالت دوگانه از اثربخشی حرفه بازیگری در زندگی بازیگر، در داستان شخصیت مرتضی هم نماینده دارد. مرتضی همان‌طور که در کنار علی همیشه شخصیت مکمل و نفر دوم است، در زندگی شخصی و ماجرای عشقی‌اش هم قرار است نفر دوم باشد. عمق شخصیت مرتضی نسبت به علی کمتر است؛ بنا نیست او را شریک مغز متفکر داستان‌پردازی‌ها برای اجراهای درون هر قسمت ببینیم، اما ماجرای شخصی او هم تحت تأثیر این حرفه به مسیر دیگری می‌رود.
برای شخصیت اصلی داستان هم که مهم‌ترین ترومای زندگی شخصی‌اش را در کودکی تجربه کرده، بازیگری راهی برای روان‌درمانی است. علی از یک‌سو، ثروت پدری‌اش را رها کرده تا روی پای خودش بایستد و رؤیایش را که ساختن یک سالن تئاتر و روی صحنه بردن یک نمایش است، بسازد و هم از سوی دیگر از گذشته تلخ خود به سمت فراموشی احساس گناه، فرار کند. بازیگری برای علی هم همین طور است که هم مفری برای فراموش کردن دردهای گذشته شخصی اوست و هم مسیری برای ساختن آینده‌اش. این آموخته‌های شخصی در رابطه علی با خواهرزاده دورگه‌اش، طنین می‌اندازد. او به خواهرزاده‌ای که به علت رنگ سیاه پوستش، در جامعه سفید فرانسه منزوی شده، یاد می‌دهد که چطور می‌‌تواند آدم بازنده زندگی خود و اطرافیانش نباشد.
 واقع‌گرایی سه‌لایه، خلاقیت متمایز «آکتور»
از همین جاست که مسأله «واقعیت» یا بگوییم حفظ ارتباط جامعه با بازیگری در سریال «آکتور» مسأله می‌شود. نباید از نظر دور بداریم که همه ماجرای سریال بر این هسته مرکزی بنا شده که بازیگری از جهان غیرواقعی نمایش یا فیلم به جهان واقعی اجتماع، کشانده می‌شود و بر همین اساس، بازیگران باید یاد بگیرند که چیزهایی مثل انبوه عوامل کنترل‌نشده و اساساً غیرقابل‌کنترل می‌تواند در مسیر اجرا برایشان پیش بیاید.
هرچند که نهایتاً باز هم با یک فیلم سروکار داریم، اما باز هم همین پیچیدگی لذت‌بخش پیش می‌آید که «آکتور» می‌خواهد مخاطب را در برابر سه سطح یا سه لایه از واقعیت قرار دهد.
لایه اول، همان لایه بازی در نمایشی است که نخ تسبیح همه قسمت‌های سریال است. نمایشی جنایی که علی و مرتضی در حال تمرینش هستند تا آن را در سالن تماشاخانه‌ای رو به ویرانی، بالاخره روی صحنه ببرند و از درآمد آن، سالن را احیا کنند. در این لایه، انتظار هیچ واقعیتی نداریم و مثل مخاطب یک داستان، تنها درگیر نقاط عطفی می‌شویم که بارها و بارها در ماجرای میان دو شخصیت قصه گردش و بازگشت ایجاد می‌کنند.
لایه دوم، قرار گرفتن بازیگران تئاتر در جریان اجراهای واقعی در صحنه اجتماعی است. اینجا خطرها واقعی‌تر است و همان‌طور که در داستان قسمت مربوط به مرد متجاوز یا برخورد با کلاهبرداران از مهاجران افغانستانی با این خطرها روبه‌رو می‌شویم، احساس ما بیش از مخاطب نمایش درون داستان تحت تأثیر درک موقعیت خطر قرار می‌گیرد و تهدید را لمس می‌کنیم و مثل یک فیلم واقعی، نگران شخصیت‌ها می‌شویم. این همان لایه واقع‌گرایی معمولی است که در فیلم‌ها با آن سروکار داریم با این تفاوت که این بار، حرفه «بازیگری» را از این دریچه می‌بینیم. ستارگانی که قرار است واقعیت را برای ما بسازند و رؤیای ما باشند، خودشان در جلد ما آدم‌های معمولی قرار می‌گیرند و ضمن درک تجربه زندگی واقعی عامه مردم، پیوندهای حرفه خود با جامعه را بیشتر لمس می‌کنند.
لایه سوم، اما همین رابطه ما به عنوان مخاطب با یک فیلم است. به هر حال این ما نیستیم که به عنوان بازیگر وارد اجتماع شده باشیم بلکه نهایتاً با یک فیلم و یک قصه روبه‌رو شده‌ایم که برای درک و ارائه واقعیت همان‌گونه که هست، ذاتاً محدودیت‌هایی دارد. سینما هیچ وقت واقعیت نیست حتی اگر بتوانیم فرض کنیم که واقعیت می‌تواند در دید راویان مختلف، حدود نسبتاً قابل قبولی از اشتراکات را ایجاد کند. آیا زندگی بازیگران ما واقعاً همین‌طوری است؟ آیا سختی‌های این حرفه تا همین اندازه است که سریال «آکتور» به ما نشان می‌دهد؟ لذت‌هایش چطور؟
خودجوش علیه مشروب و علیه مواد مخدر
بخش دیگری از تلاش «آکتور» برای ملتزم و نزدیک ماندن به واقعیت را هم باید در همین سطح از ارتباطش با مخاطب تعریف کرد. داستان فیلم چه در نمایش درونی پیرمرد پولدار و خدمتکار باهوشش، چه در ماجراهای واقعی‌تر مثل ترک شیشه توسط آلما، مجازات مرد متجاوز، تأثیر شرب خمر بر زندگی علی و قتل برادر او توسط پدرش، بر محور خوشایندهای اخلاقی و انسانی مخاطب ایرانی تعریف می‌شود. بر این اساس، سریال «آکتور» بر خلاف برخی دیگر از سریال‌های این روزهای    VOD ها که فضای بی‌قاعده را فرصتی برای عبور از هنجارهای اجتماعی و اخلاقی و شرعی مخاطب دانسته‌اند و حتی برخی جرایم را به صورت سمپاتیک به نمایش می‌گذارند، به وضوح نزدیک به هنجارهای اجتماعی باقی می‌ماند تا متناسب با سلیقه و پسند خانواده‌هایی که این روزها عمده مخاطبان سریال‌های  VOD ها را تشکیل می‌دهند، باشد.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و نه
 - شماره هشت هزار و دویست و نه - ۲۷ خرداد ۱۴۰۲